#روایت_حاشیه_یک_دیدار
چهار
جمع متوجه اتفاقی که برام افتاده بود شد. متأثر شدند. خانم دکتر فداکار (روانشناس و مشاور) با مهربانی منو به آغوش گرفت.
از همه تشکر کردم و به لبخندی بی روح گفتم لطفا معمولی باشید بذارید من بتونم خودمو حفظ کنم.
به دوستانم هم گفته بودم اگر منو دیدید واکنش شدیدی ندید. وگرنه من فرومیریزم.
طفلک ها همه متأثر و غم زده و گریان بودن. هم از این اتفاق هم از نگرانی برای من.
و دعاهاشون رو به سمت من روانه میکردن
دعا حتماً اثر داره... اثر داشت...
جلسه شروع شد. ماه آمد. محو رویَش شدیم.
مجری شروع کرد. سخنران ها یکی یکی.
ذکر میگفتم.
صحبت برخی، از مدت زمان مقرر تجاوز کرد.
وقت تنگ شده بود.
به احتمال بالا ما ۳-۴ نفر آخر حذف بودیم.
مسئول برنامه اومد و گفت میتونی بکنیش در حد سه دقیقه؟ همین الانم تو وقت صحبت آقا هستیم.
میدونستم که آخرین تلاش اونهاست برای جا دادن ما.
گفتم بله. خودکار گرفتم و هی حذف کردم، حذف کردم.
ساعت نداشتم ببینم چقدر شده. اما کوتاه تر دیگه نمیشد!
وقت به پایان رسید. مسئول برنامه به مجری گفت اعلام کن که تمامه.
مجری اما زبانش به حرف دیگه ای چرخید. از آقا اجازه گرفت چند نفر بعدی هم ارائه بدن.
و همونجا گفت یک نفر از خانم ها مادرش رو همین چند ساعت پیش از دست داده، با این حال نخواسته این توفیق رو از دست بده.
آقا اجازه دادند.
و درحالی که منتظر بودم مجری اسم بقیه افراد که جلوتر از من بودن رو اعلام کنه، اسم خودم رو شنیدم.
اصلا انتظار نداشتم.
حس کردم آماده نیستم.
تیر خلاص نبود آمادگی و تسلط هم، اون جمله تسلیت مجری بود...
بغضم گرفت. اشک هم به چشمانم اومد.
از تسلیتت ممنونم اما چرا گفتی؟ 😭 وقتی حتی زمانی برای نفس عمیق کشیدن و یک جرعه آب خوردن و تسکین خودم رو هم نداشتم؟
با صدای لرزان شروع کردم، سعی کردم مسلط بشم. اما شرایط سخت بود.
هنوز کمی از حرفها رو نگفته بودم که کاغذ گذاشتن که وقت تمام!
و بعد از پشت سر، مدام «وقت تمومه، تمومش کنید، بقیه رو مکتوب میدید به آقا،.... »
چشمم روی کلمات و جمله های جلویی میدوید تا ببینه کدوم رو میشه حذف کرد! منی که متن رو حفظ بودم، به سختی میتونستم سرم رو از کاغذ بالا بگیرم و برای توشه گرفتن، به صاحب مجلس نازنین و برای احترام، به مخاطبین نگاهی بیندازم.
چه فشاری رو تحمل کردم؟.... نمیدونم....
متن تمام شد. وقت رفتن از جایگاه رسید. اما مگه میشد دل کند؟
منتها چاره ای نبود.
مجری پایان زمان صحبت ما خانم ها رو اعلام کرد. همه نشستیم تا بیانات شروع بشه. خجالت زده از دوستانی بودم که زمان بهشون نرسیده بود. ناراحتی شون رو درک میکردم. اما کلامی برای همدلی نداشتم.
اواخر صحبت آقا، به ما گفتن سخنران ها بیان بیرون. با خودم گفتم وا چرا؟!
لحظه ای به ذهنم نرسید که چرا!
کنار سالن یک راهرو بود. با دو ردیف از همون گلیم های ساده. مامانم هم داشت. این اواخر برای اتاق خودش، پای تخت، از همون ها خریده بود. دوست داشت.
به ردیف ایستادیم. انقدر تو حال خودم بودم که باز هم نفهمیدم چرا!
فکر کردم قراره عکس بگیریم. با خودم گفتم آخه عکس به این پهنا؟!
یکهو متوجه شدم قراره بعد اتمام بیانات، آقا از اینجا رد بشن و ما دیداری نزدیک تر داشته باشیم! 🥺
حتما همه ذهنشون مشغول شده بود که چی بگن. تو اون چند ثانیه فرصت. و واقعا که انتخاب چقدر سخت بود.
اما من، حداقل برای جمله اول، تکلیفم معلوم...
جمله دوم رو هم آماده کردم که اگر وقت شد بگم. بی نهایت، از گرفتن وقت آقا اون هم سرپا حس خجالت و شرم داشتم.
ادامه دارد
@hejrat_kon
#روایت_حاشیه_یک_دیدار
پنج
باید صبر میکردیم تا سخنرانی آقا تموم بشه.
رمق ایستادن نداشتم. نشستم روی همون گلیم ها.
صدای شعار جمعیت که بلند شد، بلند شدم. به هیبت یک پیرزن داغدیده. که قرار بود داغش تسکین پیدا کنه.
آقا اومدن بیرون. نور اومد.
با همسر شیخ زکراکی صحبت کردن. از شیخ احوالپرسی کردن.
و نفر بعدی.
و بعدی.
خانمها طلب یادگاری کردن.
فردی که کنار آقا بود، انگشتری به دست آقا داد تا ایشون بدن به اون خانم.
بزرگ بود یا مناسب نبود نمیدونم، اما آقا با حوصله ایستادن تا انگشتر مناسبی انتخاب بشه.
نفر بعدی صحبتی کرد درباره همون حرفهایی که بیان کرده بود. آقا گفتن باشه خب شما بفرمایید چه بکنیم؟ راهکار چیه؟
قرار شد مکتوب تحویل بده. نفر بعدی هم. انگشتر هم گرفتن همه.
دل توی دلم نبود.
هزار جور حس قاتی... ملغمه...
چجوری سرپا بودم؟
به من که رسیدند، محو چهره نورانی آقا، گفتم «آقا، فاطمه فرزند حسین»
همین...
آقا با مهربانی سری تکون دادن. و راستش اصلا یادم نمیاد چی گفتن. حالم حال به خاطر سپردن کلمات نبود 😞
بعد با خضوع گفتم «میشه چفیه تون رو به من بدید من همراه مادرم کنم؟» با روی گشاده گفتن بله بله.
دعایی خوندن و دادن دستم.
گرفتمش و گفتم آقا، فرزند پنجم ما سه چهار هفته دیگه به دنیا میاد، اسمش رو #محمد میذاریم. خوبه؟ با شعف و رضایت گفتن بله و...... (باز هم اصلا یادم نمیاد که دقيقا چی فرمودن😞 اما صحبت و حالتشون نشان از استقبال بود و یک دعای خیر)
تشکر کردم و خودم رو کنار کشیدم که دیگه وقت معظم له رو نگیرم.
یکهو یادم اومد چقدر نگران بخش علمی و حرفه ای زندگیم هستم.
بعد از اتمام صحبت نفر بعدی، خیلی کوتاه و با خواهش گفتم آقا برای #جامعه_پزشکی دعا کنید بتونیم وظایفمون رو به خوبی انجام بدیم.
با روی باز «انشاءالله» ی گفتند؛
و تمام شد.
من موندم و یک چفیه
و خاطره ابدی یک روزی که همه اتفاقاتش، با اینکه قبلا شاید تک به تک تصور کرده بودم، اما سخت در باورم میگنجید…
روزی به غایت تلخ
و به غایت شیرین
و این هم، از عجایب دنیاست...
@hejrat_kon
پایان
رحم الله من یقرء الفاتحه بعد الصلوات🦋
اللهم اغفر للمومنین و المومنات و تابع بیننا و بینهم بالخیرات🖤
هجرت | مامان دکتر |موحد
#روایت_حاشیه_یک_دیدار پنج باید صبر میکردیم تا سخنرانی آقا تموم بشه. رمق ایستادن نداشتم. نشستم روی
راستی
یادم رفته بود بگم که نینی مون پسره☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شرافت
اگر انسان بود!
شرافت و انسانیت و اخلاق، به ادعا و چهارتا پست و توئیت خوشکل گذاشتن و تِز و پُز روشنفکری نیست...
@hejrat_kon
کاش جات بودم مرد!
(از صحنههای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان؛ بلافاصله بعد انفجار)
#پرستارم
به زودی
مجدداً
ساکهای مسافرتی ما 😅
یادش بخیر عکس مال حدوداً سه سال پیشه 😊 فاصله بچهها دو و نیم ساله، لذا ما بچه قبلی رو، سه چهار ماه بعد از تولد بعدی از پوشک میگیریم (البته چهارمی و انشاءالله پنجمی میشه سه سال)
خرجش بیشتره ولی دردسرش کمتر 😢 مخصوصاً برای مامانهای دست تنهای آپارتمان نشین.
دیر هم نه نمیشه از نظر من 😌 خیلی هم خوبه سه سالگی
@hejrat_kon
زیارت دلچسب دیشب...
فدای مهربونی پدرانهتون آقا، فدای دل رئوف تون مولا
تمام این چندماه گفته بودم منو دعوت کنین، ولی با مامانم
با مامانم هم نه با مامان بیمار، ناتوان، بی رمق
با مامان شفا گرفته
مامانی که منِ سنگین رو جا بذاره جلوجلو بره حرم
چندبار تو این چندماه برام همایش پیش اومد مشهد، که تنها برم. ولی هربار به شکلی لغو شد.
گویی میفرمودید مگه نگفتی تنها نه، با مامانم؟
صبر کن....
صبر کردم
تا دیشب...
دعوت شدم؛
حتما با مامانم، مگه نه؟
اونم با مامانی که شفای کامل گرفته
حالش خوبه
سبک و سالم، جلوتر از منِ سنگین قدم برداشته به سمت حرم.
با قطار و ماشین هم که سختش بود؛ هوایی اومد...
هوایی...
دیگه از این به بعد همیشه اینجوری میره زیارت...
انشاءالله
@hejrat_kon
زیارت به نیابت از مامانم و یک زیارت و بوسه ویژه به پنجره ضریح به نیابت از همه کسایی که به ما محبت کردند این مدت به دعایی و ذکری و سوره قرآنی 💔
اللّٰهُمَّ بارِكْ لَنا فِي رَجَبٍ وَ شَعْبانَ وَ بَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ
این ماه رجب برام یک رنگ دیگهای داره.
حس مبارزه دارم!
حس سنگر گرفتن!
حس اینکه اتفاقهایی در دنیا داره میفته
و
من هم باید یه کاری کنم.
با همین وضعیتم
همینی که هستم
همین محدودیتهای ظاهر
همین سنگینی
همین زن خونه بودن
همین جور محصور در مرزهای جغرافیایی و سیاسی و استراتژیک
.
جنگ مگه فقط به تیر و موشکه؟
جهاد مگه فقط در جبهه ظاهره؟
نه ولله
جنگ واقعی در یه سطوح بالاتری در جریانه.
و اون سطوح چون از حصار ماده میگذره،
پس من هم میتونم خارج از همه این محدودیتها،
اثرگذار باشم و نقش ایفا کنم.
#امداد_معنوی این جبهه،
کاریه که همه ما، در هر لباس و شکل و جایگاهی، از پسش برمیایم
و
حجتی هم برای انجام ندادنش نداریم!
چون این امداد به لحاظ شکل و قالب انقققد تنوع و انعطاف داره که هرکسی بتونه توشه خودش رو برداره و نیروی غیبی خودش رو راهی این جبهه کنه…
این رجب برای من رنگ و بوی دیگهای داره.
حس مجاهدتِ نه فردی بلکه اجتماعی دارم.
درواقع در مکتب ما، هر مجاهدت فردی یه مجاهدت جمعیه. تو مکتب ما هر مؤمن یه جزء از یک کله. اگر هر فرد یک رکعت نماز شب بخونه، نفعی که برای دنیا و آخرت خودش داره به کنار، #جبهه_حق رو تقویت کرده. چون جبهه حق نه از ریال و دلار، بلکه از #نور ارتزاق میکنه.
و البته که اسباب و علل مادی هم سر جای خودش. هیچکس منکر اهمیت اونها نیست.
اما واقعیت اینه که جنگ جبهه حق و باطل محصور و محدود به ماده نیست. و لذا قدرت برتر میتونه - با وجود محرومیت ها و محدودیت ها- مال جبهه حق باشه. چون نور بر ظلمت غلبه داره.
✍ هـجرت
بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 #نشربامنبع
#این_الرجبیون ؟ هنگامه قیام است!
#اللهم_انصرنا_علی_نصر_دینک
#سنگر_عبادت #جهان_سازی_از_مسیر_خودسازی
#عبادت_فردی_بخشی_از_مجاهدت_اجتماعی
#عبادت_فردی_عزلت_نشینی_نیست
#مکتب_شیعه_اجتماعی_است
مامان
میدونین که منتظر پیامکتونم...💔
تنها کسی بودین که شب اول رجب، تولد قمریم رو بهم تبریک میگفتین...
امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام:
هرکس در ماه رجب صدقه بدهد،
خداوند روز قیامت در بهشت او را به ثوابی گواهی می دارد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر بشری خطور نکرده است.
(بحار الانوار، ج۹۷)
پرداخت صدقه از طریق این سایت👇
https://www.leader.ir/fa/monies
#صدقه_ماه_رجب
هجرت | مامان دکتر |موحد
اللّٰهُمَّ بارِكْ لَنا فِي رَجَبٍ وَ شَعْبانَ وَ بَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ این ماه رجب برام یک رنگ
شاید این متن کمی منظورم رو پیچیده کرد و نذاشت برسه.
منظور من، انجام همین اعمال عبادی ماه رجب به نیت تقویت جبهه حق هست.
يعنی اگر هرسال با شروع ماه رجب منش عبادی ما تغییر میکرد، امسال به نیت خاص تری این کارو بکنیم با توجه به جریاناتی که در دنیا داره اتفاق میفته. تصور کنیم ما هم داریم در این مبارزه ایدئولوژیک شرکت میکنیم با همین ذکر استغفار و صدقات و مراقبه ها (مثل اصلاح رفتارها در خانه) و...
منظورم ارتقاء نیت بود ☺️
#نیت مون رو وسیع و بزرگ کنیم.
اینجوری کم کم نگاه مون هم بلند و متعالی میشه،
و کم کم خودمون بزرگ میشیم.
تفاوت جهان بینی اسلامی با بقیه سبک زندگی ها اینه که اونا فقط یه «حُسن فعلی» دارن: یه کار خوب رو، خوب انجام بده.
اما ما میگیم نه! خیلییی فرق داره که خوب انجام دادنِ یک کار خوب، #برای چه چیزی هست؟ به چه نیتی هست؟ (حُسن فاعلی)
در این مکتب باید حسن فعلی و فاعلی کنار هم باشه.
و در ارتقاء و تعالی هر دو کوشش کرد.
@hejrat_kon
پیشنهاد من اینه که کودکان منزل رو هم در این خیر شریک کنیم.
يعنی با اونها هم درباره این مسائل (در حد خودشون) صحبت کنیم
و
براشون برنامه معنوی سبک و در حد توان خودشون بریزیم (با کمک و مشارکت خودشون)
مثلاً یک برگه زیبا که بزنیم به یخچال و اعمال روزانه توش نوشته باشه و هر شب تیک بزنن.
و در آخر ماه هم غافلگیرانه، تشویق بشن.
چه اعمالی؟
ساده ها:
تلاوت سه تا سوره توحید هر روز
ده بار لا اله الا الله
هفته ای یک بار صدقه
اگر به سن تکلیف رسیدن، با توجه به کوتاهی روزها، تشویق به روزه مستحبی (یا اگر قضا دارن بگیرن)
و...
@hejrat_kon
امروز انشاءالله یک پست کاربردی داریم
اول کاربردش برا خودمه 🤭 برا این روزها.
گفتم تو کانال هم بذارم دوستان استفاده کنن انشاءالله 🌷
به مناسبتِ شهادت هادی اهل بیت علیهم السلام، علی بن محمد النقی علیهماالسلام
خدا، آری. روزگار، نه!
روزی یکی از یاران امام هادی علیه السّلام که بر اثر تصادف با حیوانی صدمه دیده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخمهایی که برداشته بود، به روزگار بد میگفت.
آن حضرت، خطاب به او سخنی به این مضمون فرمودند:
روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند.
و نیز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ یعنی برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به حساب نیاور و قرار مده.».
آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر، آگاه شد و توبه کرد.
(وسائل الشیعه، ج۷، ص۵۰۹)
@hejrat_kon
❁ـ﷽ـ❁
در این متن درباره #وزن_گرفتن_جنین صحبت میکنیم.
مخصوصاً در اواخر بارداری. چون اصولاً جنین در ماه های اول مشغول #تکامل هست و در اواخر بارداری، #رشد.
اینجا کارهایی که به وزن گرفتن بهتر جنین کمک میکنه رو با هم میخونیم
اما
خیلی مهمه بدونید که این اقدامات برای یک بارداری معمولی (اکثریت بارداری ها) هست و مثلاً فردی که براش تشخیص نارسایی جفت و عروق جفتی داده شده نباید به اعتماد این روشها، پیگیری رو پشت گوش بندازه (هرچند ممکنه این راهکارها کمک کننده باشه براش)
#وزن_گیری_مناسب_جنین در رحم
و وزن مناسب نوزاد هنگام تولد،
با سلامتش ارتباط داره.
مادری که بارداری سالمی داره، جنینی با وزن مناسب پرورش میده.
از دو جهت به نظر من میشه به این موضوع ورود کرد.
یک. مناسب بودن خونرسانی به جنین
دو. کافی بودن منابع غذایی
هرکدوم از اینها نباشه، خب وزن گیری مناسب اتفاق نمیفته.
@hejrat_kon
1⃣ خون رسانی مناسب
مبحث خونرسانی مخصوصاً از نگاه طب ایرانی خیلی مفصله. اما یه اصول کلی میشه براش گفت. فردی که تحرک بدنی کافی داره سیستم قلبی عروقی ش بهتر کار میکنه و خونرسانی به همه اعضای بدن بهتره. رحم و جفت هم یکی از این ها.
پس به همین دلیله که ما به همه کسایی که قصد بارداری دارن (از قبل بارداری) توصیه میکنیم ورزش مناسب رو شروع کنن و در بارداری از بی تحرکی و یکجا نشینی پرهیز جدی داشته باشن. حتی اگر استراحت مطلق باشن باز هم میشه یه نرمشهایی انجام بدن (نرمش های بالاتنه، دستها، گردن، تنفس عمیق شکمی و...)
از طرفی فردی که چاقی خصوصاً #چاقی_شکمی (احشایی) داره احتمالا ضعف در خونرسانی به احشاء شکم داره. این افراد خیلی بیشتر باید به ورزش توجه کنن. و قبل اقدام به بارداری حتماً وزنشون رو در حد نرمال بیارن و چاقی شکمی رو رفع کنن.
پس راهکار اول که هم به وزن گیری جنین کمک میکنه هم کلا به سلامت بارداری (مادر و جنین)، ورزش و تحرک کافی هست.
اما خب از اون طرف هم ممکنه گاهی پزشک به افرادی که خیلی فعالیت زیاد داشتن و حالا اواخر بارداری جنینی با وزن کم دارن، توصیه به استراحت بیشتر (خوردن و خوابیدن 😁) بکنه.
باز هم مثل همیشه : اعتدال بهترینه 👌
یک راهکار دیگه، بیشتر خوابیدن به پهلوی چپ هست. گفته میشه حرارت کبد روی رحم قرار میگیره و خونرسانی رو افزایش میده.
راهکار دیگه هم گرم گرفتن متعادل شکم هست با یک شال نخی نازک
2⃣ تغذیه
در مبحث تغذیه هم میتونیم از دو منظر #طب_ایرانی و طب نوین ورود کنیم. اما من همه رو یکجا میگم 😊
👇👇
- مصرف مولتی ویتامین مینرال به صورت منظم از هفته ۱۶ (#مکمل_ایرانی هم خوب و مناسبه و لازم نیست مارک های گران قیمت خارجی تهیه کرد)
- مصرف گوشت چندبار در هفته در صورت تمکن مالی در دو سه هفته آخر، خصوصاً به صورت کبابی (بهترین گوشت: گوسفند. مرغ و ماهی هم خوبه)
- اگر فردی بی اشتها هست یا تحمل گوارشی نداره آب گوشت یا عصاره هم خوبه.
- لبنیات ترجیحاً پرچرب (شیرگرم با خرما، شیرگرم با عسل، خامه، ماست شیرین)
- حبوبات (خوب خیسانده و خوب پخته شده / محدودیت مصرف در افرادی که نفخ زیاد دارن یا سابقه زایمان زودرس دارن)
- مغزیجات (بادام، بادام هندی، پسته در کسی که مزاج خیلی گرم نداره)
- زرده تخم مرغ عسلی (یا نیم بند) هرروز (نگران باکتری نباشید. در اون دما از بین میره. جوری که سفیده سفت ببنده اما زرده کامل نه) / میشه زرده رو جدا کرد و داخل آب گوشت داغ (در حد جوش) یا شیر داغ ریخت و سریع هم زد. افزودن کمی هل و گلاب به خوشمزه تر شدنش کمک میکنه. تو شیر میشه کمی عسل یا شیره انگور هم ریخت
- روغن گاوی (در پخت برنج، نیمرو، همراه با صبحانه به جای کره و...)
- شیر بادام، حلوای بادام (ریختن پودر بادام تو حلوای معمولی)، خود بادام که خوب خوب جویده بشه
-شیر نارگیل، پودر نارگیل، خود نارگیل در صورت تحمل گوارشی
- انبه، آب انبه طبیعی
- انگور، مویز و کشمش
- انجیر، انجیر خشک
- موز رسیده
- شیربرنج، حریره بادام، فرنی خصوصاً با شیره انگور
- جوانه ها (جوانه گندم و سایر جوانه ها. تازه. یا به شکل سمنو البته سمنو ممکنه معده برخی رو اذیت کنه)
- کربوهيدرات به مقدار کافی (برنج و نان خوب. لواش و تافتون و نان فانتزی ❌ سنگک و بربری ✅ برنج ایرانی)
- محصولات جو (ماءالشعیر طبی یا سوپ جو) (باز هم برای کسی که نفخ زیاد نداره)
✍ هـجرتــــــــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع
#بارداری #جنین #بارداری_سالم
#وزنگیری_جنین
🔴 روزنامه نگار سوری: ایران قادر است اسرائیل را از روی زمین محو کند
❌ رسانه های اسرائیلی:
موشک های بالستیک پرتاب شده توسط ایران به سمت شمال غرب سوریه مسافت 1230 کیلومتری را طی کردند.
این اولین بار است که ایران موشک های عملیاتی تا این فاصله پرتاب می کند
✌️ شکست تمام اون سامانههای پدافندی که آمریکایی ها در منطقه مستقر کرده بودند برای حفاظت از اسرائیل نامشروع و سایر منافع و مواضع خودشون در منطقه
این ها کم نیست...
والا !!
دنیایی شده که هرچقد بیشتر رو بدی پررو تر میشن.
چه در داخل چه خارج!
واقعاً زمانیه که دیگه دفاع جواب نمیده باید حمله کنی برای اینکه جای جلاد و مقتول و ظالم و مظلوم و حق و باطل عوض نشه
@hejrat_kon
چقد شوق تولدت رو داشتم 😍
الحمدلله به این نعمت 💖
دیشب میگفتم یا امیرالمؤمنین ماه رجب ماه شماست یه جورایی. ممنون که در این ماه به من این هدیه رو دادید؛ افتخار مادری یک شیعه دیگه، تاج مادری برای پنجمین بار…
فرزندانم فدای فرزندان شما 💕
@hejrat_kon
دیروز دنیا اومد.
مثل قبلی نیست که خیلی خاطره و ماجرای خاصی داشته باشه 😅 (جز این که تو تاکسی داشتم میرفتم دانشگاه، وسط راه یهو گفتم ببخشید میشه منو برگردونید؟ 😰 😅😅 رفتم و ساک برداشتم و با دوستم رفتیم بیمارستان 😊)
ایشونم به روش ویبک (دومین ویبک بعد سه تا سزارین اول) به دنیا اومد (نوشتم تو کانال دربارهش)
باهاش قرار گذاشته بودم دوشنبه 02/11/02 روز میلاد امام محمدالجواد دنیا بیاد، ولی خب عجله فرمودند😒😘 و تقدیر چنین بود.
انشاءالله اولاد صالح و سالم و کثیر و کوثر برای همه 🌱
مایه فخر و عزت و روشنی چشم ما در دنیا و آخرت 🌾
پیشاپیش از تبریک و دعاهای همه شما ممنونم 🌷 ببخشید اگر نمیتونم پیام های شخصی رو پاسخ بدم🙂
این، معجونی بود که بعد همه زایمان هام، #مامانم هر صبح برام آماده میکرد و اول صبح بهم میداد. تا ده روز. یادش بخیر اون اوایل چقد با ناز و غرغر میخوردم...
امروز خودم آمادهش کردم💔
بعلاوه آموزش به همسرجان برای روزهای دیگه 😊
قبلاً دستورش رو گفتم. مجدد میذارم. هم برای روزهای بعد زایمان خوبه، هم تقویتی ایام ماهانه و دوران شیردهی و اقدام به بارداری و...
زرده یک تخم مرغ محلی رو کامل از سفیده جدا میکنیم و کنار میذاریم.
مقداری گل گاوزبان رو میجوشونیم (مدت کوتاه اما مهمه که دمای جوش باشه).
تو یک لیوان مقداری پودر هل میریزیم و جوشونده گل گاوزبان رو توش صاف میکنیم. تا کاملا داغ و در حد جوش هست زرده تخم مرغ رو میریزیم توش و سریع هم میزنیم. زرده داخل مایع باز میشه.
حالا مقداری عرق بیدمشک یا گلاب هم اضافه میکنیم. و بعد که کمی داغی کمتر شد، مقداری عسل (یا کمی شیره انگور)
یه معجون خوشمزه و معطر آماده میشه که همونجور گرم باید خورده بشه.
آماده کردنشم در حد ۵ دقیقه زمان میبره.
در موارد غیر بعد زایمان، میشه توش کمی زعفران هم اضافه کرد. یا با شیر داغ آماده کرد.
@hejrat_kon
شادی ارواح شهدا و رفتگان عزیز، صلواتی برای تعجیل در فرج مولانا صاحبالزمان 🦋
جای همه مامانهای آسمونی انشاءالله خوب و نورانی باشه…
حس من....
✍ هـجرتــــــــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🔰وبینار تجربه نگاری اعتکاف مادر و کودک
🔹با حضور خانم دکتر زهرا موحدی نیا (مسئول گروه باشگاه مادران تاریخ؛ طراح اعتکاف زیر سایه مادر)
🗓زمان: یکشنبه، ۱ بهمن ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۰
📌پیوند نشست
🌐 http://B2n.ir/najmaa_Meeting
⚠️از تمامی گروه ها و مجموعههایی که تجربه برگزاری اعتکاف مادر و کودک را دارند و همچنین گروه هایی که امسال بنا دارند اعتکاف مادر و کودک برگزار نمایند دعوت می شود در این نشست حضور داشته باشند و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند.
🌀جزئیات بیشتر👇
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
همون روزهای اول،
خانمهای مسجدی که مامانم توش درس قرآن و تفسیر و احکام میگفت، براش مراسم گرفته بودن. منم رفتم.
آخر مراسم با یکی از خانمهای مسجد احوالپرسی کردم. از بچهها و نوههاش گفت و اینکه یکی از دخترهاش بچه دار نمیشه.
بعد تعریف کرد: «همون چهارشنبه شب، خواب مامانتو دیدم. روی یک پل بود. دو طرف پل گلستان، غرق گل و سبزه.
از این طوطی های بزرگ زیبای سخنگو هم کنارش.
به من گفت چرا ناراحتی؟ گفتم دخترم بچه دار نمیشه، خیلی غصه شو دارم. مامانت گفت نه ناراحت نباش. کسایی که بچه دار نمیشن خدا از این پرنده های زیبا (اشاره به اون طوطی ها) میفرسته تو خونهشون. تنها نمیمونن»
خداحافظی کردیم. خوشحال بودم از جایی که مامانم رو دیده ولی فکرم مشغول شد که خب مگه مادر من بچه نداره که این پرنده اطرافش بوده؟😞
دلم گرفت گفتم نکنه انقد ما....🥺😞
ولی بعد یهو یه چیزی یادم اومد. اینکه مامانم قبل از تولد من، یک #سقط داشته و فرزندش رو از دست داده بوده....
دلم روشن شد.
گفتم حتماً خواهر بزرگترم، تا مامانم دنیای ما رو ترک کرده، به استقبالش رفته و تنهاش نذاشته و مونسش شده……… ❤️🔥😭
خوش به حالت خواهرجون... مامانو از طرف من ببوس 😞💔
@hejrat_kon
پینوشت:
- قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
«… أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَتَّى بِالسِّقْطِ یَظَلُّ مُحْبَنْطِئاً عَلَى بَابِ الْجَنَّهِ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّهَ فَیَقُولُ لَا حَتَّى یَدْخُلَ أَبَوَایَ قَبْلِی فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ ایتِنِی بِأَبَوَیْهِ فَیَأْمُرُ بِهِمَا إِلَى الْجَنَّهِ فَیَقُولُ هَذَا بِفَضْلِ رَحْمَتِی لَک»
«آیا نمیدانید که *به راستی من در روز قیامت به #کثرت_جمعیت شما امّت اسلام، بر سایر امّتها مباهات میکنم* حتّی به سقطشدگان از شما؟
#جنین_سقط_شده شما در روز قیامت، با حالت غضب و ناراحتی بر در بهشت درنگ میکند؛ پس خداوند عزّتمند و صاحب جلال به او میفرماید: داخل بهشت شو. میگوید: نه؛ مگر این که قبل از من، پدر و مادرم داخل بهشت شوند.
پس خداوند عزّتمند و صاحب جلال به فرشتهای از فرشتگان میفرماید: پدر و مادرش را بیاور. سپس خداوند به آن دو امر میکند که به بهشت داخل شوید. و به آن طفل نیز میفرماید: این کار را به خاطر فزونی رحمتم نسبت به تو انجام دادم.»
- منظور از این روایت، جنینی هست که #خودبخود سقط شده. وگرنه #سقط_عمدی_جنین از همان ابتدای حاملگی #حرام هست و مستوجب عذاب اخروی و حتی مکافات در همین دنیا (حرمت سقط ربطی به چهارماهگی نداره. اون جوازی برای موارد خیلی خاص و محدود هست که باید #حکم_شرعی ش رو از #مرجع_تقلید - و نه پزشکی قانونی و متخصص زنان و ژنتیک و... - پرسید). والدینی که عامدانه فرزند خودشون رو سقط میکنند، #قتل_نفس انجام دادن؛ اون هم یک انسان بی پناه مظلوم با فریادی بی صدا...
علاوه بر اینکه باید #دیه هم پرداخت کنن از همون مرحله #نطفه بودن جنین.