eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
341 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
علی زیاد #ســـــجده میکرد و می گریست در شبانه روز پنج بار #زیارت_عاشـــورا میخواند. همیشه می گفت: "من در ســــجده به #شهادت می رسم" در کربلای پنج بود که شنیدیم #علی در حال سجده به شهادت رسیده.. @hemmat_hadi
دمدمای غروب یک مرد #کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه #کوره راه ، من و #علی هم با #تویوتا داشتیم از #منطقه برمی گشتیم به شهر، >چشمش که به قیافه ی #لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد ، زد رو #ترمز و رفت طرف اونا ، پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت : « #کرمانشاه » ، رانندگی بلدی ؟  آن شخص #متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند #جلو و ما هم عقب تویوتا ، توی اون #سرمای زمستان ! #باد و #سرما می پیچید توی عقب تویوتا ؛ هر دوتامون #مچاله شده بودیم ، لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش #اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی #خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «#آره می شناسمش ، اینا  از همون #کوخ.نشینانی هستند که #امام فرمود به تمام #کاخ.نشین ها شرف دارن ، تمام سختی های ما توی #جبهه به خاطر ایناس ... ! #شهید_علی_چیت_سازیان🌷 💟 @hemmat_hadi
🎀در واقعه‌یِ #غدیر دین کامل شد 🎊خورشید دَمید و تیرگی زایل شد 🎀یعنی که #علی به حُکمِ احمدآن روز 🎊بَرمَسندِعشقـ♥️ بعد از او نایل شد #عید_غدیر_مبارک🎊🎉🎊 @hemmat_hadi
🔰شهید مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد 🔸کارمند #کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی? علی آقا بودند. یعنی علی مجموعا" #۸یتیم را سرپرستی می‌کرد. 🔹تازه بعد از یک عمر زندگی با #علی فهمیدم که درآمدهایش? را کجا خرج می‌کرده و من که #مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! 💥یک #خیّر به تمام معنا بود 🔸پدر شهید مدافع حرم علی امرایی می‌گوید پس از #شهادت فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. #شهید_علی_امرایی(حسین ذاکر) ولادت: ۱۳۶۴/۱۰/۱۲ شهادت: ۱۳۹۴/۴/۱ درعا، سوریه ❤️ @hemmat_hadi
من می خواهم در آینده #شهید بشوم … معلم پرید وسط حرف #علی و گفت : ببین علی جان موضوع انشا این بود که در آینده می خواهین چکاره بشین ، باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می دادی !!! مثلا پدر خودت چه کاره است ؟ آقا اجازه … #شهید 🌷… #شهید_محسن_حججی ❤️ @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمازت قبول #رهبرم چه کردند با #دلت که اینگونه اشک هایت میریزد چه کردند که مابین نمازت مکث میکنی و #بغض_هایت را میخوری خداوند سبحان #لعنتشان کند چه کردند با مولایمان که اینگونه بالای سر #علمدارش اشک میریزد #رهبرم مبادا دلت بلرزد باور کن اینها شعار نیست ماهمه #جانمان رابرایت خواهیم داد #سردارم بلند شو، بلند شو که رهبرم تنهاشد سردارم بلندشو با اقتدار جلوی #اقایمان بایست. بگذار هنوز هم دلش گرم نگاهت باشد. چه کرده ای سردار عزیز که با نبودت #ملتی را داغدارکرده ای پاشو عزیز با دستهایت #اشکهای_رهبرم را پاک کن. پاشو سردار دلها دور #علی را حرامیان گرفته اند بلند شو عزیز قلبها #جگرمان اتش گرفته است. #رهبرم اشک هایت را پاک کن. من به فدای بغض هایت مبادا احساس تنهایی کنی ای رهبرم چه زیبا با #معبودت درددل کردی، چه زیبا نمازی بر پیکر علمدارت خواندی، من به فدای اشک های سوزانت، گریه نکن مولایم ماهنوز تای پای جان کنارت ایستاده ایم رهبرم عزیزم #نمازت_قبول 💥برای تصلی دل رهبر عزیز و داغدارم در حد توانت #صلوات بفرست #صدقه فراموش نشه ❤️ @hemmat_hadi
🔰شهید مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد 🔸کارمند #کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی? علی آقا بودند. یعنی علی مجموعا" #۸یتیم را سرپرستی می‌کرد. 🔹تازه بعد از یک عمر زندگی با #علی فهمیدم که درآمدهایش? را کجا خرج می‌کرده و من که #مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! 💥یک #خیّر به تمام معنا بود 🔸پدر شهید مدافع حرم علی امرایی می‌گوید پس از #شهادت فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک? را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. #شهید_علی_امرایی(حسین ذاکر) ولادت: ۱۳۶۴/۱۰/۱۲ شهادت: ۱۳۹۴/۴/۱ درعا، سوریه ❤️ @hemmat_hadi
💢پیرمردی به سمت رفت و کارت اش را به سمت او گرفت. فهمیدم بی سواد است و می خواهد علی از حسابش بردارد. 💢یک لحظه حواسم رفت و متوجه باقی نشدم که چه شد، تا اینکه علی برگشت. نگاه که کردم دیدم پیرمرد همانطور آنجا ایستاده است(ظاهرا کارت پیرمرد خالی بوده) علی رفته بود توی خودش. یک لحظه دوری تو زد و برگشت 💢دوباره به سمت رفت، پیرمرد هنوز همانجا ایستاده بود و داشت به کارتی که توی دستش بود نگاه می کرد. کارتش را انداخت توی دستگاه و مقداری پول از کارتش گرفت و بهش داد. برگشت و نشست پشت فرمان داشت با خودش زمزمه می کرد و زیر لب می گفت : ❤️ @hemmat_hadi
🌸🌺 🌺 🌹 📙داستان واقعی.... 📝شاید خیلیا بدونین ... 🔻شاید ندونین... 🔻یه روز یه پسر 19ساله ... 🔻که خیلیم پاک بوده ساعت دوازده شب ... 🔻باموتور توی تهران پارس بوده... 🔻داشته راه خودشو میرفته... 🔻که یهو میبینه یه ماشین با چندتا پسر... 🔻دارن دوتا دخترو به زور سوار 🔻ماشین میکنن... 🔻تو ذهنش فقط یه چیز اومد... 🔻ناموس... 🔻ناموس کشورم ایران... 🔻میاد پایین... 🔻تنهاس... 🔻درگیر میشه.. 🔻لامصبا چند نفر به یه نفر... 🔻توی درگیری دخترا سریع فرار میکنن و دور میشن... 🔻میمونه علی و...هرزه های شهر... 🔻تو اوج درگیری بود که یه چاقو صاف میشینه رو شاهرگ گردنش.. میوفته زمین... 🔻پسرا درمیرن... کوچه خلوت...شاهرگ...تنها...دوازده شب... 🔻علی تا پنج صبح اونجا میمونه ... 🔻پیرهن سفیدش سرخه سرخه... مگه انسان چقد خون داره... 🔻ریش قشنگش هم سرخه... 🔻سرخ و خیس... 🔻اما خدا رحیمه... 🔻یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان... 🔻اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه... 🔻تا اینکه بالاخره ... 🔻یکی قبول میکنه و ... 🔻عمل میشه... 🔻زنده میمونه... 🔻اما فقط دوسال بعد از اون قضیه... 🔻دوسال با زجر...بیمارستان...خونه... بیمارستان...خونه... 🔻میمونه تا تعریف کنه...چه اتفاقی افتاده.. 🔻میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار... 🔻بش میگه علی...اخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟ 🔻میدونی چی گفت؟ 🔻گفت حاجی فک کردم دختر شماست... ازناموس شما دفاع کردم... 🔻جوون پر پر شده مملکتمون.... علی نوزده ساله به هزارتا ارزو رفت... 🥀شهید خلیلی🌸 ❤️𡘏 @hemmat_hadi 🌺 🌸🌺
✨نگاه کن خوب کن با تمام ِقوایت نگاه کن ⁉️ می بینی چقدر است❓ ولی ثابت کرده اینجا کوفه نیست که تنها بماند❗️ 🌷 @hemmat_hadi
☆به نام یار☆ گمان کنیم اکنون، سال ۱۱هجری ست. این روزها خورشید فروزان سرد است، آسمان ناله می کند، زمین بی تاب است و جریان درخت، به احترام می ایستد این روزها، دلتنگ است. دلتنگ مردی که از نگاهش، چکه می کرد. مردی که تبسمش، عطر داشت. این روزها، (س)دلتنگ است. پدری که دختر نازدانه اش را، می بویید و می بوسید و اش می داشت.پدری که از عمق جان، کوشید و از هیچ چیز، بهر رواج دریغ نکرد این روزها، (ع) است. دلتنگ که پشت به پشت یکدیگر، به کارزار قدم نهادند و بیرق را برافراشتند.برادری دلسوز، که ذره ذره ی محو تماشایش بودند این روز ها رزق جهان، است. بغضی تلخ از فراق رسول مهر.از فراق فراق به هجران، زارى دلهاى خونين   ز حد بگذشت ز اشك و آه مهجوران بيتاب جهانى غوطه زد در آتش و آب* و اگر به مهر ۱۳۹۹ هجری هم باز گردیم، عُشّاق اند. اما این دلتنگی و رنج، آن دم معنا می یابد که ره در پیش گیرند و بشوند مرید . بشوند یاور مقبول پ.ن:شیخ حزین لاهیجی به مناسبت سالروز (ص) ✍نویسنده : کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
. که همـہ سُـرور و مهر است و صفا بــاغــی اســت ز گــلــهای الهـــے وَلا هــم عطر دارد و و هم عطر علی و خدا..؛✨ پیشاپیش امام حسین (ع) را تبریک عرض‌میکنم کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
‌﷽ اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج .می روی با فرق خونین پیش آن روی کبود.. شهر بی که مولا! قابل ماندن نبود.. چون نامه‌ی جرم ما بهم پیچیدند بردند به دیوان عمل سنجیدند بیش از گناه ما بود ولی مارا به محبت بخشیدند کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
‍♡به نام او، به یاد او♡ متولد بهارِ بود، خرداد پنجاهُ هفت. هجده سالگی، قامتش سبز پوش شد و نوزده سال پر افتخار برای کشورش خدمت کرد. 🍃همچو شهرتش، بود و نترس. در قلبِ محبانِ علی(ع) ترس جایی ندارد. که اگر باشد زبان، لبیک گوی نمی‌شود!! 🍃مردی و عاشق خانواده پسری پرافتخار، همسری همراه، پدری دوست‌داشتنی. همه را برای زمین گذاشت و راهی شد...! روحش قرارِ ماندن نداشت...گویی آرامش را در خاکِ می‌دید. 🍃ندای "هَل مِن ناصِر..." خواهرِ ارباب، قدمهایش را برای رفتن محکم کرد و او علی اصغر شد... 🍃اولین روز ، در آستانه میلادِ فخر عالمِ امکان، حضرت ارباب(ع) تقدیر بر رقم خورده بود. 🍃وقتِ رفتن به کمین خوردند و هنگام برگرداندن ماشین، پهلویش گلوله را به آغوش کشید...و ذکر (ع) در فضا طنین انداز شد... 🍃خاکِ تدمر با عشق جسمِ بی جانش را در آغوش خود ماندگار کرد و بناشد به تاسی از بانوی گمنامِ (س)، چند صباحی مهمانِ غربتِ سرزمینِ شام باشد!! 🍃کیلومتر ها آن سو تر، مادری نگران، همسری چشم به راه و پسرکی شش ساله دلتنگِ قهرمانشان بودند... 🍃یکسال گمنامی‌اش،فرصتی بود تا آیینه خانواده جلا بگیرد... تا امیر علی بیاموزد، زین پس مردِ مادرش است...به دلِ کوچکش بقبولاند، گرچه پدر در آسمانهاست اما مزارِ زمینی‌اش مامن و پناه گاهِ اوست 🍃سفارش به کرده بود و عجیب این صبر عجین شده در حالاتِ همسرِ زینبی‌اش بود. وقتی که تابوت را به آغوش گرفت و دست بر کشید. آن هنگام که قبل‌ترها را تصور می‌کرد و علی اصغرِ خندانش را و آن هنگام که راهِ پیش رو را بدونِ مردِ شیردلش تجسم می‌کرد، در نگاهش "ما رایتُ الا جمیلا" را می‌دیدی... 🍃به گفته علی اصغرش، "لا یَوم کَیَومِکَ یا اباعَبدالله..."و همین جمله آرامشی بود بر قلبِ بیتاب و مضطرش. شهادتت مبارک. ✍️نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تولد : ۳ خرداد ۱۳۵۷ 📅شهادت : ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴. سوریه 📅تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا ♥️ ♥️ @hemmat_hadi
🍃حماسه ها را ورق میزنم، سربرگ هرکدام نام یک حماسه‌ساز را نوشته و من به دنبال او میگردم. اویی که تا چندی پیش حتی نامش هم به گوشم نخورده بود. ولی حالا منشأ من شده و امروز قلمم برای او مینویسد. 🍃گلبانگ در کوچه های شهر می‌پیچد، هوا گرگ و میش و آفتاب هنوز نزده است. اهالی خانه پشت در ایستاده‌اند، انتظار در سلول تک تکشان خانه کرده و هر لحظه منتظر شنیدن خبری هستند... 🍃بعد از دقایقی همزمان با آخرین «لاإله إ‌لا إلله» که به گوش شهر می‌رسد به سر می‌آید و صدای گریه «علی» در خانه میپیچد. متولد میشود 🍃اویی که از ابتدا به چشم پدر با هر چهار فرزند فرق داشت. و مادر در تمام این نوزده سال هر روز با خودش مرور کرده بود که علی نمی‌میرد بلکه میشود! 🍃شیرینی یاد آن روز به جان مادر می‌نشیند و هربار مشتاقانه این فیلم نوزده قسمته را از ابتدا روایت میکند. به دقایق پایانی که می‌رسد همراه آخرین نفس های فرزندش میگیرد و آرزوهایش پیش چشمانش می‌میرند و حسرت هایی باقی می‌ماند از پیکر غرق به خون علی... 🍃و باز هم روضه ها به کمک مادر دلشکسته می‌آیند : به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارم، به جای رخت دامادی لباس به تن دارم سالگرد پروانه مهران ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ بهمن ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا ♥️ ♥️ @hemmat_hadi
🍃نمی دانم به حرمت صبر در برابر از دست دادن خواهر و برادر کوچک تر از خودت بود، یا پیشی گرفتن در برای همه، از کوچک و بزرگ! شاید هم به حرمت تکریم بزرگترانت که با هر بار دیدنشان بودی! 🍃نماز اول وقتت که جای خود دارد و دعای رزق در سجده. هر کدام می تواند عامل این معجزه باشد که پیکر پاکت، نزدیک به زیر آفتاب سوزان بماند، اما دشمن سالم پیدایت کند در حالی که طاقباز دراز کشیده و دستی را زیر سر قرار داده ای! انگارکه مشغول استراحتی 🍃داعش است دیگر! چطور می تواند تو را که جسم بی جانت معجزه وار مانده تحویل دهد؟ یا رهایت کند؟ تو را که یک هستی و مسلمان واقعی. تو را که مظهر پاکی هستی جان. اما به زعم آنان یک کافر! که به شهادتت رسانده اند تا پاداش از خدا بگیرند 🍃تحویلت نمی دهند و زود سر و ته این را هم می آورند تا مبادا مُنافاتش را با تعاریفی که از کفر شیعیان داده اند بر نیروهایشان آشکار شود. باید این خبر را درز بگیرند که پیکری زیر در بیابانی که پر از کرکس است و کفتار، نه آفتاب سوخته شده نه خوراک درنده و چرنده! حتی دریغ از خطی از ! تا دستان گناه آلودشان بر ملا نشود. 🍃نمی دانم در آن بیابان سوزان چه کسی پَر چادر یا پر َعبایش را بر سرت گسترد؟ اما می دانم بی شک کسی بوده تا حقانیت راهی را که رفته ای آشکار سازد 🍃چنان فاصله زندگی تو با ما زیاد است که حتی رویم نمی شود طلب داشته باشم چه رسد به شفاعت 🍃تنها آرزو می کنم خداوند صبری عظیم و جمیل بر دل رنج کشیده مادر نازنینت عطا فرماید که چشم به راه است...   ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ مرداد ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : زرند ♥️ ♥️ @hemmat_hadi
✵─ஜई🍃🌸🍃ईஜ─✵ ◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃به پرچم مزین شده با نامِ (س) خیره شده ام، روضه ها جلوی چشمانم جان میگیرد و دلم پر میکشد به روزی که (ع) صدا زد: "برادر، برادرت را دریاب" چشمانم بارید برای کمر خمیده حسین(ع) اما جگرم سوخت برای زینب(س)، برای خیمه ای که دیگر نداشت و خدا میدانست بی عباس چه خواهند کرد. 🍃قرن ها گذشت و نه از یادها رفت و نه از دلها، عشق غریب کربلا شعله میکشید و پرتوی جاودانگی اش فروزان‌تر میشد. این بار هم یزیدیانی از جنس همان روزهای کربلا، زینبیه را هدف گرفتند و خیالِ ، لشکرشان را به هلهله انداخته بود اما زهی خیال باطل! که هرکدامشان در خلوت های خویش به عباس(ع) اقتدا کرده بودند حال زمان برایشان مقدر شده بود و چه فرصتی از این دلچسب‌تر؟! 🍃سربازانی که به ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد با نام و شیرمردانی چون را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد و پس از بریدن طناب های ، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرف‌ها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم فدا کرد. جوانِ رشید فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگی‌اش ختم به بهترین مرگ ها شد! 🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار... ♡ذوالفقارِ حرم، گوارای وجود آسمانی ات♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : سوریه 🖤 🖤 @hemmat_hadi ☘࿐✧🌷✧࿐☘