📖#برشی_از_کتاب
«با مدرك، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود...
باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند...»
📚#کتاب_چشمهایش
🖋 #بزرگ_علوی
@hibook📓
4_5839369121107544914.mp3
6.36M
#محمود_درویش شعری دارد که در زندان سروده و این شعر را شخصیترین شعر خودش میدانسته اما بعدها تبدیل به یکی از معروفترین سرودههایش شده، شعر با این جملات آغاز میشود:
احن الی خبز امّی و قهوة أمي
دلتنگم برای نان و قهوهی مادرم
#مارسیل_خلیفه
#شعر_عربی
#پادکست
@hibook🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽#فیلم_نوشت
«با واقعیت های سخت زندگیت روبه رو شو ...
تا بتونی یه زندگی معرکه داشته باشی!!»
🎥 To the Bone(2017)
@hibook📽
📖#برشی_از_کتاب
«چه خوب میبود اگر این امکان فراهم میشد که بتوان همهی آنچه را در ذهن رخ میدهد، به همان دقت و همان سرعت روی کاغذ آورد. اما این ناممکن است. برای همین انسان، انسانی که ذهنی چنان شتابنده و پرتپش دارد، در نوشتن دچار احساس غبن میشود از این که کمترین از آن انبوهه را هم نتوانسته است روی صفحهی کاغذ ثبت کند. اما چه توان کرد؟ باید به خود باوراند که عصارهی آن انبوهها را توانستهای روی کاغذ بیاوری.»
سلوک
نوشتهی محمود دولتآبادی
نشر چشمه
صفحهی 17
@hibook📓
تنگسیر8_۲۰۲۲_۰۹_۱۵_۲۰_۵۹_۱۳_۸۸۳.mp3
25.46M
📖#برشی_از_کتاب
«آدم بیکار باشه ، بی عقلم باشه ، پناه برخدا»
📓#تنگسیر
🗣#صادق_چوبک
🎗#قسمت8
🎧#کتاب_صوتی
@hibook🎧
داشتم متنی میخواندم، نوشته بود کوتاهترین #کلمهی دنیا یک واژهی سرخپوستیست: Manihlapinatapei، این واژه در زبان مادری سرزمین آتش به این معناست: «در چشمان یکدیگر نگریستن، به امید آنکه دیگری اولین قدمی را که هر دو در آرزویش هستند بردارد، اما هیچ یک عزم آن نمیکند.»
آدمیزاد موجود عجیبیست، حتی برای زمان تردید و درماندگیاش هم کلمهای دارد تا با آن عمق استیصالش را نشان دهد.
#بازی_کلمات
@hibook📝
🎞#فیلم_نوشت
لئونارد: من یه کار بد کردم.
شلدون: روی منم تاثیر داره؟
لئونارد: نه!
شلدون: پس در سکوت رنج ببر.
🎥bigbangtheory
#دیالوگ
@hibook🎥
گاه میپرسٖند از من عاشقشهستی هنوز؟
بی تفاوت بـودنم را گریه میریـزد بهم
#فرامرز_عرب_عامری
@hibook✨
خوبی #خواندن این است که کلمات میتوانند حس مشترکی را به تصویر بکشند که همان لحظه تشنه هستم برای شنیدنشان، مثلا این چند روز گذشته مسالهای داشت آزارم میداد که یک چیزی بود مثل حس گرفتار شدن بین دو راهی که تهش یا سقوط است و یا هبوط، یا پیروزیست و یا شکست و احساس میکردم باید حرف بزنم یا چیزی بنویسم، تا اینکه رسیدم به اینجای مرگ وزیر مختار نوشتهی یوری نیکلایویچ تینیانوف:
《و سرانجام برای اولین بار، با آسودگی نفس عمیقی کشید. کسی که شکست بزرگی نخورده باشد نمیداند شکست چگونه موجب میشود آدمی نفس عمیق و راحتی بکشد. بارهای سنگین از دوش آدم فرو میافتد. آدم سبکبال میشود و به پرواز در میآید. آزاد، آزاد!》
آرام شدم.
#کتابها
@hibook💫