eitaa logo
مباحث مهدویت ونقد احمداسماعیل (دجال بصره)
4.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
839 ویدیو
106 فایل
کانال مباحث مهدویت درروبیکا https://rubika.ir/joinc/IJAJBGE0TBFSYRHTOKXJVBUEPQBZOXHU کانال مباحث مهدویت در تلگرام https://t.me/+B5k0TWG6LR0yOGY0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
4_5938360764296335242.ogg
زمان: حجم: 16.46M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۱۲ ╣◆ادامه گفتار دوم: ستیزه با علم ╣◆سخن دوم : علم رجال ◆بررسی احادیث موافقت ◆حدیث (۱) ◆حدیث (۲) ◆حدیث (۳) ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ بررسی احادیث موافقت حال با ذکر این مقدمه، روایات مورد استناد جریان احمد بصری را مورد بررسی قرار داده و پرده از حقیقت این معیار بر می داریم، و پیشاپیش تذکر می دهیم که این روایات بر دو دسته هستند: (1) آنها که فقط از موافقت یا مخالفت با قرآن سخن گفته اند، (2) آنها که موافقت و مخالفت با سنت را نیز ضمیمه این ملاک قرار داده اند. و قسم اول بر دو شاخه است: الف) احادیثی که هم موافقت و هم مخالفت قرآن را به عنوان معیار حجت بودن حدیثِ موافق و باطل بودن حدیثِ مخالف بیان نموده اند. ب) احادیثی که فقط موافقت را ذکر کرده و نسبت به معیار حدیث باطل ساکت اند، یا فقط مخالفت را بیان نموده و نسبت به معیار حدیث معتبر ساکت می باشند. حدیث (1) «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ الْقُمِّيُّ، قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‏، أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا سَأَلَهُ‏[1] وَ أَنَا حَاضِرٌ، فَقَالَ لَهُ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا أَشَدَّكَ فِي الْحَدِيثِ وَ أَكْثَرَ إِنْكَارَكَ لِمَا يَرْوِيهِ أَصْحَابُنَا، فَمَا الَّذِي يَحْمِلُكَ عَلَى رَدِّ الْأَحَادِيثِ؟ فَقَالَ: حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا حَدِيثاً إِلَّا مَا وَافَقَ‏ الْقُرْآنَ‏ وَ السُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِيثِنَا الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّةَ نَبِيِّنَا (ص) فَإِنَّا إِذَا حَدَّثْنَا قُلْنَا: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص). قَالَ يُونُسُ: وَافَيْتُ الْعِرَاقَ فَوَجَدْتُ بِهَا قِطْعَةً مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ وَجَدْتُ أَصْحَابَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مُتَوَافِرِينَ فَسَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ أَخَذْتُ كُتُبَهُمْ، فَعَرَضْتُهَا مِنْ بَعْدُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) فَأَنْكَرَ مِنْهَا أَحَادِيثَ كَثِيرَةً أَنْ يَكُونَ مِنْ أَحَادِيثِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ قَالَ لِي: إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ كَذَلِكَ أَصْحَابُ أَبِي الْخَطَّابِ، يَدُسُّونَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، فَلَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا خِلَافَ الْقُرْآنِ، فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ»[2]: (کسی از یونس بن عبد الرحمن پرسید: چقدر تو در قبول حدیث سختگیری و انکارت نسبت به آنچه اصحاب ما نقل می کنند زیاد است؛ چه چیز تو را بر رد احادیث وا می دارد؟ یونس گفت: هشام بن حکم برایم نقل نمود که از امام صادق علیه السلام شنیده است: حدیثی بر ما قبول نکنید الا آنچه موافق قرآن و سنت باشد یا با آن شاهدی از احادیث گذشته ما بیابید چون مغیرة بن سعید که لعنت خدا بر او باد در کتب اصحاب پدرم احادیثی را وارد می کرد که پدرم آنها را نگفته بود، پس از خدا بترسید و حدیثی که مخالف سخن پروردگار ما و سنت پیامبر ماست را بر ما قبول نکنید، که ما وقتی حدیث می کنیم می گوییم: خدای عز و جل فرمود و رسول خدا فرمود. ... احادیث بسیاری که از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام شنیده بودم به امام رضا علیه السلام عرضه کردم اما ایشان از میان آنها روایات زیادی را انکار نمود که جزء احادیث امام صادق علیه السلام باشد و به من فرمود: ابو الخطاب بر امام صادق دروغ می ‏بست خدا ابو الخطاب و نیز اصحابش را لعنت کند که این احادیث را تا به امروز لا به لای کتب اصحاب امام صادق جا دادند، پس احادیث مخالف قرآن را بر ما نپذیرید چون ما اگر حدیث کنیم موافق قرآن و موافق سنت می گوییم). بررسی: سند این حدیث معتبر است اما همینطور که مشاهده می کنید امام صادق علیه السلام سه معیار برای قبول حدیث معرفی کرده اند: موافقت قرآن، موافقت سنت ثابتِ پیامبر[3]، شاهدی از احادیث ثابت اهل بیت، و امام رضا علیه السلام نیز دو معیارِ موافقت قرآن و موافقت سنت را توأم ذکر نموده اند. و با این بیان روشن می شود موافقت قرآن تنها معیار قبول حدیث نیست و همه چیز در ظاهر قرآن وجود ندارد، و لذا در کنار معیار موافقت با قرآن، موافقت با سنتِ ثابت هم ملاک قرار داده شده، و باز در کنار آن، شاهدی از احادیث ثابت اهل بیت هم به عنوان ملاک معرفی شده تا هر کدام مکمل دیگری باشد. ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇(۱)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ همچنین با توجه به ابتدای کلام امام صادق علیه السلام که فرمودند: «پس از خدا بترسید: فَاتَّقُوا اللَّهَ» روشن می شود نگاه آن حضرت تنها به احادیثی است که مستقیماً درباره عقاید یا احکام دین سخن می گوید، در نتیجه صدها و صدها روایت طبّی، هزاران روایت تاریخی، و هر آنچه که به طور مستقیم جزء مسائل دین نیست، از حیطه این معیار خارج است؛ خوب معیار سنجش اعتبار آن احادیث چه می باشد؟ نیز از این حدیث به وضوح دانسته می شود که صرف مخالف نبودن حدیث با قرآن یا سنت، دلیل اعتبار آن نیست، چون امام صادق و امام رضا علیهما السلام موافقت و عدم مخالفت را با هم به عنوان معیار معرفی کرده اند و فرمودند: «حدیثی بر ما قبول نکنید الا آنچه موافق قرآن و سنت باشد ... حدیثی که مخالف سخن پروردگار ما و سنت پیامبر ماست را بر ما قبول نکنید» و: «احادیث مخالف قرآن را بر ما نپذیرید چون ما اگر حدیث می گوییم موافق قرآن و موافق سنت می گوییم»، یعنی نه تنها مخالف نباشد که موافق هم باشد. ممکن است بپرسید: چرا در این حدیث هیچ سخنی از وثاقت راوی به میان نیامده است؟ پاسخ اینست که: چون راویان احادیث مورد نظر این دو امام علیهما السلام ثقه بوده اند. توضیح آنکه: سخن امام صادق و امام رضا علیهما السلام درباره روایاتی است که در کتب اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام است نه روایات سمعی؛ کُتبی که اینقدر در جامعه شیعه رواج داشته و مورد اعتنا بوده که امام صادق علیه السلام با خطاب عمومی از شیعه می خواهند هر حدیثی را از پدرشان نپذیرند و امام رضا علیه السلام تصریح می نمایند که آن احادیث جعلی به واسطه وجودشان در آن کتابها همچنان در شیعه باقی مانده است. و علت این بقا و رواج نمی تواند جز این باشد که نویسندگان آن کتب کاملاً مورد وثوق و اعتماد بوده اند که کتب شان توانسته چنین جایگاهی در شیعه پیدا کند. در نتیجه وقتی کسی به کتاب های آن راویان ثقه مراجعه می کرد احادیثی که مغیره و یاران ابو الخطاب در آنها جعل کرده بودند را تشخیص نمی داد، لذا امام علیه السلام ورای بحث وثاقت، معیاری را مطرح کرده اند که حتی اگر سند هم معتبر بود، بدون وجود آن معیار، حدیث مردود می شود. و به عبارت ساده: این روایت معیار وثاقت راوی را رد نمی کند و ممکن است مرادش این باشد که اگر راوی ثقه، حدیثی مخالف قرآن نقل کرد باطل است نه اینکه اگر راوی غیر ثقه حدیثی موافق قرآن نقل کرد حتماً صحیح می باشد. البته باید دانست که همین روایت با همین سند در همان مصدر بگونه دیگری نیز ثبت شده که کلاً فاقد بحث موافقت و مخالفت است: «عَنْهُ‏[4] عَنْ يُونُسَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ‏: كَانَ الْمُغِيرَةُ بْنُ سَعِيدٍ يَتَعَمَّدُ الْكَذِبَ عَلَى أَبِي، وَ يَأْخُذُ كُتُبَ‏ أَصْحَابِهِ‏ وَ كَانَ أَصْحَابُهُ الْمُسْتَتِرُونَ بِأَصْحَابِ أَبِي يَأْخُذُونَ الْكُتُبَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي فَيَدْفَعُونَهَا إِلَى الْمُغِيرَةِ فَكَانَ يَدُسُّ فِيهَا الْكُفْرَ وَ الزَّنْدَقَةَ وَ يُسْنِدُهَا إِلَى أَبِي ثُمَّ يَدْفَعُهَا إِلَى أَصْحَابِهِ فَيَأْمُرُهُمْ أَنْ يُثْبِتُوهَا[5] فِي الشِّيعَةِ، فَكُلُّ مَا كَانَ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي مِنَ الْغُلُوِّ فَذَاكَ مَا دَسَّهُ‏ الْمُغِيرَةُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كُتُبِهِمْ»[6]: (مغیرة بن سعید از عمد بر پدرم دروغ می بست و کتب اصحاب پدرم را می گرفت و یارانش نیز که در میان اصحاب پدرم مخفی بودند کتابها را از اصحاب پدرم می گرفتند و به مغیره می دادند و او در آنها کفر و بی خدایی وارد کرده و به پدرم سند می داد سپس کتابها را به اصحابش داده و امرشان می کرد آنها را در میان شیعه پخش کنند، پس هر چه در کتب اصحاب پدرم از غلو هست چیزهایی است که مغیرة بن سعید در کتب آنها وارد کرده است). خوب همانگونه که می بینید در این ثبت اصلاً سخنی از معیار موافقت و مخالفت وجود ندارد و تنها همین قدر گفته شده که احادیث مشتمل بر غلو در کتب اصحاب امام باقر علیه السلام جعلی می باشد. از طرفی موضوع این نسخه، تنها احادیث مربوط به اعتقاد است همچنانکه انحراف اصلی ابو الخطاب نیز اعتقادی بود، لذا از ضمیمه این ثبت با ثبت قبلی، معیار موافقت و مخالفت با قرآن، تنها نسبت به احادیث اعتقادی ثابت می شود نه بیشتر، که این مطابق منطق نیز هست. زیرا همانطور که قبلاً تذکر دادیم، عمده مسائلی که در روایات بیان شده اصلاً در ظاهر قرآن وجود ندارد و به عنوان مثال: تعداد فروعات احکام نزدیک به 50000 می باشد در حالیکه در قرآن طبق نظر مشهور فقط 500 آیه درباره احکام سخن گفته است. ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇(۲)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ حدیث (2) «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا لَمْ‏ يُوَافِقْ‏ مِنَ‏ الْحَدِيثِ‏ الْقُرْآنَ‏ فَهُوَ زُخْرُفٌ»[7]: (امام صادق علیه السلام: هر چه از حدیث موافق قرآن نباشد جعلی است). بررسی: راوی این حدیث ایوب بن راشد است که هیچ توثیقی ندارد و از نظر دلالت هم، فقط معیار حدیث باطل را بیان می کند و نمی گوید هر چه موافق قرآن بود باطل نیست، و چون از جعلی بودن حدیث سخن می گوید، روشن می شود مرادش از عدم موافقت، مخالفت صریح با قرآن است چون صرف موافق بودن حدیثی با قرآن ثابت نمی کند که مضمومنش جعلی نیست خصوصاً اگر منظور از موافقت را صرف عدم مخالفت بدانیم. همچنانکه روایات متعددی توسط اهل سنت در ثواب قرائت سوره های قرآن نقل شده که بسیاری از آنها جعلی می باشد اما مخالفتی با قرآن ندارند، زیرا ثواب دادن بر اساس فضل است. ولی به هر حال، این روایت نیز منکر معیار وثاقت نیست و می شود منظورش، مرحله ی بعد از وثاقت راوی باشد، یعنی ابتدا به مورد اعتماد بودن راوی نگاه می شود، اگر مورد اعتماد نبود که هیچ، اما اگر مورد اعتماد بود مضمون حدیثش بررسی می گردد، اگر مخالف صریح قرآن بود جعلی است. و عدم ذکر مرحله اول از این جهت است که نپذیرفتن سخن فرد غیر قابل اعتماد، کاری عقلایی بوده که در آن زمان نیز جریان داشته، لذا نیازی به تذکر دادن نبوده است. حدیث (3) «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:‏ كُلُ‏ شَيْ‏ءٍ مَرْدُودٌ إِلَى‏ الْكِتَابِ‏ وَ السُّنَّةِ وَ كُلُّ حَدِيثٍ لَا يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ»[8]: (امام صادق علیه السلام: همه چیز باید به کتاب و سنت برگردانده شود و هر حدیثی موافق کتاب خدا نبود جعلی است). بررسی: سند این روایت معتبر است اما از نظر محتوا قرآن و سنت را به ضمیمه هم به عنوان معیار می داند: «إِلَى‏ الْكِتَابِ‏ وَ السُّنَّةِ»، و مرادش از عدم موافقت، مخالفت صریح است به همان بیانی که در حدیث قبلی گذشت، همچنانکه مخالف معیار وثاقت نیست به همان بیانی که گذشت. [1] . أى سأل عن يونس. [2] . رجال الکشی ص224 رقم401 [3] . قید "ثابت" را از این جهت افزوده ام که تا صدور سنت ثابت نشود نمی تواند معیار اثبات دیگر روایات قرار گیرد. همچنانکه امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: «الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الْأَخْذُ بِسُنَّتِهِ‏ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَة». نهج البلاغة ص434. نیز ملا رفیع الدین می نگارد: «المراد بسنة رسول الله الأحاديث المضبوطة بينهم في كتبهم المعروضة على الأئمة عليهم السلام‏». الذريعة إلى حافظ الشريعة ج‏1 ص92 [4] . أى عن محمد بن عيسى. [5] . فی البحار و غیره: «يبثوها»: و الظاهر أنه الصحیح. [6] . رجال الکشی ص225 ح402 [7] . الکافی ج1 ص69 ح4 [8] . الکافی ج1 ص69 ح3 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ (۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: فقط برای یکی؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام شما می گویید راه شناخت امام زمان صیحه است. آیا این روش برای شناخت امامان دیگر شیعه هم قابل استناد می باشد؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم بله تمام امامان علیهم السلام دارای نص ظاهر بوده اند فقط مصداقش برای حضرت مهدی علیه السلام فرق می کند. توضیح آنکه: حضرت مهدی علیه السلام با همه امامان فرق دارند زیرا هیچکدام از آنها ولادت مخفی و غیبت نداشته اند و کاملاً شکل و شخصیتشان برای مردم مشخص یا قابل شناخت بوده لذا نص ظاهر حجت قبلی برای مردم مسلمان جهت امامت ایشان کفایت می کرد. اما حضرت مهدی علیه السلام نیز هر چند دارای نص ظاهر از طرف پدر در برابر چهل نفر از بزرگان شیعه بودند ولی چون نه در جامعه دیده شده بودند و هم غیبت شان به درازا کشیده، و نیز چون برای برپایی حکومت عدل جهانی در کل دنیا تشریف می آورند خود خداوند نص ظاهر ایشان را به هنگام ظهور برای کل جهان بر عهده گرفته اند. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: تناقض ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام علیکم سوال ما می گویم که شیطان در ماه رمضان با زنجیر بسته است و خلاصه کسی را نمی تواند گمراه کند، در حالیکه طبق روایات، صیحه آسمانی توسط جبرئيل در شب بیست و سوم ماه رمضان شنیده می شود و در پایان روز ندایی از شیطان عده ای را‌گمراه می کند. راه حل تناقض این دو روایت چیست؟ یک روایت میگوید شیطان به زنجیر بسته است و کسی را گمراه نمی تواند و دیگری می گوید ندایی از شیطان برای گمراهی انسان ها در ماه رمضان. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم هیچ روایتی نگفته شیطان‌ کسی را در رمضان‌ گمراه نمی کند و حتی اگر هم‌ گفته بود این همه روزه خوار که جلوی چشم هستند و این همه غیبت کن و تهمت زن و دروغگو و دزد و... در ماه رمضان، روشن می کرد که حقیقت چیست. آنچه در روایت آمده صرفاً دست بسته بودن شیطان است که یک تعبیر ادبی است و در فارسی هم کاربرد دارد و می گوییم دستم بسته است. و مقصود این هست که وقتی شخص روزه می گیرد حالت دوری از گناه و نزدیک شدن به خدا پیدا می کند پس گاهی کلاً توبه می کند و عوض می شود و گاهی سعی می کند کمتر گناه کند، و اینگونه دست و پای شیطان بسته است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
4_5938360764296335246.ogg
زمان: حجم: 12.71M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۱۳ ╣◆ادامه گفتار دوم: ستیزه با علم ╣◆سخن دوم : علم رجال ◆بررسی احادیث موافقت ◆حدیث (۴) ◆حدیث (۵) ◆حدیث (۶) ◆حدیث (۷) ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ حدیث (4) «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... إِذَا جَاءَكُمْ‏ عَنَّا حَدِيثٌ‏ فَوَجَدْتُمْ عَلَيْهِ شَاهِداً أَوْ شَاهِدَيْنِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ إِلَّا فَقِفُوا عِنْدَهُ ثُمَّ رُدُّوهُ إِلَيْنَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكُمْ‏»[1]: (مردی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که خطاب به گروهی که عازم رفتن به عراق بودند فرمودند: اگر حدیثی از ما به شما رسید و یک یا دو شاهد از کتاب خدا بر آن یافتید بدان عمل نمایید و الا نسبت به آن توقف نموده و به خود ما عرضه اش کنید تا برایتان روشن شود). بررسی: سند حدیث به جهت ارسال، نامعتبر است اما از نظر محتوا، منافاتی با معیار بودن وثاقت راوی ندارد، زیرا ممکن است در صدد بیان معیاری حاکم بر وثاقت راوی باشد بدین معنی که شرط وثاقت راوی برای قبول روایت کافی نیست و باید حدیث، شاهدی از کتاب خدا نیز داشته باشد. و به عبارت دیگر: اگر عادلی برای شما حدیثی آورد آن را بر قرآن عرضه کرده و در صورت موافق بودن بدان عمل کنید، چون خبر فاسق که اعتباری ندارد. و با این بیان می توان مراد از موافقت را صرف عدم مخالفت دانست زیرا وقتی راوی حدیث ثقه بود و حدیثش نیز مخالف قرآن نبود معمولاً انسان بر صدور آن از معصوم اطمینان می کند. و موید این برداشت آنست که در این حدیث نامی از موافقت قرآن برده نشده و به صرف وجود شاهد اکتفا گشته است. البته ابهامی در مضمون آن هست که اگر وجود یک شاهد برای قبول حدیث کفایت می کند چرا در ادامه، وجود دو شاهد را هم مطرح کرده اند: «شَاهِداً أَوْ شَاهِدَيْنِ»؟ لذا احتمال دارد که تردید از جانب راوی باشد و در این صورت، قدر متیقن، وجود دو شاهد خواهد بود و این کار را بسیار سخت می کند که برای هر حدیث، دو شاهد قرآنی پیدا کنیم. غیر از اینکه مگر هر چه شاهد قرآنی داشت دلیل صدورش از معصوم است؟ قبلاً پاسخ دادیم که چنین نیست. از همه مهمتر، در این حدیث تصریح شده که حتی اگر حدیث شاهدی از قرآن نداشت، آن را رد نکنید بلکه توقف نمایید تا بتوانید در دیدار بعدی از امام بپرسید. و این بیان، با روایات قبلی سازگاری ندارد که می گفت حدیث غیر موافق قرآن جعلی است، زیرا چگونه می شود حدیثی هیچ شاهدی از قرآن نداشته باشد و با این حال باز هم از معصوم صادر شده باشد؟ مگر اینکه گفته شود: خیلی چیزها اصلاً در ظاهر قرآن وجود ندارد تا بتواند شاهد بر مضمون حدیث قرار بگیرد. اما این سخن، به نوعی اعتراف به کامل نبودن معیار موافقت و مخالفت قرآن می باشد؛ همچنانکه قبلاً توضیحش گذشت. حدیث (5) «أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ‏ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: ... انْظُرُوا أَمْرَنَا وَ مَا جَاءَكُمْ عَنَّا، فَإِنْ‏ وَجَدْتُمُوهُ‏ لِلْقُرْآنِ‏ مُوَافِقاً فَخُذُوا بِهِ، وَ إِنْ لَمْ تَجِدُوهُ مُوَافِقاً فَرُدُّوهُ، وَ إِنِ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَيْكُمْ فِيهِ فَقِفُوا عِنْدَهُ وَ رُدُّوهُ إِلَيْنَا حَتَّى نَشْرَحَ لَكُمْ مِنْ ذَلِكَ مَا شُرِحَ لَنَا»[2]: (امام باقر علیه السلام: به امر ما و چیزی که از ما به شما می رسد نگاه کنید، پس اگر آن را موافق قرآن یافتید بدان عمل نمایید و اگر موافق نیافتید ردش کنید، و اگر تشخیص آن بر شما مشتبه شد نسبت به آن توقف نموده و به ما ارجاعش دهید تا برایتان به گونه ای شرحش دهیم که برای خودمان شرح داده شده است). بررسی: سند این روایت به خاطر عَمر بن شمر نامعتبر است و عجیب آنکه راوی آن، شیخ مفید - به یک واسطه - از شیخ کلینی است، اما نه شیخ مفید آن را در آثار مکتوبِ بر جای مانده از خودش ثبت نموده و نه شیخ کلینی. ولی به هر حال، از نظر محتوا مخالف روایت قبل است چون می گوید: اگر حدیث را موافق قرآن نیافتید ردش کنید، با اینکه در حدیث قبلی می گفت: اگر هیچ شاهدی هم در قرآن بر آن نیافتید ردش نکنید. ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇(۱)