دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔆 افزایش هزینهها، انگلیسیها را به خیابان کشاند 📰 دیلیمیل: بهدنبال تورم و افزایش
🔴به روز باشیم
درباره فایل صوتی فرماندهان سپاه و شرکت یاس
شرکت یاس چه بود و برای چه ایجاد شد؟
شرکت یاس در بحبوحه درگیری میدانی نیروی قدس سپاه با داعش و تروریستهای تکفیری و در شرایطی که دولت وقت حاضر به پشتیبانی از رزمندگان در میدان نبود، تاسیس شد.
این شرکت قرار بود از طریق اجرای پروژههای عمرانی منابع مالی لازم را برای پشتیبانی از جبهه مقاومت تامین کند.
با این حال شرکت یاس نتوانست به طور کامل در اهداف اقتصادی خود موفق شود و از طرفی چون بیرون از ساختار سپاه و شهرداری ایجاد شده بود سیستمهای نظارتی این دو نهاد نتوانسته بودند نظارت موثری را در حین فعالیت این شرکت داشته باشند.
اما با مشکوک شدن فرماندهان سپاه به نحوه عملکرد شرکت، مجموعه نظارتی سپاه به موضوع ورود کرده و متوجه تخلف افرادی به نام محمود سجادی نیا (سیف) و عیسی شریفی میشوند و بلافاصله ضمن منحل کردن این شرکت، متخلفان را به دادگاه نظامی معرفی میکنند. محمود سیف و عیسی شریفی از افراد بیرون سپاه بودند که در پروژه یاس فعالیت می کردند.
سردار عزیز جعفری به عنوان فرمانده وقت سپاه در این جلسه، گزارش یک تخلف را از سوی معاون اقتصادی وقت سپاه دریافت میکند. آنچنان که در فایل صوتی هم مشخص است وی خواهان پیگیری و بررسی بدون ملاحظه، تلاش برای احیای بیت المال و نهایتا ارجاع به دستگاه قضایی می شود.
ذوالقدرنیا به عنوان گزارش دهنده این تخلف معتقد است در این ماجرا آقای مسعود مهردادی (معاون بنیاد تعاون سپاه) قصور کرده و نظارت و مدیریت کافی را انجام نداده است. ذوالقدرنیا که به دلیل تفاوت دیدگاه و حساسیت های فوق العاده نظارتی، همه احتمالات نسبت به سوء تدبیر یا نا آگاهی سایر افراد را با فرمانده کل سپاه مطرح میکند و منجر به پیگیری و تشکیل جلساتی در سطوح عالی می گردد که نتیجه آن شفاف شدن تخلفات و اشتباه بودن برخی اعتمادهای نابجا و همراهی همه افرادی که در فایل از آنها نام برده شد، می گردد و نهایتا بررسی عملکرد تمامی این افراد به نهادهای نظارتی و قضایی سپرده میشود و پس از پیگیری مشخص میشود که با کوتاهی آقای مهردادی واعتماد بیش از حد ایشان به مجرم اصلی (یعنی آقای سیف) خود ایشان شخصا سوء برداشتی از بیت المال نداشته است. آقایان قالیباف، آبرومند و حاج قاسم سلیمانی و بسیاری دیگر از افرادی که سلامت شخصی و مالی مهردادی را میشناختند نیز به او خوشبین بودند و تصور تخلف از در زیر مجموعه وی را نداشتند.
مهردادی با اینکه فرد پاک دستی بوده و شخصا هیچ سوء استفاده شخصی نداشته است، اما با اعتماد بیش از حد به محمود سیف (با نام واقعی محمود سجادینیا) باعث شکلگیری این تخلف در مجموعه تحت مدیریت خود شده بود. در نهایت همین کوتاهی و اعتماد بی مورد کار دست خود مهردادی داد و این فرد با شکایت سپاه در دادگاه نظامی به دلیل سوء مدیریت به ۲ سال زندان محکوم می شود.
محمود سجادینیا و عیسی شریفی دو نفر اصلی در تخلف صورت گرفته نیز با پیگیریهای انجام گرفته توسط مسئولان ارشد سپاه، دادگاهی شده و محکوم میشوند. عیسی شریفی به ۲۰ سال حبس و رد مال ۴۸۰ میلیارد تومانی در دادگاه محکوم میشود و هم اکنون نیز در زندان دوران محکومیت خود را به سر می برد. محمود سیف نیز به ۳۰ سال زندان و رد مال محکوم میشود. اموال و داراییهای حیف و میل شده نیز از آنها پس گرفته میشود.
نکته مهم در این ماجرا، تلاش فرماندهان سپاه از جمله عزیز جعفری، قاسم سلیمانی و محمدباقر قالیباف برای روشن شدن تخلف و دادگاهی شدن متخلفان است. در یک مورد عیسی شریفی، که پس از برملا شدن ماجرای تخلف از کشور خارج شده بود، با تلاش و تدبیر محمدباقر قالیباف به کشور بازگردانده می شود و در دادگاه جمهوری اسلامی ایران به تخلفاتش رسیدگی شد. وی اکنون در زندان به سر می برد و در حال طی مراحل نهایی رسیدگی قضایی به پرونده خویش است.
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهل_ویک به روایت حانیه صداای زنگ در نشانهی اومدن مامان اینا بود
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_دوم
به روایت امیرحسین
......................................................
_جونم داداش ؟
محمدجواد: سلام . خوبی؟
_ مرسی. توخوبی؟
محمد جواد: مگه تو دکتری؟ دهع.
_ نه په تو دکتری. حالا کارتو بگو میخوام برم. خوب بودن به تو نیمده پسره پرو.
محمدجواد: اوا خواهر نفرمایید. ببخشید مصدع اوقاتتون شدم خواستم عرض کنم خدمتتون که..... خب.... میگفتم که....
_ جواد بگو الان کلاس شروع میشه.
محمدجواد: دانشگاه بدون من خوش میگذره ؟
_ عالی. کارتو میگی یا قطع کنم.
محمد جواد: خیلی خب بابا. راهیان هستی دیگه؟
_ وای معلومه که اره. از خدامه. کی؟
محمدجواد: خیر سرت خادمیا. خجالت بکش. پنج شنبه حرکته.
_ اوه اوه استاد اومد فعلا.....
بهترین خبر برای من همین رفتن به راهیان بود ، البته اگه بابا مثله تابستون بهانه نیاره و مانع رفتنم نشه.
.تنها چیزی که میتونست خستگی 8 ساعت کلاس پشت سر هم رو از بین ببره ، صدای سرشار از محبت مامان بود.
مامان: کیه؟
_ بازکن مامان جان.
مامان: خوش اومدی عزیزم.
بابا: همین که گفتم نه نه نه. اونجا امنیت نداره
_ ممنون که منو بچه 5 ساله فرض کردید پدر جان. سوریه رو میگید نه یه چیزی. ولی پدر من اینجا که دیگه تو کشور خودمونه . بچه که نیستم. تابستون گفتید گرمه میری حالت بد میشه. دقیقا دلیلی که برای یه بچه نهایتا قانع کنندس. الانم میگید امنیت نداره.
بابا: کی؟
_ نوکرتونم به خدا. پنجشنبه
بابا_ خیلی خب. من که حریف تو نمیشم.
_ پس با اجازتون من برم خبر بدم که میرم.
با ذوق دوییدم سمت اتاق.
شماره محمد جواد رو گرفتم ، بعد از 3 تا بوق برداشت.
_ سلام محمد. ببین من میام بلاخره بابا راضی شد. فقط ساعت و روزشو اینارو بگو. راستی لازم نیست بیام برای هماهنگی. به قول تو خیر سرم خادمم. راستی خاک توسرت که زودتر به من نگفتی. بیچاره کسی که قراره زن تو بشه. همه کارات سربه زنگاس .
اون طرف خط: سلام مادر. نفس بکش. من مادر محمد جوادم. واقعا هم بیچاره زنش.
_ای وای سلام حاج خانوم. شرمنده من فکر فکر کردم که... چیزه.... یعنی....
حاج خانوم :اشکال نداره مادر. محمد جواد خواب بود من گوشیشو برداشتم.
_ بازم شرمنده. ببخشید بدموقع مزاحم شدم. یاعلی
حاج خانوم : دشمنت شرمنده. علی یارت مادر.
وای ابروم رفت.خب شد نخندیدم ضایع بشم.
_ جواد به خدا یه بار دیگه کله سحر زنگ بزنی به من میکشمت..
محمدجواد: که خاک تو سرم اره ؟ بیچاره زنم اره؟
_ عه. راستی یکی طلبم. ابروم رفت.
محمدجواد: مگه داشتی؟
_ نه په تو داشتی؟
محمدجواد: شنیدم که اومدنی شدی.
_ اره بابا اجازه رو صادر کرد.
محمدجواد: خب پس پاشو بیا مسجد که حاج آقا حسابی کارت داره.
_ الان مسجدی؟
محمدجواد: بله. مجبورم جور نیومدنای تورو هم بکشم.
_ کله سحر مسجد چیکار میکنی؟
محمدجواد: تو شهر ما ساعت 10 کله سحر نیست . شهر شما رو نمیدونم.
_ خب حالا. باش. من 11 اونجام
محمدجواد: خسته نشی یه وقت
_ نگران نباش. خدانگهدار مزاحم نشو
محمدجواد: روتو برم هی. خداحافظت.
خدایا این دوست خل منو شفا نده خواهشا.
مامان:امیرحسین. نمیخوای پاشی؟
_ بیدارم مامان.
مامان: خب بیا صبحانه.
_ مامان نمیخورم مرسی باید برم مسجد.
_ سلام حاج آقا
حاج آقا: علیک سلام. یه وقت نیای مسجدا بابا جان.
_ اوخ. ببخشید. یه مقدار درگیر دانشگاه بودم.
حاج آقا : بله از محمد جواد جویای احوالت هستم. راهیان نور میای دیگه؟
_ بله حاج آقا.
حاج آقا : خب شما مسئول اتوبوسایی . چک کردن اعضا و اینا. حدود 7.8 تا اتوبوس میشه با حسینیه ها و بچه های موسسه.
_ بله چشم حاج آقا. پارسال هم مسئول اتوبوسا بودم. خیالتون راحت. فقط لیستا رو ....
حاج آقا : همون روز حرکت میدم که ثابت شده باشن دیگه.
_ پس فردا حرکته دیگه؟
حاج آقا : بله.
اینجا چقدر با همه جا فرق میکند
اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگریس
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
💥برای اولین بار در دانشگاه حجاب.. 🎙 کارگاه یک روزه «فن بیان و هنر سخنوری» 💻 بصورت آنلاین 📉 با
سلام عزیزان و بزرگواران محب حجاب!
.
.
در رابطه با کارگاه یک روزه فن بیان، که قرار بود امشب، راس ساعت ۶ شروع شود..
❌متاسفانه❌
مربی دوره، مبتلا به بیماری اومیکرون شدند..
🌟🌟🌟🌟 پس 🌟🌟🌟🌟
برگزاری کارگاه، به هفته اینده
جمعه، ۶ اسفند ماه موکول خواهد شد!!!
📌این یه فرصت ویژه و استثناییه!
اگه تا الان تو کارگاه ثبت نام نکردید، همین الان به ایدی پشتیبان پیام بدید تا راهنماییتون کنه!
@fane_bayaan
🍃🍃این دوره ویژه رو از دست ندید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشگاه حجاب
مگه تو متخصص دین واحکام هستی؟توغلط میکنی نظر میدی😡 💥باید مسئولین ارشاد تودهنش میزدند😱 🗣حجه الاسل
🔖 انتقاد تند حاج آقای عالی به جشنواره فیلم فجر
📽پخش زنده حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
🗓 ۲۷ بهمن، شبکه قرآن
📣مسئولین وزارت ارشاد باید بزنن تو دهن
اون خانمی که حرف از ازدواج سفید زده!
⏬اقدام ما👇
1⃣ تشکر از صدا و سیما بابت پخش این سخنرانی
☎️ تماس با 162
سامانه پیامکی 3000025 ، 30000162
شورای نظارت 64040
پیامک 200064040
گویای بازرسی 02122164343
2⃣ تماس با وزارت ارشاد و درخواست برخورد جدی با خانم نوشین معراجی و عدم تقلیل برخورد به انتشار یک عذرخواهی ساده ی ایشون
☎️ تلفن گویای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 02133966055
☎️ دبیرخانه جشنواره فیلم فجر:
22734939
روابط عمومی 22734891
دفتر نقاش زاده، دبیر جشنواره 22741250
ارسال پیام در سامانه👇
http://www.fajrfilmfestival.com/contact-us
☎️ وزارت ارشاد، حراست سینمایی مربوط به جشنواره فجر👇
02138512244
3⃣ ثبت گزارش تخلف در سامانه ی سجام(به آدرس زیر)به اسم خانم نوشین معراجی👇
http://Sajam.scpd.ir
4⃣برخورد قاطع با مروجان بیدینی توسط برخی سلبریتیها در فارس من👇
https://farsnews.ir/my/c/122339
#مطالبه_اثر_دارد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔶عقیده هر انسان تا جایی محترم است که مبانی شرع، اخلاق و فطرت بشری را زیر پا نگذارد.
که اگر این طور نبود، عقاید فاسد قوم لوط و عاد و ثمود هم محترم بودند.
#احترام_به_عقاید
.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌻مولاے مهربونم
ڪاش مےدونستم دل ڪجا به وصالتآرام میگیره...😔
#دعای_ندبه
#استوری | #تولیدی
🌸 @hejabuni
دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره مکالمه عربی
⬅️شروع ثبت نام جدید
✅دارای تعیین سطح
✅تدریس توسط استادی مجرب
✅برگزاری کلاس ها به صورت آفلاین
✅زیرنظر کانال معتبر دانشگاه حجاب
📌با شرکت در این دوره ، با کمترین هزینه عربی را به راحتی بیاموزید.
🍃eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
هدایت شده از دانشگاه حجاب
📣 ثبت نام ترم جدید 📣
🔻 اطلاعات بیشتر در کانال مکالمه عربی👇
💻 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
#گزارش
#بینالملل
📈افزایش بیش از دوبرابری زوج های همجنس باز آمریکایی در دهه ی اخیر
📰بر اساس جدیدترین آمار نشریه ی "گالوپ" ۷.۱٪ آمریکایی ها "ال جی بی تی کیو"(همنجس باز) هستند.
این میزان از سال ۲۰۱۲ تا الان دوبرابر شده
🔻موسسه گالوپ در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد آمریکایی ها با افزایش قابل ملاحظه افراد همجنس باز روبرو هستند
📌تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-10525275/Record-number-adults-say-identify-LGBTQ.html
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️ 8⃣
🌼خیاطی آسان و بدون الگو🌼
😍فقط با یه چنگال واسه خودت یا دخترت دامن پلیسه بدوز
😃فقط با دوتا مستطیل
🌻آموزش بعدی دوخت شومیز با روسری بدون الگو😊
#آموزش_خیاطی | #خیاطی
#آموزش_دامن | #دامن_پلیسه
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهل_و_دوم به روایت امیرحسین .......................................
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_سوم
چشمام رو چند بار باز و بسته میکنم ، بیدار شدن برای من زجر آور ترین کار ممکنه. با یاد آوری ساعت 9 با فاطمه قرار دارم آروم و بی حوصله نگام رو سمت ساعت سوق میدم با دیدن عقربه کوچیکه ساعت که 8 و عقربه بزرگش که 10 رو نشون میده سریع مثله برق گرفته ها از جا میپرم.
_ مامان. مامان.
مامان :به جای داد زدن بیا اینجا ببینم چی میگی.
_ نمیییخواد دیرم شده. هیچی.
سریع مانتو سفید و شلوار و شال مشکیم رو با لباس های توخونه ایم عوض میکنم و از دم در با مامان خداحافظی سرسری میکنم و سریع از خونه بیرون میرم. همزمان با بسته شدن در حیاط ، صدای زنگ موبایل بهم میگه که باید خودم رو برای هر طوفانی از سوی فاطمه آماده کنم، هرچند هیچوقت عصبانیتش رو ندیدم اما تو این چند ماه به خوبی متوجه شدم که روی وقتشناسی فوق العاده حساسه .
_ فاطمه به خدا خواب موندم ببخشید الان میام اصلا غلط کردم.
فاطمه :سلام منم خوبم. نفس بکش دختر. زنگ زدم بگم که سر کوچتون وایسی من با بابا داریم میام دنبالت.
بهترین خبر ؛ اونم صبحه اول وقت که عزا گرفته بودم برای اینکه چجوری باید این چندتا کوچه رو پیاده برم تا به تاکسی برسم؛ بود.
_ الهی فدای خودت و بابات. حله اومدم .
سریع با دو خودمو رسوندم سر کوچه.
سریع در ماشینو باز کردم و سوار شدم.
_ سلام. ببخشید دیر شد.
بابای فاطمه:سلام دخترم همین الان رسیدیم.
فاطمه: و علیکم السلام بر تو
جواب سلاماشون یه لبخند بود و بعدش هم یه خواب 10 دقیقه ای.
.
.
.
_ مرسی عمو. خداحافظ
بابای فاطمه: خدانگهدارتون .
فاطمه به محض رفتن باباش محکم زد رو شونم و باذوق گفت : حدس بزن چی شده؟
_ عه چته؟ چمدونم چی شده.
فاطمه: میخوان ببرنمون راهیان نور.
_ واااات؟
فاطمه: وووووی حانیه ساعت 9/5 کلاست شروع نشده مگه؟
_ ای وای. بدو
پله های موسسه رو دوتا یکی کردیم تا رسیدیم به دفتر.
_ سلام خسته نباشید.
مسئول ثبت نام خانم عظیمی یه خانم فوق العاده بدحجاب بود که بادیدن فاطمه حالت چهرشو تغییر داد و گفت : کاری دارید؟
از این طرز بر خوردش که کاملا از نگاهی که به فاطمه انداخت معلوم بود به خاطر چادری بودنه اونه اصلا خوشم نیومد. من هم لحنم رو تند تر از اون کردم و جواب دادم.
_ برای ثبت نام اومدن.
خانم عظیمی: ایشون؟
و بعد با حالت بدی به فاطمه اشاره کرد.
_ بله. ایرادی داره.
خانم عظیمی: نه ولی شما که نیاز به زبان یاد گرفتن نداری.
فاطمه: ببخشید چرا ؟
خانم عظیمی: هه . هیچی. بشین اونجا برات برگه تعیین سطح بیارم.
فاطمه آروم خطاب به من گفت :میخوای تو برو سرکلاست.
_ نه نمیخواد.
خانم عظیمی: هی دختر خانم . بیا بگیر اینو .
_ فاطمه هستش.
خانم عظیمی: حالا هرچی.
رفتم جلو و برگه رو از دستش گرفتم. برگه رو
دادم فاطمه تا بشینه رو صندلی داخل دفتر و منتظر بمونه و خودمم رفتم تو سالن منتظرش
بمونم.
بعد از ده دقیقه اومد بیرون .
_ چی شد؟
فاطمه: تو چرا نرفتی؟
_ چی شد؟
فاطمه: گفت ده دقیقه دیگه بیا بگیر نتیجشو.
_ باش. پس بیا بریم بشینیم رو صندلی های تو حیاط.
فاطمه: بیا برو سرکلاست خب.
_ بیا بریم بابا.
فاطمه: عه.
بی توجه به اعتراض فاطمه به سمت حیاط راه افتادم. اونم که دید حریفم نمیشه دنبالم اومد.
_ خب تعریف کن ببینم راهیان نور چیه؟
فاطمه: همون جایی که شهدای دفاع مقدس شهید شدن. خیلی حس و حال خوبی داره اصلا اونجا از زمین نیست . باید تجربش کنی.
_ الان ؟ تو این سرما؟ بیخیال
فاطمه: ضد حال نباش دیگه. به خدا پشیمون نمیشی.
_ کی؟
فاطمه: پنجشنبه؟
_ همین هفته؟
فاطمه:اره
_ اونوقت تو الان داری به من میگی ؟ جمعه امتحان پایان ترم زبان دارم .
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
006.mp3
1.61M
🌾🌾🌾
🌾🌾
🌾
🍂 دلبرانه حرف نزن!!!
🍂 با بیدارکردن دیوِطمع یک بیمار جنسی امنیت خودتو به خطر ننداز!
آخه چه کاریه با یه عشوه و ناز الکی خودتو در معرض مزاحمت قرار میدی و بجای کمک به اصلاح مریض ؛بیماری اون رو هم تشدید میکنی؟!...
💠 فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا
💠 مبارکه احزاب؛ شریفه ۳۲
___________
#عفت #حیا #حجاب
#فرآوری_معنی_آیه #تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓