eitaa logo
🇮🇷حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ🇮🇷
778 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5هزار ویدیو
37 فایل
به‌نامِ‌خداوندِچشم‌انتظارانِ‌بی‌قرار..!!💔 سفر عشق از آن روز شروع شد ڪہ خدا ✨ مهــر یڪ بے ڪفن انداخت میــانِ دل ما .💔 #اندکی‌ا‌زمـا↯ @shorotharim #مدیر↯ @Babasadgh وقف‌بانوی‌بی‌نشآن🌱 وقف‌آقاامام‌زمان🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ🇮🇷
📌 از کربلا دور شو!🌫 🔴 در روز عاشورا🌪، خطاب به کسانی بود که 🗡 از بیت⛺️ را داشتند. ♨️ حسین فرمودند هر که مرا نمی‌کند، از این منطقه دور شود و ☝️اِلّا اگر به او برسد 👂و و را یاری نکند، گرفتار دوزخ است.🔥🔥 💠شاید ما 👀گمان می‌کنیم یاری‌خواهی، فقط بوده و فقط حسین نیاز به و یاری داشت،🧐 👈💢 اما یک سوال: چرا که برایش روشن بود و در است، باز را خالی کرد❓🤔 👈💢چه دلیلی و می‌تواند باعث این شود❓ 🌀 بیایید این را از خودمان بپرسیم. چرا ما با اینکه می‌دانیم زمان در و به دارد🤝 را خالی کردیم❓😢😔 🍂 ما برای این و 😤 چیست❓🥀 👈💢 آیا باید بگذرد تا به خودمان بیاییم⁉️😳🤭 ۱۱ (عج) (ع) 🍃🌺 [ 📿]🌺🍃 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
🇮🇷حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ🇮🇷
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ قسمت👈سی و نهم✨ گفت: خوبم.نگران نباشید. بدون اینکه سرشو بالا بیاره
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈چهلم✨ یه قرار دیگه گذاشتن تا درمورد عقد و عروسی صحبت کنیم... قرار شد اسفند ماه تو محضر عقد کنیم،🙈پنج فروردین جشنی خونه بابا بگیریم.یکسال بعد عروسی کنیم.☺️💞امین از ارثیه پدریش خونه و ماشین داشت که قرار شد تو همون خونه زندگی کنیم.💝👌 اون شب خاله امین یه جعبه کوچیک 🎁بهم داد و گفت: _اینو امین داده برای شما.😊 وقتی رفتن،بازش کردم.یه انگشتر عقیق😍💍 زنانه بود.خیلی زیبا بود.☺️😍زیرش یه یادداشت بود که نوشته شده بود: ✍با ارزش ترین یادگاری مادرم.✍ انگشتر به دستم کردم.خیلی به دستم میومد.☺️ برای عقد بزرگترها همه بودن.... عمه ها،عمو و خاله ی امین.پدربزرگ و مادربزرگ ها؛عمه و دایی و خاله ی من.مامان و بابا و علی و محمد و خانواده هاشون. محضر خیلی شلوغ شده بود... قبل از اینکه عاقد برای بار سوم بپرسه آیا وکیلم، 👈تو دلم گفتم ✨ خودت خوب میدونی من کی ام.😞فقط تو میدونی من چقدر گناهکارم.😞اینا فکر میکنن من خیلی خوبم،😞کمکم کن باشم.🙏✨ -عروس خانم آیا وکیلم؟ 👈تو دلم گفتم✨ با اجازه ی ،با اجازه ی (ص)،با اجازه ی رسولت(ع)،با اجازه ی زمانم(عج)، گفتم: _با اجازه ی خانم زینب(س)، پدرومادرم، بزرگترها،شهید رضاپور👣و همسرشون.. بله...💓☺️ صدای صلوات بلند شد. امین هم بله گفت☺️ و عاقد خطبه رو شروع کرد.... بعد امضاها و مراسم حلقه ها و پذیرایی،خیلی از مهمان ها رفته بودن. 💓امین💓 و محمد یه گوشه ای ایستاده بودن و باهم صحبت میکردن..اطرافم رو خوب نگاه کردم.هیچکس حواسش به من نبود...🙈 منم از فرصت استفاده کردم و خوب به امین نگاه کردم.❤️👀 جوانی بیست و چهار ساله،لاغر اندام که موها و ریش مشکی و نسبتا کوتاه و مجعدی داشت.☺️کت و شلواری که به سلیقه ی من بود خیلی به تنش قشنگ بود.😍 اقرار کردم خیلی دوستش دارم.😍 مریم اومد نزدیکم.آروم و بالبخند گفت: _بسه دیگه.خجالت بکش.پسر مردم آب شد.😉 امین متوجه نگاه من شده بود و از خجالت سرشو انداخته بود پایین.☺️😅به بقیه نگاه کردم.همه چشمشون به من بود و لبخند میزدن... از شدت خجالت سرخ شده بودم.سرمو انداختم پایین و دلم میخواست بخار بشم تو ابرها.😬🙈 سوار ماشین امین شدم... فقط من و امین بودیم.با آرامش واحترام گفت: _کجا برم؟😊 -بریم خونه ما.☺️☝️ دوست داشتم با امین بریم بهشت زهرا (س)پیش پدرومادرش... گرچه بهتر بود با لباس عقدم میرفتم ولی دوست همه کنن. ترجیح دادم چادر مشکی و لباس بیرونی بپوشم.لباس عقدم پوشیده بود ولی سفید بود و میکرد. گل خریدیم و رفتیم سمت بهشت زهرا(س). تو مسیر همش به امین نگاه میکردم👀❤️ ولی امین فقط به جلو نگاه میکرد. بهتر،منم از فرصت استفاده میکردم و چشم ازش برنمیداشتم.😇 یک ساعت که گذشت بالبخند گفت: _خب صحبت هم بفرمایید دیگه.همه ش فقط نگاه میکنید.😍😉 دوست داشتم زودتر باهام خودمونی حرف بزنه.از کلمات شما و افعال سوم شخص استفاده نکنه.🙈میدونستم امین خیلی با حجب و حیائه و اگه خودم بخوام مثل دخترهای دیگه رفتار کنم،این روند طولانی تر میشه.😬پس خودم باید کاری میکردم. گرچه ولی امین بود و معلوم نبود چقدر کنار هم میموندیم.نمیخواستم حتی یک روز از زندگیمو از دست بدم.دل و زدم به دریا و گفتم: _امین.☺️ بدون اینکه نگاهم کنه،سرد گفت: _بله.😐 این جوابی که من میخواستم نبود.🙁شاید زیاده روی بود ولی من وقت نداشتم.دوباره گفتم: _امین.☺️ بدون اینکه نگاهم کنه،بالبخند گفت: _بله.😊 نه.این هم نبود.🙈برای سومین بار گفتم: _امین.☺️ نگاهم کرد.چشم تو چشم.با لبخندگفت: _بله☺️ خوشم اومد ولی اینم راضیم نمیکرد.🙈برای بار چهارم گفتم: _امین.☺️ چشم تو چشم،بالبخند،با اخم ساختگی، گفت: _بله😠☺️ نشد.پنجمین بار با ناز گفتم:😌 _امییییین.☺️ به چشمهام نگاه کرد و بالبخند و خیلی مهربون گفت: _جانم😍 این شد.از ته دل لبخند زدم...😌😍 و همونجوری که چشم تو چشم بودیم، گفتم:...
☁️🌿 ⭕️ بدون ، مانند بدون است، مانند همان 📖 بدون علی(ع) است که خوارج داشتند.✖️ 🖇 مانند همان مسجد 🕌و محراب و منبری است که در آن علی(ع) را نفرین می‌کردند. 🚶🏻‍♀💔 💢در ما این رسم ، اخلاق‌مداری و باید فرو بریزد!✅ ⚠️یک مشکل دیگر ما «مهدویت‌گرایی بدون » است. 🚫بعضی‌ها بدون ، بدون جنگ، و بدون دارند، 👀انگار زمان(ع) می‌خواهند تشریف بیاورند و برای ما بگذارند،نماز بخوانند و به مشرّف شویم و دیگر هیچ❗️🚶🏻‍♀📗 که برای این نمی‌آیند، ⚖ برای کردن از قید ستم می‌آیند، که این‌کار با همراه است🔗🌱. ♨️ اگر کسی به معتقد باشد ولی نباشد، یا است یا و و دین☝️🏻 ♨️چون (ع) برای می‌آید و ما ایشان را برای ریاست جهان می‌خواهیم.🔦🌱 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈نود و هشتم ✨ ولی زندگی من و وحید و سختی هامون تازه شروع شد...😊 قبل عروسی وحید بهم گفت: _دوست داری ماه عسل کجا بریم؟ گفتم: _جاهایی که بریم ،تا من کنم... ☺️👌 -هر جایی که میتونیم بریم.😍 -هر جایی؟!!😅 یه کم دقیق نگاهم کرد.لبخند زد و گفت: _کربلا؟😍🌴 از اینکه اینقدر خوب منو میشناخت خوشحال شدم.گفتم: _میتونیم؟😍😳 یه کم مکث کرد و گفت: _یه کاریش میکنم.😉 بخاطر شرایط امنیتی کاریش بهش اجازه همچین سفری رو نمیدادن.خیلی تلاش کرد تا بالاخره تونست هماهنگ کنه که بریم. دو روز بعد عروسی راهی کربلا شدیم. 😍🌴🕌😍 دل تو دلم نبود.حال وحید هم مثل من بود.هیچ کدوممون روی زمین نبودیم. وقتی وحید روضه میخوند 😢هیچ کدوممون آروم شدنی نبودیم.😭😭حس و حالمون تعریف کردنی نبود.وقتی با هم بودیم باهم گریه میکردیم.هیچ کدوممون اصراری برای پنهان کردن اشک ها و بغض هامون نداشتیم... 😭🙏😭نگران ریا شدن نبودیم. 💝من و وحید یکی بودیم.💝 کافی بود اسم حسین(ع)رو بشنویم اشک مثل سیل از چشمهامون جاری میشد. ساعت ها تو بین الحرمین می نشستیم،به گنبد امام حسین(ع)نگاه میکردیم، گریه میکردیم.👀😭👀به گنبد حضرت اباالفضل(ع)نگاه میکردیم، گریه میکردیم.👀😭 خیلی ها گفتن اونجا برای ما هم دعا کنید ولی ما اونجا حتی به خودمون هم فکر نمیکردیم.اونجا فقط حسین(ع) بود و . 👈اصلا وحید و زهرا مطرح نبود.👉 فقط حسین(ع) بود و اشک.💖😭اونجا حتی نیاز نبود کسی روضه بخونه.به هر جایی نگاه میکردیم روضه بود.آب..خیمه گاه..آفتاب سوزان...داغی زمین..تل...بچه ها..گودال....همه روضه بود. هردومون برای اولین بار بود که میرفتیم. هردو مون داشتیم دق میکردیم.نفس کشیدن تو کربلا واقعا سخت بود.زنده بودن تو کربلا باعث شرمندگی بود. شرمنده بودیم که چرا با این همه مصیبت ما هنوز زنده ایم.شرمنده بودیم که خدا،حسینش(ع) رو فدای تربیت شدن ما کرد و ما هنوز................😭😓😭 اون سفر برای هردومون سفر عجیبی بود. وقتی برگشتیم هم قلب و روحمون😣 اونجا بود. قبل از سفر کربلا مداحی های وحید سوزناک و با گریه بود.خودش هم گریه میکرد ولی بعد از سفر کربلا مداحی کردن براش خیلی سخت شده بود.😣😭وقتی مداحی میکرد خودش هم آروم شدنی نبود.مجلس ملتهب میشد.😫😭دیگه هیچ وقت روضه گودال نخوند.وقتی روضه میخوند همه نگران سلامتیش بودن.دیگه کمتر بهش میگفتن مداحی کنه.من حالشو میفهمیدم.بعد از سفر کربلا منم تو روضه ها دلم میخواست بمیرم از غصه.😣😭 هروقت وحید میرفت هیئت، منم باهاش میرفتم.همه میدونستن من و وحید با هم ازدواج کردیم و منو خانم موحد😍 صدا میکردن. یه شب که هیئت تموم شد نزدیک ماشین با یه خانمی که تو هیئت با هم دوست شده بودیم،صحبت میکردم.وحید با آقایی نزدیک میشد.قبل از اینکه وحید چیزی بگه اون آقا گفت: _سلام خانم روشن. از اینکه کسی تو هیئت منو به فامیل خودم صدا کرد تعجب کردم.نگاهش کردم.سهیل صادقی بود. سرمو انداختم پایین و سلام کردم.بعد احوالپرسی همسرش رو معرفی کرد.همون خانمی که قبلش داشتم باهاش صحبت میکردم.دختر خیلی خوبی بود.بعد احوالپرسی وحید به آقای صادقی گفت: _ماشین آوردی؟😊 آقای صادقی گفت: _آره.ممنون.مزاحمتون نمیشیم.☺️ خداحافظی کردیم و رفتن.وقتی تو ماشین نشستیم وحید گفت: _سهیل پسر خیلی خوبیه.به اون چرا جواب رد دادی؟😊 از حرفش تعجب کردم.لبخندی زد و گفت: _این روزها خیلی ها وقتی میفهمن با تو ازدواج کردم یه جوری نگاهم میکنن.از نگاهشون معلومه قبلا خاستگار تو بودن. -چند وقته میشناسیش؟😅 -چند سالی هست.😊 -از گذشته ش چیزی بهت گفته؟ -یه چیزایی. -چی مثلا؟😅 -گفته بود تو یه مسائل دینی ابهاماتی داشته و یه دختری کمکش... حرفشو نصفه گذاشت و به من نگاه کرد. -تو کمکش کردی؟؟!!!!!😳 -آقای صادقی بهت گفته بود دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه؟ وحید با تعجب گفت: _تو بهش گفته بودی؟؟!!!!!!!😧😳 -میبینی خدا چقدر حواسش به ما هست. یه حرف رو خودش به زبان من میاره،بعد با واسطه به شما میرسونه که من و شما الان اینجایی باشیم که هستیم.☺️ سه هفته بعد از اینکه از کربلا برگشتیم، وحید یه مأموریت یک ماهه رفت.... دلم خیلی براش تنگ شده بود....
🔴 جواب قرآن به علت تنها گذاشتن امام قائم عج💔 🌕 چرا مردم به فکر هرچیزی هستند جز مهدی عج. 😢🔗چرا کانالها و پیج های و شغلی و و سرگرمی و بازی به میلیون ها نفر میرسد🔎 اما کانال های کم تعداد ترینند؟😔 😔 ⭕️ چرا سهم امام فقط مهدوی جمعه هاست؟🍂🍂 🌕 جواب در آیه سوره جمعه میباشد 💢ﻭ ﭼﻮﻥ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻳﺎ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺁﻥ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺍی (قیام کرده ای) ﻛﻨﻨﺪ. 🚶‍♂🚶‍♀ ♨️ﺑﮕﻮ ﻭ ﺛﻮﺍبی ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻭ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯی ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ💯💫 🔖سوره جمعه به ظهور اشاره دارد، «کَ قائما» یعنی تو را، قائم را.. ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
🇮🇷حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ🇮🇷
امیرالمومنین‌‌علیه‌السلام : والله‌اگرتمام‌زمین‌ازدشمن‌پرشـود ومن‌یک‌تنـه‌باآنهامواجه‌شوم، نه‌باڪی‌دا
یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن ْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه ُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (سوره مائده ای‌مردم ؛ من‌درتبليغ‌آن‏چه‌خداوندبرمن نازل‌فرموده،كوتاهى‌نكرده‏‌و اكنون‌سبب‌نزول‌آيه‌رابيان می‌كنم:همانا سلام (نام‌خداوند) برمن‌فرودآمدوفرمانى‌آوردكه دراين‌مكان‌به‌پاخيزم‌وبه‌هر سفيدوسياهى‌اعلام‌كنم‌كه (علیه‌السلام) و و من درميان‌امت‌و پس‌ازمن است،جایگاه‌اونسبت به من، مانند  جایگاه هارون است نسبت به موسى (علیه‌السلام) ؛ جز اين‏كه‌پيامبرى‌پس‌ازمن نخواهدبود. منابع: فرازی‌ازخطبه‌غدیرخم ◌¦↫ ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
🔴 جواب قرآن به علت تنها گذاشتن امام قائم عج💔 🌕 چرا مردم به فکر هرچیزی هستند جز مهدی عج. 😢🔗چرا کانالها و پیج های و شغلی و و سرگرمی و بازی به میلیون ها نفر میرسد🔎 اما کانال های کم تعداد ترینند؟😔 😔 ⭕️ چرا سهم امام فقط مهدوی جمعه هاست؟🍂🍂 🌕 جواب در آیه سوره جمعه میباشد 💢ﻭ ﭼﻮﻥ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻳﺎ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺁﻥ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺍی (قیام کرده ای) ﻛﻨﻨﺪ. 🚶‍♂🚶‍♀ ♨️ﺑﮕﻮ ﻭ ﺛﻮﺍبی ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻭ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯی ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ💯💫 🔖سوره جمعه به ظهور اشاره دارد، «کَ قائما» یعنی تو را، قائم را.. ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
🇮🇷حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ🇮🇷
⚘السَّلامُ عَلیڪَ ایُّهَا المُقَدَّمُ المَامول ⚘السَّلامُ عَلَیڪَ بِجَوامِعِ السَّلام ♼سلام بر تو اے
💌 🔗چگونه برای زمان(عج) نامه بنویسیم؟ 💟علامه مجلسی نقل مى کند که هر که داشته باشد، آن را در اى بنویسد و در یا عمیق یا آبى بیاندازد و آن نامه به صاحب الزمان (عج) مى رسد.✔ 💟اگر درخواست حاجت از اطهار (ع)، وقتى با نیّت خالصانه و صادقانه صورت گیرد، قطعاً سبب بذل و عنایات خاصّ آنان خواهد شد؛ چون هیچ ارتباطى با رحمت و فیض الاهی پاسخ و اثر نمى ماند💯. ♻️اما این به معناى خواسته مطرح شده و برآمدن نیست؛ زیرا برآمدن یک گاهى به جهات مختلف نیست، که در این صورت و نعمت هاى دیگرى در و براى او مى شود.🌻 🌸🌿نفس با امام زمان (عج) و درخواست از وی آثار سازنده و دارد. این درخواست می تواند بهصورت قلبى یا لفظى و حتى کتبى باشد. 📝نوشتن کتبى براى حضرت راهى براى ایجاد با او است و در وقت و حاجت مى توان این کار را داد و به نحوه خاصّی از نیاز ندارد. 🔖البته (به نقل از مصباح کفعمی) نقل مى کند که هر که داشته باشد، آن را در رقعه و نامه اى بنویسد و در یکى از امامان (ع) بیاندازد و یا آن را ببندد و کند و از خاک پاک بسازد و نامه را در میان آن و در 🌊یا عمیق یا گودال آبى بیاندازد و آن نامه به حضرت الزمان (عج) مى رسد و آن حضرت عهده دار حاجت او مى گردد. و نامه اى که نوشته مى شود با این عبارت است:👇 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کَتَبْتُ إِلَیْکَ یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ مُسْتَغِیثاً وَ شَکَوْتُ مَا نَزَلَ بِی مُسْتَجِیراً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بِکَ مِنْ أَمْرٍ قَدْ دَهِمَنِی وَ أَشْغَلَ قَلْبِی وَ أَطَالَ فِکْرِی وَ سَلَبَنِی بَعْضَ لُبِّی وَ غَیَّرَ خَطَرَ النِّعْمَةِ لِلَّهِ عِنْدِی أَسْلَمَنِی عِنْدَ تَخَیُّلِ وُرُودِهِ الْخَلِیلُ وَ تَبَرَّأَ مِنِّی عِنْدَ تَرَائِی إِقْبَالِهِ لِی [إِلَیَ‏] الْحَمِیمُ وَ عَجَزَتْ عَنْ دِفَاعِهِ حِیلَتِی وَ خَانَنِی فِی تَحَمُّلِهِ صَبْرِی وَ قُوَّتِی فَلَجَأْتُ فِیهِ إِلَیْکَ وَ تَوَکَّلْتُ فِی الْمَسْأَلَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْکَ وَ فِی دِفَاعِهِ عَنِّی عِلْماً بِمَکَانِکَ مِنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَلِیِّ التَّدْبِیرِ وَ مَالِکِ الْأُمُورِ وَاثِقاً مِنْکَ بِالْمُسَارَعَةِ فِی الشَّفَاعَةِ إِلَیْهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی أَمْرِی مُتَیَقِّناً لِإِجَابَتِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِیَّاکَ بِإِعْطَائِی سُؤْلِی وَ أَنْتَ یَا مَوْلَایَ جَدِیرٌ بِتَحْقِیقِ ظَنِّی وَ تَصْدِیقِ أَمَلِی فِیکَ فِی أَمْرِ کَذَا وَ کَذَا مِمَّا لَا طَاقَةَ لِی بِحَمْلِهِ وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتُ مُسْتَحِقّاً لَهُ وَ لِأَضْعَافِهِ بِقَبِیحِ أَفْعَالِی وَ تَفْرِیطِی فِی الْوَاجِبَاتِ الَّتِی لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیَّ فَأَغِثْنِی یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ عِنْدَ اللَّهْفِ وَ قَدِّمِ الْمَسْأَلَةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَمْرِی قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ فَبِکَ بَسَطَتِ النِّعْمَةُ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لِی نَصْراً عَزِیزاً وَ فَتْحاً قَرِیباً فِیهِ بُلُوغُ الْآمَالِ وَ خَیْرُ الْمَبَادِی وَ خَوَاتِیمِ الْأَعْمَالِ وَ الْأَمْنِ مِنَ الْمَخَاوِفِ کُلِّهَا فِی کُلِّ حَالٍ إِنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لِمَا یَشَاءُ فَعَّالُ وَ هُوَ حَسْبِی وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فِی الْمَبْدَإِ وَ الْمَآل‏». [1] 🔗آن گاه آن نهر جارى یا گودال آب مى آید و بر یکى از وکلاى اعتماد و توجه نماید (یعنى به بن سعید عمروى یا فرزندش بن عثمان یا بن روح و یا بن محمد سمرى که از وکلاى خاص حضرت حجت (عج) بوده اند) و📩 سپس نامه خود را در آن نهر و یا چاه و یا گودال آب که ان شاءالله حاجت او مى شود. [2] ((البته نمی توان به صورت قطعی اعلام کرد که این دستور، برگرفته از روایتی از معصومان باشد)) منابع: [1] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 29 – 30، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق. [2] . شیخ عباس، قمی، منتهى الآمال، ج 2، ص 869‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
12.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥زندگی پس از زندگی ای کاش 😭حسین(ع) 😭 ندیده بودم ... 👌پیشنهاد دانلود التماس دعای فرج(صلوات) ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
آمدنی نیست، آوَردَنیست" ✨ حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم. 📚 مصباح الهُدی ص ۳۱۹ از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید. 📚 بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳ تا ما نخواهیم، او نمی آید... کافیست از خودمان شروع کنیم.. تعجیل درفرج مولا صاحب الزمان 3 صلوات ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
♡┅═════════════﷽══┅┅ ❣ ﴿ألسّـــــلٰام؏َــلّیک‌، یٰـــــاأبٰـــــاصآلِح ألمَهـــد؎ﷺ..𔘓﴾ ↫اِ؎مَسیحـــــآ؎دِلِ ◇ " حَضـــــرتِ زَهـــراۜ۔۔𑁍"بَـــــرگـــــرد↬ ↶بےتــُـــو تـــٰــا «صُبـــــح فَـــــرج۔۔۔𔘓» ، ◇خِیـــــر دَر ایـــــن‌ دُنیـــــآ نیـــــست.↷ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh
آمدنی نیست، آوَردَنیست" ✨ حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم. 📚 مصباح الهُدی ص ۳۱۹ ‌ از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید. 📚 بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳ تا ما نخواهیم، او نمی آید... کافیست از خودمان شروع کنیم.. تعجیل درفرج مولا صاحب الزمان 3 صلوات ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh