eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
480 دنبال‌کننده
2هزار عکس
157 ویدیو
97 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet زهرا ملک‌ثابت نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک کتاب‌ها: قهوه یزدی دعوت‌نامه ویژه فیلم کوتاه: کاغذ، باد، بازی دبیر استانی جشنواره‌های هنری مدرسه عاشق هنر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 یک قاچ کتاب نوشته : توران- قربانی صادق ● روزهاست عاشقانه هایتان را که برایم می سرایید فرشته ها جمع کرده و میان ابرهای دلم می کارند . قبل از آن که به گوش نامحرمان برسد . قبل از آن که به قضاوتمان بنشینند . از فلک ممنونم که ترتیب آشنایی مان را داد . دیگر بعد از این چرخش را چگونه خواهد چرخاند برایم مهم نیست . من حتی غصه هایش را هم خریدارم . رسالت من چیز دیگری است جان دلم ! ایمان دارم چون ابر در آسمانها هم آغوش می شویم و بر سر عشاق جوان می باریم . دوباره از خاک این سرزمین گلبوسه می روید . پس دیگر اسمتان را نمی نویسم تا شما هم بنویسید " جان دلم " . می دانم برای داشتن عشقتان باید مطیع باشم و منتظر ؛ بعد از این به انتظار صوت دلبرانه تان گوش می خوابانم . قربانت : لاله 💞 پاراگرافی از فصل ۱۴ رمان عاشقانه " لاله واژگون " انتشارات سارات لازم به توضیح است طرح این رمان پایان نامه " داستان نویسی خلاق " نویسنده می باشد . https://eitaa.com/mandaber
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلاصه‌نویسی داستان حماسی استاد رهبری قسمت پنجم خلاصه‌‌نویسی: خدیجه سبزیان اختصاصی برای حرفه‌داستان @herfeyedastan 🖋🌹🖋🌹🖋🌹 ویژگی های ساختار داستان های بلند: _شخصیت داستانی آنها به جستجو می روند.یکجا نشین نیستند. _شخصیت به سفر می رود. در طول سفر شخصیت رشد می کند. یک سلاح دارد. _شخصیت به مکان اولش بر میگردد. شخصیت ها تولد شگفت دارند. مثلا برای فریدون تولدش پیشبینی می شود که به دنیا می آید و صلح را ایجاد میکند. _نوزایی قهرمان. قهرمان از روز اول قهرمان نبوده بلکه خودسازی می کند. از تنگناها گذر کرده است. به بلوغ رسیده است. _مرکب و سلاح خاص دارند. _آزمون های دشوار دارند. _نبرد با دشمن دارند.نبرد با نیروهای شریر دارند. _بسیار فانتزی دارند. شخصیت های فانتزی مثل پیرگوش ها، کوتوله ها، دیو ها و کاراکترهای نیمه حیوانی...دارند. _ موانع مکانی وجود دارد. نکته: در داستان های پهلوانی نصب پهلوان مهم است. نکته: در داستان های حماسی طبیعت خیلی اهمیت دارد. مثال بادهای سخت، طوفان لای درختان . نکته: داستان هایی که برای شنیده شدن نوشته می شوند زبان ساده دارند. 🖋🌹🖋🌹🖋🌹 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🖋🌹🖋🌹🖋🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 سرخ 🖋 زهره باغستانی میبدی  انارهای قرمز میان سفره می‌درخشند. سایه‌ی شمع روی برش‌های هندوانه افتاده. - کاشکی رفته بودیم خونه‌ی مامانم اینا، شب یلدایی همه اون جا جمعن! - که چی بشه؟! باز سگ‌توله‌های فامیلت رو به رخم بکشی؟! مرد با لگد انارهای سفره را پخش می‌کند. برگه‌های دیوان حافظ را جر می‌دهد. زن جیغ می‌کشد. _ نکن روانی...!  مرد خم شده، برش هندوانه‌ها را چنگ می‌زند و روبروی صورت زن فشارمی دهد. آب‌هندوانه روی لباس سفید زن می‌چکد. زن خودش را عقب می‌کشد. _نقشه‌ات نگرفت امشب...آره؟! - م.. من.. کجا.. خ.. خواستم چیزی رو به رُ.. رخت بکشم؟! اشک از چشم‌های زن می‌چکد. - خفه شو... کثافت! هر روز عقیم بودنم رو چماق می کنی تو سرم. سی‌ساله...! خستم کردی. زن هق می‌زند. - باشه…باشه! لال میشم. کاش خدا عمرم رو کوتاه کنه، از این زندگی نکبت راحت بشم! مرد حالا نزدیک کمد ایستاده. نگاهی به قیافه‌اش توی آینه می‌کند. تمام سفیدی چشم هایش، مثل دانه‌ها انار سرخ و ابروهایش به هم گره‌خورده. کشوی کمد را می‌کشد. از زیر خرت‌وپرت‌ها چیزی را بیرون می‌آورد. گوشه ی سبیل زرد شده از دود سیگارش را می جود. دستش را به سمت زن دراز می‌کند. _بنگ بنگ مرد نگاهش روی صورت زن است، پوزخند زنان، دود اسلحه را فوت می‌کند. _کوتاهش کردم. دیدی... دیدی؟ شب یلدایی آرزوی خوبی بود. هه... هه... مرد تلو تلو می‌خورد.  _اَه امید مادر... این چه فیلم مزخرفیه شب چله‌ای..! بزن یه شبکه ی دیگه!   🦋🦋🦋 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🦋🦋🦋
جلسه نگارش و ویرایش با ارائه و تدریس خانم "طاهره علم‌چی" از اعضای گروه ادبی حرفه‌داستان و بامشارکت بانوان حرفه‌داستان برگزارشد.😊 ۱۴۰۲ / ۹ / ۲۸ 🌹🌹🌹🌹 گروه ادبی حرفه‌ی‌داستان @herfeyedastan 🌹🌹🌹🌹
حسن کچل با کله‌ی تاس، شکم گنده و چشم‌های فندقی‌اش کاسه به دست، دوان دوان فارغ از غم مادر می دوید. خانه را دود گرفته، عدسی روی گاز به غلط کردن افتاده بود و نفس‌های آخرش را می کشید، اما ننه حسن یادش رفته که چیزی روی گاز دارد به سرعت به دنبال حسن کچل می‌دوید. خاله اقدس همسایه تا ماجرا را دید، پرید توی حیاط بی‌بی، رفت سمت آشپزخانه وعدسی روی گاز را خاموش کرد. همان‌طور که داشت از در هال بیرون می آمد چشم‌‌اش به گل‌های شمعدانی کنار حوض افتاد. _به به! چه کرده بی‌بی !؟حیف که دچاره این بچه شده دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود با کمری چون کمان با آه وناله پشت سر حسن می‌دوید. _آی جووونی کجایی که یادت بخیر! آخه من پیرزن چقده جون دارم که هر ساعت چی درست کنم؟ نمی‌دونم چرا این بچه سیر نمی‌شه؟ وایسا بینم مگه گیرت نیارم. حسن، آش به دست، یک دستش به کاسه و دست دیگر به شلوارش که نیفتد. حواسش به چاله جلوی پایش نبود. به زمین افتادن همان وفرو رفتن صورت گرد و تپلش در آش ریخته شده همان. همه اهالی کوچه شروع کردن به خندیدن. خاله اقدس به سمت ننه حسن رفت و دستش را گرفت و گفت: «بی‌بی والا برات بده تو این سن دویدن، ولش کن بزار بخوره.» _ننه چی چی بخوره کُمش از سرش زده بالاتر. برا خودش می‌گم. من گور سیاه. من که آفتاب لب بومم. بچه‌ها حسن را بلند کردند و صورتش را شستند. چند نفر از بزرگای کوچه جمع شدند و از حسن قول گرفتند که بیشتر از سه وعده دیگر نخورد، اما چه شود آن وعده، خدا می‌داند. ✍ ثریا کریمی 💫💫💫 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
#داستان_طنز حسن کچل با کله‌ی تاس، شکم گنده و چشم‌های فندقی‌اش کاسه به دست، دوان دوان فارغ از غم ماد
📕 نقد داستان _ 🖋 منتقد: استاد زهرا ملک‌ثابت سلام به خانم ثریا کریمی نازنین از شیراز 🥰 این داستان، طنز موقعیت است. خوب است که سریع وارد داستان می‌شویم و حسن کچل شیرین‌کاری می‌کند. حسن کچل، شخصیت طنز ایرانی‌است اما کلمه "با کله‌ی تاس" در جمله اول، زائد است. داستان، نام ندارد. در مورد نام‌گذاری داستان مطالبی در حرفه‌ی‌داستان گذاشته‌ایم. متاسفانه طنز موقعیت گسترش پیدا نمی‌کند. شما شخصیت‌های داستانی‌تان را به‌قدر کافی درک نکردید. چه می‌شد اگر خاله اقدس، باردار باشد و زمانی که سر دیگ می‌رسد همه غذا را بخورد؟ یا چه می‌شود خاله اقدس سر نرسد و دیگ بسوزد؟ چه می‌شد بوی سوختگی بلند شود و خانه بسوزد ولی ننه‌حسن همچنان به فکر تلافی باشد؟ 😉 گاهی اینقدر کاراکترهای طنز درگیر یک ماجرای جزئی و بیخودی می‌شوند که متوجه مسائل مهم و بزرگی که دراطرافشان اتفاق می‌اُفتد، نمی‌شوند. مثالش را در یکی از قسمت‌های "لورل و هاردی" داریم. لورل و هاردی در نقش مغازه‌دار به‌قدری درصدد تلافی و وارد کردن خسارت به مغازه بغلی هستند که سرقت اجناس مغازه‌شان توسط یک دزد چندان برایشان مهم نیست😄 "دیگر رمقی برایش نمانده ..." چه‌کسی برایش رمقی نمانده؟ منظورتان را مشخص کنید. شخصیت‌های داستانی‌تان را با دل و جان بپذیرید. این جمله یعنی چه؟ اگر حسن کچل، شخصیت شکمویی است آیا صبر می‌کند تا به‌جای امنی برسد و بعد آش را بخورد؟ حالا صحنه‌ای را تصور کنید که در حین فرار آش را هم می‌خورد.🍵 صحنه دوم بامزه‌تر است ✅️ چه می‌شود اگر وقتی که حسن کچل با کله در ظرف آش می‌رود کسی صورت او را نشوید. صحنه‌ای را تصور کنید که نخود و لوبیا به صورت و کله کچل او چسبیده. این صحنه بامزه‌تر است ✅️ در فیلم "عصر جدید" به کارگردانی چارلی‌چاپلین را ببینید. شخصیت اصلی میان چرخدنده‌های ماشین صنعتی گرفتار می‌‌شود.😏 فیلم احمق و احمق‌تر را تماشا کنید. این فیلم به کارگردانی برادران فارلی، یک کمدی اسلپ‌استیک ( بزن و بکوب) است‌. 🤕😄 کمدی بزن‌بکوب یا اسلپ‌استیک (Slapstick) گونه‌ای کمدی است که در آن تحرک بدنی نقش اول را بازی می‌کند. اسلپ‌استیک پر از صحنه‌های حرکت و جنجال و زدوخورد و سروصدا و مسخره‌بازی است. در آن گونه از کمدی از برخوردهای عجیب‌وغریب و شوخی‌های فیزیکی به شکلی مبالغه‌آمیز استفاده می‌شود. نکته آخر: در پایان نصحیت و موعظه آوردید. اما نصیحت و موعظه در پایان حکایات می‌آید. داستان معاصر، روش خودش را دارد که در پایان آن نصیحت و موعظه نمی‌آورند. منابع این نقد: ۱.کتاب فنون نگارش طنز در ادبیات نمایشی/ فرزین پورمحبی‌ ۲. ویکی پدیا 🖋📕🖋📕🖋📕 حرفه‌ی‌داستان، نامی معتبر در عرصه ادبیات دراماتیک @herfeyedastan 🖋📕🖋📕🖋📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید سعید هاشمی: نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان، سردبیر مجله سلام بچه‌ها، ۳۰ سال عضو تحریریه مجله از سال۷۲ پوپک ملا محمدی وسر دبیر سنجاقک علی بابا‌جانی. اهداف جشنواره معرفی کتابهای خوب به خانواده ها. چهاردهمین جشنواره تجربه نگارهای رمان نوجوان استاد هاشمی: طنز نویس ونوجوان نویس خلاصه‌نویسی: ثریا کریمی تعریف رمان دینی: رمانی که مضمون اصلی و آشکار، مضمون دینی هست. نمونه بارز :داستان راستان شهید مطهری رمان دینی قبلا جنبه هنری نداشت؛ اما الان با رمان نویسی جذب مخاطب صورت گرفته است. شروع رمان دینی: نکات زیر رعایت شود: _تمام زمینه‌ها را بسنجیم _آیا اون اطلاعاتی که در زمینه سوژه ما هست کفایت اصلی را برای رمان شدن دارد یا خیر؟ ۱ می‌توانیم تمام نگرش‌های دینی حضرت مریم یا بلال حبشی رو بیاریم اطلاعات کافی رو داریم، خیر. آیا می‌توانیم شخصیت پردازی کنیم یا از زبان بلال حبشی حرف بزنیم. ۲ آیا می‌توانیم خلاقیت به خرج بدهیم؟ اولین کسی که به صورت منسجم در مورد امام حسین نوشته ملا حسین کاشف سبزواری بوده که الان ان را رمان نمی‌دونیم. اولین کسی که رمان به معنای خاص غربی کلمه نوشت در مورد امام حسین زین العابدین رهنما. الان دیگه زمان عوض شده، نگرش‌ها عوض شده، باید خلاقیت‌ها تغییر کند و شروع و پایان شخصیت پردازی نگاه ونگرش رو ببینیم تا رمان مخاطب محور ومشتری محور باشد. طنز در رمان دینی بله در رمان مذهبی هم می‌تواند طنز وجود داشته باشد. اسلام و پیامبر اکرم ص وائمه اطهار به طنز و اهمیت زیادی می‌دادند. کتاب :محمد مهدی اشتهاردی در زمینه شوخ طبعی اصفهانی‌ها قدر هستند. کتابی دارم به نام« فرمانده گندم‌خوار» خلاقیت در مورد حادثه عاشورا از قصد از زبان عمر سعد که بتوانم طنز بیارم و از زبان یک شخصیت منفی شروع کرد. کتاب حجیم بود چون از خشکی کار باید کم می‌کردم رگه‌هایی از طنز درش به کار بردم. کتاب« پادشاه نصف دماغ »انتشارات جمکران در مورد ابرهه و اصحاب فیل از ابتدا تا انتها طنز هست. ابرهه غلامش اریات دوپسر و همسرش ضد دین خدا حرکت کردند.حرکت ضد دین به طنز نوشتم. در رمان عاشورایی هم می‌توانیم طنز داشته باشیم. اصلاً یزید خباثتی داره که می‌تونیم با طنز یزید رو بکوبیم. در کتابی به نام «ماجرای یک دیکتاتور دلسوز»در مورد «صدام حسین» را با دید طنز نگاه کردم. رمان آبنبات دارچینی و پسته‌ای اصول دینی و اجتماعی آداب معاشرت را زیر پوست دینی می‌گوید اما ۱۰۰ طنز هست. نکته فقط اونجایی نمیشه طنز استفاده کرد که مختص سوگواری هست یعنی بار سوگواری رو کم می‌کنه و هدف شما رو از بین می‌برد. شخصیت‌های منفی دست شما رو باز می‌کنند برای طنز در رمان. از زبان پیامبر و ائمه نمی‌توانید چیز اضافه از تاریخ بیاورید،شخصیت های خیالی بسازید یا می‌توانید از زبان اصحابی که کمتر شناخته شده‌اند دیالوگ بیارید و طنز استفاده کنید. خط قرمز هست مرز هست لبه تیغ هست حتی گل آقا هم رعایت کرده است. نوجوان امروز را چطور بگوییم‌؟ با نگرش جوان امروزی بنویسیم حتماً نباید شخصیت محوری باشه می‌تونید در مورد غیبت؛ دروغ؛ آدم کشی‌های غزه ماجرا محور باشند نه شخصیت محور. وقتی اطلاعات کافی نداریم؟ یک مسیر دینی را از شخصیت اصلی دور کنیم یا اینکه اصلاً ننویسیم. اطلاعات برای رمان گیری را از کجا به دست بیاوریم؟ از تاریخ عبور کرده به تاریخ تکیه نکنیم از زبان پیامبر و ائمه اطهار نمی‌تونیم حرف بزنیم و تحریف می‌شه در مبحث تاریخ. سید مهدی شجاعی بعضی جاها خیلی شاعرانه هست و عیبی هم نداره تخیل به کار برده اما در مورد شخصیت اصلی نمی‌تونه تخیل به کار ببره فقط از اطرافیانش استفاده می‌کند. کتابی در مورد حضرت زهرا«کشتی پهلو گرفته» گزارش یک حادثه از زبان قمپز یا از زبان خالد بن ولید دیالوگ آوردم و شخصیت فاطمه زهرا هیچ صحبتی در تاریخ نشده مگر اینکه به امام حسین و امام حسین احترام خاصی گذاشتن موقع مرگشان دست از بستر مرگ در آورده واین دو معصوم را در آغوش گرفتند. کتاب بنهور در آمریکا در مورد حضرت عیسی ۱۲۰ سال پیش هنوزم که هنوزه داره چاپ میشه این کتاب. اما کتاب وسوسه مسیح مسیحی های متعصب تظاهرات کردند. اما در شعر حساسیتی ندارند و از زبان معصومین هم می‌توانند نقل قول کنند اما در مورد داستان مردم حساسند شعر حس برانگیزه نه تاریخ ساز اما داستان و رمان تاریخ ساز هستند. رمان دینی موقعی خلاقیت داشته باشه و کلیشه‌ای نباشه مخاطب را جذب می‌کنه. انسان‌ها فطرتشون دین باور هست هنر یعنی با خلاقیت سخن گفتن ضعف از من رمان نویس هست. وقتی حادثه کربلا از زبان آدم منفی باشد برای جوانان و نوجوانان باورپذیرتر می‌شود. قالب نوین« پرتقال هوپا » چون خلاقیت و نوآوری داشتند جذب زیادی گرفتند. جوانان را الان فضای مجازی جذب کرده چون اون‌ها جذاب‌تر هستند. مشکل از مسئولین و نویسندگان هست که نتوانستند جوانان را جذب دین کنند.