eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
445 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
196 ویدیو
100 فایل
واسه چی خیال میکنی اینجا مجازیه و نمیشه پیدات کرد؟ مواظب حرفهات توی پیوی باش! امنیت کانال : رقیه فرمایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
حِرفِه‌ی هُنَر
❌️ فقط تا پایان امشب برای تهیه فایل‌های آموزشی وبینار تجربه نویسنده با قیمت تخفیف خورده مهلت دارید ❌️
نویسنده: فاطمه اقبالی شرکت‌کننده بیست و هشتم ساعت سه و ربع باید آنجا باشم. کمی زودتر میروم. کمی بیشتر می مانم. با یک شاخه گل رز.. به یاد آن شب که رفته بودم تا به همه چیز پایان دهم. نمیدانم از کجا پیدایش شد. چهره جا افتاده با موهایی که در قسمت های جلو سر سفید شده بودند. گفت پل برای عبور است و پایان نیست. حالا که تا اینجا آمده ای از پل عبور کن. زندگی همیش یک جور نیست‌ بالا و پایین دارد. گفتم گوشم پر این حرف‌هاست. زندگی دیگر برایم معنا ندارد. گفت بگذر از این پل بگذر. سال دیگه بیا همینجا. قول میدم که حالت جور دیگری باشه. حالا ده سال است هر سال می آیم بالای پل خوب تماشا می کنم و باور دارم که پل برای عبور است، پایان نیست. گاهی کسی را می بینم که آمده تا پایانش را اینجا رقم بزند، به او هم می گویم اینجا پایان نیست. اینجا محل عبور است. اینجا محل تولد دوباره است. @herfeyedastan ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال ممنوع است. 🧕 نام کاربری جهت ارسال متن کوتاه با استفاده از سه کلمه: رُز قرمز، تولد، ساعت سه و ربع @zisabet
نویسنده: فاطمه رضایی شرکت‌کننده بیست و نهم چشمان سیاهش را دوخته بود به رز قرمز توی گلدان روی میز.ساعت دقیقا سه و ربع بود.دوسال پیش در همین کافه درست روی همین صندلی منتظرش نشسته بود تا بیاید و تولدش را جشن بگیرد.یک رز قرمز در دست داشت، انگشتر زمرد زیبا داخل جعبه ای شیک و قرمز مخملی جای گرفته بود و منتظر بود تا او بیاید و روی انگشتان باریک و سفیدش بنشاند.اما همه چیز در یک لحظه عوض شد.صدای ترمز ماشین ،جیغ یک زن ، هیاهوی آدمهای توی کافه و تمام. @herfeyedastan ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال ممنوع است. 🧕 نام کاربری جهت ارسال متن کوتاه با استفاده از سه کلمه: رُز قرمز، تولد، ساعت سه و ربع @zisabet
نویسنده: احمد خادمی شرکت‌کننده سی‌ام دیگر کلافه شده است. هرچه خیابان را دید می‌زند، مغازه‌ای پیدا نمی‌کند. پشت چراغ قرمز می‌ایستد. پسربچه‌ای به شیشه می‌زند. نگاهی به او می‌اندازد و بی اعتنا بر می‌گردد و جلو را نگاه می‌کند. پسر بچه دوباره به شیشه می‌زند. با عصبانیت شیشه را پایین می‌کشد. پسربچه با نگاهی مظلومانه دست‌هایش را بالا می‌آورد و می‌گوید: _ خانوم گل نمی‌خواید؟ نگاهی به سر و وضع او می‌اندازد و می‌گوید: _گل رز قرمز نداری؟ _نه خانوم. گل گله فرقی نداره اصل نیته! نگاهی به ساعت ماشین می‌‌اندازد که از ساعت سه و ربع گذشته‌ ا‌ست. می‌ترسد به ترافیک بخورد و مغازه‌ی گل فروشی پیدا نکند. روبه به پسر بچه می‌گوید: _چند شاخه از اون قشنگاشون بده. پسر بچه لبخند می‌زند و می‌گوید: _برا نامزدتون می‌خواید؟ ریحانه لبخند می‌زند و از کیفش پول بیرون می‌آورد و به او می‌دهد. کیک تولد را با احتیاط از ماشین بیرون می‌آورد و گل‌ها را روی آن می‌گذارد. محسن را از دور می‌بیند. مثل همیشه لبخند از روی لبانش محو نمی‌شود. روبروی محسن می‌ایستد. کیک تولد را جلویش می‌گذارد. لبخند می‌زند و می‌گوید: _سلام. تولدت مبارک. دیدی هیچ وقت یادم نمیره! شمعها را روشن می‌کند. صدایی او را به خودش می‌آورد. برمی‌گردد. _خانوم خیر امواتت یه ذره از اون کیک به من میدی؟ گرسنه‌‌م چند روز چیزی نخوردم. ریحانه برمی‌گردد دوباره نگاهی به عکس سنگ قبر محسن می‌‌اندازد که به او زل زده‌است. خم می‌شود و شمعها را فوت می‌کند. @herfeyedastan 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. ❎️ کپی ممنوع
❌️ مهلت ارسال متن به چالش ادبی تمام شد❌️ 🌹 با تشکر از مشارکت نویسندگان گرامی🌹 🍎 برگزیده چالش در کانال حرفه‌داستان اعلام خواهد شد 🍎 @zisabet
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 برگزیده چالش ادبی متن تولدانه معلوم شد. در این ویدئوی کوتاه مراسم قرعه‌کشی را می‌تونید ببینید 😊 @herfeyedastan از اونجا که همه نویسندگان با هر سن و مهارتی، همه تلاش‌شون را کرده بودند پس نام همه سی شرکت‌کننده در قرعه‌کشی اومده. انصافاً همه متن‌ها خواندنی هست 🌱🌱 قرعه‌کشی با مشارکت آلاجون برگزارشد😘 @zisabet
🍎 سلام نویسندگان گرامی گروه حرفه‌داستان سوال دارم، این سوالات از اونجایی پیش اومد که می‌بینم داستان‌های جدیدتون همون ایرادهای قبلی را داره که در موردش با شما صحبت کرده بودم. یا می‌بینم سوالی ذهن‌تون را مشغول کرده که همین سوال سالِ قبل هم ذهن‌تون را مشغول کرده‌بود. همون زمانی که ما توی واتساپ بودیم جواب داده شده بود به همین سوال. گاهی میگم ضعف شما مثلا در توصیف، دیالوگ ، حشو ، نثر یا غیره هست. در این زمینه مطالعه و تمرین کنید ولی بازهم می‌بینم در همین زمینه‌ها آثارتون ایراد داره. گاهی نقاط ضعف قبلی رفع نشده بلکه می‌بینم کیفیت اثر بعدی پائین‌تر اومده. گاهی نقاط ضعفها را شناسایی می‌کنم و میگم بازنویسی کنید ولی این کار را انجام نمیدید. حتی یکبار هم اثر بازنویسی شده را برام نمی‌فرستید. 😊 میشه جواب بدید چرا؟ 😊 مشکل از کجاست؟ 😊 مسئله چیه؟ با این لینک ناشناس بدون اینکه من شما را بشناسم می‌تونید بهم پیام بدید و در مورد سوال بالا جواب‌هاتون را بفرستید: 👇🏼👇👇🏾👇🏾 https://harfeto.timefriend.net/16822797119363 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 @herfeyedastan
پاسخ: بعضی‌ها استعدادشون در نقد یا ویراستاری بیشتر هست تا نویسندگی. در زمینه نویسندگی هم بعضیها در شاخه مقاله مستعدترند برخی در رمان و برخی در داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه یا فیلمنامه. همه این مهارت‌ها مفید و باارزش هستند. شاید شما منتقدی عالی باشید ولی رمان‌نویسی معمولی. پس سعی کنید استعدادتون را در شاخه تخصصی ادبیات کشف کنید و پرورش بدید. @zisabet
پاسخ: رمان‌های زرد و رمان‌های فضای مجازی را نخونید ❌️ سریال‌های آبگوشتی و فیلم‌های معروف به شونه تخم‌مرغی را نگاه نکنید ❌️ دوتا لیست پیشنهادی برای مطالعه کتاب در همین کانال گذاشتم. یکی رمان‌های خارجی و یکی در حوزه ادبیات زنان اگر منظورتون از تخیلی، ژانر فانتزی_تخیلی هست که توی دو یا سه جمله نمی‌تونم یادتون بدم 😄✋️ @zisabet
فدای صفا و صداقت‌تون که بعد از چالش ناشناس میگید : سلام این من بودم علیک سلام 😍✋️😄 البته این طوری مشکل‌شون بهتر شناسایی شد. مشکلی که نه تنها نوقلمان دارند بلکه حتی بعضی از نویسندگان حرفه‌ای هم هنوز درگیرش هستند. یا بلد نیستند و یا اجرا نمی‌کنند 🙄🙄 اون چیه؟ 👇 مسئله مهم طرح نویسی 💥💥 طرح چیه؟ 👇 طرح مثل نقشه راه هست به نویسنده نشون میده از کجا شروع بکنه و مقصدش کجاست. @zisabet
پاسخ: اصلاً چرا بشینید پای لپ تاپ؟! وقتی مواد اولیه داستان‌تون را تهیه نکرید، وقتی تحقیق و پژوهش‌تون کامل نیست، وقتی شخصیت‌هاتون شناسنامه ندارند چرا شروع می‌کنید به نوشتن داستان؟ من گاهی چندتا زاویه دید را هم اِتود می‌زنم تا بهترین را انتخاب کنم. الکی و بی‌هدف و بی‌برنامه نشینید پای لپ‌تاپ تا بی‌انگیزه هم نشید 😊 @zisabet
☕️ قسمت یازدهم سلام و نور 🌱 همون طور که وعده داده بودیم در این قسمت می‌خوایم در مورد صحبت کنیم. فراخوان این جشنواره در آذر ۱۴۰۱ منتشر شد. من خودم اولین بار در سایت دیدم این فراخوان را. مهلت ارسال هم چندبار تمدید شد. اختتامیه هم در فروردین ۱۴۰۲ در میبد برگزار شده. عده‌ای از نویسندگان به برخی مسائل این جشنواره اعتراض و انتقاد داشتند. مثل اینکه گویا این جشنواره شهرستانی بوده ولی در پوستر و فراخوان چیزی قید نشده. البته من جشنواره بین‌المللی ، ملی، منطقه‌ای و استانی شنیده بودم ولی تا حالا جشنواره شهرستانی در حوزه داستان ندیده بودم 🙄 اگر هم واقعاً این طور بوده باید قید می‌کردند تا نویسندگان غیرمیبدی شرکت نکنند. همان طور که بارها گفتیم، وقت نویسنده ارزشمند است. برندگان را تا آنجا که اطلاع یافتیم یا از روی فامیل‌هایشان حدس می‌زنیم همه میبدی هستند. از دبیر جشنواره پرسیدیم. هنوز که سین نکردند و جواب ندادند. یک مسئله دیگر هم جوایز هست. در پوستر مبلغ سی میلیون تومان جمع کل جوایز ذکر شده ولی اطلاع پیدا کردیم که درکل مبلغ هشت میلیون و هشتصد هزارتومان به برگزیدگان اهدا شده. روشن است که از دبیر جشنواره بابت صحت و چرایی این موضوع پرسیدیم ولی جواب ندادند هنوز. برخی نویسندگان معترض هستند که کیفیت داستان‌شون خوب بوده ولی چون غیرمیبدی بودند برگزیده نشدند. به عنوان معلم می‌تونم نظرم را بگم که داستان بعضی از شرکت‌کنندگان از برگزیدگان بهتر بوده. برخی از نویسندگان میبدی اعتقاد داشتند که چون این جشنواره سال اولی هست که برگزار شده طبیعیه که ایرادهای زیادی داشته باشه. می‌تونم براتون مثال بیارم که ثابت بشه نقش دبیر جشنواره چقدر در کیفیت جشنواره مهم هست. برای اولین بار در یزد برگزار شد و حواشی زیاد هم دنبالش بود و دیگه هم برگزار نشد ولی اینقدر کیفیت جشنواره بالا بود و دبیری آقای خوب بود که همیشه توی ذهن‌ها می‌مونه. چندتا مسئله هم هنوز مبهم هست و سوال نویسندگان از جشنواره میبد: آیا کتابی که وعده داده‌اند از آثار برگزیدگان چاپ می‌شود؟ آیا کارگاه نویسندگی رایگان برگزار می‌شود؟ داوران محترم چه کسانی بودند؟ چند عملکرد خوب هم این جشنواره داشت که گاهی بعضی از جشنواره‌ها رعایت نمی‌کنند و به نویسندگان ضرر می‌زند. جشنواره میبد به برگزیدگان لوح تقدیر اهدا کرد و مراسم را به صورت مناسبی پوشش خبری دادند.👌👌 به قول یک نویسنده میبدی این جشنواره بیشتر جنبه دلجویی از نویسندگان میبدی داشته. از نظر من مشکلی نیست برگزاری این قبیل جشنواره‌ها البته به شرط قید کلمه: 😄 از آنجا که این جشنواره مولفه‌های یک جشنواره حرفه‌ای را رعایت نکرده و اگر دوره‌های بعدی هم همین‌طور باشه، به هیچ وجه این جشنواره را تبلیغ و توصیه نمی‌کنم و خودم هم مشارکت نمی‌کنم. امیدوارم اینها همه سندها و گواهانی باشد که چرا هنرمندان و نویسندگان استان یزد در برنامه‌های سازمان‌های دولتی استان یزد مشارکت نمی‌کنند 🤷 🔴 می‌خواهیم ولی با این شرایط نمی‌توانیم 🔴 یک مسئله دیگه هم در مورد کتاب با فیلمنامه نویسان استان یزد بود. فراخوانش در زمان آقای جوادیان‌زاده و رونمایی کتاب در زمان آقای عابدی بود. زمانی که پوستر منشر شد به یکی از دوستانم گفتم. گفت که فیلمنامه نمی‌فرستند و آنها آثار ما را چاپ نمی‌کنند. گفتم من می‌فرستم که بعدا متهم نشیم که ما در رویدادها و برنامه‌های آنها مشارکت نمی‌کنیم. در آخر پیش‌بینی هر دوی ما درست از آب دراومد 😂😂😂 اثر من را منتشر نکردند و بعد از چاپ کتاب یکی از کارمندهای سازمان ارشاد بهم گفت که فایلی که فرستاده بودم فونتش بهم ریخته بوده _ شماره تماسم را داشتند و میشد تلفن کنند و پیام بدند و حرفه‌ای عمل کنند🙄_ آخرشم ما برچسب خوردیم که نمی‌خوایم در برنامه‌های دولتی مشارکت کنیم و خودمون را دور می‌گیریم. در پیامی که بعد از عکسهای رونمایی کتاب ارسال شد فرموده بودند، کسانی که آثارشان چاپ نشده خودشان نمی‌خواستند امتیازشان به ارشاد واگذار شود و این حرفها 😃 از اسامی برخی از پیشکسوتان و تک و توک اسامی خاص که بگذریم، بقیه اسامی پشت جلد این کتاب همانند یک بودند و هستند. البته چیز بدی نیست. من خیلی وقت پیشترها گفته بودم که به این نتیجه رسیدم مافیای هنری استان یزد خیلی چیز خوبیه، پس بیایید دسته‌جمعی بهش بپیوندیم 😂 🥳 همیشه دلشاد باشید 🌱❤️ زهرا ملک‌ثابت @zisabet ☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️ @herfeyedastan ☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️