eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
566 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
198 ویدیو
100 فایل
اولویتم فعالیت در مجازی است فعلاً
مشاهده در ایتا
دانلود
☕️قسمت هشتم سلام از طرف پیام دادند که نیروهای ماهر در زمینه‌های طراحی جلد، ویراستاری و نویسندگی می‌خواهند در حوزه داستان‌نویسی و خاطره‌نویسی دفاع مقدس. به صورت پیامکی و تلفنی به من گفتند. ازشون ممنونیم 🙏 خواستم خودشون اطلاعیه را بنویسند و من منتشر کنم که یک کلمه جا به جا ننویسم ولی اونها خواستند که من حضوری برم اونجا و بیشتر صحبت کنیم و البته مسئله قرارداد را هم مطرح کردند. اینکه کیفیت قرارداد چطوری باشه را نمی‌دونم. سازمان‌های دولتی یزد تا اونجا که من تجربه دارم خیلی به مسئله حضوری علاقه دارند و از مجازی گریزان هستند. خانمهای گروه حرفه داستان هم تا اونجا که من تجربه دارم اکثراً علاقه دارند مسائل مربوط به نویسندگی در فضای مجازی انجام بشه. بعضی از خانمها در خود ِ یزد نیستند. بعضی‌ها بچه کوچک دارند یا هزار جور مشغله دیگه . ما برای صفر تا صد کتابهای مشارکتی از طریق مجازی مرتبط بودیم با انتشارات شاولد در شیراز. من هرچند گفتم به بنیاد حفظ آثار که باشه میام و یک روز هماهنگ می‌کنم ولی واقعا این مسئله خوشایندم نیست چندان. یعنی باید یک روزی از یک فرصت طلائی برای نوشتن بزنم. ترجیحم این بود که در فضای مجازی بیشتر صحبت بشه و شرایط همکاری، نمونه قرارداد و نمونه کارها را نشان بدهند با این حال نویسندگان یزدی و اعضای گروه اگر خواستن، یک روز هماهنگ بشیم برای رفتن به بنیاد حفظ آثار آدرس شون : صفائیه ، پارک آزادگان از طرفی هم خواستم نویسندگان شون را بفرستند تا در کانال بگذارم. چرا؟ چون مثل همین مورد اگر به تخصص شما نیاز پیدا شد خودشون با شما تماس بگیرن مثلا در مورد تخصص ویراستاری و طنزنویسی چرا نویسندگان رزومه نفرستادند هنوز؟ 🤔 اینها هم گوشه کوچکی از تجارب تلخ من در مورد سازمان‌های دولتی 👇 من از سال ۱۳۹۹ تا حالا که سال ۱۴۰۲ هست بابت مسئله گرفتن تهیه‌کنندگی فیلم کوتاهم با مسئله دارم. مدیرانش عوض شدند و من چندین بار رفتم به این سازمان برای گرفتن حقم ولی هنوز نتونستم برگه تهیه کنندگیم را بگیرم. هر دفعه هم رفتم سازمان ارشاد یزد از بس پله‌ها را پائین و بالا کردم دچار اُفت فشار شدم. مدتی هم هست که من با هزار سختی تهیه‌کنندگی فیلمم را گرفتم ولی هنوز چیزی دستِ من نیست. یکبار مسئول سمعی و بصری مرخصی‌اند . مسئول بایگانی میگه یا ایشون یا مسئول حراست باید امضا بدند. مسئول حراست را پیدا می‌کنم و تا دارم حرفم را میزنم یکی از کارمندهاشون میاد و دیگه طرف به حرف من اهمیت نمیده از اون طرف هم اینقدر طول میکشه که مسئول بایگانی میره بیرون یا جلسه و من باید بگردم اونو پیدا کنم تا ایشان به مسئول حراست بگه امضاشون لازمه و ... یا فیلمنامه ای دارم در مورد که در مجازی به گفتم و اونها هم جواب دادند که با برآورد قیمت فیلم برم به سازمان‌شون . اولاً که اینها کار فیلمساز و مجری تولیده، نه نویسنده. ثانیا برای چی برم؟ آیا قرارداد امضا می‌کنند با من یا نه؟ ممکن بگن شما رسمی نیستی. مثل اون دفعه که عضو به ما گفت شما رسمی نیستید و نمیشه بهتون بودجه داد. از اونجایی که یک گروه کوچک هستین برای ما صرفه ندارین. این مسئله عدم امضای قرارداد، مشکلات زیادی را برای نویسنده‌ها به وجود آورده. نمونه تجربه‌ای که برای خود من پیش اومده مربوط به سال گذشته هست و سفارش مستندی که داشت. اونها با فیلمساز قرارداد امضا کرده بودند ولی با منِ نویسنده، نه. بعد هم مشکلاتی به وجود اومد، مخصوصا موقع پرداخت دستمزد. به من می‌گفتند چون خودتون رسمی نیستید و موسسه ندارید پس باید از طرف موسسه‌ای گواهی بیارید. یکی از همکاران که قبول نکردند ولی خداخیرشون بده آقای هاشمی از موسسه نیک فیلم قبول کردند و برام نامه و امضا زدند. هرچند بازهم مشکل پیش اومد و به نظرم می‌خواستند در متن نریشن مستندم تغییر ایجاد کنند که من هم گفتم متنم را به هیچ وجه نمی‌فروشم به این پروژه و تمام. وقتی قرارداد نباشه هزارجور مشکل هم پیش میاد. متاسفانه از طرف هم گفته بودند که معرفی کتاب عاشورایی می‌خواهند. همینکه مسئله قرارداد را پیش کشیدم، گفتند که عجله دارند و باید سریع محتوا تولید بشه و انجام قرارداد هم زمانبر هست. من رد کردم این پیشنهاد کاری را وقتی هم که خواستن به دوستانم اطلاع بدم به همه تاکید کردم که از قرارداد خبری نیست تا چیزی گردن من نباشه. 🔴 این بخش از کانال مورد توجه خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها قرارگرفته. از من پرس و جوهایی می‌کنند ولی توصیه می‌کنم با کانال همراه باشند و صبوری پیشه کنند 😃 هرچند که گفتم قبلا، مسئله کینه و لجبازی نیست ولی مشکلاتی بوده و ما نمی‌خواهیم بازهم از ناحیه سازمان‌های دولتی ضربه بخوریم 🙃 ☕️☕️☕️☕️☕️ @herfeyedastan ☕️☕️☕️☕️☕️
کوله پشتی.mp3
زمان: حجم: 5.86M
حرفه‌داستان با همکاری آوانگار تقدیم می‌کند: 🎭📻 نمایش رادیویی کوله پشتی 🖋 نویسنده: زهرا ملک‌ثابت 🎤 اجرای نمایشی: نجمه آخوندزاده https://eitaa.com/herfeyedastan/1176 لینک معرفی‌نامه حرفه‌داستان 🍒🍒🍒🍒🍒🍒 زهرا ملک‌ثابت مدیر گروه ادبی حرفه‌داستان جهت سفارش کار به این نام کاربری در ایتا پیام دهید👇 @zisabet 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 گروه ادبی حرفه‌داستان از مهرماه سال ۱۴۰۰ در زمینه ادبیات دراماتیک فعالیت دارد @herfeyedastan 🚫 فوروارد و انتشار این فایل خارج از محدوده کانال حرفه‌داستان و آوانگار جایز نیست. ❎️ این اثر سفارشی است و انتشار فایل اشکال شرعی دارد‌.
چقدر سرکوفت شنیدیم از بعضیها به‌خاطر بعضیها! چقدر کنایه شنیدیم که زن ایرانی طراز، کسی است که فرزندان زیادی بیاورد! چقدر خودِ من بابت نظریاتم در مورد زن _که نسخه نکرده‌ام در حلق دیگران_ حرف شنیدم! من و امثال من چقدر متلک شنیدیم! مخالف شدیم! معاند شدیم! از طرفی چقدر زجر کشیدیم! رانده شدیم! موقعیت‌های شغلی و اجتماعی را از دست دادیم! بدون آنکه اندکی موقعیت‌مان درک شود. اما من درک می‌کنم که یک خانواده با ۹ بچه و یکی در راه قطعاً چالش‌های فراوانی دارد و باید از این زاویه هم دید ولی مهاجرت کردن‌نشان از ایران، چقدر شکست خوار و خفیفی است برای بعضیها! هنوز هم یادم نمی‌رود وقتی آن تیتر خبر روی اکسپلورم ظاهر شد: "خانواده اصیل یزدی، آن خانواده‌ای است که ۴ فرزند و بیشتر دارد" معنای اصیل بودن را یکی از اینگونه تعریف فرمودند. چقدر آن موقع حس بدی گرفتم! و هنوز هم. چه چیزی این فجایع را جبران می‌کند؟ و راستی چرا به‌خاطر داستان‌نویسی در مورد فرزندآوری و افزایش جمعیت، از طرف بعضیها تشویق نشده‌ام؟ یادداشتی از: زهرا ملک‌ثابت https://eitaa.com/herfeyehonar
اوایل که اومده‌بودیم به یزد، جمعیتِ خیلی کمِ مردم در روز قدس و ۲۲بهمن برام عجیب بود. هیچ‌کس بادکنک نمی‌فروخت. زن‌ها و مردها جدا بودند و من باید بین پدر و مادرم انتخاب می‌کردم. مردها جلوی صف و زن‌‌ها پشت سر مردها می‌‌رفتند. به‌ندرت پرچم و پوستری پخش می‌شد. فضا، کاملاً متفاوت با تهران بود. یکبار بالگردی از بالای سر ما رد شد و چندتا پوسترِ کاهی به شکل گل ریخت پائین. اینقدر این کاغذها نازک بود که به دستم نرسیده چندجاش پاره شده‌بود. یکسال تصمیم گرفتم خودم روی مقوا نقاشی بکشم برای فلسطین تا روز قدس دستِ خالی نباشم. رفتیم راهپیمایی. توی راه یک ازم پرسید: _ اینو خودت کشیدی؟ خوشحال از اینکه در راهپیمایی یکی بهم توجه کرده گفتم: _ آره کلی تشویقم کرد و گفت: _آفرین مبارز کوچولو! تازگیها راهپیمایی خانوادگی در رایج شده. جمعیت بیشترشده و تعداد بچه اینقدر زیاده که فکر کنم در آمار جزو بالاترین‌‌ها باشیم. حالا دسترسی به پوستر و پرچم هم خیلی راحت‌تر شده ولی چیزی خود آدم با ذوق و هنرش درست، روح را جلا میده 😇 قبول دارید؟ ✍️زهرا ملک‌ثابت https://eitaa.com/herfeyehonar
. "مسئله‌مندی زن معاصر ایرانی/ دغدغه نویسنده زن معاصر ایرانی" اگر قبول دارید به‌نسبت قبل نویسندگان زن ایرانی و گفتمان در مورد مسائل مربوط به زن ایرانی بیشتر شده، ادامه این مطلب را بخوانید. اگرچه این رشد خوب و قابل توجهی است و نشان از پویایی جامعه ایرانی است ولی معایبی هم دارد. مسائل مربوط به زن معاصر گسترده شده و نویسندگان حوزه مسائل زنان ( اگر حتی از قالب نوشتن بگذریم) با انواع دغدغه مواجه هستند که هرکدام نیاز به مطالعه و دانش گسترده دارد. صرف آنکه بگوئیم نویسنده حوزه مسائل زنان، کافی نیست، بلکه زیرشاخه‌های مسائل زنان باید توسط منتقدین ادبی مشخص شود. به‌عنوان مثال در مورد مسئله و ، من به‌عنوان نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک آثاری دارم؛ 🔶️ فیلمنامه کوتاه "تک فرزندم و باحال" و 🔶️ نمایش رادیویی "کوله‌پشتی" با اجرای نجمه آخوندزاده https://eitaa.com/andokhteha/581 هردوی این آثار به معایب تک‌فرزندی، تاکید می‌کند امّا اینکه از زاویه مسائل پزشکی مثل ناباروری، سقط جنین و ... به این قضیه بنویسیم، صرف‌نظر اینکه به دانش پزشکی و زمان گذاشتن برای تحقیق در این مقوله نیاز دارد، علاقه من نیست. از همه اینها مهم‌تر، زنان نویسنده چه چیزی به جهان می‌دهند و چه چیزی تحویل می‌گیرند؟ اصلاً باتوجه به حساسیت موضوع فرزندآوری و با وجود اینکه اساتیدی به آثار بنده، نظر مثبت داشته‌اند، توسط هیچ نهاد و سازمان دولتی منتشر و یا تولید و یا سرمایه‌گذاری نشده. مسائل و دغدغه‌مندی زنان زیاد است، فرصت‌ها کم است و بودجه‌های زیادی به‌هدر می‌رود زیرا صرف کارهای مقطعی و کم‌بازده می‌شود. ✍️ زهرا ملک‌ثابت .