eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
583 عکس
155 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 معنای انتقاد فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔹مسئله‌ تجزیه کردن یک سخن .. یعنی عناصر درست را از عناصر نادرست جدا کردن. فرق است میان اینکه انسان از دو سخن درستش را بگیرد و نادرستش را رها کند، و تجزیه کردن یک سخن که انسان عناصر درستش را بگیرد و عناصر نادرستش را الغاء کند و اینقدر تشخیص داشته باشد که بگوید از این سخن این قسمتش درست است و این قسمتش نادرست. این همان مطلبی است که در روایات تعبیر به نقد و انتقاد شده است. 🔸وقتی می‌گویند: انْتَقَدَ الدِّرْهَمَ یا: انْتَقَدَ الْکلامَ (که در هر دو مورد به کار می‌رود) یعنی اظْهَرَ عُیوبَهُ وَ مَحاسِنَهُ [عیوب و محاسن آن درهم یا کلام را آشکار کرد] چنانکه سکه‌ای را که به محک می‌زنند، آن طلای خالص و به اصطلاح عیارش را به دست می‌آورند. کلامی را نقد کردن نیز یعنی خوبی‌های آن را از بدی‌های آن جدا کردن. 🔹در این زمینه احادیث زیاد و عجیبی داریم. یکی این است که در روایات ما از حضرت مسیح روایت شده است که می‌فرمود: خُذِ الْحَقَّ مِنْ اهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُذِ الْباطِلَ مِنْ اهْلِ الْحَقِ. در اینجا ظاهراً توجه به این است که شما به گوینده سخن توجه نداشته باشید، سخن شناس باشید، تکیه‌تان روی گوینده سخن نباشد؛ ای بسا حق را از اهل باطل بشنوید بگیرید، وای بسا باطل را از اهل حق بشنوید نگیرید. شاهدم این جمله آخر است که فرمود: کونوا نُقّادَ الْکلامِ [بحارالانوار] صرّافِ سخن باشید. استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص33 ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 معنای انتقاد فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔸ما می‌خواهیم ارزشهای اصیل انسانی را بر مبنای اسلام بشناسیم؛ یعنی می‌خواهیم بفهمیم اسلام ارزشهای اصیل انسانی را چه چیز می‌داند. 🔹ما تا مکتبهای مختلف را طرح و سپس نقد نکنیم، نمی‌توانیم نظر اسلام را بشناسیم. منظور از نقد، نقد به معنی واقعی است که به معنی ایراد گرفتن نیست. نقد به معنی واقعی مانند عمل صرّاف است، یعنی آن کاری که صراف با یک سکه انجام می‌دهد. او سکه را به محک می‌گذارد و عیارش را به دست می‌آورد؛ می‌خواهد بفهمد چند درصد یک سکه طلای خالص یا نقره خالص است و چقدر مخلوط دارد. بنابراین، نه این است که نقد کردن همه‌اش رد کردن باشد. نقد کردن یعنی اینکه ببینیم که با معیارها و محکهای اسلامی، آن سکه‌ها چه از آب در می‌آید. 🔹سکه‌ای را فلاسفه عرضه داشته‌اند، سکه‌ای را عرفا عرضه داشته‌اند و سکه‌هایی را مکتبهای دیگر. ما اینها را یک یک طرح می‌کنیم، و تا سکه‌های دیگران را دقیقاً بررسی نکنیم نمی‌توانیم‌ سکه اسلامی را بشناسیم که آن سکه‌ای که اسلام طرح و پیشنهاد می‌کند چگونه سکه‌ای است، و الّا اگر اینها را طرح نکنیم و من از پیش خود بگویم که ارزشهای اصیل انسانی عبارت از فلان چیزهاست، مطمئن هستم یک نفر هم نیست که بگوید خیر، یک چیز دیگر هم در اینجا هست و یا بگوید چرا این یک ارزش است و دیگری یک ارزش نیست؟ ولی وقتی که مکتبهای دیگر را طرح می‌کنیم و به معنای واقعی نقد می‌کنیم یعنی در محک اسلامی می‌گذاریم، آن وقت می‌توانیم خیلی منطقی و مستدل بگوییم که ارزشهای اسلامی در باب انسان و ارزشهای انسانی‌ای که اسلام برای آنها واقعاً ارزش قائل است چیست، و حتی می‌توانیم درصد هریک را بیان کنیم؛ یعنی اگر مجموعه ارزشها را صد حساب کنیم، روی حساسیتهایی که خود اسلام در این زمینه‌ها نشان داده است می‌توانیم بگوییم فلان ارزش مثلًا پنجاه درصد [ارزشهای انسانی را تشکیل داده‌] است و دیگری سی درصد و سومی ده درصد. ✍ استاد مطهری، انسان کامل، ص167 ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 درست فهمیدن اسلام آیت الله العظمی خامنه‌ای: مرکز پخش: دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی جزوه حاضر متن گفتار استاد ارجمند آقای سید علی خامنه ای است که در کانون فرهنگی اسلامی اهواز در شب 16 خرداد 1358 تحت عنوان «درست فهمیدن اسلام» ایراد شده است. متن کامل: https://sahebnews.ir/165919/ https://eitaa.com/hekmat121
📌 آداب حکمرانی: ✍حکیم سخن‌دان سعدی شیرازی: یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند. هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش باری به مجلس او در کتاب شاهنامه همی‌خواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون وزیر ملک را پرسید هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه برو مملکت مقرر شد گفت آن چنان که شنیدی خلقی برو به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت گفت ای ملک چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهیست تو مر خلق را پریشان برای چه می‌کنی مگر سر پادشاهی کردن نداری همان به که لشکر به جان پروری که سلطان به لشکر کند سروری ملک گفت موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد گفت پادشه را کرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست نکند جور پیشه سلطانی که نیاید ز گرگ چوپانی پادشاهی که طرح ظلم افکند پای دیوار ملک خویش بکند ملک را پند وزیر ناصح موافق طبع مخالف نیامد روی از این سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد. بسی بر نیامد که بنی عمّ سلطان به منازعت خاستند و ملک پدر خواستند، قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا ملک از تصرف این به در رفت و بر آنان مقرر شد. پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست دوستدارش روز سختی دشمن زور آورست با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 تلنگر هنگامی که شهید مطهری خطر چپ اسلامی و هگلیسم اسلامی را تذکر می‌داد و نقد و افشای اسلام انقلابی و فلسفه‌ی شدن تضادگرا (دیالکتیک) می‌پرداخت کم نبودند افراد دلسوز و برخی از بزرگانی که ایشان را تمسخر می‌کردند و از مماشات در جبهه مبارزان سخن می‌گفتند. اما تاریخ به ما نشان داد که چه کسی را باید تمسخر کرد و از چه کسی باید تجلیل کرد. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌شناخت اسلام به صورت یک مکتب‏ فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔸اولین شرط برای یک نفر مبلّغ شناسایی خود مکتب است، شناسایی ماهیت پیام است؛ یعنی کسی که می‌خواهد پیامی را به جامعه برساند باید خودش با ماهیت آن پیام آشنا باشد، باید فهمیده باشد که هدف این مکتب چیست، اصول و پایه‌های این مکتب چیست، راه این مکتب چیست و به کجا می‌رسد، اخلاق و اقتصاد و سیاست این مکتب چیست، معارف این مکتب چیست، توحید و معاد این مکتب چیست، احکام و مقررات این مکتب چیست. آخر مگر کسی می‌تواند پیامی را به مردم برساند بدون آنکه خودش آن پیام را شناخته و درک کرده باشد؟! این مثل این است که بگوییم یک نفر مرجع تقلید باشد اما فقه نخوانده باشد. چطور می‌شود کسی مرجع تقلید باشد و بخواهد براساس فقه فتوا بدهد و فقه نخوانده باشد؟! و یا مثل این است که یک نفر می‌خواهد طبیب باشد اما پزشکی نخوانده باشد. از اینجا معلوم می‌شود که برای یک نفر مبلّغ تا چه اندازه وسعت اطلاعات علمی و شناخت اسلام، آن هم به صورت یک مکتب لازم است. 🔹اسلام خودش یک مکتب است، یک اندام است، یک مجموعه هماهنگ است؛ یعنی تک تک شناختن هم فایده ندارد؛ باید همه را در آن اندام و ترکیبی که وجود دارد بشناسیم. ارزیابی ما درباره مسائل اسلامی باید درست باشد. برای یک اندام، یک عضو به تنهایی ارزش ندارد. در اندام انسان، دست، پا، بینی، چشم، گوش، اعضای درونی مثل معده، روده، قلب و مغز هر کدام یک عضو هستند، ولی آیا ارزش این اعضا در این اندام (با اینکه همه لازم و واجب هستند) یک جور است؟ آیا اگر لازم شد ما یک عضو را فدای دیگری کنیم، کدام عضو را فدای عضو دیگر می‌کنیم؟ آیا اگر لازم شد، قلب را فدای دست می‌کنیم یا دست را فدای قلب؟ معلوم است که دست را فدای قلب می‌کنیم چون بدون دست می‌تواند زنده بماند ولی بدون قلب نمی‌تواند، بدون کبد یا مغز و اعصاب نمی‌تواند زنده بماند. 🔸 اسلام هم این گونه است، که این خودش بحثی است به نام «اهمّ و مهم». استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص389 ✅ https://eitaa.com/hekmat121
🟢 جفای به اسلام با نفی حکمت الهی اسلامی از کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ماهیت پادشاهی و حکمرانی سعدی شیرازی: 🔹حکایت ۱۸ باب اول گلستان ملک زاده‌ای گنج فراوان از پدر میراث یافت دست کرم بر گشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت نیاساید مشام از طبله عود بر آتش نه که چون عنبر ببوید بزرگی بایدت بخشندگی کن که دانه تا نیفشانی نروید یکی از جُلَسای بی‌تدبیر نصیحتش آغاز کرد که: «ملوک پیشین مر این نعمت را به سعی اندوخته‌اند و برای نهاده دست از این حرکت کوتاه کن که واقعه‌ها در پیش است و دشمنان از پس، نباید که وقت حاجت فرومانی.» اگر گنجی کنی بر عامیان بخش رسد هر کدخدایی را برنجی چرا نستانی از هر یک جوی سیم که گرد آید تو را هر وقت گنجی ملک روی از این سخن به هم آورد و مر او را زجر فرمود و گفت: «مرا خداوند تعالی مالک این مملکت گردانیده است تا و نه که » قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت نوشیروان نمرد که نام نکو گذاشت 🔸 تحلیل و بررسی: دو نگاه به پادشاهی از منظر ملک‌زاده و جالس مطرح است: ۱. نگرش ملک زاده: ماهیت پادشاهی عبارت است از خوردن و بخشیدن سرمایه‌ها برای رضایت رعیت؛ ۲. نگرش جالس بی‌تدبیر: ماهیت پادشاهی عبارت است از پاسبانی و نگه‌داری سرمایه‌ها برای مواجه با حوادث و وقت حاجت. 🔹 پرسش: بر اساس الگوی اسلامی - ایرانی کدام نگاه درست است و تدبیر و کدام نشان بی‌تدبیری⁉️ https://eitaa.com/hekmat121
📌 عرفان امام خمینی ✍نادره‌ی عرفان پژوهی بزرگ معاصر علامه سید جلال الدین آشتیانی می­گوید: «مصباح الهدایه و شرح دعای سحر از آثار عرفانی امام امت (قُدِّسَ سِرُّه ) در باب خود نظیر ندارند...این دو رساله از حیث اشتمال بر رموز و دقایق عرفان از آثار جاویدان است. امام در عنفوان جوانی این دو اثر را به وجود آورده­اند. مصباح الهدایه شبیه به آثار قرن هفتم و هشتم هجری می­باشد، دوران نضج عرفان و تصوف.» (در حکمت و معرفت، ص30) ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌با ترویج عرفان اسلامی و قرآنی همه کارها درست می شود (برنامه تربیتی و عرفانی اسلام مبنای سیاست اسلامی) 🎤بیانات امام خمینی در جمع علما و اعضاى مجلس خبرگان زمان: صبح 11 تير 1366/ 🔸تمام تشكيلاتى كه در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است، و تمام چيزهايى كه انبيا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولياى اسلام تا آخر دارند، اسلام است، اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همه امور اين معنويات واقع است. تشكيل حكومت براى همين است، البته اقامه عدل است، لكن غايت نهايى معرفى خداست و عرفان اسلام. هيچ كتابى از كتب الهى و فلسفى مثل قرآن نيست كه حقايق معارف را به طور صريح در بعضى جاها و به طور كنايه بسيارى جاها فرموده است. و آقايان بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه مردم را آشنا به معارف الهى كنند. اسلام بسيار غنى است، هم از حيث جهات معنوى كه در رتبه عالى است، از جهت عرفانى كه بالاتر از آن است و هم غنى است از حيث تشكيلات ادارى. 🔹و البته آقايان مى‏دانند اين را، در عين حالى كه عنايت به طبيعت نبوده است و عمده هدايت به غيب بوده، مع ذلك، مى‏بينيد كه قرآن در بعضى جاها بر خلاف آن چيزى كه در بين- مثلًا- هيئت‏دانهاى سابق بوده است، بر خلاف آنها مى‏گويد. قرآن اول كتابى است كه حركت‏زمين را بيان كرده با صراحت. جبال را فرموده مثل ابرها حركت مى‏كنند خيال نكنيد كه اينها جامدند، منتها چون سابق هيئت بطلميوس‏ غلبه داشته است، بعضى از آقايان اين را تعبير كرده‏اند به حركت جوهرى و حال آنكه حركت جوهرى حركتش مثل حركت سحاب نيست؛ هيچ ربطى به او ندارد. 🔸و همين طور در بسيارى از جاها قرآن شريف مسائلى فرموده‏اند كه در سابق نبوده است نظيرش؛ اصلش نبوده است. از اين جهت، ما بايد عمده توجهمان به باشد. اگر ملاحظه فرموده باشيد در آيات شريفه‏اى كه مربوط به معنويات و عرفان و- عرض مى‏كنم كه- سلوك و اين طور چيزهاست، در هيچ كتابى نظير قرآن نيست و هيچ كتابى سابقه ندارد كه اين طور عرفان داشته باشد؛ اين طور فلسفه داشته باشد. منتها از باب اينكه ما عقب بوديم و عقب هم هستيم، نمى‏توانيم اين طورى كه قرآن شريف فرموده است، ما هم بتوانيم آن طور بگوييم. 🔹همين قدر مى‏دانيم كه بايد ما همّمان را صرف كنيم تا آن قدرى كه استعداد داريم، قدرت داريم تا آن اندازه ما معارف اسلامى را به مردم بفهمانيم. معارف اسلامى بسيار غنى است؛ بسيار بزرگ است و بايد اين را فهماند. مثلًا در عين حالى كه توجه به ماديات نبوده است و عمده نظر روى معنويات است، مع ذلك، بر خلاف هيئت بطلميوس، قرآن مى‏گويد كه تمام ستاره‏ها در آسمان پايين واقع شدند. در صورتى كه هيئت سابق اين طور نمى‏گفتند هر چه ستاره هست در آسمان پايين است و «سبع سماوات» از اينجا معلوم مى‏شود كه غير آن سبع سماواتى است كه بطلميوسيها گفته‏اند. آنها مى‏گويند كه هفت آسمان يكى‏اش كره كذا دارد، يكى كره كذا، يكى كره كذا و آن آخريش عبارت از آنى است كه ستاره‏ها را دارند. قرآن مى‏گويد كه نجوم در دنياى آسمانها واقع شده است، تمام نجوم اين طور است. بنا بر اين، آن چيزى كه ماوراى‏ اينهاست- مثلًا سماءِ دوم- ما نمى‏دانيم چى است قصه‏اش، بالاترش هم ما نمى‏دانيم چى است. زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ، اين آسمان پايين را تزئين به زينت كواكب كرده. 🔸در هر صورت آن چيزى كه من توصيه مى‏كنم به همه اهل علم و به همه آقايان، به همه دانشمندان اينكه دنبال اين برويد كه را در بين مردم تقويت كنيد كه رأس امور اين معارف اسلامى است و اگر او درست بشود همه كارها درست مى‏شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌اصول فلسفه‌ی تاریخ متعالیه بر مبنای عقلانیت فطری (در مکتب امام خمینی) ✍سید مهدی موسوی بخش اول ... ١. حقائق عالم وجود، بیکران و نامتناهی و به هم پیوسته و دارای مراتب تشکیکی است به نحوی که هر لایه‌ی رویین و مشهود، رقیقه‌ی از لایه‌ی بالاتر (حقیقت نامشهود) است تا به حقيقة الحقایق و وجود مطلق نامتناهی ختم شود. ۲. فطرت کمال‌خواهیِ مطلق و تنفر از هرگونه نقص و محدودیت، بنیان همه‌ی کمالات انسانی است. فطرت این ظرفیت را دارد که موجب تعارف انسانی، اتصال تمدنی و پیوستگی جهانی انسان شود اما این یک فرایند تدریجی است که کل تاریخ بشریت را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد. به تعبیر دیگر، تاریخ بستر فعلیت، ظهور و گسترش فطرتی است که بالقوه در سرشت همه‌ی آدمیان نهفته است. ۳. از جمله مهمترین کمال‌جویی‌های فطری انسان، میل به حقیقت‌جویی و شناخت واقعیات و رهایی از جهل و اوهام است. حقیقت‌جویی که بر عهده‌ی عقل است، بنیان ظهور فطریات و کمالات انسانی است. ۴. ادراکات انسان محدود، انباشتی و اکتشافی و ناظر به فطرت کمال‌خواهي، حقیقت‌جویی، زیبایی‌دوستی و زندگی‌گرایی (رفاه و آزادی) است. ۵. بواسطه‌ی تلاش انبیای الهی، حکما، دانشمندان و تجربه‌ورزی آدمیان، برای رفع نیازهای متنوع انسان انضمامی، حقایق (معرفت گزاره ای) به صورت تدریجی توسط عقل کشف و در ذهن آدمی انباشته می‌شود و به کمک قوه وهم و خیال دارای ساختار و نظام فکری (عقلانیت = معرفت تصویری) و نظامات دانشیِ در حال اصلاح و تکامل و تکثیر می‌شود. بر این اساس، عقل نیز در حرکت جوهری انسان انضمامی و در بستر تاریخ، برانگیخته (اثاره) می‌شود و تکامل می‌یابد و بر قدرت بیشتری برای مصباح‌بودن، مفتاح‌بودن و میزان‌بودن افزوده می‌شود. ۶. اگر انسان بواسطه مطلق‌گرایی و کمال‌خواهی، محدودیت‌های علمی و معرفتی خود را فراموش کند و معرفت تصویری خود را نهایت دانش و تمام معرفت بپندارد (یعنی امر محدود را مطلق بپندارد) به نفی و تقابل با دیگر دانش‌ها و معرفت‌ها خواهد پرداخت که به چالش‌های معرفتی و تضادهای اجتماعی و سیاسی منجر می‌شود. (ریشه‌ی همه‌ی تقابل‌ها، غیریت سازی ‌ها و گسست‌ها در مطلق‌پنداری و بی‌نهایت‌دانی امور محدود و غفلت از حقیقت مطلق و بی‌نهایت است) ۷. براساس اصل اتحاد عقل و عاقل و معقول و اصل حرکت جوهری و صیرورت انسان، جان انسان با ادراکات و علوم و انتخاب‌های خود اتحاد وجودی برقرار می‌کند و به عالَمی بنشسته در گوشه‌ای مبدّل می‌شود. لذا کمال و نقص معرفت و دانشِ به جان نشسته، به کمال و نقص شخصیت آدمی نیز می‌انجامد. ۸. هر جامعه‌ای محصول ظهور سطوحی از فطرت و حقیقت در ذهنیت مشترک و خیال متصل افراد و اتّحاد جان‌ها و گسترش معانی در لایه‌های عمیق بیناذهنیت و فرهنگ عمومی است که در هنجارها، علوم، صنایع، هنر‌ها و آداب و رسوم آن جامعه آشکار می‌شود و تعیّن بیرونی و ساختاری می‌یابد. ۹. در هر دوره‌ای، توسط جمعی از ذهن‌ها و جان‌های دغدغه‌مند و به هم متّصل، حقایق به صورت نظری اکتساب و سازماندهی می‌شود و در دوره‌های بعدی به مسلمات و مشهورات دانش و فرهنگ تبدیل می شوند و زمینه‌ی اکتساب نظریات و اکتشاف حقایق بیشتر را فراهم می‌کنند. ۱۰. براساس سنّت الهی، حیات انسان در حال تحوّل، تکامل و تعالی جوهری است و در مجموع هر دوره‌ای متکامل‌تر از دوران پیشین است. هر دوره‌ای ظهور سطوحی از حقیقت و انکشاف واقعیت و فطرت به قدر مقدور و امکانات بشریت آن دوران است. ۱۱. هر دوره‌ای ظهور سطوح و لایه‌هایی از حقیقت بواسطه‌ی تمایلات فطری است که در دوران قبل به نحو اندماج و اجمال به آن توجه شده است که اکنون تفصیل یافته است. در این تفصیل نیز، اشارات و اجمال‌هایی وجود دارد که نشانه‌ای از لایه‌های عمیق‌تر و سازنده‌ی فردای دیگری است. همین اجمال‌ها و اشارت‌ها زمینه‌ی اختلاف‌ها و رفت و برگشت‌های فکری و نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها را فراهم می‌کند. ۱۲. ظهور هر سطح و لایه‌ای از حقیقت موجب به خفا رفتن لایه‌های دیگری می‌شود. اما در هر دورانی کسانی هستند که جمع میان امر آشکار و مخفی (جامع غیب و شهود) کنند. این افراد نادر خود هستند و به معرفت و دانش زمانه‌، نظام و به زندگی انسان معنا می‌دهند. در واقع این افراد، آغازگر دوران جدید هستند و با افق گشایی‌های خود، انسان‌ها را وارد مرحله‌ی جدیدی می‌کنند. 🌺 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌اصول فلسفه‌ی تاریخ متعالیه بر مبنای عقلانیت فطری (در مکتب امام خمینی) ✍سید مهدی موسوی بخش دوم... ۱۳. زمانه‌ی ما در ادامه‌ی تحول جوهری انسان و تاریخ بشری، عصر تجدد و عقلانیت روشن‌نگری است که در فلسفه‌ی کانت و سه نقد او (نقد عقل محض، نقد عقل عملی و نقد قوه حکم) صورتی فلسفی به خود گرفته است و جمعی نوین از امر غیب و شهود (علم و اخلاق و معنویت) برای خروج از محدودیت‌ها عرضه شد. دراین زمانه‌، علم تجربی وفناوری شاهدبازاری شده است و بر اریکه‌ی قدرت نشسته است و معنویت وحیانی به خفا رفته است و معنویت‌های اجتماعی درقالب ادبیات و سایر صنایع ظریف عرضه شده است که خیال متصل وزیبایی‌شناسی انسان مدرن را سامان داده است. ۱۴. بواسطه‌ی عمومی شدن دانش تجربی و گسترش ابزارهای زندگی و زیبایی‌شناسی تجدد، هر چه بشر جلوتر آمده است از محدودیت‌ها و ارتباطات فردی و جزئی او کاسته شده و بر ارتباطات جمعی و کلان‌تر او افزوده شده است: از قبیله‌گرایی به مدینه‌گرایی و سپس ملی‌گرایی و جهان‌گرایی. ۱۵. زمانه‌ای ما زمانه‌ی جهان‌گرایی(خروج از محدودیت‌ها) است. جهان‌گرایی دو مرحله داشته است: ۱. جهان‌گرایی مبتنی بر قدرت سخت دولت‌های استعمارگر با کنترل‌گری سازمان‌های بین‌المللی، ۲. جهان‌گرایی برآمده از قدرت نرم و شبکه‌ای فرهنگ و رسانه با مدیریت شرکت‌های چندملیتی. ۱۶. آینده از آنِ اندیشه و زبان فطرت انسانی در عمومی‌ترین چهره‌ی آن است. اندیشه و زبانی که بتواند جمع سالم میان غیب و شهود زمانه‌‌ی ما برقرار سازد و معرفت تصویری و عقلانیت بدیعی را عرضه کند که از قدرت توصیف و تبیین بیشتری برخوردار باشد. این نیازمند فلسفه‌ای متعالی است که امتداد اجتماعی و سیاسی داشته باشد. ۱۷. فلسفه‌ی آشکارشده‌‌ی در انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و شاگردان و شارحان اصیل او در ادامه‌ی نهضت تکاملی انبیای الهی و اولیای معصومین و ظهور فطرت انسانی در تاریخ بشری، آغازی بر ، تعارف انسانی، نزدیکی ملت‌ها و صورتی از تاریخ جدید بشری بر پایه‌ی تعارف انسانی، تبادل فرهنگی و است. محور این عقلانیت، باز تعریف انسان به عنوان است. انسانی که در برابر خود، جامعه، شهر، تاریخ و نهایتا خدا مسئولیت دارد و به میزان اجتماعی در نسبت با و ، خود را معرفی می‌کند و سایر انسان‌ها را بازشناسی و تمجید می‌کند. ۱۸. محور این تفکر، پذیرش مسئولیت مبارزه با جهالت و آشکار کردن جنود عقل از طریق آگاهی بخشی و تنبه فطری و یقظه‌ی بین‌المللی برای بازگشت به فطرت توحیدی است که تعارف هویت‌ها و تبادل فرهنگ‌ها و گسترش مسئولیت جهانی است. ۱۹. جنگ آینده جنگ شناختی میان جنود عقل و جنود جهل در بستر رسانه‌های جمعی در افق‌های جهانی برای گشایش و عبور از فروبست‌های فرهنگی انسان معاصر است. اگر این افقِ نگاه و بنیاد متعالی اندیشه بر کنش‌گران اجتماعی و سیاسی (بخصوص حوزویان و دانشگاهیان) حاکم شود به طور قطع از تنبلی و گوشه‌نشینی به در می‌آیند و اختلافات کوچک و پیش‌پا افتاده را کنار می‌گذارند و در افق جهانی حضور فکری و مسئولانه خواهند داشت. در حال تکمیل ... https://eitaa.com/hekmat121