📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش نوزدهم:
🔹الحاد بزرگترین دستگاه مخرب اخلاق و نافی مسئولیت اخلاقی است که باریشههای معرفتشناختی هم بنیان هستیشناسی و مابعدالطبیعه اخلاق را تخریب میکند و هم زندگی عملی انسان را به ابتذال میکشاند. چرا که نتیجه آن ازخودبیگانگی، پوچگرایی و نیهیلیسم معرفتی و اخلاقی است. نیستانگاری و نیهیلیسم معلول قطع ارتباط با امر مطلق و امر قدسی و بیگانگی با فطرت اصیل و نظم والای جهان و همچنین موقتی شدن ارزشها (بیارزش شدن برترین ارزشها) است
🔸برای گرایش به الحاد ریشه های مختلفي قابل ذکر است اما وجود درد و رنج و مصائب در جهان و ترس از آنها و بیصبری در برابر آنها مهمترین دلیل بر شکاکیت وبدبینی به هستی و اذعان به بیهودگی این عالم و جدیترین عامل گرایش به الحاد و نفی الهیات و اخلاق دینی است.
🔹 جدّی شدن و محوري شدن درد و رنج در زندگی انسان، معلول فلسفه و الهیاتی است که اساس اخلاق انسان را کسب #منفعت بیشتر و #قدرت سلطهگری معرفی ميکند و حیات انسان را به دنیا و بهرهگیری حداکثری از نعمتهای مادی و تسخیر طبیعت محدود میکند و ماورای این جهان محدود و عالم آخرت را نفی میکند و بهشت موعود را در زمین جستجو میکند و انسان به مثابه کارگر مکانیکیوار در کار ساخت این بهشت زمینی تلقی میشود. در چنین فلسفه و الهیاتی هرگونه درد و رنج، مصیبت و کمبودی، شر و مانع منفعت بیشتر تلقی میشود که باید از شرّ آن خلاص شد.
🔸دردوران مدرن ابتدا تصورمیشد که باعلم تجربی منفک از الهیات وعقل خودبینادبشری مستقل از مابعدالطبیعه میتوان ازهمهی دردها ورنجهای این جهان رهاشد و از همین طریق راحتی و رفاه مطلق بر زندگی انسان درزمین وخیلی سریع حاکم خواهد شد. اما هر چه علم جلوتر آمد نه تنها از درد ورنج بشر کم نکرد بلکه بردرد ورنج بشر افزود و بحرانهای بزرگتری را به وجود اورد مانند جنگهای جهانی و قتل ملیونها انسان بیگناه، ترس ازسلاحهای هستهای ومیکروبی، بحران خانواده واخلاق، بحران محیط زیست، انفجار اطلاعات واضطراب ناشی از اخبار ناگوار. در برابر این وضعیت بدون پاسخ، ظهور نیهیلیسم ونیستانگاری امری طبیعی است اما جالب توجه این است که تمدن غرب آن را به حالتی عادی وطبیعی پنداشته وآن را سرنوشت محتوم بشر وپایان تاریخ دانسته است وبراساس نیهیلیسم به وضع ارزشهای جدید مشغول است.
🔸انسان فطرتا میل به راحتی و رفاه مطلق، آزادی مطلق دارد و دربسیاری از اوقات امر مطلق را در این جهان نمییابد ودرعوض درد، رنج وظلم را مشاهده میکند. در این صورت اگر خود را به این جهان محدود کند و امر مطلق و لایتناهی را در این جهان محدود و در امور ناقص جستجو کند لاجرم خلأ درونی، نامیدی و بدبینی بر او حاکم می شود و برای فرار از آن چارهای ندارد جز اینکه فقط خود را مشغول کار و تفریح کند تا به آنها فکر نکند و اگر به فکر و تامل در این امور مشغول شود سراز پوچ گرایی و خودکشی و امثال آن در میآورد. چرا که بدون ارتباط با امر مطلق و قدسی و ایمان درونی برآمده از عشق، و فقط با تکیه بر فکر ریاضیوار مادی و اندیشهی تجربی محدود به طبیعت نمیتوان حقیقت اشیا و معنای زندگی را پیدا کرد و نمیتوان تصویر صحیحی از درد ورنج و مصیبت و همچنین خوف و رجا داشت.
🔹 اما درالهیات توحیدی از جهان، درد ورنج، خوف ورجا همگی معبری برای حرکت وتلاش بیشتر درجهت ساخت حیات ابدی ورسیدن به سعادت وکمال مطلق است.
دردها و رنجها همه ابتلائات برای رشد و حرکت است که بخش زیادی از بزرگی و ضربات آنها ساخته ذهن انسان دنیامدار است و الا آنکه افق ذهنی بالاتری دارد در متن همینها هم زیباییها را می ببیند:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
"ما رایت الا جمیلا"
🔸برخلاف نظریههای موجود در فلسفه مدرن که اعتقاد به خدا را منشأ ازخود بیگانگی میدانند در حکمت اسلامی اساس خودیابی و پیدا کردن حقیقت خود اعتقاد به خدای واحد و برقراری نسبت وجودی با او از سر عشق و محبت است که نقطه اوج عبودیت ورهایی ازخودبیگانگی وپوچگرایی واسارتهای دنیوی است.
🔹برخلاف ادیان تحریف شده یهودیت و مسیحیت انسان بردهی خدا ومجبور به بردگی نیست بلکه انسان عاشق خداوند است ودر فطرت جبلی خود درحرکت وجودی وصیرورت به سوی اوست. خداوند نه دربیرون انسان بلکه از رگ گردن به او نزدیکتر است و انسان به هر طرف که نظر کند اورا مییابد. خداوند درقلب انسان است وقلب انسان عرش الرحمن است.
🔸براین اساس پشتوانه اخلاق و قانون ومنشأ الزام ووجوب امری بیرونی و تحمیلی نیست بلکه حقيقتي درونی و برآمده از عشق و محبت قلبی به حقيقتي است که درقلب انسان وجود دارد و ازهرچیزی حتی بدن به انسان نزدیکتر است.
🔴 ادامه دارد...
#دستگاه_محاسباتی
#کنش_اخلاقی
#انسان_مطلوب
#انسان_انضمامی
#مسئولیت_اخلاقی
#مسئولیت_اجتماعی
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121