eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
572 عکس
155 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش چهارم: شبکه مفهومی و کشف نظام معنایی 🔸 براساس اصالت و تشکیک وجود، واقعیت یک واحد دارای مراتب و درجات است به نحوی که در عین وحدت متکثر است و در عین تکثر واحد است. بر این اساس کل نظام هستی ، یک مجموعه واحد مرتبط و متصل است و میان موجودات تغایر و تباین ذاتی وجود ندارد بلکه همه موجودات در یک سلسله مراتب طولی و عرضی با یکدیگر ارتباط و اتصّال دارند البته برخی مستقل هستند و برخی عین الربط به مستقل هستند. 🔹همچنین هر شئ موجود نيز در عین داشتن لایه ها، سطوح و حیثیت های کمالی مختلف یک واحد حقیقی است و به یک وجود محقق است و هر کدام از آن لایه ها، سطوح و کمالات جنبه ای از همان حقیقت واحد است و همان را عیان و آشکار می سازد و ذهن نیز از طریق شناخت آنها به کلیت و هویت واحد وجودی آن اطلاع می یابد. 🔸 یکی از مطالب بسیار مهم در شناخت و کشف معانی، اذعان به میان موجودات و معانی است، به این معنا که ارتباط و اتصال میان موجودات و میان معانی به نحو تصادفی نیست بلکه محصول یک نظام علی و معلولی و روابط ضروری است. از این رو، هر معلولی ملازم با علت خود است و هر علت تامه ای، معلول متناسب با خود را به وجود می آورد. همچنین دو معلولِ یک علت تامه، تلازم قیاسی (ضرورت بالقیاس الی الغیر) دارند یعنی وجود یکی دلالت بر وجود دیگری می کند. بنابراین میان موجودات و معانی نفس الامری دلالت وجودی و تلازم واقعی برقرار است. 🔹با توجه به نکات ذکر شده، روشن می شود که در حکمت متعالیه، کل هستی یک نظام هماهنگِ منسجمِ درهم تنیده است و هیچ بخش و جزئی از آن مجزا، منفک و بی ربط با سایر بخش‌ها و اجزا نیست. همچنین لایه ها و حیثیت های یک واقعیت، امور مجزا و منفک و مرکب نیستند بلکه یک حقیقت واحد را شکل می دهند بنابراین نهفته در نظام هستی و همچنین موجود در یک واقعیت، کاملا به هم متصل و مرتبط هستند و میان آنها روابط شبکه ای و منظومه ای برقرار است. بنابراین معانی مستقل از اراده و آگاهی انسان از نظام وجودی و حقیقی برخوردارند و همچنان رسالت انسان به عنوان فاعل شناسا، شناخت و کشف این نظام معنایی وجودی و حقیقی است. در يک عنوان گذاری لطیف می توان واقعیت را "کنز المعنی" (گنجینه معنا) نامید و رسالت علم را "کشف المعنی" دانست. 🔸 در مقام علم حضوری، کشف این نظام معنایی چندان صعب و مشکل نیست البته به اندازه همان میزان از علم حضوری. چرا که واقعیت با معانی نهفته در آن به صورت یکجا و همه جانبه نزد عالِم حاضر است و عالم علاوه بر شناخت تک تک معانی، همه آن معانی را به یک وجود واحد و در یک نظام منسجم می یابد همانند علم انسان به خود و حالات درونی خود؛ در این علم، انسان همه حالات خود را به یک وجود واحد و در یک نظام منسجم درک می کند. 🔹 اما درمقام علم حصولی، درک وکشف نظام معانی، امری صعب و مشکل است چرا که ذهن هر معنا را به نحو جداگانه مییابد و به نحو جداگانه نیز ثبت می کند. لذا ذهن برای درک وکشف آن نظام معنایی می بایست فعالیت های بیشتری داشته باشد واز طریق تجزیه و تحلیل، تجرید و ترکیب وانتزاع و تعمیم روابط میان معانی را کشف نماید. از آنجا که معانی در ذهن از طریق صور و مفاهیم شناخته می شوند ذهن به ساخت روی می آورد. تمام هدف انسان در ساخت شبکه مفهومی، هم تلاشی برای کشف وقُرب به نظام معنایی نهفته در واقعیت است وهم کوششی برای دوری و رهایی از تحمیل های ذهنی بر واقعیت است هم اسقاط اضافات وهمی و خیالی، هم رهایی از تقلیلها وتحویلی انگاری ها. تحمیل هایی که در بازه زمانی طولانی مدت بر واقعیت وارد شده است وموجب ساخت نظم های جعلی وبه خفا بردن نظام معنایی واقعیت شده است. 🔸 دربرخی ازروایات حقیقت،"محو موهوم وصحو معلوم"معرفی شده است. "محو موهوم" همان اسقاط اضافات،موهومات وخیالات است که برحقیقت عارض شده است و"صحو معلوم"همان آشکار شدن معانی و به ظهور آمدن معلوم و اشراق نورِ حقیقت است. 🔹 واژگان و الفاظ آن گاه که برای معنا و حقيقتي وضع شوند مفهوم خوانده می شوند که ازمعنا حکایت میکنند. درحقیقت الفاظ نشانه هایی هستند که برمعنا دلالت دارند. الفاظ دال هستند ومعنا مدلول آن. رابطه دال ومدلول یک رابطه مطلق وقهری ویکنواخت نیست بلکه دارای شدت و ضعف، حقیقت و مجاز، صریح و مبهم، محکم و متشابه است‌ و از این رو نوع دلالت الفاظ بر معانی یکسان نیست. باید اضافه کرد که بجهت میزان وکیفیت آگاهی واراده انسان، مراتبی از دلالتها شکل میگیرد، دلالت اولیه و دلالت ثانویه، دلالت صریح و دلالت ضمنی، دلالت مطابقی و دلالت التزامی. همچنین وجود کنایه، ایهام و استعاره بر پیچیدگی رابطه الفاظ و معانی می افزاید، ازاین رو، همواره زنجیره ای ازالفاظ و مفاهیم درکنار هم میتواند مراد متکلم رامنتقل وعرصه ای ازحقیقت راآشکار کند. ادامه دارد ... سید مهدی موسوی @hekmat121
📌بنیاد حکمت اسلامی صدرا در راستای امتداد حکمت و فلسفه برگزار می کند: حکمت، حکومت و ولایت تهران ۱۴۰۱ https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش پنجم: نقش علوم در کشف نظام معنایی واقعیت 🔹بیش ازهمه این حکیمان، عالمان و ادیبان هستند که بادقت و وسواس علمی، به تنقیح مفاهیم و واژگان مستقر درفرهنگ اهتمام دارند واز این طريق روابط میان مفاهیم را درک و در نهایت به بازشناسی زنجیره های واژاگانی و ساخت شبکه های مفهومی دقیق و علمی میپردازند تابهتر بتوانند واقعیت را بازنمایی و نظم معنایی آن رابه درستی کشف و توصیف دقیق کنند. 🔸 حکیمان و عالمان و ادیبان هر یک به گونه ای و به میزانی، بواسطه داشتن شبکه مفهومی و نظام اصطلاحات معرفتی، سخنگویان واقعیت و پرده برداران نظام معنایی موجود در واقعیت هستند. هر چند دیگران نیز از طریق زبان و عمل خود در آشکار سازی واقعیت می توانند دخیل باشند که هستند، اما چون رهیافت‌های سیر در واقعیت آنها به صورت شبکه مفهومی و نظام منطقی اصطلاحات معرفتی در نیامده است به نحو مستقل نمی تواند معرّف نظام معنایی واقعیت باشد بلکه می بایست توسط حکیمان، عالمان و یا ادیبان آن رهاوردهای تجربی وارد نظام معرفتی و علمی بشود تا پس از جایگذاری دقیق و برقراری روابط با بقیه معرفت ها و تجربه ها، امکان توصيف واقعیت را پیدا کند. 🔹البته میان کاراین سه طایفه (حکیمان، عالمان و ادیبان) اشتراکات زیادی وجودی دارد اماتفاوتهایی هم هست، مهم‌ترینش این است که ادیبان فقط به شبکه مفهومی و روابط معنایی واژگان در متن تاریخ و فرهنگ توجه دارند و کمتر به بُعد واقع نمایی و حکایتگری واژگان از نظم معنایی حقیقت سخن می گویند. توجه به صورت و ساختار زبان و تکنیک های دستوری و ادبی و سنجش فصاحت و بلاغت کلام، به سامان مند کردن شناخت عمومی و قاعده مند کردن زبان گفنگو و محاورات نظر دارد. 🔹اگر چه عالمان تلاش دارند تا از طریق شبکه مفاهیم و اصطلاحات علمی نظام معنایی واقعیت را درک وکشف کنند امابیشتر به نمودها و تجلیّات ماهوی واقعیت توجه دارند وکمتر از روابط وجودی پرده حجاب برمیدارند هرچند ممکن است باتعمیم ناصواب قواعد علمی، خود حجابی برلایه های عمیقتر واقعیت و موجب مستوری آنها باشند. اما به هر حال شناخت علمی بیش از شناخت عمومی رو به حقیقت دارد و با دارا بودن خصوصیات ۱. آگاهانه بودن، ۲. مسئله محور بودن، ۳. تخصصی بودن، ۴. روشمند بودن ۵. مستدل و منطقی بودن تأثير مهمی بر زندگی انسان و کشف ابعاد ماهوی موجودات و وارد ساختن آن ها در متن حیات انسانی می گذارد. مهمترین ثمر معرفت علمی که معرفت دقیق، جزئی و مشخص است، کشف قوانین طبیعت و قدرتمند ساختن انسان در به کارگیری سرمایه ها و ابزارها در جهت آرمان‌ها است. اما نسبت به خود آرمان‌ها و نسبت به مبدأ و معاد انسان مسکوت است. از نظر شبکه مفهومی علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است و انسان در این جهان افکنده شده است که نه از آغاز آن اطلاعی در دست است و نه از انجام آن خبری می توان داد. لذا از منظر علم، معانی در شبکه مفهومی طبیعت، ابزار و تکنیک ها در راستای کسب منفعت ظهور می یابد و براساس همین شبکه مفهومی، انسان قدرت و توانایی تغییر و تصرف در طبیعت و استخدام آن را در جهت میل و آرزوی خود را پیدا مي کند. 🔸 آنکه بیش از دیگران درصددساخت شبکه مفهومی ناظر به نظام معنایی واقعیت در لایه های عمیق آن است حکیمان و دانش حکمت و فلسفه است. شبکه مفهومی حکمت براساس یک سلسله مفاهیم کلیدی و اصول بنیادین بدیهی، به انسان ایده و طرح زندگی می دهد و موضع انسان را در جهان و در نسبت با سایر موجودات تعیین می کند. معرفت فلسفي با تمرکز بر هستی شناسی و با تکیه بر معقولات ثانیه فلسفی نگرش کلی، بنیادین و مستدل از عالَم و آدم و طرحی از نظام معرفت شناسی، جهان شناسی و انسان شناسی ارائه می دهد. بر همین اساس به زندگی و حيات آدمي معنا می دهد و یااو رابه پوچی وهیچی می کشاند. هستی شناسی فلسفي اگرمتکی به یک سلسله اصول و منهج عقلانی واستدلالی باشد ازنوعی ثبات واستحکام منطقی وعقلي برخوردار است پاسخگو به مسائل بنیادین وتکیه گاه عمل و برنامه زندگی خواهد بود. نیروی عقل وحکمت انسان برخلاف حواس وعلوم تجربی، تنها به ظواهر و پدیدارهای ماهوی قناعت نمی کند بلکه تادرون سراپرده هستی نفوذ میکند و به معانی وکمالات وجودی نظر می کند واز ارتباطات واتصالات وجودی موجودات پرسش می کند، عقل با شناخت حقیقت "ممکن الوجود" پی میبرد که نظام هستی نمیتواند منحصر ومحدود به موجودات امکانی وامور محدود باشد وهمواره متغیر،نسبی، مشروط وممکن باشد، بلکه به تکیه گاه مطلق وبی نیاز هستی پی می برد ومعانی نهفته درآن حقيقت را دریافت وبا روش عقلي وبا استفاده از مفاهیم کلی از آنها گزارش می دهد. نکته قابل توجه این است که عقل برای گزارش و اخبار از آن هستی مطلق و کمالات وجودی ناگزیر است از مفاهیم موجود در ذهن و زبان استفاده کند اما ... ادامه دارد سید مهدی موسوی @hekmat121
📌ارکان قوام دين در جامعه 🔹 متن حديث قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) : قِوَامُ الدِّينِ بِأَرْبَعَةٍ: ۱. بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَهُ ۲. وَ بِغَنِيٍّ لَا يَبْخَلُ بِفَضْلِهِ عَلَى أَهْلِ دِينِ اللَّهِ ۳. وَ بِفَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ ۴. وَ بِجَاهِلٍ لَا يَتَكَبَّرُ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ. فَإِذَا اكْتَتَمَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ الْغَنِيُّ وَ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ اسْتَكْبَرَ الْجَاهِلُ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ، رَجَعَتِ الدُّنْيَا عَلَى تُرَاثِهَا قَهْقَرَى وَ لَا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ الْمَسَاجِدِ وَ أَجْسَادُ قَوْمٍ مُخْتَلِفَةٍ. قِيلَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ الْعَيْشُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ ؟ فَقَالَ: خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِيَّةِ يَعْنِي فِي الظَّاهِرِ وَ خَالِفُوهُمْ فِي الْبَاطِنِ، لِلْمَرْءِ مَا اكْتَسَبَ وَ هُوَ مَعَ مَنْ أَحَبَّ وَ انْتَظِرُوا مَعَ ذَلِكَ الْفَرَجَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى‌ 🔸 ترجمه حدیث اميرالمومنين (ع) فرمود: قوام دين بر چهار عامل [انسانى‌] استوار است: ۱. عالم سخنگو (گفتمان ساز) که عملش به كار گرفته می شود. ۲. ثروتمندى كه در خير رسانى به اهل دين خسّت نورزد. ۳. فقيرى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد. ۴. جاهلى كه از فراگيرى علم تكبّر نورزد. پس زمانى كه عالم علمش را كتمان كند، و ثروتمند خسّت بورزد، و فقير آخرتش را به دنيايش بفروشد، و جاهل از آموختن تكبّر ورزد، دنيا (جامعه) با حركت قهقرائى به تراث خود برمى گردد. پس [اگر جامعه را چنين ديديد] كثرت مسجدها و نمودِ پيكرهاى مردمى كه رفت و آمد زياد دارند، شما را به اشتباه نيندازد. گفته شد: اى اميرالمومنين: در چنان زمانى چگونه بايد زيست؟ فرمود: با آنان در ظاهر همزيست باشيد. و در باطن مخالف شان باشيد. براى انسان آن مى ماند كه (براى آخرتش) كسب كرده است، و انسان در كنار كسى است كه دوستش دارد. و در عين حال منتظر فرج از خداوند متعال باشيد. 🔹 شرح فقراتی از حدیث علامه طباطبائى (ره) در تفسیر این روایت فرموده است: الظاهر أن المراد من "رجوع الدنيا إلى تراثها" رجوعها إلى الجاهلية الاولى التي تركتها أهل الجاهلية و قد نسخها الاسلام وبثّ العلم النافع‌ في الدنيا، و مع ترك العلم و إفساد التربية الدينية يرجع الناس إلى تراثهم الاولى و هو الجهل و العمي و الفساد. ظاهر اين است كه مراد از «رجوع دنيا به تراثش»، رجوعش بر جاهليت اولى‌ است كه ما تَرَكِ مردم جاهليت است و اسلام آن را نسخ كرده و علم نافع را در دنيا منتشر كرده است. و با ترك علم و افساد تربيت دينى، مردم به ارثيّه پيشين شان بر مى گردند كه جهل، كورى و فساد است. بحارالانوار ج 1 ص 179. https://eitaa.com/hekmat121/705
📌اخباری گری (تحلیلی متفاوت) بخش اول: اخباری گری و ادعای تمدن سازی 🔸علی رغم شهرت چهره ضدعقل، غیراجتماعی و ضد تمدنی جریان پرقدرت و پرنفوذ ، جریانهای اخباری گری در ابتدا داعیه جامعه سازی، مرزگذاری فرهنگی با بیگانه و تمدن سازی بر پایه خلوص و ایمان را دارند و درصدد ارائه طرحی نو برای سرپرستی جامعه در راستای توسعه دین داری هستند. از این رو، ابتدای حرکت این جریان با نفی منطق اجتهاد رایج و دستگاه فلسفه و کلام جاری و مستقر در حوزه های علمیه و فرهنگ عمومی آغاز می شود و آن را برای جامعه سازی ایمانی و سرپرستی جامعه و تنظیم مناسبات انسانی و کنترل معادلات اجتماعی و ستیز با غیر ناکافی می دانند و براساس طراحی یک بدیع و متمایز به جدید برای فهم و استنباط ولایی شریعت و ساخت فلسفه و کلام نوین ولایت بنیان هستند. به همین جهت علیرغم ادعای خلوص و حجیت شرعی با استفاده از منطق اجتهاد، فلسفه و کلام جاری و طرح های متمایز سایر ملتها، ادعای تاسیس منطق و فلسفه نوین دارند. از این رو، تلاش‌های آغازین آنها از جنس کارهای بنیادین و مبنایی در حوزه منطق، فلسفه، کلام و روش شناسی اجتهاد بر پایه اثبات استناد حداکثری آنها به دین و مبتنی بر منطق حجیت جدید است. 🔹شیخ ابوالحسن اشعری در اهل سنت و ملامحمد امین استرآبادی در اهل تشیع دو پایه گذار اخباری گری هستند که با نقد منطق اجتهاد و فلسفه و کلام زمان خود از منظر معرفت شناسی و روش شناسی به تاسیس منطق و روش متفاوت برای فهم دین و مناسبات انسانی و اجتماعی روی آوردند. 🔸انصافا کتاب جناب استرآبادی کتاب بسیار پر قدرت و بدیعی در حوزه معرفت شناسی و نقادی روش شناسی اصولي و فلسفی است که درآغاز مورد مدح اکثر علمای شیعه قرار گرفت و به سرعت درجامعه شیعی از کشورهای خلیج فارس تا دارالحکومه اصفهان گسترش یافت و پیروان زیادی پیدا کرد. حتی بسیاری ازحاکمان، وزرا وعلمای دربار حکومت صفویه، منطق و فلسفه نظری پشتیبان حکومت صفویه را در این کتاب و این منهج استنباطی واستنادی جستجو می کردند. 🔹 لازم به ذکر است که اگر این کتاب و این طرح استرآبادی از نقاط قوت و منطق بدیع برخوردار نبود قطعا چنین اقبالی به آن نمی شد و نمی توانست جریان سابقه دار اصول و اجتهاد را که اساطیر فقاهت و اجتهاد و حکمت (همچون شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن ادریس، محقق حلی، خواجه نصیر، علامه حلی، شهید اول، محقق کرکی، میرداماد، شیخ بهائی و...) آن را تعمیق بخشیده بودند از متن حوزه های علمیه تشیع و حوزه عمومی حذف کنند و با گفتمان سازی، تبلیغ گسترده و تفاهم اجتماعي، اخباری گری را که از ویژگی عوام پسندی برخوردار بود جایگزین فقاهت و حکمت کنند. 🔸 به این نکته باید توجه کرد که نتایج مخرب فکری و پیامدهای منحط اجتماعی و سیاسی یک جریان فکری و فرهنگی لزوما مورد نظر موسسان و طراحان آن جریان نبوده است. اگر چه جریان اخباری گری از اواسط حیات اجتماعی خود به تحجر فکری وانحطاط فرهنگی و اجتماعی جامعه شیعی و تضعیف حکومت صفویه و اضمحلال آن منتهی شد امااین نتایج طبیعی و ملزومات بلند مدت به هیچ وجه مورد نظر وتوجه موسسان و طراحان این نحله فکری نبود واصلا التفاتی نداشتند که این طرح به ظاهر بدیع ومستند به برخی از اخبار و درراستای هماهنگی با ولایت مداری و دفاع از مکتب اهلبیت (ع) باچاشنی تضاد و ستیز با تمدن اهل سنت در آینده ممکن است چه نتایج مخرب فکری و پیامدهای منحط اجتماعی و سیاسی را به همراه داشته باشد و جامعه شیعی را از رشد و پویایی اجتماعی و تمدنی بازدارد به نحوی که در چند سده بعد، جزو عقب مانده ترین کشورهای جهان قرار گیرد. 🔹بنابراين آغازین اقدامات فکری،فرهنگی واجتماعی اخباری گری را نباید همانند یک جریان عقب مانده فکری ومتحجر دور از مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی تلقی کرد وتقریری شبه طالبانیستی و ساده لوحانه از آن ارائه داد؛ بلکه آن راباید درسطح معرفت شناسانه و روش شناسانه تحلیل و بررسی کرد وهمچنین به دغدغه های مقدس اولیه آنها در جامعه سازی و دفاع از مکتب اهلبیت (ع) وتبدیل حکومت صفویه به حکومت کاملا ولایتی بامرزگذاری کامل بااهل سنت وسایر جوامع انسانی برپایه منطق اجتماعی ستیز وتضاد توجه کرد. علاوه بر اینها می بایست به ابعاد باطنی گرایی اخباری گری توجه کرد که درآغاز با تفسیرهای باطنی از وقایع صدراسلام وخواب های معنوی آغاز شد اما به تدریج به جریان باطنی گرایی باچاشنی فلسفي وعرفانی شیخ احمد احسائی و اتباع او در مکتب شیخیه و انشعابات آن منجر شد. 🔸 خلاصه بدون این ملاحظات شناخت و تحلیل جریان اخباری گری وپیامدهای آن درجامعه شیعی بسیار سطحی وظاهرگرایانه و غیر عبرت آموز خواهد بود. فلذا این تحلیل نمی تواند درس آموز آینده تشیع وجهان اسلام وخطرات برسر راه نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. ادامه دارد ... @hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش ششم: نقش دین در تعالی شبکه مفاهیم و کشف نظام معنایی واقعیت 🔹 واژگان و تعابیری که انسان بواسطه آنها معانی را ادراک و از آنها اخبار می دهد زاییده نیازها و خواسته عای مادی است و در اثر توسعه احتياجات انسان، دایره وضع الفاظ نیز وسیع می شود. به تعبیر دیگر، وضع الفاظ تابع حواس و مشاهدات انسان است. هر آنچه با چشم و سایر حواس ادراک شود برای آن الفاظی وضع می شود تا بدان اشاره کند اما از ساير حقايق و معانی که به چنگ حواس در نمی آید نمی توان گزارشی داد و حتی نمی توان الفاظی برای آنها وضع کرد به ناچار از همین الفاظ و تعابير باید استفاده کرد. 🔸 روشن است که این الفاظ به جهت منشأ و دلیل وضع از محدودیت ها و نارسایی های مفهومی و معنای برخوردارند و فقط ظرفیت گزارش و اخبار از واقعیت محسوس و معانی آشکار را دارند . بیان حقايق نوری و عوالم ربوبی در قالب الفاظ غیر ممکن و پر چالش است. به کار گرفتن این واژگان و تعابیر در امور فلسفي و برای کشف معانی پنهان در واقعیت، انسان را در سراشیبی سقوط و گمراهی قرار می دهد و انسان را به تقلیل گرایی و تحویلی انگاری واقعیت می کشاند و از ملاحظه همه ابعاد و لایه های واقعیت باز می دارد و فقط به همان میزان قناعت می کند که واژگان به طور طبیعی اقتضا دارند. بنابراین بر تمام نتایج و معرفت‌هایی که بر این الفاظ بار می شود احتمال خطا و لغزش وجود دارد. 🔹 به تعبیر علامه طباطبایی در رساله علی و فلسفه الهی "تنها در صورتى مى‌توانيم آنها را در فلسفه به كار ببريم كه آنها را از حجاب‌هاى مادى كنيم و تعينات و تشخصات را كه ملازم با جزئيت است از آنها سلب كنيم." اما روشن است که تجرید واژگان از جنبه های محدود و نارسایی های چون جزئیت و مادیت کار آسانی نیست و برای کسانی که هیچ درکی از حقايق نوری و عوالم ربوبی ندارند به هیچ وجه ممکن نیست و هرچقدر هم تلاش عقلي و استدلالی صورت پذیرد از یک حدی مشخصی بیشتر نخواهد رفت. در این صورت اگر در فرهنگی، فیلسوفان و حکیمان دسترسی به حقايق نورانی و عوالم ربوبی نداشته باشند نمی توانند به تجرید واژگان و تعابیر زبانی بپردازند در نتیجه امکان گزارش و اخبار از آن حقايق ناممکن می شود و خروجی آن دستگاه فلسفي چارچوب واژگانی تهی از معانی غیبی و نورانی و شبکه مفهومی سکولار خواهد بود. نهایت اوج انتزاع و تجرید در چنین فرهنگی، ریاضیات و مفاهیم عام و کلی طبیعیات است. 🔸 اما اگر در جامعه و فرهنگی، کسانی باشند که با حقايق نوری و عوالم ربوبی ارتباط و اتصال وجودی برقرار کرده باشند و جان آنها از سعه وجودی برخوردار باشد این افراد می توانند چارچوب واژگانی و شبکه مفهومی را تعالی و ارتقا داده و امکان تجرید آنها را از جزئیت و مادیت فراهم سازند. در رأس این افراد، انبیای الهی قرار دارند که با عوالم ربوبی و ماورای ماده ارتباط دارند و حقايق نوری را در غایت درخشندگی آنها و قطع نظر از حجابهای مادی و جزئی مشاهده کرده اند و سپس رهاورد سلوک معنوی و مشاهدات نوری خود را برتر قالب همین واژگان و تعابیر به مردم رسانده اند به نحوی قابل فهم و ادراک عامه باشد. کار انبيا الهی در این میدان، ارتقا واژگان و تعالی تعابیر زبانی بود لذا به اصلاح واژگان موجود پرداخته و همچنین واژگان جدیدی را وارد دستگاه زبانی و فرهنگ عمومی جامعه کرده اند و به تدریج شبکه مفهومی نوینی را ابداع کرده اند. 🔹 انبیای الهی و دین به ستیز و تقابل با کل واژگان و مفاهیم مستقر در فرهنگ نمی پردازند و به تغییر کامل زبان و خط نظر ندارند بلکه به تجرید و تعالی همین واژگان موجود در زبان و نظام بخشی به آن واژگان و تعابیر اهتمام می ورزند تا شبکه مفهومی نوینی را خلق و در فرهنگ عمومی مستقر کنند و از این طریق به "اسقاط اضافات" و "محو موهوم و صحو معلوم" و همچنین سازمان یافتگی ذهن پیروان و فرهنگ عمومی جامعه توجه داشتند. چرا که ساخت جهان جدید نیازمند سازمان یافتگی اذهان و شکل گیری شخصیت جدیدی در کنشگر اجتماعی است و این از طریق گسترش معرفت و آگاهی و استقرار آن در فرهنگ عمومی ممکن است و مهمترین ابزار برای این تحول بزرگ است چرا که زبان حامل معانی و مهمترین وسیله ارتباطات انسانی است. تغییر ساختار زبانی و تحول در نظم واژگانی و شبکه مفهومی نشانه ای از تغییر در لایه های عمیق و بنیادی جهان اجتماعی است. انبیای الهی با ظهور در هر فرهنگی، نظم زبانی جدیدی را ایجاد کردند و از این طریق معانی متعالی و غیبی را وارد فرهنگ عمومی کردند و از این طریق روح جدیدی به باورها، آرمان‌ها و ارزش‌ها و به تبع آن در هنجارها، قوانین و ساختارها دمیدند و هویت اجتماعی جدیدی را خلق کردند. ادامه دارد... سید مهدی موسوی @hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش هفتم: شکل گیری فلسفه دینی در راستای تعالی شبکه مفاهیم و کشف نظام معنایی واقعیت 🔸 بنابراين یکی از مهمترین اقدامات انبیای الهی دریافت بیّنات، کتاب و حکمت از آسمان وحی و ابلاغ آن برای آشنا کردن مردم با افق های معنایی جدید و تجرید و تعالی واژگان و تعابیر زبانی بود و در این راه از روش‌های صحیح و متنوع استدلال و اقناع بهره می گرفتند. به تعبیر دیگر چون مخاطب پیامبران متنوع و متکثر بود و از حیث دانشی و ادراکی مختلفی برخوردار بودند پیامبران خود را به یک روش و شیوه استدلالی و گفتگویی محدود نمی کردند و از روش‌های مختلف برهان، خطابه و موعظه، جدال احسن و همچنین از شیوه های تربیت غیر مستقیم استفاده می‌کردند تا افراد را هدایت و جامعه را رشد فکری و فرهنگی بدهند. 🔹 اما نکته مهم این است که بیّنات و حکمت پیامبران در درجه اول ارائه نگرشی نوین به عالم و آدم و تزریق مفاهیم هستی شناسانه و فلسفی به فرهنگ عمومی بود. مفاهيمي چون الله، توحید، خالق، رب، رحمن، رحیم، حق و حقیقت، عدل، معاد، ثواب و عقاب، روح، کرامت، تقوی، کفر، نفاق، نبوت و ولایت و نظایر آنها از جمله مفاهيمي است که به‌صورت یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته توسط انبيای الهی وارد دستگاه زبانی جامعه و فرهنگ عمومی شده است که سازنده یک نظام هستی شناسی فلسفي و جهانبینی توحیدی و در تقابل با فلسفه الحادی و جهانبینی مشرکانه است. این هستی شناسی حِکمی و جهانبینی توحیدی که درقالب یک شبکه مفهومی منسجم و به هم پیوسته عرضه شده است لایه زیرین دین، معنا بخش به زندگی، آرمان دهنده به انسان، جهت دهنده به کنش ها و سازمان دهنده به ساختارهای اجتماعی است. بنابراین هر دین واقعی و تحول سازی یک دستگاه فلسفي و جهانبینی استدلالی خاصی را به همراه دارد که هدف از آن ارائه نوعی تفسیر ودتحلیل از کل جهان هستی است که مینا و زیرساز عمل انسان واقع شود. دین واقعی و تحول ساز نمی تواند تهی از فلسفه و جهانبینی کلی و استدلالی باشد چرا که در این صورت قدرت خلق جهان معنایی جدید را ندارد و نهایتا در ذیل همان ساختار فکری و فرهنگی موجود، سطحی از اصلاحات و تغییرات جزئی را در پی خواهد داشت. 🔸 ادیان رهایی بخش و زندگی ساز در درجه اول جهانبینی کلی، عقلانی و استدلالی و همچنین فلسفه متعالی زندگي را عرضه می کنند تا افق معنایی ذهن افراد و فرهنگ عمومی جامعه را توسعه دهند که اگر چنین شود ضرورتا هنجارها، مقررات‌ و ساختارهای ظالمانه و نامتوازن ناکارآمد می شوند و مردم در تکاپوی تغییر و انقلاب در آنها خواهند بود. انسان‌ چون یک موجود متفکر و خودآگاه است و مسیر زندگی و آینده خود را آگاهانه انتخاب و ارادی حرکت می کند در وهله اول بیش از شناخت آمور جزئی که علوم متکفل آن هستند نیازمند تفسیر و تحلیل هستی و داشتن یک جهانبینی کلی و استدلالی است تا براساس آن خط مشی زندگی را انتخاب و مسیر حرکت و جهت اقدامات خود را مشخص کند. فلسفه هستی و جهانبینی کلی زیرساز و تکیه گاه فکری هر دین و مکتب زندگی و پشتوانه هر خط مشئ گذاری و سیاست گذاری خرد و کلانی است که با خود نوع خاصی از بایدها و نبایدها و مسئولیت هایی را به وجود می آورد. 🔹 تفاوت "فلسفه" متاثر از دین با "فلسفه" غیر دینی در روش عقلي و استدلالی نیست که یکی برهانی و استدلالی و دیگری صرفا تعبدی و تقلیدی باشد بلکه تفاوت اصلی در گستره نگرش به هستی و دایره معانی قابل ادراک و کشف است. فلسفه غیر دینی، بواسطه دایره تنگ دستگاه واژگانی و نظام معرفت شناسی، خود را طبیعت و قواعد کلی حاکم بر طبیعت و ابعاد طبیعی انسان مشغول داشته و ورود به سراپرده هستی و غیب عالم طبیعت معزول داشته است و مرکب عقل را فقط در همین میدان طبیعت به کار می گیرد. لکن فلسفه متاثر از دین، در افق گسترده هستی سیر می کند و در تلاش برای تجلی معانی غیبی و حقايق نورانی به جهان ذهن و شبکه مفهومی است و به همین دلیل در دایره تنگ و محدود واژگان خود را محصور نمی سازد بلکه با قدرت ذهنی به تجرید و تعالی واژگان و مفاهیم می پردازد تا بتوانند "روح معانی" را به تصویر بکشانند و زمینه اتصال عقلي انسان با عالم عینی معنا را فراهم کنند. (صیرورة الانسان عالما عقليا مضاهيا للعالم العيني). 🔸 علاوه بر خصوصیت‌های ۱. استدلالی بودن، ۲. افق گشا بودن درمواجهه عمیق عقلي وشهودی با معانی غیبی و حقايق نورانی و عوالم ربوبی و ۳. تعالی دهنده به زبان و سازنده شبکه مفهومی متعالی؛ اجمالا به چند خصوصیت دیگر از فلسفه وجهانبینی متاثر از دین وسیراب از معرفت انبیای الهی می توان اشاره کرد: ۴. معنا دهنده به زندگی و خارج کردن اندیشه لغو، بیهودگی زندگی وپوچی حیات از ذهنها؛ ۵. آرمان ساز، شوق انگیر وآرزو خیز؛ ۶. تقدس بخش به هدفها وارزش‌های انسانی واجتماعی؛ ۷. تعهد آور و مسؤلیت ساز در همه عرصه های زندگی. ادامه دارد... سید مهدی موسوی @hekmat121
📌 اخباری گری (تحلیلی متفاوت) بخش دوم: امتداد تاریخی و ارکان معرفت شناختی و پیامدهای معرفتی 🔸 تصور مشهور در فضای علمی جامعه این است که اخباری گری یک دولت مستعجل بود که در قرن ۱۰ ظاهر شد و در قرن ۱۱ و ۱۲ هجری به قدرت و نفوذ گسترده رسید و نهایتا در قرن ۱۳ با تلاش های علمی وحید بهبهانی و شاگردان وی از بین رفت. اگر چه این تحلیل دور از واقع نیست و اگر به ظاهر قضیه نگاه شود چنین بوده است اما از یک منظر عمیق تر می توان به این مقوله پرداخت. از این منظر، اخباریگری یک جریان ریشه دار در تاریخ جوامع دینی است. با ظهور هر دینی، رویکرد اخباری و قشری به آن هم ایجاد می شود با این نگاه، آغاز جریان اخباریگری قرن ۱۰ هجری نیست، بلکه استرآبادی آغاز گر چهره ای از اخباریگری متناسب با عصر صفویه و پرسش های دینی و اجتماعی آن زمان است. قبل از آن هم چهره های دیگری از اخباریگری وجود داشته و بعد از آن هم وجود داشته و الان هم وجود دارد. به همین جهت استاد مطهری معتقد است که ظاهر جریان اخباریگری از بین رفته اما روح آن هنوز زنده است و جولان می دهد و بر مناسبات علمی و معادلات اجتماعی تأثير و نفوذ دارد. به همین جهت باید این جریان مهم، پرقدرت و پرنفوذ را عمیقا تحلیل و بررسی کرد و به زوایای پنهان و پیامدهای ممکن آن اندیشید‌. 🎗ارکان اندیشه اخباری گری 🔹 جریانهای و علی رغم تمایزهای رویکردی و تفاوتهای صوري که دارند از یک بنیان معرفت شناختی برخوردارند که بر نگرش آنها در سه عرصه بینشها، گرایشها و رفتارهای فردی واجتماعی تاثیرگذار است. 🔸اساس معرفت شناسی این جریانها نفی حجیّت عقل وخرد آدمی و اثبات ناتوانی مطلق عقل درفهم مستقل حقیقت و شریعت است، البته هرکدام از خرده جریانهای اخباریگری با رویکرد متفاوتی به بیان ادله و شواهد برای این مدعا روی آورده اند: برخی با رویکرد نقلی، آیات و روایاتی رابه صف کرده اند، برخی با رویکرد تاریخی، ریشه های غیردینی عقل وشواهد نقصان آن را رصد کرده اند وبرخی بارویکرد "جامعه‌شناسی معرفت" از تاثیر تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی عقل سخن گفته اند. البته از میان همه رویکردها، رویکرد اخیر بسیار قوی تر و علمی تر ظاهر شده است. رویکردی که ریشه در تفکرات عصر روشنگری غرب و بخصوص آرا فلسفی کانت و سایر متفکران غرب همچون هگل، مارکس، نیچه، فروید، مانهایم و شلر دارد. این رویکرد با تکیه بر فاعلیت انسان و تعلقات درونی و ارتباطات بیرونی، خلوص عقل و واقع نمایی معرفت بشری را نفی می کنند و نهایتا جانشین هایی را برای عقل و معرفت عقلي می نشانند. از جمله: علم تجربی، ایدیولوژی، اسطوره، ایمان باطنی. 🔹 "ایمان گرایی احساسات محور" در مقام بینش به جای "عقل محوری برهان سامان"، اولین پیامد معرفت شناسی اخباری گری مؤمنان است (والا غیر مؤمنان نتیجه عکس می گیرند وتجربه گرایی و یا اسطوره گرایی را جایگزین عقل وایمان می کنند که خارج ازمحل بحث است). ایمان گرایان تقدم معرفت ‌وبینش عقلي رابر ایمان نمی پذیرند وآنرا مخل به آزادی اراده، دینداری و تعبد می دانند. به اعتقاد برخی از اینان، انسان فاعل مختار است وبراساس اراده وحب وبغض حرکت میکند وبر تمام ساختار معرفت وعقل بشری، حب وبغض ها حاکمیت دارند، فلذا عقل در تبیین معارف دینی واستدلال برهانی بر هستی شناسی، خداشناسی ودین شناسی ناتوان است و ورود عقل به حریم معرفت دینی موجب عرفی شدن امردینی می شود که ذاتا مقدّس ومتمایز باهمه اموربشری است. البته پس ازآنکه ایمان حاصل شد عقل تحت ولایتِ ایمان به عنوان میتواند نقش ایفا کند. بنابراین به جای عقل، که مرکز حب وبغض است ازمحوریت وریاست برخوردار خواهدشد. البته جریان اخباریگری، در خلأ و غیاب عقل، توجیهات مختلفی برای چگونگی وچرایی پذیرش ایمان وصدق بنیان‌های ایمان ذکر کرده اند که یا به "عالم ذر" حوالت میدهند و آنرا توفیقی غیراکتسابی برای مؤمنان درعوالم پیش ازخلقت می شمارند ویا محصول عوامل، ساختارها وشرایط پیرامونی (تربیت خانوادگی و یا محیط اجتماعی) میدانند. 🔸 اگرچه آغاز جریان اخباریگری برای دفاع از فاعلیت و اراده آزاد است اما در نهایت به جبرگرایی برآمده از "عالم ذر" ویا موجبیت ساختارها منتهی میشود. 🔹 همچنین باید از پیامد عقل و معرفت و بودن آن در نگرش اخباریگری و "ایمان گرایی احساسات محور" یاد کرد. دراین رویکرد، عقل ومعرفت هموره تحت سلطه حب و بغض ها یعنی تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی است وآنها به عقل ومعرفت جهت می دهند فلذا عقل ازخود هیچ استقلال و بنیانی ندارد وتمام محصولات آن جهتدار و محصول نوع غلبه حب و بغض های موجود در روابط انسانی و ولایت حاکم بر ساختارهای اجتماعی است. نتیجه این سخن معرفتی و نظام های فکری و مکاتب نظری است. ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121