📌 از مردمسُرایی تا مردمشناسی
🔹متاسفانه یکی از آفتهای جریان سیاسی واجتماعی ما این است که از مردم زیاد سخن میگوییم اما کمتر با آنها زندگی میکنیم. از عدالت و یا آزادی و یا اقتصاد خیلی حرف میزنیم و دیگران را به نقد میکشانیم و نفی میکنیم اما با مردم کوچه و بازار، با فامیل و همسایه ارتباط کمتری داریم. هر کدام از ما پیلهای دور خود کشیدهایم و در جمع دوستان خوشیم و همان را مردم میپنداریم. عدالتخواه بهگونهای، آزادیطلب به گونهی دیگر. آری همه مردم را میخواهیم و از مردم میخوانیم اما مشکل کار این است که همهی مردم را نمیببینیم.
🔸مردم یعنی همین خواهر و برادر و عمو و عمه و خاله و دایی.
مردم یعنی فامیل و همسایه و همولایتی و هم شهری.
هم روستا نشینان مردم هستند و هم شهرنشینان، هم کوخنشینان و هم کاخ نشینان. فقیر و غنی، کارگر و کارفرما. هم مذهبیها و هم سستطریقان.
همه ما مردم هستیم از دولتی و مجلسی تا پزشک و دانشگاهی، اژ طلبه و معلم تا پلیس و وکیل، از کارتنخواب و معتاد تا کارمند و تاجر، از مفسدان اقتصادی و اجتماعی تا عارفان الهی.
مردم همین افراد کوچه و بازار، اداره و ورزشگاه، کاسب و خریدار، ... هستند و هستیم.
🔹خلاصه همهی ما مردم هستیم کوچک و بزرگ، پیر و جوان، فقیر و غنی، عالم و جاهل.
اما:
✔️همدیگر را چقدر میشناسیم؟
چقدر ازدرد و رنج هم مطلع هستیم، درد فقر و بیماری غنا، رنج تنهایی و غصهی افسردگی، بحران معنا و کمبود ارزاق؟
چقدر اعتماد متقابل به یکدیگر داریم؟
چقدر جویای احوال هم هستیم؟
چقدر به هم سر میزنیم و پای حرف یک دیگر مینشینیم؟
چقدر میتوانیم با هم گفتگو کنیم و حرف هم را نقادی کنیم؟
چقدر مفاخر شهر و فامیل و ولایت خود را میشناسیم و با تاریخ و فرهنگ و هویت خود انس داریم؟
چه میزان به مردم شناسی و فرهنگ شناسی عمیق مخاطبان پرداختهایم و نقاط مثبت و ضعف آنها که در واقع آینه خودمان هست را به تحلیل نشستهایم؟
🔸 بی تعارف باید گفت: همهی ما متهم هستیم؛ از مردم خیلی حرف میزنیم اما کمتر تاریخ و فرهنگ شهر و فامیل و ملت خودم را خواندهایم و ننوشتهایم و پیرامون آن پرسش کردهایم.
پدران و مادران ما، کنشگران و فعالان دیروز با کولهباری از تجربه و اندوخته، تاریخ و فرهنگ، درس و عبرت رفتند دریغ از ثبت و ضبط این سرمایهی بزرگ.
از درد و رنج بخشی از مردم مطلعیم اما از غصه و اضطراب دیگران بیخبر.
🔹 ای کاش کمی هم به جای برج عاج نشینی در دانشگاه و حوزه، رسانه و رایانه، سخنرانی و تریبونداری، دستور و تخریب، سرککشیدن در خصوصی و افشاگری در فضای مجازی، با همهی مردم زندگی کنیم و مردم را آن گونه که هستند بشناسیم و توقعاتمان را واقعی کنیم و به مردم و وکلای آنها، به مردم و منتخبین آنها، به مردم و دینواری آنها به عدالت و انصاف نظر کنیم.
🔸 اینها سفارشات پدر سرد و گرم چشیدهی روزگار در اواخر دهه ۷۰ به فرزندی بود که در اوج انقلابیگری، آرمانخواهی و عدالتجویی و پس از پایان دورهی مقدمات حوزه و ورود به مقطع سطح قرار داشت و همواره ستیز و تضاد را تنها راه بیرون رفت از فروبستهای اجتماعی میدانست و با جعل مفهوم #جرأت_اجتماعی، به تبیین چرایی فروکش کردن جرأت انقلابی مردمان شهر خود میاندیشید و بیهیچ سابقهای آن را قلمی کرد. پدری که خود همواره در متن حوادث مبارزات انقلابی و دفاعی بر آرمانها تصلب داشت و هیچگاه عقب ننشست. اما او همواره در متن زندگی مردم بود و مراودات گستردهی اجتماعی با همهی طیفهای اجتماعي و سیاسی، فکری و فرهنگی داشت. صلهی رحم با همهی فامیل دور و نزدیک، اصل انکارناپذیر سلوکش بوده و هست. انذار او دربارهی بیگانگی نسل ما با مردم کوچه و بازار، فرهنگ و هویت موجب شد که آن طلبهی جوان دهه ۸۰ را در همنشینی با مردم سپری کند و صدها گفتگو و مصاحبه دربارهی تاربخ و فرهنگ، خاطره وداستان، خوشیها و ناخوشیهای مردمان ولایت پدری انجام دهد و به گنجینهای بزرگ از #عقل_عملی و دانش اجتماعی متصل شود.
🔹 نظریههای فیلسوفانه و تئوریهای جامعهشناسانه وروانشناسانه تنها آنگاه مفید فایده به حال هم دانشپژوه و هم جامعه ومردم است که برعقبهی عمیق از ارتباطات مردمی و مراودات گستردهی اجتماعی استوار باشد و صرفا ابزاری برای سامان دادن نظری به یافتههای واقعی و تجربههای زیسته در جهت کنشکری عاقلانه و حکیمانه باشد. بدون این این شرط لازم و ضروری، نه میتوان از #عقل_عملی سخن گفت و نه میتوان از درد مردم مطلع شد. بیشتر نوعی #مردم_سُرایی است تا مردمدانی واجتماعپژوهی. بیشتر در جهت نوعی آرزوی عدالت و آزادی است تا عدالتخواهی و آزادیجویی.
🔸حقیقتا ورود به جهان معنایی مردمان که از تکثر وتنوع جالب وجذابی برخوردار است یک صیرورت و دگرگونی ذهنی و دریچهای به حقیقت عقلانیت و دانشپژوهی است.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121