4_551281192998012229.ogg
1.24M
: ♨️📨 #سوال:
#حرف_شنوی_از_شوهر
#رعایت_حجاب
سلام
خانمی 28 ساله هستم ، ساکن شیراز خانواده مذهبی دارم از بعد ازدواج همسرم اصرار میکنه که حجاب چادرم را بردارم و در برابر نامحرم آرایش کنم، وقتی به او می گم این کار اشتباهه در جواب میگه زن باید از شوهرش حرف شنوی داشته باشه، لطفا راهنمایی کنید
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
♻️چرخه معیوب رونمایی زنان اینفلوئنسر اینستاگرامی در رسانهها
🔸پیجهای زرد اینستاگرامی
وقتی با دکور خانهها🏠 و استایل 👘و نوع بستن روسریشان دل از مخاطبان ربودند
📺 رسانههای رسمی ومخصوصا برنامهسازان صدا و سیما هم نسبت به آنان اقبال نشان دادند🙄
🔰 مهمانانی که از بین صفحات پر فالوور و به عنوان⏬
زنان،مادران و خانوادههای موفق!
کارشناسان هنری
وتولیدکنندگان و طراحان لباسهای ایرانی اسلامی انتخاب شدند.
◀️به نظر میرسد افرادی که با نمایش بخشی از زندگی خود و یا عرضه زیباییهای شان مشهور شدندودر صدا و سیما حضور یافتند مهرتاییدی بر فعالیت آنان باشدتا👇
🔹مخاطبانشان به این باور برسند که این افراد (سوئیت هوم و حجاب استایل)، بهترین الگوی زندگی آنان هستند.
🔹اینستاگرام به محلی برای رونمایی هویت زنان تبدیل شدهاست.
🔹 یک تصویر متفاوت ومختصر که در آن یک زن زیبا و موفق، مادر و همسری نمونه، بیش از هر چیز سرگرم امور سطحیست.
🔹زنی که در هر صورت یک مصرفکننده است و در اکثر اوقات نیز در کنار اشخاص یا اشیاء دیگری تعریف میشود!
⬅️و تمام وظیفهاش این است که همیشه آرایشکرده، 💄💅زیبا و خوشپوش مقابل دوربین ظاهر شود و چیزی را تبلیغ کند!
❗️ زنانی که در مسیر عرضه زیباییهای خود به سمت خود نمایی و مصرف گرایی رفتهاند
و پوششی همراه این خودنمایی انتخاب کردهاند.
منبع:
http://www.diyareaftab.ir/news/80827/
#بازنویسی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚مسئولان دانشگاهها باید تسهیلات و شرایطی را فراهم کنند که #زنان دانشجو و محقق، علاوه بر انجام کارهای علمی خود، بتوانند وظیفهی همسرداری و نگهداری از فرزندان را نیز انجام دهند و مجبور به کنار گذاشتن مسیر علمی خود نشوند.
#سرانگشتان_تمدنساز
➡️ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳
@Khamenei_Reyhaneh
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#پرسش_پاسخ
#سخت_گیری #کاهش_حجاب
🧐چرا فک می کنن #سختگیری در مسئله #حجاب باعث کاهش حجاب خانم ها شده؟
😳حتما شنیدین یه عده واسه توجیه وضعیت نامناسب حجاب خانمها میگن چون جمهوری اسلامی ایران روی مسئله حجاب سخت گیری می کنه مردم زده شدن و حجاب رو به درستی رعایت نمی کنن
👨🏫اونایی که بچه مدرسه ای دارن قبل از ثبت نام کردن فرزندشون،پرس و جو می کنن یه مدرسه خوب پیدا کنن.از مهم ترین ویژگی های مدرسه خوب اینه که سخت بگیرن یا همینطوری الکی نمره بدن و نسبت به یادگیری دانش آموزا حساسیت نداشته باشن؟
✅معلومه دیگه مدرسه ای که سخت گیری می کنه دانش آموزای موفقی تحویل جامعه میده👩🔬؛پس سخت گیری می تونه خوب هم باشه
🇫🇷اصلا مگه تو کشور #فرانسه این همه سخت گیری نمی کنن برای مسلمونا و اونارو محروم نمی کنن از خیلی چیزا؟پس چرا نتیجه عکس داده،یعنی فرانسه بیشترین جمعیت مسلمان اروپا رو داره و روز به روز تعداد مسلموناش بیشتر میشن
👇👇👇👇👇👇👇
📰روزنامه "الشرق الاوسط" می نویسد:میزان رشد مسلمانان در شهرهای "مارسی"، "نیس" و "پاریس" به۴۵%رسیده است و جمعیت آنان به طوری درحال رشد است که در سال ۲۰۲۵ از هر پنج فرانسوی، یک نفر مسلمان خواهد بود، و به گفته این مرکز مسیحی، این بدان معناست که پس از ۳۹ سال دیگر، فرانسه به جمهوری اسلامی فرانسه تبدیل خواهد شد.۱
⤵️تازه این سال هایی که سخت گیری نسبت به حجاب کم شد نتیجه ش کاهش حجاب خانم ها بود نه افزایش
📚۱.https://www.irna.ir/news/84082409/ خبرگزاری ایرنا
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش
#بینالملل
#تولد_دوباره
*در دنیا مانند یک مسافر باشید*
🎓دکتر "اینگیرید متسون"، در کانادا متولد و بزرگ شده و زمانی که در فرانسه درس میخوانده با مسلمانان آشنا میشود، چیزی از اسلام نمیدانست ولی پس از مطالعه قرآن بود که به اسلام روی آورد و به خدا ایمان آورد.
💯او هم اکنون "ریاست جامعه اسلامی آمریکای شمالی" را عهده دار است وی دارای مدرک فوق لیسانس از دانشگاه "واترلو" کانادا در رشته فلسفه و هنرهای زیبا میباشد، همچنین دارای مدرک دکترا در رشته علوم اسلامی از دانشگاه شیکاگو میباشد.او همچنین استاد مطالعات اسلامی لندن در دانشگاه هیور می باشد
🔻دکتر "متسون" در جدیدترین ویدو کنفرانس خودش از آیات قرآن می گوید و با اشاره به حدیث پیامبر(ص) در دنیا طوری زندگی کنید که گویی مسافر هستید به بحث درباره معنویات می پردازد
🌐منبع:https://chqdaily.com/2020/08/ingrid-mattson-said-in-islam-life-is-a-shared-journey-so-be-a-good-traveler/
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم واقعیت سریال پر سر و صدای " بازی مرکب" چیست؟ 🔹تصور کنید دعوتنامه ای به دستتان می ر
🔴به روز باشیم
⭕️ از شما انقلابیها که یک روز از زاکانی بت میسازید و روز دیگر بخاطر یک تصمیم اشتباه آن را از دایره انقلاب خارج میکنید میترسم. از شما که امروز جبلی را به عرش میبرید و فردا احتمالا با خاک یکسانش میکنید میترسم. کاش کمی از هیجان فاصله بگیرید و بخاطر چند لایک بیشتر آخرتتان را نفروشید!
👤 محمد پازوکی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن ح
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓