دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_یازدهم 💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🦋هنر زن بودن(بخش1،قسمت1) ♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن: 🚫_جای
4_300608373114536058.mp3
7.09M
🦋هنر زن بودن (بخش 1قسمت2 )
♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن:
🚫_جایگاه خود را نداند.
🚫_به زن بودنش افتخار نکند.
🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند.
✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود
🎵استاد محمدجعفرغفرانی
#هنر_زن_بودن
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔺شنل قرمزی!🔺
باتوپپرمیگفت:
*برای آدم هرزه چادری و غیر چادری نداره...
دیگه حجاب و چادر برا چی؟
وقتی به چادری ها هم تیکه می اندازن و نگاش میکنن حجاب چه فایده داره؟🙄
⚠️صبر کن دوست عزیز
واقعا بین با حجاب و بی حجاب هیچ فرقی نیست⁉️
*من که فرقی نمیبینم🧐
🤨نمی بینی؟
آها پس بزار مسئله رو واضح ترش کنم تا ببینی...
اول از همه باید بگم، مسئله اینه که همه افراد جامعه که هرزه نیستن🤐
حالا اومدیم و یه مرد مومنی بی اختیار چشم اش به شما افتاد!
اون وقت #بی_حجاب و #باحجاب خیلی فرق داره😉
نکته بعد: کافیه یه نگاه کوچیک توی گوگل بندازی و آمار های تجاوز و آزار جنسی رو تو کشورهایی که مردمشون حجاب ندارن ببینی...
اون وقت متوجه خواهی شد🙃
و البته این ام بگم ها:
تا جایی که ما تو قصه ها شنیدیم،گرگ همیشه دنبال شنل قرمزیه!😁
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید هادی ذوالفقاری🌷
🌱از خواهرانم می خواهم که حجابشان را مثل حجـاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز؛ چون این حجـاب ها بوی حضرت زهـرا (س) نمی دهد!
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خادم شهدا
✖بازهم هتاکی به آمرین عمل به قرآن درمهدتمدن ایران زمین❗
🌷4 نشانه یاران امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف:
1⃣ :اهمیت به نمــــــــاز✅
2⃣ :دادن خمس وزکات✅
3⃣ :امربه معـــــــــروف✅
4⃣ :نـهـی ازمنـکــــــــــر✅
(حج/41)💠
☡ ضربوشتم آمربهمعروف اینبار در دفتر پیشخوان دولت❌
🎙خبرگزاری رسمی حوزه:
⬅ محسن افشین کیا، از ایرانیان مقیم خارج از کشور در گفتگو با خبرنگار:
⬅ برای انجام امور امور اداری به یکی از دفاتر پیشخوان دولت در محله نارمک مراجعه کردم.
❌وارد دفتر که شدم به یک خانم بیحجاب که از لحاظ حجاب وضعیت مناسبی نداشت به صورت خیلی مودبانه و برادرانه تذکر لسانی دادم، ولی این خانم با فحاشی و توهینهای رکیک به بنده توهین کرد و حتی اقدام به کشف حجاب کامل کرد.❗❗
❌عجیب اینکه کارمندان دفتر پیشخوان در حمایت از خانم بیحجاب مرا کتک زدند و به بیرون پرتاب کردند❗❗
⬅اقدام حداقلی ما دراین هتک حرمت ناجوانمردانه❌❌
تماس باستادامربه معروف
📞
02122561218
🔹درصورت تمایل هرگونه همکاری وپیگیری خودرا در آیدی زیربامابه اشتراک بگذارید....
⬅و مشوق ما در پیگیری جدی تراین مسائل باشید.
آیدی ارسال نظرات شما در کارگروه مطالبه گری :
@ZohorAshgh
#تولیدی
#مطالبه_گری
🏴@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به روز باشیم
گزارشی از عملکرد سازمانهای جاسوسی برای تقابل با جمهوری اسلامی در قالب توانمندسازی زنان.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
🇬🇧"انگلیس" از یک بحران بیرون نرفته با بحران جدید مواجه می شه.از بحران سوخت و مواد غذایی تا آمار بالای تجاوز ماموران پلیس
🔻"بوریس جانسون" نخست وزیر بریتانیا با مسدودکردن تلاشها برای تصویب قانونی که آزار و اذیت جنسی در اماکن عمومی را جرم میدانست، خشم وزیر کشور را برانگیخت.
🔻 این موضوع تنشهای جدی را میان "بوریس جانسون" و "پریتی پاتل" وزیر کشور بریتانیا همچنین دیگر مقامات ارشد این وزارتخانه بوجود آورده.
🔻بیش از 180 هزار نفر پس از اعلام فراخوانی از سوی "پاتل" دربارۀ بررسی معضل خشونتهای خیابانی علیه زنان و دختران، به نظرسنجی او پاسخ داده و از مزاحمتهایی که به کرات در طول روز انجام میشود، شکایت کردند.
🔻بسیاری از منتقدان جانسون معتقدند که او آزار جنسی زنان را حتی با وجود قتل افرادی همچون "سارا اورارد" و "سابینا نسا" (معلم 28 سالهای که در ماه سپتامبر به قتل رسید) کاملا اشتباه ارزیابی و تنها به سوت زدنهای خیابانی خلاصه کرده است.
📌بوریس جانسون مدعی شده در حال حاضر قوانین «فراوانی» در این رابطه وجود دارد. او در توجیه مخالفت خود گفت که تغییر قانون به معنای کار بیشتر برای پلیس است.پلیسی که به تازگی رسوایی زیادی در این زمینه به بار آورده.زنان انگلیسی به کی پناه ببرن؟پلیسی که وظیفه برقراری نظم و امنیت رو داره حالا خودش مخل امنیت و آسایش زنان شده
🌐 منبع:https://www.theguardian.com/world/2021/oct/09/priti-patel-johnson-blocks-public-sexual-harassment-law-home-office-pm-offence
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، #تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه #داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما #دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات #مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و #رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای #جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
۱۴ اوت، ۲۲.۰۱.aac
2.1M
😳 حاج اقا باید برقصه‼️
🔶 معجزه در طلائیه (2)
🎵سرکار خانم خدایاری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱سکینه سلاماللهعلیها مشعل معرفت و دانش
🌱رهبرانقلاب اسلامی: سكينهیكبرایی كه شما اسمش را در كربلا شنيدهايد، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زينب(سلامالله علیها) است، كسانى كه اهل تحقيق و كتابند، نگاه كنند او يكى از مشعلهاى معرفت عربى در همهی تاريخ اسلام تا امروز است. كسانى كه حتّی زينب(سلامالله علیها) و پدر زينب(سلامالله علیها) و پدر سكينه را قبول نداشتهاند و ندارند، اعتراف میكنند كه سكينه(سلامالله علیها) يك مشعل معرفت و دانش است.
🔺به مناسبت سالروز وفات حضرت سکینه سلاماللهعلیها
➡️ ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
@Khamenei_Reyhaneh
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
4_5904302996488980241.mp3
6.23M
▪️بین تمامے اُسَرا رڪن زینبے▪️
🔘 #سخن_آوا (مداحے➕سخنرانے)
"شاهدُخت" به مناسبت شهادت
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
⁉️مگه نتیجه مبارزه با تفاوت های جنسیتی و به اصطلاح برابری جنسیتی مطلوب بوده که روز به روز تشدیدش می کنن؟
🔻"کالیفرنیا" به عنوان اولین ایالت آمریکا از فروشگاه های بزرگ خواست تا اسباب بازیها و اقلام مراقبت از کودکان را در فضایی غیرجنسیتی به نمایش بگذارند و با یکپارچگی،فضای جنسیتی کنونی را خنثی کنند
⚖قانون جدید که روز شنبه از سوی "گوین نیوسام" فرماندار کالیفرنیا امضا شد، ایجاد فضاهای دخترانه و پسرانه در فروشگاههای اسباب بازی و وسایل مراقبت از کودکان را ممنوع نمیکند اما فروشگاه های بزرگ را موظف به ایجاد فضایی برای ارائه محصولات دخترانه - پسرانه توأم خواهد کرد.
🔻هر فروشگاه در صورت نقض اولیه قانون 250 دلار و در صورت تکرار این تخلف 500 دلار جریمه خواهد شد.
🔻"ایوان لو" نماینده دموکرات مرکز قانونگذاری منطقه کالیفرنیا و یکی از نویسندگان این قانون قبلا اعلام کرد که این قانون از سخنان دختر 8 ساله کارمندش الهام گرفته شده است.
🔻میخواهیم مطمئن شویم که یک دختر جوان میتواند یک ماشین پلیس، ماشین آتش نشانی، یک جدول تناوبی و یک دایناسور انتخاب کند" و "یک پسر با علایق هنرمندانهتر میتواند اسباببازیهای پرزرق و برقتر در اختیار داشته باشد". "چرا که نه!"
📌بخاطر خواست عده ای انگشت شمار قانون تصویب می کنن اونوقت ادعای احترام به همه عقاید و سلایق دارن.قشنگ معلومه به شر خودشون درموندن.بجای حل معضلات اساسی شون قوانین مضحک و نمادین وضع می کنن
🌐منبع:https://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-58879461.amp
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سیزدهم 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خو
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
ملکیان.mp3
1.32M
دانشگاه حجاب
بسم حبیب 🍁نقاب نغمه 🎵 #قسمت_نوزدهم سلامی به گوش نوازی موسیقی امواج دریا🌊 خب بعد از پرداختن به اثرات
بسم حبیب
🍁نقاب نغمه 🎵
#قسمت_بیستم
خب خب خب...
سلامی به زیبایی نغمه برگ های پاییزی🍁
پاییز از اون فصل های پر نغمه است و ما به همین مناسبت میخوایم یه نتیجه گیری از قسمت های قبل داشته باشیم:
خب ابتدا باید بگم مسئله ی گرایش به موسیقی یه مسئله طبیعیه،که نیاز به پاسخگویی داره...
مثل اینکه ما همه توی خوردن غذا با هم اشتراک داریم و یک نیاز طبیعی هست اما
نکته اینجاست در مورد رفع این نیاز ما پیشنهاد های متنوعی داریم که بر روی هر کدوم نظریه های انسان شناختی و فاکتورهای اقتصادی , سیاسی , فرهنگی ، رخ نشون داده... و برای همین سردرگمی زیادی رو به همراه داره و پاسخگویی صحیح و بدون ضرر و عوارض جانبی کار سختی شده و برای همین باید دقت کرد.👌
حالا همونطور که قبلا هم گفته شد ما دو نوع موسیقی داریم :
🔰موسیقی غیر غنایی: شامل صداهای موزون طبیعت، مارش نظامی , صوت قرآنی , آواز حدی (برای تحریک حیوانات و دام ) می شود. این نوع موسیقی میتواند پاسخگوی گرایش طبیعی انسان به زیبایی های سمفونی و موزون باشد و با اجراهای متنوع می تواند جایگزین موسیقی غنایی باشد.
🔰و موسیقی غنایی: هرگونه آهنگی است که به لحاظ شکل یا محتوا موجب تحریک شهوت و متناسب با مجالس گناه است . این گونه موسیقی , گاهی آرامش تخدیرگونه برای اعصاب دارد و گاهی هیجانات ناهنجار برای روان در پی دارد.
خب قبلا هم با این مسائل آشنایی داشتیم و اینکه گفتیم چرا موسیقی حرام گوش ندیم، حالا میخوایم ببینیم از دیدگاه دین چه نوع موسیقی حرام محسوب میشه؟🧐
🔺موسیقی های حرام📛:
2⃣موسیقى مطرب یعنى آهنگهایى که موجب (تحریکات غیرارادى در شنونده شود) و انسان را از یاد خدا غافل مىسازد. منظور از محرک بودن نیز نوعى و شأنى است؛ یعنى، به طور معمول چنین اثرى را دارا باشد نه فقط نسبت به شخص خاص!
2⃣ موسیقى همراه با مضامین لهوى که به گونهاى موجب فساد اخلاق و انحراف اذهان است مانند ترانههاى عاشقانه و اشعارى که در وصف زن، شراب و غیره است و از همین قسم است اشعارى که به هر نحو موجب ترویج باطل و مخالفت با حق باشد مانند توهین به مقدسات و یا در جهت تایید کفر و شرک و نظامهاى فاسد و سردمداران آن باشد.
3⃣موسیقى در مجلس گناه و لهوولعب مانند آهنگهایى که در حال رقص یا نوشیدن شراب و غیره نواخته میشوند .
❌حرام هستند.
و فرقی نمیکند این موسیقی میخواد از صدا و سیما پخش بشود یا نه . مجاز باشد یا غیر مجاز در صورت داشتن هر کدوم از این ویژگی ها حرام است.
✔در مورد اثرات گوش دادن به موسیقی های حرام هم که مفصل صحبت کردیم...
🍀درسته نقاب نغمه به قسمت های آخرش داره میرسه اما موسیقی پا برجا است مراقب گوش هاتون باشید و ما رو هم تا قسمت آخر همراهی کنید🌷
تا قسمت بعد فعلا خدانگه داااار🙃
#تولیدی_کامل
#موسیقی #غنا #انواع_موسیقی_غنا
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓