eitaa logo
هجرت | مامان دکتر |موحد
22هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
304 ویدیو
22 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع (لینک) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) تبلیغ https://eitaa.com/hejrat_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ -------- شب نوزدهم باتوجه به دستورالعمل ستاد مبارزه با موندیم خونه راستش فکر میکردم شب سخت و کم بهره ای باشه مخصوصاً که قصدداشتم بچه‌ها رو در بیدار نگه دارم اما برام فوق‌العاده بود شاید دراثر اینکه خانه تک تک ما در اون ساعات محل نزول بوده همیشه اجتماع در بوده (اون هم برکات و اثرات عظیم خودشو داره و حرفی روش نیست) الان عمیقاً شکرگزارم بخاطر نوری که این شبها به خانه‌های ما می‌تابه 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 مدتی بعد جانمازها رو پهن کردم دخترها خوششون اومد دویدن و جانمازهاشونو انتخاب کردن و چادر پوشیدن. منم کمی درمورد شب قدر براشون توضیح دادم دختربزرگم گفت: مامان مثلاً من و آبجی یه خانواده ایم داریم میریم ، شما میگی کجااا تو این کرونا؟! مامیگیم مسجدش عالیه، ماسک و دستکش میده،خیلی تمیزه، شمام بیاین😄 خلاصه احیامون شد چه حاج‌خانم بانمک و باادبی بود😉 ولی بچه ش یه کم اذیت میکرد😤 پذیرایی که آوردن زیاد شیرینی برمیداشت؛یه کمم با بچه من دعواش شد😒 خلاصه اون حاج خانم نشست و دعای جوشن حاج‌آقا (بابا) رو گوش کرد و نماز "هفت قل هو الله" شم خوند😍 پسرک هم دُها میخوند. پشت هم ورق میزد و میگفت: بیسمی لا (بسم الله) آمی (آمین). دختر کوچیکه هم هی میگفت پذیرایی مسجد کی شروع میشه؟😐😒 اما لحظه ای گمان نبرید که چیدمان مسجد همینجوری باقی موند کلا چندباری منهدم شد و از نو ساخته شد😩 یه صدباری و و ها رو از گوشه گوشه خونه جمع کردم بعدِ دعا، بابا رفت آشپزخونه‌؛ سیب زمینی سرخ کرد و با بچه‌ها سفره انداخت😐 از اعمال جدید شب قدره؛ تو مفاتیح شماها ننوشتتنش😒 بعدش حاج خانم گفت برای تشریف بیارید منزل ما و بساط رو کلا برد یه جا دیگه😩 رفتیم خونه ش شروع کرد پذیرایی آماده کردن هی کرد تو حلق ما دخترشم هی دستمال تعارف می‌کرد و البته با پسرم خیلی بازی کرد چندتا خرابکاری هم کردن فقط همینکه جوجه ها رو تو مراسم نیاوردن و خیلی به من کاری نداشتن(جز آب و جیش و شیر و...😩) برام کافی بود کاردستی هم بهمون جایزه دادن😍 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 برا هرسه شون جذاب بود با حاج‌آقا انصاريان شروع کردیم اما دروغ چرا بیشتر از "بِعلیٍّ" نتونستیم پیش بریم خیلییی کند میرفت جلو🙈 تلویزیون رو خاموش کردیم و تندتند خودمون با هم خوندیم بچه‌ها خسته نشن. بازم دروغ چرا حس همیشه رو نداشت😐 جزاینکه در معیت سه تا معصوم کوچولو، قرآن رو سایه سرم کردم و در پرتو نور این سه طلب … اولین ما، خیلی خانوادگی! و با آرامش سحر شد 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- این روزها که به لطف ویروس قرنطينه و ، معلم سرخانه دخترم هستم، درس‌های ابتدایی و پایه دارد برایم مرور میشود! رسیدیم به صفر جمع و تفریق و ضرب ش را دوست دارد یاد بگیرد میگویم جمع هر عدد با صفر میشود خودش هر عدد منهای صفر هم میشود خودش ضرب هر عدد در صفر اما، میشود صفر و بعد می‌روم به دنیای خودم، خودمان، ما بزرگترها فکر میکنم که در مقابل تلخی ها و بدی‌ها و صفرهای دیگران، من جمع و تفریق اَم و هر چقدر هم صفر جلویم بیاید، خودم میمانم یا ضرب و تقابل ام و بی درنگ، من هم صفر میشوم؟... . . . . . امروز ذهنم رفته به کلاس‌های بالاتر به درس تقسیم خوش به حال آنانی که در مواجهه با صفرهای دیگران، تقسیم اند -تقسیمِ مهربانی و بزرگ‌منشی- و با هر بدی، بی‌نهایت می‌شوند... . . . . پی‌نوشت: ۱- تقدیم به صاحب خلق عظیم، به پیام آور مهربانی و اخلاق، به نبی رحمت به ۲- امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصف خلق رسول خدا فرمود: رفتار پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم با همنشینانش چنین بود: دائما خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیب جو و مدیحه گر نبود. هیچکس از او مأیوس ‍ نمى شد، و هر کس به در خانه او مى آمد ناامید بازنمى گشت. سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگویی و دخالت در کارى که به او مربوط نبود. و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسى را مذمت نمى کرد، سرزنش نمى فرمود، و از لغزشها و عیوب پنهانى مردم جستجو نمى کرد. ۳- یا رسول الله، در این عید بزرگ بشریت، در روز مبعوث شدنتان به پیغمبری، در روز پاشیده شدن نور بر عالم، از شما عیدی میخواهم: حُسن خلق همت مرا ناامید و دست خالی برنگردانید که سائلی محتاجم... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 عرض تبریک به جامعه علمی کشور و تمامی مردم ایران و خداقوت به تمامی دست اندرکاران استقلال کامل کشور در حوزه‌ی واکسن. به طوری که واکسنی را مستقل و با عزت، با اعتماد و اطمینان، تولید کرده و آن را بدون ترس از مداخلات بیوتروریسم، به اول شخص جهان اسلام، تزریق می‌کند. صنعت داروسازی قوی، از مهم ترین ارکان استقلال کشورهاست و این مسئله گامی در جهت استقلال تکنولوژی و علمی جمهوری اسلامی ایران است. از طرفی رهبر انقلاب با این عمل برخواسته از علم و آگاهی، فیصله‌ای دادند بر بحث واکسیناسیون و لزوم و فواید آن. (خسته شدم از بس تو دایرکت جواب دادم به این: شما واکسن بچه‌هاتونو میزنید؟ میگم بله! میگه وااای پس فلان کلیپ چی؟! میگم یه کلیپ که استناد علمی و پشتوانه علمی نداره و مبتنی بر شواهد کافی نیست و چند تا عکس و فیلم چسبیده به همه، آخه چطور میتونه مبنای عمل یک فرد عاقل باشه. اونم تو حوزه سلامت. درحالی که مثلا شخص دکتر کرمی اطمینان داده از سلامت واکسن های ایران. الحمدلله آقای روازاده هم یک سال از طبابت محروم شد بابت همین رفتارهای غیرعلمی ش! ضمن اینکه واکسن نزدن یه جور حق‌الناسه. اون فرد حق بچه منو ضایع میکنه با نزدن واکسن فرزند خودش چون باعث شیوع مجدد بیماری های واگیرِ تقریباً ریشه کن شده در جامعه و افزایش احتمال ابتلای فرزند من به فلج اطفال و سرخجه و... میشه. علم فعلی ما اینو بهمون میگه. حالا تا ببینیم پیشرفت علم چه دستاوردهای جدیدی داره و چی بهمون میگه. علم طب تجربیه. این قانون خداست!) 🏆به امید شکوفایی بیشتر جمهوری اسلامی ایران در تمامی عرصه‌ها 🇮🇷 💚 و سلامتی تمام مردم ایران و دفع بلای کرونا از جهان 🌈 و اما اصل مطلب: قربانی گوسفند برای سلامتی کامل و دفع همه بلاها از نایب الامام، ولی امر مسلمین جهان، حضرت آیت الله خامنه ای جهت مشارکت مبلغ دلخواه خود رو (ولو هزار تومان) تا تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۰ (دهم تیرماه) به شماره کارت زیر واریز فرمایید: (حذف شد) تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد دوست ندارید این کارو، میتونید واریز نکنید💚 نیازی به تخطئه کل کار و نقدهای مبنایی و... نیست یه کار دلیه؛ یه عده ایم که دوست داریم انجامش بدیم😊 نیت سلامتی کل مردم ایران و دنیا هم تو دلمون هست در این قربانی... 💕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- خاطره‌ها خیلی مهمند… اصلاً فکر میکنم آدم نصف انرژی زندگی اش را از خاطره های خوب می‌گیرد. خاطره های تلخ هم خوبند؛ همین که یادآوری میکنند که "میگذرد، تمام میشود!" ، خودش کلی امید است. یا همینکه یادت می‌آید یک چیزهایی نداشتی و حالا داری. و بعد شکرگذار میشوی... هم که خودش اکسیر اعظمی است برای خودش... یا درس‌هایی که از آن تلخی‌ها گرفتی و رشدهایی که توی آن سختی برایت به وجود آمد... خاطره‌ها خیلی مهمند... وقتی به بعضی شان فکر میکنی، انگار یکهو یک بادکنک بزرگ قرمز میترکد توی قلبت و کلی خون پمپاژ میشود به گونه‌هایت، دست‌هایت، پاهایت... یا خنده میشود روی لبت، یا ذوق و شور میشود توی کلمه کلمه حرف‌هایت... راستش یکهو یاد این افتادم که چقدر مهم است؛ وقتی که دخترم برای هزارمین بار همان چند خاطره محدودی که از ۳-۴ ماه پیش‌دبستانی رفتن داشت را، برایم تعریف کرد. و وقتی که دقت کردم که در عوض هیچ خاطره‌ای از کلاس اولش ندارد… هیچ حرف شورانگیزی ندارد که از این یک سال بزند… این یک سال و نیم، خیلی ما را کم خاطره کرده است. یک سال و نیمِ دفتر زندگی ما را خالی گذاشته… نه، گاهی هم خط‌خطی های درشت غم‌انگیزی کرده و با بی‌خیالی و بی مهری، رفته صفحه بعد… دارم فکر میکنم شاید اگر میفهمید ما آدمیم، باید دورهمی داشته باشیم و همدیگر را در آغوش بگیریم، باید مدرسه برویم، باید عروسی بگیریم، باید زیارت برویم و عتبه‌بوسی کنیم، باید توی مهمانی ها بی ماسک بخندیم و بخندانیم، باید روضه شلوغ بگیریم و اشکمان روی گردن و سینه‌هامان بریزد نه توی ماسک، شاید اگر اینها را میفهمید انقدر بدجنسی نمیکرد… مگر چه هیزم تری بهش فروخته بودیم؟… خاطره‌ها خیلی مهمند خیلی یک سری خاطره هم شگفت‌انگیز ترینند. با فکر کردن بهش دلت غنج میرود، قلبت میتپد، اشکت ناخودآگاه میریزد، خون میدود تا نوک انگشتانت، روحت پر میکشد، "بدون اینکه آن خاطره مال تو باشد"! مثل؟ مثل همین اربعین شما اربعينی که من هرگز نرفته‌ام ولی انقدر وصفش را شنیده‌ام که… انگار خودم صاحب همه آن خاطره‌هایش شده‌ام! مثل مجنون ها، تا میگویند چای عراقی، انگار که خورده ام و میدانم چطوریست، دلم پر میکشد توی موکب‌های جاده‌های خاکی مشایه… تا می‌گویند عمود شماره فلان، انگار که سال‌ها زیر آن عمود با کسی قرار گذاشته‌ام، روحم بی فوت وقت میرود مینشیند آنجا به انتظار که کسی معطل نشود من با خاطره‌های دیگران، غرق میشوم توی هوای گرم مهربان اربعين حسین… پی‌نوشت: حواستان هست من با خاطره‌های عاریه‌ای مردم دارم زندگی میکنم ارباب؟!… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 عکس: سفره آش خانه مادربزرگ💚
﷽ --- (تلاشم اینه سربسته بگم اما مزید امتنان هست که آقایان محترم این چند پست رو نخونن) ۲۱ بهمن بود. پسر جاری‌م به‌دنیااومد. تو گروه خانوادگی به شوخی نوشتم بچه جان یک روز دیگه صبر میکردی تو تاریخ لاکچری ۲۲/۱۱/۹۹ میومدی!😉 ۳۶هفته و ۴ روز بودم. بااینکه سابقه زایمان زودرس نداشتم، خیلی احتیاط میکردم؛ که تا ۳۹هفته تمام، بمونه. زیاد کار زیاد نمیکردم، سرپا نمی‌ایستادم (گاهی کمک‌کار داشتم)، پاندمی هم که عامل بی‌تحرکی همگانی بود. آب انار هم تا میشد میخوردم برا کاهش احتمال و شدت زردی بچه (قابض هست و به سزارينی ها پیشنهاد میشه نه طبیعی ها) بالعکس، در بارداری اولم بسیار پرتحرک بودم. ساعت‌ها فعالیت شدید در بیمارستان پیاده روی. با اعتماد به نفس بالا برای زایمان طبیعی راحت. اما نشد! دردها رو کشیدم اما سزارين شدم(دفع مکونیوم اون موقع اندیکاسیون سزارین بود. استیشن هم تغییر خوبی نداشت) در بارداری دوم هم زندگی‌م بسیار فراز و نشیب داشت. هرماه از تهران با دخترم میرفتم شهرستانی در جنوب کشور. و ساعت‌ها تنها پزشک اورژانس بودم؛ کار و کار و کار. بااینکه اصلا انقدر متداول نبود، تصمیم گرفته بودم (زایمان طبیعی بعد از سزارین)کنم. خیلی تلاش کردم برای ویبک. ورزش ها و ماساژ ها و... هفته۳۸ دردهام شروع شد و تا شوهرم از تهران برسه(قم بودم) و تا بیمارستان، خیلییی درد کشیدم. گفتم تو معاینه اگر دیلاتاسیون بیشتر از ۵سانت بود، ادامه میدم؛ وگرنه اصلا! رفتم و نبود و فروریختم! پزشک و مامای همراه نداشتم. حمایت و پشتوانه و مشوقی نداشتم. لذا گفتم بریم سزارین. فکرکنم تا رسیدم اتاق عمل، رسیدم به۷-۸سانت! سزارین فوق‌العاده بدی داشتم و دردهایی که هنوز با منه…یک ماه کامل بسترخواب. نماز با قد خمیده و ناامید از بهبود... که نهایتاً قربانی گوسفند و تربت اباعبدالله من رو شفا داد (گفتند درمانی نداره جز گذر یکی دوسال زمان) قبل اقدام به بارداری سوم با اساتید بزرگ تهران مشورت کردم. گفتن این فاصله زمانی خوبه و نشدنی هم نیست طبیعی بعددوتا سزارین، انجام میشه تو ایران و دنیا. اماخودم هرچی فکرکردم دیدم نمیخوام ریسکش رو بپذیرم. تشنه مدال قهرمانی زایمان طبیعی هم نبودم. اساتیدم هم گفته بودن سابقه ۵-۶ تا سزارين رو داشتن و ناممکن نیست! لذا سزارين شدم. سر عمل از استادم پرسیدم اوضاع چطوره؟ گفتن خوبه، یه ذره چسبندگی هست اما منعی نیست برای بارداری بعدی. در بارداری چهارم هرگز به ویبک فکرنکردم. هیچ پزشکی توصیه و حمایت نمیکرد و ریسکش بالا بود(توصیه من هم نیست و این صرفاً یک خاطره‌نویسی ست) ادامه دارد!🤗 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8