کسی که آمریکا را به زانو در آورد
✍رهبر انقلاب: حاج قاسم سلیمانی به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همهی نقشههای نامشروع آمریکا در منطقهی غرب آسیا را خنثی کند. این آدم توانست در مقابل همهی نقشههایی که با پول، با تشکیلات تبلیغاتیِ وسیع آمریکایی، با تواناییهای دیپلماسیِ آمریکایی، زورگوییهایی که آمریکاییها روی سیاستمدارانِ دنیا بخصوص کشورهای ضعیف دارند، تهیّه شده بود قد علَم کند و این نقشهها را در این منطقهی غرب آسیا خنثی کند.
۱۳۹۸/۱۰/۱۸
ریشهای ترین جهاد
رهبر معظم انقلاب:
نخستین توصیهی من #امید و #نگاه_خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همهی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است.
📄۹۷/۱۱/۲۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیههای اساسی : سبک زندگی :.
(بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به ملت ایران)
#خاطره_بازی
چوپان یکی از روستاهای اطراف وقتی دید دنبال پیکر شهدا میگردیم، گفت حدود یک کیلومتر پایینتر از این مسیر باغ دارد که خیلی وقت پیش وقتی میخواسته چاه حفر کند با پیکر انسانی برخورد میکند و بعد و همانجا رهایش میکند.
ما فردای آن روز با همکاری آن چوپان راهی مسیر شدیم، یک ساعت طول کشید و بلاخره به مقصد رسیدیم گروه خیلی سریع آن مکان را حفر کردند و آن شهید را در آوردیم ابتدا احساس کردیم مربوط به نیروهای رژیم بعث است، پلاک هم نداشت، جیبهای شهید را گشتیم چند ریال ایرانی و با همین نشانه کوچک فهمیدیم که از بچههای خودمان است. از این صحنهها در عراق زیاد دیدیم و به عشق این چیزها دلمان میخواهد راهی را که در پیش گرفتهایم ادامه دهیم.
روزهای زیادی در سرمای طاقتفرسای زمستان و گرمای سوزنده در کوهها و مناطق عملیاتی به دنبال یاران جبهه و جنگ گشتیم از ایران تا عراق پیکر بیش از یک هزار و 500 نفر از عزیزانمان را بعد از گذشت سالها از دل خاک بیرون کشیدهایم عزیزانی که خانوادههایشان با گذشت چندین دهه هنوز چشم به راهشان بودند.
بودند شهیدان تفحص شدهای که در گمنامی تمام پیدا شدند و به عنوان شهدای گمنام در شهرهای مختلف به خاک سپرده شدند در طول انجام تمام این عملیاتهای تفحص مدد شهدا را در کنار خود احساس میکردیم، نقش من به خاطر اینکه تسلط به زبان کردی هم عراق و ایران داشتم بیشتر راهنمایی و ارتباط با مردم بود تا کار بهتر جلو برود.
ادامه دارد....
چه کسی می گوید
بهشت همیشه باید سرسبز باشد
اینجا بهشت خاکی ست
خاکی خاکی ....
مثل چادر مادرمان ....
▫️رزمندگان عزیز هشت سال دفاع مقدس، مدافع حرم و وطن و جبهه مقاومت اسلامی
▫️خانواده معزز شهدا
▫️خادمین و زائرین عزیز راهیان نور
🔹 جهت ارسال مطالب، خاطرات، روایتگری ها، دلنوشته های شیرین و ناراحت کننده خود و یا نزدیکانتان و درج در کانال هزار مناره در بخش #خاطره_بازی با نام خودتان لطفا با ما در ارتباط باشید.
@hezarmanarah
سیره فاطمی
رفتارهای اجتماعی سیاسی حضرت فاطمه زهرا(س)
حضرت زهرا(س)، دختر رسول بزرگواری است که «مدنیت اسلام» را بر پایه وحی پدید آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعی و نظارت بر عملکرد مسئولان و حساسیت به معروف و منکر را آموخت و لذا به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی بیتفاوت نبود و همواره جبهه حق را یاری میکرد و معتقد بود بیتفاوتی در قبال آنچه در جامعه میگذرد، بخصوص در زمینه وضعیت سیاسی و اجتماعی و حقوق عمومی، دور از روش و منش اسلامی است.
پس از رحلت پیامبر(ص) که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، او همراه زنان بنیهاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبهای که پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حقکشیها و فراموش کردن وصیت رسول خدا(ص) و جان گرفتن دوباره سنتهای جاهلی انتقاد کرد و ریشههای سهلانگاری در دفاع از حق، و فراموش کردن توصیههای قرآن و پیامبر را در عادت کردن به زندگی مرفه و دنیادوستی و لذتطلبی دانست و افرادی را که به سرعت، دستاوردهای وحی و دین و خدمات و زحمات پیامبر را از یاد بردند، نکوهش کرد.
خطبه او (که تاکنون بارها از سوی دانشمندان دینی شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعی و حضور در صحنه دفاع از بنیانهای دینی و مبارزه با بدعتها و غفلتهاست.
فاطمه زهرا(س) تلاش برای اثبات حق و ولایت علی(ع) و مبارزه با انحراف در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود میدانست.
#طنز_جبهه
ریشه اش در کربلاست :
شب عاشورا قبل از اینکه موضوع فردا جدی اعلام بشود به جماعتی که در محضر آقا ابی عبدالله علیه السلام هستند، ما این حرفها را (شوخی و طنز) نمی شنویم. انگار یک حالت سنگینی بر کربلا حاکم است. اما شب عاشورا بعد از اینکه در جناح دشمن جنب و جوشی شد، حضرت زینب به امام حسین علیه السلام خبر دادند. حضرت به اباالفضل فرمودند برو ببین که چه خبر است؟ حضرت رفتند و برگشتند، گفتند که تصمیم دارند حمله کنند. حضرت فرمودند برو اگر ممکن است مهلت بگیر. امشب ما می خواهیم نماز بخوانیم ؛ قرآن بخوانیم؛ دعا کنیم؛ استغفار کنیم.
🔰 در دیدار خانواده دانشمند برجسته و ممتاز هستهای و دفاعی کشور مطرح شد؛
👈🏻تجلیل #رهبر_انقلاب اسلامی از برجستگیهای علمی و فنی و اخلاص شهید فخریزاده
🔺️خانواده دانشمند برجسته و ممتاز هستهای و دفاعی کشور شهید محسن فخریزاده عصر امروز (دوشنبه) با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
❣حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با تجلیل از برجستگیهای علمی و فنی #شهید فخریزاده و حضور سختکوشانه آن دانشمند عالیمقام در میدان علم و عمل، گفتند: علوّ مقامی که خداوند با شهادت به آن بزرگوار عطاء کرد، مزد زحمات و اخلاص کمنظیر او بود و این مقام با هیچیک از مقامهای دنیوی قابل مقایسه نیست.
📌رهبر انقلاب اسلامی، عظمت یافتن نام شهید فخریزاده در میان عموم مردم و ابراز تأسف بسیاری از جوانان از ناشناخته بودن او در زمان حیاتش را از دیگر آثار اخلاص شهید دانستند.
ایشان همچنین گفتند: همسران شهدا در اجر آنها شریک هستند و از خداوند میخواهیم که صبر و آرامش خود را بر دلهای شما نازل فرماید و به توفیق الهی بتوانید حرکت خود را متناسب با شأن شهید ادامه دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_شبانه_قرآنی
🌹💐تقدیم به روح پاک و مطهر شهدای خواص،شهدای مقاومت بخصوص سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی،شهید ابومهدی المهندس،شهیدپورجعفری.🍂
✍رهبر انقلاب :
اینکه میبینید ما گفتیم ۱۴ سکه بیشتر را عقد نمیکنیم، نه برای این است که چهارده سکه بیشتر اشکالی در ازدواج ایجاد میکند. خیر. چهارده هزار سکه هم باشد، ازدواج اشکالی ندارد. فرقی ندارد. برای این است که آن جنبهی معنوی ازدواج، غلبه پیدا کند بر جنبهی مادّی. اگر تشریفات را کم کردید، جنبهی معنوی تقویت خواهد شد.
مهریّه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدّس یک مهریّهای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. امّا نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
۱۳۷۴/۵/۱۸
#خاطره_بازی
از رویای صادقه تا پیداشدن پیکر دو شهید
سال 70 در منطقه عملیاتی والفجر 4 یک جایی هست به نام قله 450، در آنجا خیلی شهید پیدا کردیم شاید حدود 30 شهید، بعد از آن زمان، بیشتر شهدا را از طریق اطلاعات و کروکی اسرا و رزمندگانی که آن زمان در مناطق عملیاتی بودند پیدا میکردیم.
قرار شد فردای آن روز منطقه دیگری را کاوش کنیم، من آن شب خواب دو شهید دیدم که به من میگویند شما دو نفر را جا گذاشتهاید بعد شهدای عزیز رو به من کردند و جای خودشان را با دست به من نشان دادند و به من گفتند ما را هم با خودتان ببرید.
جریان خواب را با اعضای گروه در میان گذاشتم و از آنها خواستم به همان مکانی که روز گذشته تفحص کرده بودیم برگردیم، به بچهها گفتم باید این سنگها را برداریم خدا گواه است همان جایی که در خواب به من نشان داده بودند با همان کیفیت آن دو شهید را پیدا کردیم.
هدیه شهدا به گروه تفحص
روزی در منطقه حاج عمران دنبال شهدا میگشتیم مطمئن بودیم پیکر چند تن از شهدای عزیزمان در همان نقطه جا مانده است، روزانه حدودا 8 الی 9 ساعت با مشکل قطعی برق مواجه بودیم هوا سرد بود برف زمین را فرا گرفته بود، نفت هم نمیتوانستیم پیدا کنیم از لحاظ گرمایشی دچار مشکل شدید بودیم به طوری که 48 ساعت بدون نفت سرکردیم هوا به شدت سرد و استخوانسوز بود، حتی بیل مکانیکی هم به زور در آن شرایط سخت و یخبندان قادر به کار بود..
برادر گلمحمدی با بیل مکانیکی در حال کار بود میخواستند جای بیل را عوض کنند بیل زمین را شکافت، در میان تعجب و ناباوری جمع، پیت پر نفت مربوط به دوران دفاع مقدس یعنی اوایل سال 62 پیدا کردیم.
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
” من يه سربازم! “
#سریالآقازده📺
#سیره_فاطمی
منزلت ویژه حضرت فاطمه (س)
نسبت داشتن با رسول خدا صلیالله علیه و آله یکی از امتیازات ویژه آن بانوی مکرم است. در واقع آن حضرت علاوه بر اینکه دختر نبی مکرم اسلام بودند، به شدت مورد علاقه و مورد توجه آن حضرت قرار داشتند. به اندازه ای که علاقه و محبت نبی مکرم اسلام به حضرت فاطمه سلامالله علیها در همه منابع و آثار تاریخی شیعه و حتی اهل سنت هم نوشته شده است. از طرف دیگر آن بانوی گرامی همسر حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بودند، یعنی شخصیتی که در بین صحابه دارای جایگاه و موقعیت خاص و ویژه ای بود. در کنار همه این موارد، دانش، فضل و اندیشه والای آن بانوی مکرم نهتنها در تربیت فرزندانشان بروز و ظهور پیدا کرد، بلکه در سخنرانی ها و خطبه ها نیز بر مردم آشکار می شد و همه می دانستند ایشان دانشمند و عالم بزرگی هستند. حضرت زهرا سلامالله علیها قائم به رضای خدای بودند. به همین دلیل حقخواهی و موقعیت طلبیهایی که از انسانهای معمولی سر میزند، در سیره و منش ایشان جایی نداشت. ایشان تنها دلسوز مردم و بنده خدا بودند که حق بندگی را ادا می کردند و برای مردم به عنوان راهنما حاضر می شدند. نه اینکه مزدی از کسی بخواهند یا در پی به دست آوردن موقعیت و جایگاه و اموالی باشند. اگر به تاریخ توجه کنیم و نقل قولهای مختلفی که به ویژه در منابع اهل سنت از زندگی اجتماعی حضرت زهرا سلامالله علیها دیده می شود به این نتیجه میرسیم که مطلقاً در زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها رد پایی از شیوه زیست اجتماعی مثل آن چیزی که در زندگی عامه مردم میبینیم، دیده نمی شود. با تأکید بر اینکه حضرت فاطمه سلامالله علیها مقام علمی و معنوی بالایی داشتند و در مقام نقشآفرینی هدایتگر تمام و کمال جامعه بودند. یکی دیگر از آموزه های زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها این است که آن حضرت در همه شرایط و حتی در آستانه شهادت خود، به شدت و با دقت به ارزش های اسلامی پایبند بودند. همین طور است. ایشان به اندازه ای از عفت و حیا برخوردار بودند که حتی نگران بودند مبادا بعد از شهادت ایشان این عفت خدشه دار شود. به همین دلیل طبق روایت معتبری، پیش از شهادت خود و در روزهای پایانی عمر مبارک شان به اسامه بنت امی که همسر جعفر بن ابیطالب بود، فرموده بودند از این موضوع که پیکر بیجان زنها را روی تخته ای قرار داده و بر رویش پارچه ای می کشند، خرسند نیستم. از آنجا که اسماء جزء افرادی بود که از حبشه مهاجرت کرده بودند، به آن حضرت عرض کرد که در حبشه جعبه ای هست که بدن اموات را در آن قرار می دهند و به این صورت چیزی از پیکر آنها مشخص نیست. به این ترتیب به خواست حضرت زهرا سلامالله علیها، اسماء بنت عمیس چیزی از نوع تابوت بدون در درست کرد که آن حضرت آن را پسندیده و وصیت کردند که وقتی از دنیا رحلت کردند، از این تابوت برای حمل ایشان استفاده شود. دقت کنید که عفت و حیای حضرت زهرا سلامالله علیها تا چه اندازه است که حتی نگران هستند پس از شهادت چه اتفاقی خواهد افتاد. اینها درس بزرگی برای مردم ماست. چه زنها و چه مردها باید عفت و حیا را از آن حضرت یاد بگیرند. البته همه این موارد با حضوری مؤثر در اجتماع همراه بوده و در کنار نقش کامل همسری، مادری و فرزندی به کمال جا گرفته است.
ادامه دارد...
#حاج_قاسم
س: سلمان و راه دیگر عشقی، سلیمانی!
ل: لقمان و گاه دیگر عشقی، سلیمانی!
ی: یعقوب و سرباز عزیز یوسف زهرا
م: مقداد شاه دیگر عشقی، سلیمانی!
ا: انسان، فرشته، بهتر از هردو مسلمانی
ن: نام و نگاه دیگر عشقی، سلیمانی!
ی: یکلحظه از چشم تو را باید کنم تصویر
عمار ماه دیگر عشقی، سلیمانی!
#دبیر_اولین_کنگره_ملی_شهدای_دانش_آموز_دختر
زهرا ابراهیمی دبیر کنگره ملی شهدای دانشآموز دختر درباره نخستین کنگره ملی «شهدای دانشآموز دختر» اظهار کرد: طیسالهای گذشته چنین برنامهای پیرامون دختران شهید کار نشده بود.
وی افزود: تیمی از دانشآموزان دختر به عنوان فرمانده دانشآموزی در مدارس داریم که تصمیم گرفتند الگویی از دختران دهههای 50 و 60 که کارهای بزرگی انجام داده بودند را به هم سنوسالان خود معرفی کنند.
دبیر کنگره ملی شهدای دانشآموز دختر اضافه کرد: هدف از این کنگره الگوسازی از زندگی شهدای دختر بر پایه شاخصهای امامین انقلاب بود. برای اینکه کار به خوبی انجام شود شاخصههای زنان الگو و تراز شاخصههای تربیت شدگان مکتب امامین را که در دهههای 50 و 60 در مکتب حضرت امام (ره) تربیت شدند و به شهادت رسیدند را بررسی کردیم تا بتوانیم از این طریق الگویی برای دختران بر محور تبیین معرفی شهدای دانشآموز ارائه دهیم.
#طنز_جبهه
ایرانی گیلانی
هفت - هشت تا مجروح بودیم در یک اتاق بزرگ، از هر ملیتی! اصفهانی، لر، آذری، شیرازی، کرد و بلوچ !
از هر کدام مان صدایی بلند میشد: اصفهانی ناله میکرد، لره با یا حسین (علیهالسلام) گفتن سعی میکرد دردش را ساکت کند، بلوچه از شدت درد میلههای دو طرف تخت را گرفته بود و فشار میداد و شرشر عرق میریخت و من هم خجالت و رودربایستی را گذاشته بودم کنار و یک نفس نعره میکشیدم و ننهام را صدا میکردم!
فقط نفر آخر که یک رشتی بود، هم درد میکشید و هم میان آه و نالههایش کرکر میخندید . کمکم ماهایی که ناله میکردیم توجهمان به او جلب شد.
حالا ما هفت نفر داشتیم او را نگاه میکردیم و او آخ و اوخ میکرد و بعد قهقهه میزد و میخندید. مجروح بغل دستیام که جفت پاهایش را گچ گرفته و سر و صورتش را باندپیچی کرده بودند، با لهجه اصفهانی و نگرانی گفت ببینم مگر بخش موجیها طبقه بالا نیست؟
مجروح آن طرفی که بلوچ بود گفت: فکر کنم هم مجروح شده هم موجی.
با نگرانی گفتم: نکند یکهویی بزنه سرش و بلند شود و دخلمان را بیاورد؟!
مجروح رشتی خندهاش را خورد چهرهاش از درد در هم شد و با لهجه غلیظ گیلکی گفت: شماها نگران من هستید؟
مجروح بلوچ گفت: بیشتر نگران خودمانیم. تو حالت خوبه؟
بنده خدا دوباره به قهقهه خندید و ما بیشتر نگران شدیم. داشتیم ماستهایمان را کیسه میکردیم. من یکی که اگر پاهایم آش و لاش نشده بود، یک لحظه هم معطل نمیکردم و جانم را بر میداشتم و میزدم به چاک.
مجروح رشتی ناله جانسوزی کرد و گفت: نترسید من حالم خوبه؟
مجروح اصفهانی گفت: معلومه!
و به سر و وضع او اشاره کرد مجروح رشتی دوباره خندید و گفت: نترسید من همهاش یاد مجروح شدنم میافتم و به خاطر همین میخندم.
با تعجب پرسیدم: مگه تو چهطوری مجروح شدی که خنده داره؟
اولش نمیخواست ماجرا را برایمان تعریف کند اما من و بچههای دیگر که توجهشان جلب شده بود آنقدر به مجروح رشتی اصرار کردیم تا اینکه قبول کرد واقعه مجروح شدنش را برایمان تعریف کند مجروح رشتی چند بار ناله و هروکر کرد و بعد گفت: من و دوستانم که همه با هم همشهری بودیم، در محاصره دشمن افتاده بودیم. دیگر داشتیم شهادتینمان را میخواندیم.
دشمن هم لحظه به لحظه نزدیکمان میشد بین ما هیچکس سالم نبود همگی لت و پار شده و نای تکان خوردن نداشتیم.
داشتیم خودمان را برای رسیدن دشمن و خوردن تیر خلاصی و رفتن به بهشت آماده میکردیم که...
مجروح رشتی بار دیگر به شدت خندید از خنده بلندش ما هم به خنده افتادیم. مجروح رشتی که با هر خنده بلند یک قسمت از پانسمان روی شکمش خونی میشد
ادامه داد: آره... داشتیم آماده شهادت میشدیم که یکهو از طرف خط خودی فریاد یا حسین(علیهالسلام) بلند شد من که از دیگران سالمتر بودم! به زحمت تکانی به خودم دادم و نیمخیز شدم. دیدم که دهها بسیجی دارند تخته گاز به طرفمان میآیند با خوشحالی به دوستانم گفتم: بچهها دارند میآیند.
بعد همگی با خوشحالی و به خیال اینکه آنها از لشکر خودمان هستند شروع کردیم به زبان گیلکی کمک خواستن و صدا زدن آنها.
مجروح رشتی دوباره قهقهه زد و قسمتی دیگر از پانسمان سرخ شد.
- اما چشمتان روز بد نبیند همین که آن بسیجیها به نزدیکیمان رسیدند، یکیشان به زبان ترکی فریادی زد و بعد همگی به طرف ما بدبختها که نای تکان خوردن نداشتیم تیراندازی کردند...
حالا ما مثل مجروح رشتی میخندیدیم و دست و پا میزدیم و بعضاً قسمتی از پانسمان زخمهایمان سرخ میشد.
- بله آن بنده خداها وقتی سر و صدای ما را میشنوند، خیال میکنند ما عراقی هستیم و داریم به زبان عربی داد و هوار میکنیم! دیگر نمی دانستند که ما داریم به زبان گیلکی داد و فریاد میکنیم.
من که از دیگران بهتر فارسی را بلد بودم، شروع کردم به فارسی حرف زدن و امان خواستن و ناله کردن. یکیشان با فارسی لهجهدار فریاد زد: آهای !مگر شماها ایرانی هستید؟
با هزار مکافات توی آن تاریکی و آتش و گلوله حالیشان کردم که ما هم ایرانی هستیم اما گیلانی!
بنده خداها به ما که رسیدند، کلی شرمنده شدند بعدش با مهربانی زخمهایمان را پانسمان کردند و بیسیم زدند عقب تا بیایند ما را ببرند حالا من که در بین دوستانم بهتر فارسی حرف میزدم با کسی که بین ترکها فارسی بلد بود نقش مترجم را بازی میکردیم و هم قربان صدقه یکدیگر میرفتیم و هم فحش میدادیم و گله میکردیم که چرا به زبان آدمیزاد کمک نخواستهایم و منظورمان را نرساندهایم!
تا نیم ساعت درد یادمان رفت و ما هم مثل مجروح رشتی میخندیدیم و ناله میکردیم. پرستار آمد وقتی خنده و نالهمان را دید با تعجب پشت دستش زد و با لهجه ترکی گفت: وا، شماها خل و چل شدهاید؟
هر هشت نفری با صدای بلند خندیدیم و پرستار جانش را برداشت و فرار کرد