eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
978 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهید_همت به روایت همسرش2 #قسمت‌_چهل‌و‌یکم ادامه👈ازش بدم آمد!!! توی بیمارستان تنها بودم. البته بچه
#شهید_همت به روایت همسرش2 #قسمت‌_چهل‌و‌دوم ادامه👈ازش بدم آمد!!! از این حرف ها خسته شده بودم. صبح🌤 یکی از روزهای ماه رمضان، مهر همان سال، بعد از نماز، بدون اینکه به کسی بگویم، ساکم را برداشتم رفتم ایستگاه مینی بوس های🚌 کرمانشاه، حرکت کردم به طرف اصفهان. می خواستم خیلی چیزها را فراموش کنم. دیگر خیالم راحت بود که تا آخر عمرم او را نمی بینم🍃. همین هم داشت می شد. که از دانشگاه اصفهان زنگ زدند📞 گفتند بچه هایی که با هم بوده ایم از کردستان آمده اند می خواهند مرا ببینند. بخصوص مسؤول گروه ما، از واحد جذب نیروی پاوه. پیش خودم گفتم «هم دیداری تازه می کنم هم احوالی می پرسم.»👌 رفتم. حالا نگو نقشه ی #ابراهیم بوده که مرا به بهانه ی دیدار تازه کردن و کار تازه در جهادسازندگی بکشانند آنجا و آقا هم وسط حرف زدن هامان سروکله اش پیدا بشود بگوید: سلام!😕 خون خونم را می خورد وقتی فهمیدم نقشه ی او بوده.صد کلام را یک کلام کردم گفتم «نه.» یک ساعت تمام دلیل آورد. من هم آوردم. از جهاد گفتم و شهادت و اینکه من فقط می خواهم شهید شوم.😞☝️ او هم جوش آورد گفت «فکر کرده ای من خشکه مقدسم؟» سکوت کردم. گفت «من هیچ وقت نمی خواهم زنم خانه دار باشد.»😒 سکوت کردم. گفت «من اصلاً می خواهم زنم چریک باشد، پابه پام بیاید تفنگ دستش بگیرد بجنگد.»✌️ راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
خنده یِ اول صبح ات🌤 چه شیرین است✨ آدم دلشِ نمی آید🌱 از "تو"🌸 چشم بردارد....💫 #شهید_محمد_ابراهیم_همت #روزتون_متبرک_به_لبخندشهید🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهید_همت به روایت همسرش2 #قسمت‌_چهل‌و‌دوم ادامه👈ازش بدم آمد!!! از این حرف ها خسته شده بودم. صبح🌤 ی
به روایت همسرش2 ادامه👈ازش بدم آمد!!! سکوت کردم گفت هر شرطی هم که داشته باشد قبول می کنم.منظورم از هر شرطی یعنی واقعاً هر شرطی. سکوت کردم.گفت مطمئن باشید کنار من خیلی راحت تر از حالا می توانید به کارهاتان برسید😌.من هم کمکتان می کنم. قول می دهم.سکوت کردم.و خیلی محترمانه گفتم من اصلاً نمیخواهم ازدواج کنم.اولین بار بود که خودش رودررو از من خواستگاری می کرد و من با تمام شهامتم نتوانستم بگویم ازش می ترسم😞.یا بگویم وقتی صداش را می شنوم بدنم می لرزد.یا بگویم کسی که از کسی می ترسد نمی تواند رابطه ی عاطفی داشته باشد و یقین ازدواج هم نمی تواند بکند.همه چیز با همان سکوت تمام شد.تا یک سال بعد،سال شصت،که یکی از دوست هام در اصفهان گفت می خواهد برود پاوه🍃.گفت چطوری می توانم بروم؟گفتم برادری هست،به اسم که الآن هم فکر کنم آنجاست.با او تماس📞 بگیری از همه نظر مشکلت را حل می کند.هم از نظر خانه هم از نظر کار. تأکید کردم که اگر رفتی آنجا از من هیچ حرفی نزنی آ.😐 نزد هم.خود ابراهیم فقط زرنگی به خرج داده بود گفته بود شما را خواهر بدیهیان معرفی کرده؟او هم گفته بود بله.شما از کجا فهمیدید؟ زنگ زد خانه مان گفت شنیدم قرارست بیایید پاوه😕.دیدم نیامدید دیر کردید،گفتم شاید خدای نکرده.گفتم نه.کی گفته؟اصلاً همچین قراری نبوده که من.گفت دوستتان زنگ زد گفت.گفتم نه.سوءتفاهم شده.اول اینکه قرار نیست بیایم.بعد هم این که اگر بیایم اصلاً آنجا نمی آیم😒.دلم آن جا بود که برگردم کمک کنم.نمیشد.هم به خاطر ،هم اینکه دیگر آشنایی نبود که باش بروم آنجا. .. @hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍂☘🍂☘🍂☘🍂☘🍂 ⚠️ #تمثیل هاے خدایے5⃣6⃣ 👈 کریــم باش اســـتخرها چرا اینقدر زلال‌اند؟ چـون دریـــچه‌های
🚲🛠🚲⚙🚲 هاے خدایے6⃣6⃣ ممکنه گاهی پدر ها رو 👨 دیده باشید، تو زندگی مشغول تربیت غیر مستقیم فرزندشون میشند.✔️ مثلا پدری که مشغول تعمیر 👨🔧 دوچرخه ی 🚲 فرزندش میشه. و شخصی که این حالت را میبینه آگاهی کافی رو از این کار پدر نداره🤔!!! و شده جهت کنجکاوی میپرسه، آقا شما چرا تمام روزت را با پسرت صرف تعمیر دوچرخه 🚲 می‌کنی⁉️ در حالی که دوچرخه 🚲 ‌ساز می‌تواند آن را در عرض چند دقیقه تعمیر کند✅ و پدر میگه: چون من مشغول پرورش پسرم هستم،😊 نه تعمیر دوچرخه 🚲 ... و این است که کودکان پروش یافته ی کار بزرگتر ها می شوند.Ⓜ️ ♻️🔅♻️🔅♻️ رسانه باشید و نشردهید📢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#دلتنگے 😔😔 شلمچہ . . . 🌺 یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا... و امان از آن روزی ڪہ؛ زمین شهادت مے دهد...😔 و آن زمین! خاڪِ شلمچہ باشد... شهادت! بہ قول و قرار هایے ڪہ؛ پای بند نبودم!😭😭😭 #شہدا_شـرمـنده_ایمـ😞💔 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ 💚 بریم حرم حضرت زینب 💚 به نیابت از شهیدبزرگوار 🌹محمد ابراهیم همت🌹 🌾امان از شام...😭🌾 🎤 🌾 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f 🌷🌾 🌾🌷🌾 🌷🌾🌷🌾
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🚲🛠🚲⚙🚲 #تمثیل هاے خدایے6⃣6⃣ ممکنه گاهی پدر ها رو 👨 دیده باشید، تو زندگی مشغول تربیت غیر مستقیم فر
🔨⚒🛠🔨 هاے خدایے7⃣6⃣ 🔨مثل میخ کج! یک میخ اگر راست باشد هر چه هم ضربه بخورد→⚒ پیشتر رفته و محکمتر و مقاومتر خواهد شد، 💪 به همین خاطر هم قرآن به ما میگوید بیایید راستی و صداقت پیشه کنید،📖 اینجا ست که هیچکس نمیتواند به شما آسیب بزند.💯 🍃🌸🍃 اگر اهل شکیبایی باشید، اگر تقوا پیشه کنید و در یک سخن، ⤵️⤵️ ←اگر راستی و درستی پیشه کنید،✅ هیچکس نمیتواند به شما آسیب بزند❌ ⚠️اما اگر صداقت را پیشه نکنید و کج بشوید و کجرفتار باشید مثل همان میخ کج میمانید؛😒 هر چه ضربه بخورید بیشتر کج میشوید.✔️ 🍃🔸🍃🔸🍃🔸 رسانه باشید و نشردهید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش2 #قسمت‌_چهل‌و‌سوم ادامه👈ازش بدم آمد!!! سکوت کردم گفت هر شرطی هم که داشته باش
#شهید_همت به روایت همسرش3 #قسمت‌_چهل‌و‌چهارم عصر همان روز راه افتادیم به سمت مینی بوس های🚌 پاوه و من فقط توانستم به دوستم بگویم «مگر من دو ساعت به تو توضیح ندادم نگو پاوه؟ مگر من زندگی خصوصی ام را برای تو تعریف نکردم که بفهمی برای چی می گویم سقز؟ چی شد که گفتی پاوه؟»😕 گریه می کرد،قسم می خورد (باور می کنید؟) قسم میخورد که خودش هم متوجه نشده چرا گفته پاوه.😐 بعد هم یا بعدها گفت «چرا خودت نپریدی توی حرفم بگویی سقز؟» تمام راه را، در آن هوای بارانی🌧 و غروبی که رنگ می باخت و شبی که می غرید، فقط گریه می کردم و نمی دانستم چرا.😞 ساعت ده شب رسیدم پاوه. #ابراهیم نبود. گفتند «رفته مکه.»🕋 سفارش کرده بود اگر آمدیم فلان اتاق را برای ما گذاشته کنار. جای ما را داده بودند به کسانی دیگر که منتظرشان بودند. منتظر ما نبودند. جا نداشتند.☹️ مجبور شدند اتاق اداری خود #ابراهیم را بدهند به ما. چند روز اتاق دست ما بود و ما توی یکی از مدارس مشغول کار شدیم✍. من شده بودم دبیر پرورشی. خبر آمد که #ابراهیم از مکه🕋 برگشته و حالا دیگر بش می گویند #حاج_همت. برام مهم نبود. خبرهایی که از عملیات می رسید برام مهم بود. و این که بروم به مدیر مدرسه پیشنهاد کنم به مناسبت روزی که در پیش داشتیم (مناسبتش یادم نیست) از مسؤولی دعوت کنیم بیاید برای بچه ها صحبت کند.🍃 قبول کرد. گفت «خیلی هم خوب ست. اتفاقاً من یک کسی را می شناسم که خیلی هم خوب حرف می زند.» گفتم «کی؟» گفت «فرمانده سپاه پاوه، #برادر_همت.»😇👌 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهید_همت به روایت همسرش3 #قسمت‌_چهل‌و‌چهارم عصر همان روز راه افتادیم به سمت مینی بوس های🚌 پاوه و
#شهیدهمت به روایت همسرش 3 #قسمت‌_چهل‌و‌پنجم گفتم «نه. او نه. او سرش خیلی شلوغ ست. من خودم خبر دارم. فرماندار پاوه فکر کنم بهتر باشد. آره او حتماً بهترست.»🍃 گفت «چه فرقی می کند؟» گفتم «فرق، خب چرا،حتماً دارد. باید برویم سراغ کسی که نه نشنویم. او سرش، من خودم آنجا بوده ام دیده ام، خیلی کار ریخته. همان فرماندار که گفتم…» گفت «باشد. هرچی شما بگویید.» نفس راحتی کشیدم.🙁 برنامه را تنظیم کردیم. با فرماندار هم هماهنگ شد. یک ساعت قبل از شروع برنامه تلفن📞 زدند گفتند «فرماندار حالشان به شدت بد شده نمی توانند تشریف بیاورند خدمت شما. معذرت خواستند گفتند دفعه ی بعد.»☹️ مدیرمان هم زنگ زد به #ابراهیم، بدون اینکه با من مشورت کند. او هم قبول کرده بود بیاید. نمی خواستم بفهمد من باز آمده ام پاوه. رفتم توی کتابخانه‌ی مدرسه نشستم، که در زیرزمین بود. نمی خواستم ببینمش تا باز حرفی پیش بیاید.😩 مدیر مدرسه چندبار فرستاد دنبالم که «الآن مهمانمان می آید. شما توی دفتر باشید تا اگر آمدند بروید پیشوازشان.» سرایدار مدرسه هم هی می آمد، گفت « #برادر_همت می خواهد بیاید.» نگو فارسی را درست نمی توانسته بگوید و باید می گفته « #برادر همت آمده اند.»😇😐 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷درمورد شهید ابراهیم هادی پرستوی گمنام کانال کمیل که مشکلات بسیاری از افراد با توسل به این شهید بزرگوار حل شده است ،همچنین چله هایی در این گروه برگزار می شود که ثوابش به روح پاک این شهید بزرگوار هدیه میگردد🌷 https://chat.whatsapp.com/Dl0EIXrdmeFDf69YpoiGTq با سلام ان شاالله قصد داریم از چهارشنبه چله ی سوره ی واقعه را در گروه آغاز کنیم هدیه به شهید ابراهیم هادی. روال گروه به این شکل است که پس از اعلام در گروه کسانی که تمایل به شرکت در چله را دارند نام خود را در گروه ارسال می کنند(یا نام خود یا هر نام مستعار دیگر) و به ترتیب فرستاده شدن اسامی شماره ای برای هر عضو در نظر گرفته می شود که هر عضو باید هر روز پس از قرائت سوره آن شماره ی مخصوص به خود را در گروه ارسال و به این طریق اعلام قرائت کند. سعی می شود هر شب لیست اسامی در گروه قرار داده شود و در کنار اسامی ای که با فرستادن شماره ی مربوط به خود در گروه اعلام قرائت کرده اند تیک زده می شود. با تشکر،التماس دعا🌹🌹
⚡روزی جنگ به وسیله👇 توپ🎱 تانک⛓ بمب💣 اسلحه🔫 موشک🚀 و آتش🔥 بود. ⚡اما جنگ امروز به وسیله👇 ماهواره📡 موبایل📱 رایانه💻 اینترنت🌍 و رسانه است.💻📡 ⚡روزی هدف از جنگ حمله به👇 جان🗣❤️ خاک 🌫 ناموس 🧕 آب 🌊 و وطن بود🇮🇷 ⚡اما امروز حمله به👇 اعتقاد⭕ مذهب📙 باور🌟 و ارزش هاست.💖 ⚡ *روزی شیوه جنگ، سخت🔫💥 بود.* ⚡ *اما امروز شیوه جنگ،نرم📱💥 است.* اما دشمن همان دشمن است⛔ ⚡و ما نیز همان نسل آزاده ایم. *و ما اکنون در جبهه نبردیم.*💻📡📱 ‼ *مبادا شکست بخوریم.* *خود را با تمام وجود آماده کنیم*✊🏻 👇 ‼ *با اسلحه فضای مجازی📱💻 و استفاده درست از آن و رسانه* ⚠ *در جهت حفظ ارزش ها و عقاید*👌🏻 💟 *با پیروی از دستورات خدا و رسول الله* 🤲🏻 ☝ *به اذن پروردگار مسلمانان همیشه پیروز خواهند بود✌️🏻 وظیفه ما نشر این پیام و آگاه ساختن برادران و خواهران مومن و مسلمان است. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f 🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆
حریمِ خـلـــوتِ اُنــس است.. و دوستان، جمعند... جمع، جمعِ شـ‌هدا... و ما، کُنجِ این قفسِ، دل‌ تنگِ شـ‌هیدان😔😔😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔨⚒🛠🔨 #تمثیل هاے خدایے7⃣6⃣ 🔨مثل میخ کج! یک میخ اگر راست باشد هر چه هم ضربه بخورد→⚒ پیشتر رفته و
🌸🍃🍂🌸 🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🌸🍂 🌸 هاے خدایے8⃣6⃣ به پاهای خودت موقع راه رفتن نگاه کن... دائما یکی جلو هست و یکی عقب... نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه... نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت... چون میدونن شرایطشون دائم عوض میشه... روز های زندگی ما هم دقیقا همین حالته... دنیا دو روزه... روزی با تو ، روزی علیه تو... روزی که با تو هست، مغرور نشو... روزی که علیه تو هست، ناامید نشو... هر دو میگذرن... 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 📚با ما همراه باشید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 9⃣4⃣ کت و شلوار دامادی‌اش را تمیز و نو در کمد نگه داشته بود😇
0⃣5⃣ زغال ها گل انداختہ بود ؛ جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود .😊 تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل ، سروڪله اش پیدا شد ؛ من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم . پرسید : داری چیڪار میڪنی ؟ گفتم : میبینی ڪه می خواهم برای نهار جوجہ بزنیم ! 😀 -گفت : با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ بچہ دلش خواست چی ؟ اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی ؟!😒 مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوت تر .😌 یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم ، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت . ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟)‌ 😉 با اجازه اش همان جا تراق ڪردیم دور از چشم بقیہ .☺️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
اینڪہ لشــــڪر غم و اندوه با چندتا سرباز نیرومند بــہت حمله میڪـــنه مہم نیست!...👌 وقتی ڪه خدای تو، از بین برنده‌ی حزن و اندوه، و بخشنده گناهان است...😊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#تلنگر بعضیا میگن ما چون گرفتار فلان گناه شدیم، 😳دیگر نماز هم نمیخوانیم چون سودی ندارد! 😔 اینطور نیست.در قرآن آمده اگر گناه ڪردی ✅حتما نماز بخوان 👈 #نماز پاڪ ڪن گناه است 💠سوره مباركه هود، آيه ۱۱۴ #درمحضرقرآن ------------------------- http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۰ 🥀🥀🥀 حرکت ک
•• 🍃🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... قسمت۱۵۱ ‌ 🥀🥀🥀🥀 _ باشه فقط بگو کجا بیام ؟ محمد _ خیلی خوب پس یادداشت کن ‌‌ ..‌ _ نمیتونم دارم رانندگی میکنم ..‌ بگو یادم میمونه .. _ باشه پس بیا به ... یک مرتبه یک ماشین با سرعت خیلی زیاد در حالی که ویراژ میداد اومد جلوی ماشین که کنترل ماشین از دستم خارج شد به سمت ماشین بغل دستیم روانه شدم با وحشتی که داشتم سریع کنترل ماشین به دست گرفتم و از برخورد به ماشین بغل دستیم ممانعت کردم ماشین به گوشه خیابون هدایت کردم بعد از پارک ماشین سرمو روی فرمان ماشین گذاشتم و مدام نفس عمیق می کشیدم ... یک مرتبه متوجه شدم من داشتم با محمد صحبت میکردم .. دور و برمو‌ نگاه کردم و دیدم گوشی پایین صندلی شاگرد دیدم که داغون شده بود و هر تکه اش جایی افتاده بود .. جسد گوشیمو برداشتم بعد از سر هم کردنش... روشنش کردم و با محمد تماس گرفتم. .. ادامه _ دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🍃🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامہ سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷🌹💐 این قسمت دشت هاے سوختہ فصل پنجم قسمت 3
زندگینامہ سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🌷🌹💐🌷🌹💐🌷🌹💐🌷🌹 این قسمت دشت هاے سوخته فصل پنجم قسمت4⃣9⃣ بعد از دوسه شب فاطمه خانم هم رفت. چندروز دیگر،روزها آمدو شب ها رفت و ژیلا را تنها گذاشت.😢 ژیلا دوباره با مهدے و با ترس ها و تردید هایش در اندیمشک تنها مانده.😞در دزفول، در شب ها و روزهاے بمباران اندیمشک و دزفول.😢 مرا مے ڪشے از فراق خویش ابراهیم!😞😔.....نیستے ڪه خلوت اشڪ هاے مرا ببینے بر سرماے دلم و چشم به راهے ام مرهمے بڱذارے ابراهیم!😢 تو آن جا، مے دانم در میان آتشے ڪه در دل دارے و در پیرامون خویش،بی هراس اما مضطرب، به هرسوی مے دوے و من این جا تمام اضطراب هایت را بر شانه هاے ناتوان خود حمل مے ڪنم و دورے ات را به امید دیدار دیگر تاب مے آورم.😭😔😢 من دور از تو ڪے بوده ام ڪه جایے براے گلایه باشد ژیلا.😢وقتے تو همه جا و همه وقت در پیش چشم هاے منی؟☺️ در سنگر، در منطقه، در ڪوه و دشت و هر ڪجایے ڪه باشم و هستم،تو هم هستے با من ، به یقین!!🙂👌 ابراهیم!😊 به مادرم زنگ بزن .بگو دست ڪربلایے را بگیرد و دوتایے چند روزے بیایند این جا.😢ما نمے توانیم برویم،آن ها ڪه مے توانند بیایند.👌😢 چشم، زنگ مے زنم . همین امروز مے روم زنگ مے زنم.شاید هم ڪه بتوانند بیایند.☺️ ان شاالله !مے آیند.مطمئن باش!😉👌 یک ساعت بعد ژیلا به مادرشوهرش ،نصرت خانم زنگ زد و پس از سلام و احوال پرسے به تأڪید گفت:((ابراهبم گفته بیایید این جا.مے خواهم ببینمتان.))☺️ نصرت گفت:((پس بگو حسین جهانے را بفرستد دنبالمون .))👌 ژیلا گفت:((شما با آقاجان آماده باشید.حسین جهانے مے آید دنبالتان. مے آید در خانه تان.))☺️👌 چشم ما آماده مے شویم .بیاید.👌 ادامہ دارد....🌹 ادامہ این داستان ان شااللہ بہ زودے در ڪانال تخصصے شہید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش 3 #قسمت‌_چهل‌و‌پنجم گفتم «نه. او نه. او سرش خیلی شلوغ ست. من خودم خبر دارم.
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت‌_چهل‌و‌ششم آنقدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم آمدم بالا تا رک و راست بگویم کار دارم نمی توانم بیایم🍃، یا اینکه اصلاً نمی آیم، یا اینکه اصلاً نمی خواهم بیایم، که دیدم #ابراهیم نشسته توی دفتر، با سر از ته تراشیده، لاغر و آفتاب سوخته، و لبخندی که دیگر پنهانش نمی کرد🙁. بلند شد سلام کرد گفت خوش آمدید به خانه ی خودتان پاوه. فرداش باز آمد خواستگاری، با واسطه ی خانم یکی از دوستانش. مثل اینکه داشت براش گران هم تمام می شد. چون واسطه اتمام حجت کرد که «من باید یک چیز را از شما پنهان نکنم.» گفتم «چی را؟» گفت «اینکه خیلی ها سر شهید😢 شدن حاجی قسم خورده اند.او کسی نیست که ماندنی باشد.» نگفتم «مگر من هستم؟» گفت «حالا با این حساب باز هم نمی خواهید با هم حرف بزنید؟»🙁 نمی دانست به دوستم چه چیزها نگفته بودم وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد🕊 و حالا من در جای او بودم، بر سر دوراهی، که چه بگویم به #ابراهیم 😶😞 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت‌_چهل‌و‌ششم آنقدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم آمدم بالا تا رک و راس
. . رسیده ام به #خدآ🕊 از مسیرِ چشمانت؛😍 به نقطه ای که تلاقیِ‌عشق و✨ عرفان است🌱 . #شهید_ابراهیم_همت #روزتون_مزین_به‌نگاه‌شهید🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت‌_چهل‌و‌ششم آنقدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم آمدم بالا تا رک و راس
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت‌_چهل‌و‌هفتم نمی دانست که بارها خواب #ابراهیم را دیده ام. نمی دانست خواب دیده ام #ابراهیم رفته روی قله ی بلندی ایستاده دارد برای من خانه یی سفید می سازد.🏡 نمی دانست خواب دیده ام رفته ام توی ساختمانی سه طبقه، رفته ام طبقه ی سوم،دیده ام #ابراهیم توی اتاق نشسته. دورتادور هم خانمهایی چادر مشکی با روبنده نشسته اند.»🍃 گفتم « #برادر_همت! شما اینجا چی کار می کنی؟» برگشت گفت « #برادر_همت اسم آن دنیای من بود. اسم این دنیای من عبدالحسین شاه زیدست.»🙁 این را آن روزها به هیچ کس نگفتم. حتی به خود #ابراهیم. بعدها، بعد از شهید شدنش🕊، رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند. چیزی نمی گفت. یا شانه خالی می کرد. گفتم « #ابراهیم شهید شده💔. خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بکنید.» نه خودم رامعرفی کردم، نه او را، نه موقعیت هردومان را. گفت «عبدالحسین شاه زید یعنی ایشان مثل امام حسین به شهادت می رسند.😔 مقامشان هم مثل زیدست، فرمانده لشکر حضرت رسول.» همین طور هم بود.👌 #ابراهیم بی سر بود و آن روزها،در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول ص✌️ راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 0⃣5⃣ زغال ها گل انداختہ بود ؛ جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفر
1⃣5⃣ از کرمانشاه به جبهه آمده بودم و مجروح شدم. دستم از کار افتاد و ناچار شدم برای مداوا به تهران بیایم. ابراهیم در این وضعیت مرا تنها نگذاشت و به همراهم به تهران آمد و چند روز در منزل آن ها بودم و به خانواده ابراهیم مخصوصا مادر ایشان خیلی زحمت دادم. ابراهیم با موتور من را به همه جا می برد و پی گیر درمانم بود . بعد از این به دوستانم گفتم که من در تهران فردی را دیدم که از ما کردها مهمان نواز تر است ..... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 سلام دوستان☺️☺️ 🌹روزتون شهدایی🌹🌹 خوش امدید به کانال سردارخیبرشهید محمد ابراهیم همت میدونم ومطمئن هستم همتون نظر کرده ی شهید هستید خود شهید دعوتتون کرده به کانال خوش به سعادتتون😊😊😊 رفاقت با شهدا وعضو شدن در کانال شهدا لیاقت وسعادت میخواد هر کسی نمیتونه عضو شه شما لیاقت داشتید که مهمان شهدا شدید ان شآلله خود شهید دستتونوبگیره اجرهمتون با سردار خیبر دوست داشتید کانال را به دوستانتون معرفی کنید ودر گروهاتون کانال رو تبلیغ کنید😊 شفاعت شهدا شامل حالتان☺️☺️ یازهرا ✋✋ التماس دعا🙏🙏 🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_582493935813787723.mp3
4.5M
روایتی از سیره ی شهدا💜 فوق العاده تاثیرگذار...😔😭 اینو همیشه گوش کنید... حال معنویتون رو خوب میکنه ...😭 التماس دعای شهادت😔😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f