✾﷽✾
💟چه ڪسانی ڪه بر گردن خدا حق دارند؟
وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام می ڪند: هر ڪسی ڪه بر گردن من حق دارد، بلند شود.همه تعجب می ڪنند.
💟از سوی خدا خطاب می آید: هر ڪسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد.
🌷قرآن می فرماید:
«فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ(شوری 40)»
خدا می فرماید: "اجرت بر من است"
💟 ً انسان باید خیلی ڪوچڪ باشد، ڪه این مدال و این جایگاه را رها ڪرده و بگوید: نه ،من نمی بخشم ،من می خواهم دلم را خنڪ ڪنم!! این عمل بسیار ناپسند است...
💠 @resale_hamrah
✦❀•┈🍃❤️🍃┈•✦❀
❣ #خاطـــرات_شهــدا
💠 ازدواجی که با وضو و دو رکعت نماز به سرانجام رسید.
🔹اول #حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها، تاکیدش روی مسائل #اخلاقی بود.
🔸یادم نمی رود؛ قبل از اینکه وارد این جلسه شوم، #وضو گرفتم و دو رکعت #نماز خواندم و گفتم: "خدایا خودت از #نیت من با خبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.
🔹بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه #خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به #خدا واگذار کردم.
#شهید_حسن_باقری🌷
شادی روحش #صلوات
💟: @hemmat_hadi
❣ #خاطـــرات_شهــدا
🌸↫مقری داریم بنام #الوارثین در فکه،
اولین سالی که #رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچهها #شب میآمدند در این قبرها راز و نیاز میکردند و نماز شب میخواندند و برای هر شهیدی هم که #شهید میشد ما یک قبر سمبلیک درست میکردیم
🌸↫خلاصه هوا تاریک شد و وقت اذان رسید، ما نماز مغرب و عشا را در #تاریکی در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این #قبرها رفته و #چفیه را کشیده روی سرش و به #سجده رفته و در حال گریه کردن است
✍ راوی : پدر شهید مدافع حرم
#شهید_رسول_خلیلی🌷
📚کتاب #رفیق_مثل_رسول را حتما مطالعه بفرمایید.
💟 @hemmat_hadi
جای فکر داره که چرا امام زمان (عج) فرمودند اگر #شیعیان به اندازه یک لیوان آب تشنه ظهور بودند، می آمدیم!
چرا نفرمودند "مردم دنیا"؟ چرا نفرمودند "مسلمانان"؟!
اگه کلید ظهور دست ما شیعه هاست، چرا پس گناه میکنیم ؟⁉️
گناه که شاخ و دم نداره. برید #گناهان_کبیره رو بخونید 📖
اونوقت جای وحشتناکش اینجاست که برچسب #مسلمون و شیعه رومونه
🌹 مهدیِ صاحب الزمان (عج):
چیزى، ما را از شیعیان محبوس[و دور] نکرده است، مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندى که از آنها به ما مى رسد.
اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلى در وفاى به عهدى که بر ایشان است، عنایت می فرمود، توفیق دیدار ما براى ایشان به تأخیر نمى افتاد و در سعادتِ دیدار ما با معرفتى شایسته و درست تسریع مى شد.
الزام الناصب، ج ۲، ص ۴۶۷
تعجیلدر #ظهور #صاحب_الزمان (عج) #گناه نکنیم
💟: @hemmat_hadi🌷
❣ #خاطـــرات_شهــدا
💠🌷 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
💟⇐در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
💟⇐او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
💟⇐یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
💟⇐درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار #گوارا و خنک مانده بود..
منبع :دلهای خدایی
📎هدیه به روح شهدای تشنه لب صلواٺ
➣ @hemmat_hadi🌷
🌷﷽
🌹آیت الله حق شناس (ره):
💠 یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است.
💠گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!!
شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را.
💠امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد.
📚ڪتاب ز ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213
💟 @resale_hamrah
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
#مگه_میترسی؟
راوی: ابراهیم سنجری
عملیات والفجربود.حاجی میخواست از خط بازدید کند، میگفت: باید خودم از نزدیک در جریان عملیات قرار بگیرم تا بتونم وضعیت رو بهتر کنترل و هدایت کنم. به طرف خط در حال حرکت بودیم. همینطور که میرفتیم، یک هواپیمای عراقی بالای سرمان ظاهر شد. مانده بودم چه کنم، دستپاچه شده بودم. هواپیما بدجور بالای سرما ویراژ میداد.در این حین، چشمم به سنگ بزرگی که کنار جاده بود، افتاد.سریع زدم روی ترمز تا برویم و آن سنگ را پناه خود قرار دهیم. حاجی پرسید: چرا وایستادی؟ گفتم: مگه هواپیما رو نمبینی حاجی؟ عراقیه. گفت: خب باشه، مگه میترسی؟ گفتم: الانه که ما رو بزنه، خیلی پایین پرواز میکنه. با همان آرامش قبلی اش گفت: « لا حول و لا قوه الا بالله، به حرکتت ادامه بده» مجبور بودم که اطاعت کنم. هواپیما شروع کرد به تیراندازی، چند تیر هم به عقب وانت خورد و آن را سوراخ کرد. نگاهی به حاجی انداختم، دیدم آرام و بی خیال نشسته و هیچ استرسی در چهره¬اش مشاهده نمیشود. من هم از آن اتکا به خدای بسیار زیادی که داشت، روحیه گرفتم و به راهم ادامه دادم.
📚کتاب: برای خدا اخلاص بود (مجموعه ای از خاطرات شهید حاج ابراهیم همت)صفحه 55
💟 @hemmat_hadi
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#طنز_جبهــہ 😂
✨ صلوات ✨
✍بچهها با صدای بلند صلوات میفرستادند و او میگفت:
«نشد این صلوات به درد خودتون میخوره»
نفرات جلوتر که اصل حرفهای او را میشنیدند و میخندیدند،
چون او میگفت:« برای سماورای خودتون و خانواده هاتون به قوری چایی دم کنید»
بچههای ردیفهای آخر فکر میکردند که او برای سلامتی آنها صلوات میگیرد و او هم پشت سر هم میگفت:
« نشد مگه روزه هستید» و بچهها بلندتر صلوات میفرستادند.
بعد ازکلی صلوات فرستادن تازه به همه گفت که چه چیزی میگفته و آنها چه چیزی میشنیدند و بعد همه با یک صلوات به استقبال خنده رفتند.
👉 @hemmat_hadi 👈
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💐🍃🌿🌼🍂🌺
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#خاطرات_هادۍ_دلها
✍ شب ڪہ دیر می اومد خونہ در نمےزد.
از روی دیوار مے پرید تو حیاط و تا اذان صبح صبر می ڪرد.
بعد بہ شیشہ می زد و همہ را براۍ نماز بیدار مے ڪرد..
🌷 بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای برخورد باد بہ شیشہ می گفت: ابراهیم اومده... 😔
#سلام_بر_ابراهیم_هادۍ 🕊
@hemmat_hadi
🍂🌼🌿🌸🍃🌾🌿🌺
🌷 #خاطرات_شهدا
🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود👇👇
#شهید_داوود_عابدی🌷
💠 الگویی بنام ابراهیم:
💟⇦•مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک #رزمنده در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک #ورزشکار حرفه ای، #مداح خوش صدا و سیما و یک #نیروی_شجاع در کار اطلاعاتی است و ....
💟⇦•آن مرد بزرگ #ابراهیم_هادی بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و #اخلاص او برای ما حرف می زدند. بعد از #والفجر مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد.
💟⇦•وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار #داوود بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر #خیره شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در #کانال_کمیل، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد.
💟⇦•داوود او را #الگوی خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و #مرام ابراهیم را ادامه دهد.
اواخر سال 1361 بود که با داوود #تهران بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با #موتور بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی.
💟⇦•عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد #مسجد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: #ابراهیم_زنده_شده!! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از #تعجب به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود #ابراهیم اومده!
💟⇦•داوود هم با #لحن_لوتی خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما #انگشت_کوچیکه کل ابرامم نمیشیم.
💟⇦•بعد جلسه همه با داوود کلی #عکس یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو #تازه کنی؟؟؟
من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو #خلوتاش با ابراهیم #رازها داشت....
#شهید_داوود_عابدی🌷
شادی روحش #صلوات
➣ @hemmat_hadi🌷
😄 #طنـــز_جبهـــه
💠اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً
💟⇐استاد #سرکار گذاشتن بچهها بود.
روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با #دشمن روبهرو میشوید برای آنکه #کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟»
💟⇐آن برادر خیلی #جدی جواب داد: «البته بیشتر به #اخلاص برمیگردد والا خود #عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند.
💟⇐اولاً باید #وضو داشته باشی،
ثانیاً رو به #قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: «اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدَستَنا یا پایَنا و لا جای حسّاسَنا برحمتک یا ارحمالراحمین»
💟⇐طوری این کلمات را به #عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً #حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:« #اخوی غریب گیر آوردهای؟»
#لبخند_بزن_بسیجی
ว໐iภ ↬ @hemmat_hadi
❣ #خاطرات_شهدا
#شهید_همت
🌼⇜مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج #همت دربارهی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم گفتم بگو
🌸⇜حاجیگفت: وقتیتوی #پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر #کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: #بریده_ای؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده...
🌼⇜ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت #مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا #تسویه_حساب کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم...
❣ #شهید_ابراهیم_همت
❣ شادی روحش #صلوات
♥️ @hemmat_hadi
همیشه
ماندنــ،
دلیل بر #عاشق بودن نیستــ
خیلے ها مےروند
تا #ثابت کنند ڪه عاشـقـند..💔
#شبتون_شهدایۍ
➣ @hemmat_hadi🌷
🌷 #طنـــز_جبهـــه
👈 به پسر پیغمبر ندیدم!...
💟⇐گاهی #حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر #خوشخواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب #سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، #پلک نمیزدند.
💟⇐ما هم #اذیتشان میکردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا #پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم
💟⇐صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از #حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره #خُر_و_پُفشان بلند میشد اما این همه ماجرا نبود.
💟⇐چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم #پوتینم پیدا شد!»
#لبخند_بزن_بسیجی😅
🌷: @hemmat_hadi
♥️•☜آیتــ الله مجتهدے تهرانی (ره) :
✍ما نمی میریـــم ، روح ما زنده است. لذا وقتی شــما سرقـــبر پــــــــدرتان میروید او آگاه می شـــود و دعایــتان می ڪند.
✍آنقدر خـــوشحـال می شود ڪه سـر قبـــرش رفته اید. از آمدن یڪ مهمـــان خوب ڪه به خـــانه تان می آید
✍چطـــور خـوشـــحال می شوید؟ میـــّت وقتی سـر قبــــرش می روی ایـــن طـــورخوشحـــال می شـــود.
💠 @hemmat_hadi
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈