#روایت
اوایل که اومدهبودیم به یزد، جمعیتِ خیلی کمِ مردم در #راهپیمایی روز قدس و ۲۲بهمن برام عجیب بود.
هیچکس بادکنک نمیفروخت.
زنها و مردها جدا بودند و من باید بین پدر و مادرم انتخاب میکردم.
مردها جلوی صف و زنها پشت سر مردها میرفتند.
بهندرت پرچم و پوستری پخش میشد.
فضا، کاملاً متفاوت با تهران بود.
یکبار بالگردی از بالای سر ما رد شد و چندتا پوسترِ کاهی به شکل گل ریخت پائین.
اینقدر این کاغذها نازک بود که به دستم نرسیده چندجاش پاره شدهبود.
یکسال تصمیم گرفتم خودم روی مقوا نقاشی بکشم برای فلسطین تا روز قدس دستِ خالی نباشم.
رفتیم راهپیمایی.
توی راه یک #خانم_محجبه ازم پرسید:
_ اینو خودت کشیدی؟
خوشحال از اینکه در راهپیمایی یکی بهم توجه کرده گفتم:
_ آره
کلی تشویقم کرد و گفت:
_آفرین مبارز کوچولو!
تازگیها راهپیمایی خانوادگی در #یزد رایج شده.
جمعیت بیشترشده و تعداد بچه اینقدر زیاده که فکر کنم در آمار #افزایش_جمعیت جزو بالاترینها باشیم.
حالا دسترسی به پوستر و پرچم هم خیلی راحتتر شده ولی
چیزی خود آدم با ذوق و هنرش درست،
روح را جلا میده 😇
قبول دارید؟
✍️زهرا ملکثابت
#طوفان_الاحرار #قدس
https://eitaa.com/herfeyehonar