فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🔻 عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام😍
🌸میلاد ارباب مبارک🌸
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
💚
💚💚
💚💚💚
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 زیباییهای دنیای بعد از ظهور
🎙استاد محمودی
برای کل مردم دنیا زیبایی های دنیای بعد از ظهور را به زبان های مختلف زیرنویس و دوبله کنید
👌و بگویید پسر حسین بن علی علیه السلام ( پیاده روی اربعین حسینی) اگر بیاید دنیا و انسان ها متحول خواهند شد
#ویژه_جمعه
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
- من که بهش گفتم به شوهرش بگه بیاد اینجا چارتا حوری ببینه... پس چرا نیومد؟؟
#چهارتا_حوری
#حوری_قوری
🌸 @hejabuni 🌸
دانشگاه حجاب
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ #رمان 198ستاره سهیل با دیدن فرشته اوضاع روحی اش بهتر شده بود. تازه چشمانش داشت در و دیوار
⭐⭐⭐
⭐⭐
⭐
#رمان
199ستاره سهیل
توی اتاقش کنار بخاری نشسته بود؛ پتوی آبی نفتی هم روی شانه هایش، ولی گرم نمیشد.
استخوان هایش یخ زده بودند. سرمایی عجیب که داشت دست و پایش را از کار میانداخت.
فرشته بالش کنارش گذاشت.
_ حداقل دراز بکش ... من باید به بچه ها سربزنم، ثریا میاد پیشت، دختر خوبیه ... شماره امو داره، هر مشکلی داشتی بگو بهم زنگ بزنه
_خوش به حالشون
فرشته با تعجب پرسید: 《چی؟》
ستاره به هق هق افتاد، شانه هایش از زیر پتو می لرزید.
_ کاش منم مثل اونا بودم ... کاش ... هیچی نمیفهمیدم ... کاش ... وقتی بدنیا میاومدم میذاشتنم اینجا ...
اشکهایش یکییکی سر میخوردند و لکههای درشت سفیدی روی بالش به جای می گذاشتند.
فرشته با نوازش شستش، صورت ستاره را پاک کرد.
_ این قدر خودتو از تو نخور عزیز دلم ... همهمون تو زندگی یه اشتباه خیلی بزرگ و وحشتناک کردیم ... از یکی مثل تو لو رفته ... از من لو نرفته.
تنها فرقمون همینه ... قرصتو بخور بعدم استراحت کن. این پنج سالو نمیتونی اینطوری دووم بیاری.
انگشتش را بین دندانهایش گذاشت، محکم فشارش داد.
بیصدا هق زد. فرشته که از کنارش رفت، سرش را زیر پتو کرد برد. بلکه به زور آرام بخشش، خواب برود.
توی حیاط خانه شان بود. از توی حیاط خانه، صدای قهقهه شنید. قفل پشت دوی اتاق را باز کرد، پایش را روی موزائیک حیاط گذاشت، کف پایش سوخت.
شمعی که در دستش بود را بالا گرفت. دختری پشت به او کنار باغچه ایستاده بود. سر کوچکی داشت و بدن کشیده و لاغری.
صدای قهقهه از طرف دختر بود ولی تکان نمی خورد. یک قدم دیگر به جلو برداشت.
✍🏻 ف.سادات {طوبی}
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ #رمان 199ستاره سهیل توی اتاقش کنار بخاری نشسته بود؛ پتوی آبی نفتی هم روی شانه هایش، ولی گر
⭐⭐⭐
⭐⭐
⭐
#رمان
200ستاره سهیل
دختر تکانی خورد. نشست توی باغچه، روی سبزیهایی که عمو کاشته بود. دستش را دراز کرد. دست نبود. انگشتانی که از نوک انگشتانش خون می چکید.
شمع را بالاتر گرفت. بدنش مور مور می شد. خواست جلوتر برود که کسی از پشت گلویش را گرفت. فریاد در گلویش خفه شد. دست و پا زد.
جوی خونی از زیر انگشتان دختر زیر پایش روان شد. دست و پا زد. صدای نفس های تندی در سرش پیچید. صدای دختر بود.
چیزی از توی باغچه بیرون کشید. ایستاد، به یک باره به طرف ستاره برگشت. خودش بود، جلوی خودش ایستاده بود. قوز کرده جلو آمد. باز هم جلوتر، دستانش را باز کرد.
قرآن یاسی رنگ را جلوی صورتش گرفت و دوباره آن قهقهه لعنتی ...
جیغ کشید! قرآنم ... قرآنم ...
گلویش تیر کشید. انگشتانش را فرو کرد روی پوست گردنش. احساس خفگی میکرد.
در اتاق باز شد، هنوز نفسنفس میزد، گلویش را بیشتر فشار داد. ثریا روی زمین کنارش نشست، دستش را از گلو جدا کرده، خانم دیگری برایش آب ریخت.
صدای برخورد دندانش با استکان، لرزش را بیشتر کرد.
فرشته ... بگین ... بیاد ... فرشته
ثریا ابرویش را بالا داد، الان؟ این موقع شب؟
_باید ... باهاش حرف بزنم ... باید یه چیز مهمی بهش بگم ... تورو خدا ...
این قدر بیقراری کرد که بالاخره تماسش را با فرشته برقرار کردند. پشت تلفن فقط زار زد و بین حرفهایش از فرشته خواست که هر طور شده قرآن و چادر نماز مادرش را برایش بیاورد.
با اینکه با فرشته حرف زده بود، ولی آرام نشد. آن شب برایش از یلدا هم طولانیتر میگذشت.
چراغ اتاق روشن بود. خبری از خورشید نبود. از کنار بخاری بلند شد. روی تختش نشست. دوباره بلند شد، رفت لب پنجره، سر دردی دور تا دور سرش را فرا گرفته بود.
آب خورد، دراز کشید. صدای آهنگ میشنید، ضبطی نبود، گوشی نبود، ولی صدا را میشنید، پیش به سوی خاک ...
دستش را روی گوش هایش فشار داد. سرش داشت منفجر میشد، اما صدا قطع نشد.
نگاهش افتاد به میز کوچک کنار بخاری، باید آرامبخش میخورد، خیز برداشت به سمت میز.
دستش را روی دستگیره گرد گذاشت و محکم کشیدش، کشو با صدا روی پایش افتاد.
دردی حس نکرد، نگاهی به انگشت شستش انداخت، کبود شده بود.
✍🏻 ف.سادات {طوبی}
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
27.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی ༺✂️
آموزش شماره 0⃣5⃣
✂️ آموزش دوخت یه #هدشال ۶ پیله
❇️ بســــــیییار شیک و خاص👌🤩
میتونید برای عید خودتون یا گلدختراتون با رنگهای متنوع بدوزید😍
✅ پارچه کرپ حریر مناسبه
✅ بسیار مناسب درآمدزایی هست چون قیمت نمونههای بازاریش خیلی بیشتر از خونگیش درمیاد
💛 برای دیدن سایر خیاطی های آسون و پرکاربردمون کافیه هشتگ #آموزش_خیاطی رو دنبال کنید☺️🌼
#آموزش_خیاطی | #هد_شال | #خیاطی
#آموزش_هدشال | #هدشال_6پیله
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
موج کره ای.mp3
24.55M