eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم گزارشی از عملکرد سازمانهای جاسوسی برای تقابل با جمهوری اسلامی در قالب توانمندسازی زنا
🔴به روز باشیم این تصویر در رسانه‌ها و فضای مجازی با عنوانِ کوچکترین شهید مسجد ولایت منتشر شده و بر دل هر آزاده‌ای داغ گذاشته است. مسجد شیعیان که توسط عوامل داعش منفجر شد و چندصد کشته و زخمی بجا ماند! عامل این اقدام تروریستی، ‏یک داعشی ‎ به نام محمد اویغوری بود که جنایت کشتار شیعیان قندوز را رقم زد! عکس دوم را ببینید: ‏سمت راستی، ربیعه غدیر، رهبر اویغورهای ‎ که دنبال تجزیه‌طلبی‌اند در حال سخنرانی در همایش سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، در سال ۲۰۱۶ و سمت چپی، محمد الایغوری عامل حمله انتحاری ‎ به مسجد قندوز! برخی مسلمانان اویغور، گرایش تکفیری پیدا کرده و با حمایت آمریکا و ‎ بدنبال تجزیه‌طلبی در چین هم هستند! (برای همین هم مسلمانان یمن و سوریه و ... رو تکه تکه می کردند ولی اشک تمساح واسه مسلمونای چین میریختن) ❇️ پ.ن: تامین امنیت عموم مردم افغانستان و شیعیان بعهده گروه طا.لبان است که کنترل این کشور را بدست گرفته. تا حالا درگیری‌های زیادی با د‌.اعش داشتند اما باید هرچه سریعتر با تشکیل دولت فراگیر و متشکل از همه جریانات درون افغانستان، در تامین امنیت و حذف این غده چرکین از مملکت افغانستان اقدام فوری نمایند. ✍داود مدرسی‌یان 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنا
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... ✍️نویسنده: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5992210952584432015.mp3
1.45M
🎙 سه روز حساس در زندگی دکتر 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔰چادر ؛ دین و تاریخ ملی 🔰 قسمت سوم ♨️شواهدی برای رد دیدگاه دوم وسوم راجع به معنای جلباب 1⃣شاهد او
🔰چادر ؛ دین و تاریخ ملی 🔰 قسمت چهارم ب) كاركرد جلباب: براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است⬅️ به معناي «ادناء» در آيه ي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» بپردازیم ❇️آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كرده اند كه◀️ منظور از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشه‌هاي جمع شده ي آن در بالاي بيني است، (1) كه معمولاً بانوان مومن ومحجبه در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام مي‌دهند. ◀️از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم مي‌شود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه ي «يدنين» در آيه ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ ⬅️بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است. *⃣با اين كه بحث بر سر الفاظ و نام گذاري نيست ⏺و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ⏪ولي با اين همه، خوش بختانه در كتاب‌هاي واژه‌هاي قرآني و كتاب‌هايي كه درمورد جلباب بحث نموده اند، جلباب به چادر معنا شده است ⏪و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك جلباب و چادر، مثل ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميده اند. (2) ♻️ گذشته از آنچه كه براي اثبات شباهت معناي و گفته شد👇👇 ✳️چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگ ترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را مطلوب و بهتر معرفي كنند، (3) ولي در عين حال، گوينده ي محترم بدون ارائه ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟! 🔰حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، پس مي‌توان ادعا كرد⬅️ كه چادر ارتباط محکمی با دين اسلام و قرآن دارد؛ ❌و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد رد می‌شود. ⬅️ادامه دارد... 📚منابع: 📔کتاب حجاب شناسی چالش ها وکاوش های جدید (حسین مهدی زاده) نشرقم حوزه علمیه قم مرکز مدیریت 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 1. الشرتوني، سعيد الخوري، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، تهران: دارالاسوة للطباعة و النشر، الطبعة الاولي؛ ۱۳۷۴ ه. ش. 2. شعراني، ابوالحسن؛ دمع السجوم، ترجمه ي نفس المهموم، تهران: انتشارات علميه اسلاميه، ربيع الاول ۱۳۷۴ ه. ق. 3. ؛ نثر طوبي، دائرة المعارف لغات قرآن مجيد، انتشارات اسلاميه. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔬 دلیل منع تراشیدن ریش از دید 👆🌡💉 📘 برگرفته از کتاب "علوم نوین در اسلام" 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌸محبت 🔺 چیزی که بیشتر از همه کانون خانواده را گرم و مستحکم نگه می‌دارد محبت است. ➡️ ۱۳۸۱/۲/۱۰ @Khamenei_Reyhaneh 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌹| : همانا حجاب سپر امن الهی است... | 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم این تصویر در رسانه‌ها و فضای مجازی با عنوانِ کوچکترین شهید مسجد ولایت #قندوز #افغانس
🔴به روز باشیم(پاسخ به شبهه) متن شبهه: مردم فارس (استخر) در زمان خلافت امام علی شورش کردند که علی حاکمی به سوی آنها فرستاد و آنها را کشتار کرد!! (شبهه خلاصه شده) ✅ پاسخ 🔹 کشتار مردم فارس در زمان خلافت امام علی یکی از دروغ‌های بی‌شرمانه فضای مجازی است. مردم فارس دو مرتبه شورش کردند، یکی در زمان خلیفه سوم یعنی عثمان که آن شورش توسط عبدالله بن عامر سرکوب شد. یک بار دیگر نیز در ابتدای خلافت امام علی علیه السلام و به دلیل اعتراض به خراج (مالیات) شورش کردند که حضرت «زیاد» را برای آرام کردن اوضاع به فارس فرستادند. وی با سیاست و درایت و بدون جنگ و خونریزی، اوضاع را کنترل کرد و سازش برقرار شد. ▫️گزارش تاریخی زیر در این زمینه، خواندنی است: «پيرى از مردم استخر گويد: پدرم مى‏‌گفت: «زياد را ديدم كه سالار فارس بود و ولايت يك پارچه آتش بود، زياد چندان مدارا كرد كه مانند پيش به اطاعت و استقامت آمدند و به جنگ نپرداخت. مردم فارس مى‏‌گفتند: رفتار اين عرب همانند رفتار خسرو انوشيروان بود كه نرمش و مدارا مى‏كرد و مى‏‌دانست چه كند.» گويد: وقتى زياد به فارس آمد كس پيش سران ولايت فرستاد و كسانى را كه‏ به يارى وى آمدند وعده داد و آرزومند كرد، جمعى را نيز بيم داد و تهديد كرد، بعضى را به جان بعضى ديگر انداخت، بعضى‏ها خطر گاه ديگران را گفتند، گروهى گريختند، گروه ديگر به جاى ماندند. بعضى‏شان بعضى ديگر را بكشتند و فارس بر او راست شد، اما با گروهى مقابل نشد و جنگى نكرد. در كرمان نيز چنين كرد. آنگاه به فارس باز گشت و در ولايتهاى آنجا بگشت و بكسان وعده‏هاى خوب داد تا مردم آرام شدند و ولايت به استقامت آمد. سپس سوى استخر رفت و آنجا فرود آمد» (تاريخ طبري، ج‏6، ص: 2674) 🔹 بنابراین شبهه‌افکنان، با در هم آمیختن دو واقعه، سعی کردند، چهره‌ی سراسر نور و عدالت امیرالمومنین علیه السلام را در نزد ایرانیان خدشه‌دار کنند. البته پر واضح است: چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند، ریشش بسوزد😏 👈از کانال پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🌗شب یتیمے صاحب الزمان ‌﴿عج﴾ .... 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های #داعش نب
✍️ 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ✍️نویسنده: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت امام حسن عسکری- @Aminikhaah.mp3
4.46M
🎙 💠 غربت امام حسن عسکری علیه‌السلام🖤 ▪️ فرا رسیدن شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام تسلیت باد 📌آرامش در سیره امام حسن عسکری علیه‌السلام》 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🌻نقش وجایگاه زنان درحکومت امام زمان عج قسمت دوم: ❇️صیانه، بانوی شایسته حکومت مهدوی «صیانه ماشطه»،
🌻نقش وجایگاه زنان در حکومت امام زمان عج ⬅️ ادامه ماجرای زندگی بانوی شایسته 🔰فرعون به او گفت: «پروردگار تو کیست؟ » صیانه گفت: «پروردگار من و تو، «الله» است». 🔰 هر چه فرعون خواست او را از این عقیده منصرف کند، نتوانست. به او گفت: «اگر از این عقیده ات دست برنداری، تو و فرزندانت را در آتش می‌سوزانم». 🔥🔥🔥 🌸صیانه گفت: «بسوزان، مرا ترسی نیست. فقط از تو می‌خواهم که پس از سوزاندن، استخوان هایمان را جمع کنی و آن‌ها را دفن نمایی». 🔰فرعون گفت: «این خواسته ات را به خاطر حقی که بر ما داری اجابت می‌کنم». دستور داد تنوری از مس ساختند و در آن آتش افروختند. 🔰یک پسر او را در آتش انداختند تا آن که کاملاً سوخت و آن زن نگاه می‌کرد.😭 بقیه فرزندانش را نیز در آتش انداختند؛ تا این که نوبت به طفل شیرخواره رسید. حال صیانه منقلب شد.😭😭😭 🌺 در آن حال، کودک شیرخواره به زبان آمد و گفت: «ای مادر! صبر کن که تو بر حق هستی و بین تو و بهشت، یک گام، بیشتر نیست». پس طفل را با مادرش در تنور انداختند و سوزاندند. 😔 🌸گر ببینی یک نَفَس حُسن وَدود اندر آتش افکنی جان و وجود [۱] 🌺در آن حال، «آسیه» همسر فرعون دید که ملائکه، روح صیانه را به آسمان می‌برند و چون این صحنه را دید، یقین و اخلاص و تصدیق او زیادتر شد. 🔰 فرعون بر آسیه وارد شد و از آن چه با صیانه کرده بود، خبر داد. 🌸آسیه گفت: «وای بر تو ای فرعون! چه چیز تو را بر خداوند جلّ و علا جرأت داده و جسور نموده؟! » 🔰فرعون گفت: «شاید تو هم به جنونی که دوستت مبتلا شده بود، گرفتار شده ای! » 🌺آسیه پاسخ داد: «من به جنون مبتلا نشده ام؛ ولی به خداوند جلّ و علا - که پروردگار من و تو و عالمیان است - ایمان آوردم». 🔰 فرعون، مادر آسیه را حاضر کرد و به او گفت: «دخترت دیوانه شده؛ به او بگو به خدای موسی علیه السلام کافر شود و گرنه قسم می‌خورم که مرگ را به او بچشانم». 🍂 🌼مادر با دخترش خلوت کرد و از او خواست تا با خواسته فرعون همراه شود و امرش را در کُفر به خدای موسی علیه السلام بپذیرد؛ 🌸 اما آسیه نپذیرفت و گفت: «آیا به پروردگار متعال کافر شوم؟ به خدا قسم هرگز چنین کاری را نخواهم کرد». 🔰فرعون دستور داد تا دست‌ها و پاهای آسیه را به چهار میخ کشیدند و آسیه هم چنان در عذاب و رنج بود تا روحش به اعلی علیّین و نزد خداوند پرواز کرد. [٢] 📜برگرفته ازکتاب بایسته های زنان منتظر [۱]: دفتر چهارم مثنوی. [٢]: بحارالانوار، ج۱۳، ص۱۶۳و ۱۶۴؛ حیاة القلوب، ج۱، ص۲۴۳؛ ریاحین الشریعة، ج۵، ص۱۵۳. ⬅️ادامه دارد | 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️بابا گیر نده‼️ ⚠️آدم باید دلش پاک باشه❗️ 🎙 خانم طباطبایی(وکیل،استاددانشگاه) 📽 💡@cheragh_Tv5 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
مقام زیبای مادری🤱 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
یتیم تر از یتیم...😭 | | 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
سلام 😍 خوبین؟ ببخشید میشه یه سوال بپرسم؟ 👇 فقط 🔟 ثانیه وقتتون رو می‌گیره☺️ 📝 https://EitaaBot.ir/poll/x09 ممنونم که جواب دادین 😘 ✅ @Hejabuni | دانشگاه‌حجاب ✅