سلام بر ابراهیم
🌹 شهیــــدی ڪــه بعــد از تفحـص زنده شـــد 🌹 🕊 🌷 🕊 🎤 سخنـ
میگویند #شهدا رفتند تا ما بمانیم...
ولی من میگویم؛
#شهدا رفتند، تا ما به دنبالشان برویم...
آری!
جا مانده ایم دل را باید صاف کرد...
❤️ @hemmat_hadi
✨یک پنجره سمتِ خاروخس مارا بـَس
✨انگیزه ی کوچ و یک نفس ما رابس
✨پرواز برای با تــــو بودن... زیــباسٺ
✨والله که عمـرِ در قفــس ما را بـس
🌷 آغازامامت گل سرسبد عالــم هستی حضرت حجة بن الحسن امام زمان (عج) برشمامبارک 🌷
♥️ @hemmat_hadi
چه زیبا نوشته بود:
یه مثلی هست که میگه
سرم بره قولم نمیره
قولِ مَنِ بانو به شهدا
❣️ "چادرمه" ❣️
#سرم_بره_چادرم_نمیره...
❤️شبتون شهدایی...
❤️ @hemmat_hadi
ای برادران!
قبل از اینکه به جبهه بیایم،
دخترم میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛
اگر #شهید شدم، دورش را بگیرید، چراکه من او را بسیار دوست دارم...
#شهید_علی_شفیق_دقیق
پ.ن: "فاطمه دقیق" دختر خردسال شهید «علی شفیق دقیق» رزمنده جاوید الاثر #حزبالله_لبنان و دانش آموز مدرسه ابتدایی با نوشتن جملهای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت.
وی در وصف رزمنده نوشته است: اگر شما گُلی را در صحرای حلب دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است #پدرم آنجا دفن شده باشد...
❤️ @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
💠اخلاص
🌷در باقرآبادورامین، پیرزنی زندگی میکرد که سه فرزند #جانباز داشت، که یکی از پسرانش، جانباز #قطع_نخاعی بود؛ از گردن به پایین، قطع نخاع بود و اصلاً نمیتوانست تکان بخورد. سقف خانۀ این خانواده، مشکل پیدا کرده و حسابی ترک برداشته بود.
🌷به مهدی گفتم: #مهدی. بیا یه کار خیری بکنیم، بریم سقف خونۀ این خانوادۀ جانباز رو درست کنیم. مهدی هم بدون تأمل گفت: من #عاشق همین کارهام! کِی بریم گفتم: روز #جمعه که من هم بتونم بیام. اما من این مسئله را فراموش کردم.
🌷جمعه ساعت هفت و نیم صبح بود که #مهدی به من زنگ زد. من هم حسابی گیج خواب بودم. گفت: کجایی پس، چی شد برنامه⁉️گفتم: کدوم برنامه؟
🌷گفت: همون #پیرزن که گفتی بریم سقف خونهشون رو درست کنیم دیگه. من رفتم گچ گرفتم با یه نفر #ایزوگامکار هم صحبت کردم که بیاد و با هم بریم. وقتی این را گفت، تازه یادم افتاد که با مهدی قرار داشتم.
🌷خیلی شرمنده شده بودم و با شرمندگی تمام به مهدی گفتم: حقیقتش من این موضوع رو یادم رفته بود، با خانواده قرار گذاشتم بریم #مهمونی. بدون اینکه ناراحت بشود و یا به روی خودش بیاورد گفت: پس هیچی، اشکالی نداره، من #خودم میرم خودش رفت و تا عصر هم کارها را تمام کرد.
🌷جالب اینکه وقتی کارش تمام شده بود، آن #خانوادۀجانباز از او خواسته بودند خودش را معرفی کند و از او پرسیده بودند: اسم شما چیه مهدی هم به جای اسم خودش، #اسم_من را گفته بود.تا مدتها، هر کسی به دیدن آن خانوادۀ جانباز میرفت، میگفتند: آقای #علی_رمضانی اومد اینجا و سقف خونۀ ما رو درست کرد؛ خدا خیرش بده!
📚بابامهدی، زندگینامه و خاطراتی از
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_قاضیخانی
❤️ @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشِ مردم
کج مکن" گردن"
که حیرانت کنند...
آبرویت برده و بدتر
پریشانت کنند...
سفره دل باز کن درهنگام سجود،
پیشِ " الله" کن گدایی،تا که "سلطانت" کند..
♥️ @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰آقانوید #سوریه که بود تماس گرفت، با خوشحالی گفت : دیشب(شب سالگرد شهادت #شهیدخلیلی) رفتم اونجاییکه #رسول شهید شده و یه هییت بچه ها داشتند عزاداری می کردند، اونجا بودم و چقدر یادش کردم .
🔰بعدش گفت: چفیه ام که عکس #شهید روش بود رو دادم به بچه های اونجا بزنن به یادگاری بمونه .خیلی وقتها بین صحبتهاش ، اسم #شهیدرسول رو میاورد و یادش میکرد. گاهی با حسرت، گاهی با شوق و .. هرطور بود یه ارتباطی ایجاد میکرد. شهدا هم همیشه #بامعرفتند، خیلی بیشتر از ما، جواب ارادت و یادکردنهای ما را می دهند.
🔰خواب عجیبی رو #آقانوید صبحِ ۲۳رمضان ۹۴ دیده بود، که بنظر نشان از جواب و توجه #شهیدرسول هست. خواب رو که برایم تعریف کرد، میگفت خیلی به تعبیرش فکر کردم که چطور تعبیر میشه. و الحمدلله خیلی زیبا خوابش #تعبیر شد، رسید به اون جایی که رفیق و #دوست_شهیدش رسیده بود.
پ.ن: از بزرگان شنیدم که خیلی از شهدا #برات_شهادتشون رو از همدیگر میگیرند...
#شهید_نوید_صفری
❤️ @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠✨ چرا ابراهیم هادی؟
✍ببینید دلدادگی امام خامنه ای به شهید ابراهیم هادی را
♥️ @hemmat_hadi
﴾﷽﴿
روحالله #هنرمند بود. هم خطاطی میکرد هم طراحی و نقاشی.
بهش پیشنهاد داده بودند برای #طراحی حرم کاظمین و سامرا برود.
اما #روحالله قبول نکرد.
میگفت: من تو #سپاه و کارِ نظامی #مفیدتر هستم تا جای دیگه...
اعتقاد داشت راهِ سپاه، راهِ امام حسین(ع) است.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهادت_خوب_است_و_تقوا_بهتر
❤️ @hemmat_hadi
✨﷽✨
❣سلام عليڪم
💠 طرح جمعی #ختم قرآن📖 و #صلوات
💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی روح اموات، شهدای مدافع حـرم و شهدای ڪانال و روح امواتمان و برطرف شدن مشکلات کشور
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
❣ #خـتــم_347
جزء هاى مانده ازاین خـتم🌹↶
🌹10
🌹1
🌹2
🌹4
🌹9
🌹10
🌹11
🌹13
🌹19
🌹22
🌹23
🌹24
🌹25
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
🌹مهلت قرائت #ده روز
💠 ارسال جز وصلوات های انتخابیتون↙️
@shahid_hadi
❣تعداد صلوات های ختم شده
3034252
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
شروع اولین ختم ڪانال در سال ۹۵/۲/۱ مصادف با تـولد #شهید_ابراهیم_هادۍ🕊
💠با تشڪر از رهروان شهدایی در
🌷گروه فـرهـنگی سـلام بـر ابراھیـم ھـادےوحاج ابراھیـم ھـمـّت
🌹تشڪرازحضورزیبایتان شهادت نصیبتان
❣#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@hemmat_hadi
••✾• 🍃 🌺 🍃 •✾••
🕊🍃🕊
لا به لای روضه هایش از من پرسید :
میدونی اِرباً اِربا که می گن یعنی چی؟!
گفتم: مثل گلی که پر پر کنند و بپاشند اطراف.
گفت: نه! توی #شرهانی، وقتی بدن یه شهید هفده هجده ساله رو جدا جدا توی شعاع دویست متری پیدا می کردیم، فهمیدم ارباً اربا یعنی چی.
دست و پا و جمجمه و اعضا هر کدوم یه طرف بود...
#برگرفته_از_كتاب_عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
❤️شبتون حسینی
🌷 @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا🌷
#مهدی_زین_الدین_رتبه4_کنکور_پزشکی_را_با_دفاع_از_میهن_خود_معاوضه_کرد
🍃🌹 #مادر_شهیدان_زین_الدین گفت: مهدی در #رشته_پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد اما به دلیل حضور در جبهههای حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را #مقدّم به تحصیل قرار داد.
🍃🌹بیست و هفتمین روز از دومین ماه پاییز سال ۱۳۶۳، #سرلشکر ۲۵ سالهای به #شهادت رسید که اسمش مهدی و #فرمانده_لشکر_17_علی_بن_ابی_طالب_ع #قم بود، او که #سردار_خیبر لقب گرفته بود، با رفتنش قلب بچههای لشکر 17 را به آتش کشید.
🍃🌹شهید مهدی زینالدین فرماندهی بود که هم از #علم_جنگی و هم از علم #اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصههای جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.»
🍃🌹در آبان سال 1363 شهید زینالدین به همراه برادرش #مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علیبن ابیطالب(ع) بود) جهت #شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت میکنند. در آنجا به برادران میگوید: من چند ساعت پیش #خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!
🍃🌹موقعی که عازم منطقه میشوند، رانندهشان را پیاده کرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او میگوید: تو اگر #شهید بشوی، جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را میتوانیم بدهیم.
🍃🌹فرمانده محبوب، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبههها و شرکت در عملیات و صحنههای افتخارآفرین، در درگیری با #ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوی گزیند.
#شهیدان_مهدی_و_مجید_زین_الدین🌷
روحشان شاد با ذکر #صلوات
❤️ @hemmat_hadi
✨﷽✨
❣سلام عليڪم
💠 طرح جمعی #ختم قرآن📖 و #صلوات
💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی روح اموات، شهدای مدافع حـرم و شهدای ڪانال و روح امواتمان و برطرف شدن مشکلات کشور
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
❣ #خـتــم_348
جز مانده از ختم قبل بانماد🌷
جزء هاى مانده ازاین خـتم🌹↶
🌹21
🌹22
🌹24
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
🌹مهلت قرائت #ده روز
💠 ارسال جز وصلوات های انتخابیتون↙️
@shahid_hadi
❣تعداد صلوات های ختم شده
3049892
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
شروع اولین ختم ڪانال در سال ۹۵/۲/۱ مصادف با تـولد #شهید_ابراهیم_هادۍ🕊
💠با تشڪر از رهروان شهدایی در
🌷گروه فـرهـنگی سـلام بـر ابراھیـم ھـادےوحاج ابراھیـم ھـمـّت
🌹تشڪرازحضورزیبایتان شهادت نصیبتان
❣#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@hemmat_hadi
••✾• 🍃 🌺 🍃 •✾••
#خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سـربلنـد
📝عادت نداشت کفشش را بگذارد توی پلاستیک و #دست_بگیرد. فقط کفشداری.
حتی در زمان های شلوغی که باید توی صف میایستاد. میگفت:اگه جایی بری #مهمونی با کفشات میری تو خونه ادب حکم میکنه بذاری دم در.
📝یکی دو دفعه به مادرش گوشه آمدم برای رفتن و #شهادتش. حرف هایم را به شوخی میگرفت و میگفت:بره ولی شهید نشه
دسته جمعی داشتیم کنار حوض وسط صحن آزادی زیارتنامه میخواندیم. صدای بلند بگو "لا اله الا الله"به گوشمان خورد. تابوتی ترمهپوش از حرم بیرون آوردند.
📝وقتی از کنارمان رد شدند #مادرشوهرم از یکی پرسید:کی بوده؟طرف گفت:جوان بوده و از خودش یک بچه بهجا گذاشته.اشک دوید توی چشمان مادرش. سریع از آب گلآلود ماهیاش را گرفت:میبینی مامان دنیا همینه! #اگه_شهید_نشیم_میمیریم!
📝اگه جوونت شهید بشه دیگه خیالت راحته که عاقبتبهخیر شده؛ اگه #تصادف کرد و مرد میخوای چهکار کنی شب #بیستویکم قبل از نمازمغرب رفتیم حرم. افطاری را بردیم داخل صحن توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای #شهادتم دعاکن.
📝توی #صحن جامعرضوی زد به پهلویم: به مادرم بگو دعا کنه.خودش را با گلهای فرش #امامرضا(ع) سرگرم نشان داد. به مادرشوهرم گفتم:مامان! این #محسن من رو دیوونه کرد! میشه الان دعاش کنی؟
📝وسط اذان مغرب بود که دل مادرش شکست. با اشک چشم برایش #دعاکرد. ذوق کرد.
توی آن دهروز یک دور #قرآن را ختم کرده بود. شب آخر تا سحر توی حرم ماندیم. باهم نماز خواندیم دعا خواندیم قرآن خواندیم حدیثکساء خواندیم. آخر سر هم یک #روضهی_دونفره.
📝آن شب ورد زبانش شده بود:خدایا من رو #ببخش گناهام چشمام... این زیارت بهش چسبیده بود.شب بیستوسوم را توی قطار گذراندیم. وقتی پدر و مادرش خواب رفتند یواشکی #چراغقوهی گوشیاش را روشن کرد. او تخت بالا بود و من پایین روبهرویش. آرام مناجات میخواند و اشک میریخت. اشک من هم میچکید روی بالشت.
#شهید_محسن_حججی
❤️ @hemmat_hadi
📜فرازی از وصیت نامه
🌹#شهید_حمیدرضا_اسداللهی🕊
ما خودمان را سربازانی در پادگان تو
می دانیم.
حال یکی از این سربازان عزم #ماموریت دارد.
مشکلی پیش نمی آید چون #فرمانده هست.!!!
فقط باید مواظب باشیم که از این پادگان #خارج نشویم.
آقاجان تو کمکمان کن.
و زندگی چه #شیرین می شود وقتی که پادگان تو شود.این زندگی همان #بهشت است.
🌺برای تعجیل درفرجش صلوات
❤️ @hemmat_hadi