eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
342 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
دستها وقتے به آسمان مے رسند ڪه #دلت طعم خاڪے شدن را چشیده باشد ... سلام خدا بر دستهایے ڪه خاڪ #جبهہ_ها را خانۀ خدا ڪردند. 📎سلام،صبحتون_شهدایی 💟: @resale_hamrah
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔔 مــثل گلچـــین 💠گلچین ها در قمصر اول صبح گل ها را مـــےچیـنند چون هـــر چه زمان بیشتر مـــےرود و بــــوی گل ڪـــم و ڪمـــتر مـــےشود!! 🌷 هم مثل گل را دارد همان اول وقـــت باید خوانده شود وگرنه هر چه زمان بیشـــتر بگذرد آثار و خــواص آن هم ڪــم و ڪاسته تر مــےشود. 💟 @hemmat_hadi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✾﷽✾ 💟چه ڪسانی ڪه بر گردن خدا حق دارند؟ وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام می ڪند: هر ڪسی ڪه بر گردن من حق دارد، بلند شود.همه تعجب می ڪنند. 💟از سوی خدا خطاب می آید: هر ڪسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد. 🌷قرآن می فرماید: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ(شوری 40)» خدا می فرماید: "اجرت بر من است" 💟 ً انسان باید خیلی ڪوچڪ باشد، ڪه این مدال و این جایگاه را رها ڪرده و بگوید: نه ،من نمی بخشم ،من می خواهم دلم را خنڪ ڪنم!! این عمل بسیار ناپسند است... 💠 @resale_hamrah ✦❀•┈🍃❤️🍃┈•✦❀
💠 ازدواجی که با وضو و دو رکعت نماز به سرانجام رسید. 🔹اول خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها، تاکیدش روی مسائل بود. 🔸یادم نمی رود؛ قبل از اینکه وارد این جلسه شوم، گرفتم و دو رکعت خواندم و گفتم: "خدایا خودت از من با خبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان. 🔹بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه با وضو وارد شدم و همه کارها را به واگذار کردم. 🌷 شادی روحش 💟: @hemmat_hadi
🌸↫مقری داریم بنام در فکه، اولین سالی که را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچه‌ها می‌آمدند در این قبرها راز و نیاز می‌کردند و نماز شب می‌خواندند و برای هر شهیدی هم که می‌شد ما یک قبر سمبلیک درست می‌کردیم 🌸↫خلاصه هوا تاریک شد و وقت اذان رسید، ما نماز مغرب و عشا را در در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این رفته و را کشیده روی سرش و به رفته و در حال گریه کردن است ✍ راوی : پدر شهید مدافع حرم 🌷 📚کتاب را حتما مطالعه بفرمایید. 💟 @hemmat_hadi
گاه گاهے... با #نگاهے حال ما را خوب ڪن... خلوت این #قلب تنها را ڪمے آشوب ڪن.. 📎سلام،صبحتون شهدایی🌺 🌷: @hemmat_hadi
‌جای فکر داره که چرا امام زمان (عج) فرمودند اگر به اندازه یک لیوان آب تشنه ظهور بودند، می آمدیم! ‌ چرا نفرمودند "مردم دنیا"؟ چرا نفرمودند "مسلمانان"؟! ‌ اگه کلید ظهور دست ما شیعه هاست، چرا پس گناه میکنیم ؟⁉️ ‌ گناه که شاخ و دم نداره. برید رو بخونید 📖 ‌ اونوقت جای وحشتناکش اینجاست که برچسب و شیعه رومونه 🌹 مهدیِ صاحب الزمان (عج): ‌چیزى، ما را از شیعیان محبوس[و دور] نکرده است، مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندى که از آنها به ما مى رسد. اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلى در وفاى به عهدى که بر ایشان است، عنایت می فرمود، توفیق دیدار ما براى ایشان به تأخیر نمى افتاد و در سعادتِ دیدار ما با معرفتى شایسته و درست تسریع مى شد. ‌ الزام الناصب، ج ۲، ص ۴۶۷ ‌ تعجیل‌در (عج) نکنیم 💟: @hemmat_hadi🌷
💠🌷 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت... 💟⇐در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. 💟⇐او در حالی روی زمین افتاده بود که دو ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود. 💟⇐یکی از قمقمه ها خورده و سوراخ شده بود. ولی قمقمه ی دیگر، و پر از آب بود. 💟‌⇐درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی می گذشت، آب آن بسیار و خنک مانده بود.. منبع :دلهای خدایی 📎هدیه به روح شهدای تشنه لب صلواٺ ➣ @hemmat_hadi🌷
💠باجناقهایی که شهید مدافع حرم شدند به یاد: ✨ #شهید_قاسم_غریب(تصویر راست) ✨ #شهیدمهدی_ایمانی(تصویر چپ) ❣شادی روحشان #صلوات 🌷 @hemmat_hadi
✨نگاه هایتان... ✨گاهی نگران است... ✨گاهی ناراحت! ✨شاید هم دلگیر... ✨اما هرچه هست هیچگاه سایه‌ی ✨چشمهایتان را از سرمان برندارید... ✨نگاهمان کنید! 💠 @hemmat_hadi
🌷﷽ 🌹آیت الله حق شناس (ره): 💠 یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. 💠گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. 💠امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. 📚ڪتاب ز ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213 💟 @resale_hamrah ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
؟ راوی: ابراهیم سنجری عملیات والفجربود.حاجی میخواست از خط بازدید کند، میگفت: باید خودم از نزدیک در جریان عملیات قرار بگیرم تا بتونم وضعیت رو بهتر کنترل و هدایت کنم. به طرف خط در حال حرکت بودیم. همینطور که میرفتیم، یک هواپیمای عراقی بالای سرمان ظاهر شد. مانده بودم چه کنم، دستپاچه شده بودم. هواپیما بدجور بالای سرما ویراژ میداد.در این حین، چشمم به سنگ بزرگی که کنار جاده بود، افتاد.سریع زدم روی ترمز تا برویم و آن سنگ را پناه خود قرار دهیم. حاجی پرسید: چرا وایستادی؟ گفتم: مگه هواپیما رو نمبینی حاجی؟ عراقیه. گفت: خب باشه، مگه میترسی؟ گفتم: الانه که ما رو بزنه، خیلی پایین پرواز میکنه. با همان آرامش قبلی اش گفت: « لا حول و لا قوه الا بالله، به حرکتت ادامه بده» مجبور بودم که اطاعت کنم. هواپیما شروع کرد به تیراندازی، چند تیر هم به عقب وانت خورد و آن را سوراخ کرد. نگاهی به حاجی انداختم، دیدم آرام و بی خیال نشسته و هیچ استرسی در چهره¬اش مشاهده نمیشود. من هم از آن اتکا به خدای بسیار زیادی که داشت، روحیه گرفتم و به راهم ادامه دادم. 📚کتاب: برای خدا اخلاص بود (مجموعه ای از خاطرات شهید حاج ابراهیم همت)صفحه 55 💟 @hemmat_hadi
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 😂 ✨ صلوات ✨ ✍بچه‌ها با صدای بلند صلوات می‌فرستادند و او می‌گفت: «نشد این صلوات به درد خودتون می‌خوره» نفرات جلوتر که اصل حرف‌های او را می‌شنیدند و می‌خندیدند، چون او می‌گفت:« برای سماورای خودتون و خانواده هاتون به قوری چایی دم کنید» بچه‌های ردیفهای آخر فکر می‌کردند که او برای سلامتی آنها صلوات می‌گیرد و او هم پشت سر هم می‌گفت: « نشد مگه روزه هستید» و بچه‌ها بلندتر صلوات می‌فرستادند. بعد ازکلی صلوات فرستادن تازه به همه گفت که چه چیزی می‌گفته و آنها چه چیزی می‌شنیدند و بعد همه با یک صلوات به استقبال خنده رفتند. 👉 @hemmat_hadi 👈 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💐🍃🌿🌼🍂🌺 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #خاطرات_هادۍ_دلها ✍ شب ڪہ دیر می اومد خونہ در نمےزد. از روی دیوار مے پرید تو حیاط و تا اذان صبح صبر می ڪرد. بعد بہ شیشہ می زد و همہ را براۍ نماز بیدار مے ڪرد.. 🌷 بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای برخورد باد بہ شیشہ می گفت: ابراهیم اومده... 😔 #سلام_بر_ابراهیم_هادۍ 🕊 @hemmat_hadi 🍂🌼🌿🌸🍃🌾🌿🌺
✨☀️✨ 💚شهید ابراهیم هادی رفیق حتی اگر احساس بی‌نیازی داشتی دستت رابه سوی اهل‌بیت بگیر... اگر مشکل نداشتی همیشه وصل باش مخصوصا به مادرت زهراس فرزند نباید بیخیال مادر باشه... 🌷 @hemmat_hadi
🌷 🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه بود👇👇 🌷 💠 الگویی بنام ابراهیم: 💟⇦•مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک حرفه ای، خوش صدا و سیما و یک در کار اطلاعاتی است و .... 💟⇦•آن مرد بزرگ بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و او برای ما حرف می زدند. بعد از مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد. 💟⇦•وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در ، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد. 💟⇦•داوود او را خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و ابراهیم را ادامه دهد. اواخر سال 1361 بود که با داوود بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی. 💟⇦•عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: !! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود اومده! 💟⇦•داوود هم با خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما کل ابرامم نمیشیم. 💟⇦•بعد جلسه همه با داوود کلی یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو کنی؟؟؟ من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو با ابراهیم داشت.... 🌷 شادی روحش @hemmat_hadi🌷
#شهید_داوود_عابدی 👈شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود. ❣شادی روحش #صلوات 🌷 @hemmat_hadi
☀️ #سلام ای طراوت🌷 همیشه! دوست دارانت را دریاب! ما آن بیدلانیم که دل❤️ خود را در افق های آبی ات می جوییم ! #شهید_حسین_معزغلامی #صبحتون_شهدایی 🌹 @hemmat_hadi
😄 💠اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً 💟⇐استاد گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با روبه‌رو می‌شوید برای آنکه نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟» 💟⇐آن برادر خیلی جواب داد: «البته بیشتر به برمی‌گردد والا خود به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. 💟⇐اولاً باید داشته باشی، ثانیاً رو به و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: «اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدَستَنا یا پایَنا و لا جای حسّاسَنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین» 💟⇐طوری این کلمات را به ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:« غریب گیر آورده‌ای؟» ว໐iภ ↬ @hemmat_hadi
🌼⇜مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج درباره‌ی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم گفتم بگو 🌸⇜حاجی‌گفت: وقتی‌توی مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: ؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده... 🌼⇜ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم... ❣ ❣ شادی روحش ♥️ @hemmat_hadi
ای ڪاش ما هــم تخریبچیِ نَفس مان می شدیم تا معبرِ آسمان هـم بہ روی ما باز می شـد . . . #شهید_مدافع‌حرم_جوادکوهساری #شهـادت_فلوجه_عراق #سـالروز_شهـادت🕊 ว໐iภ ↬ @hemmat_hadi
همیشه ماندنــ، دلیل بر بودن نیستــ خیلے ها مےروند تا کنند ڪه عاشـقـند..💔 @hemmat_hadi🌷
آسمـان مال كسانے ست كہ #زیبا نگرنـد دوست دارنـد ازین منـزل #فانے بپـرند لیك آنان كہ بہ دنیا و در آن #سـرگرمنـد از شعـاع نظـر اهل #سمـاوات درنـد #سلام_صبحتون_شهدایی🌷 ♥️🍃 @hemmat_hadi
🌷 👈 به پسر پیغمبر ندیدم!... 💟⇐گاهی می‌شد از اینکه بعضی اینقدر بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده‌اند و تا دلت بخواهد خواب بودند، توپ بغل گوششان شلیک می‌کردی، نمی‌زدند. 💟⇐ما هم می‌کردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا سر جایش نباشد، دیگر معطل نمی‌کردیم 💟⇐صاف می‌رفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از بودند، هنوز نپرسیده‌ایم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت می‌گفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره بلند می‌شد اما این همه ماجرا نبود. 💟⇐چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند می‌شد این دفعه می‌نشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب می‌شنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پیدا شد!» 😅 🌷: @hemmat_hadi
آنجا(جبهه) بر درب اتاقمان می نوشتیم: "یا حسین #فرماندهی از آن توست" الان می نویسیم"بدون #هماهنگی وارد نشوید" فرازى از وصيتنامه #سردار_شهيد_شوشترى ➣ @hemmat_hadi