eitaa logo
🇮🇷حزب الله سایبری🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
78.3هزار عکس
24.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
بسم الله الرحمن الرحيم 🌹اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🇮🇷 @hizbollahsyberi رسانه جامع مجازی و اجتماعی . ولایی . تحلیلی . روشنگری . سیاسی. بصیرت افزایی و افسران جنگ نرم https://eitaa.com/hizbollahsyberi
مشاهده در ایتا
دانلود
برشى از دست‌نوشته شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى؛ #جبهه دانشگاهى است كه كنكورش #تقوا است. درسش #ايثار و مدركش «#شهادت» است. #شهیدی_که_دواعش #دست_پا_و_سرش_را_بریدند 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
🔷آنچه فعالان رسانه ای باید در فضای مجازی رعایت کنند : 1⃣-تقویت بنیه نظری و تئوریک یعنی در مورد مسائل قومی، نژادی، مسأله عشق، مسأله جنسیت و س.ک.س ، مسأله خانواده، مسأله روابط بین الملل، مسأله عدالت اقتصادی ، آزادی، حقوق بشر و انواع و اقسام مسائل، دیدگاه اسلامی صحیح کدام است؟ نه افراط و نه تفریط، باید مدام این جبهه تغذیه شود، این یک. 2⃣- تغذیه روحی به لحاظ شخصیتی و روحی صلابت انقلابی باید پیدا کنی، باید بفهمی که این حق است و پای آن باید بایستی، اگر از قبل آماده نشوی، داخل خط، زیر آتش فضای مجازی، ممکن است دیگر دوام نیاوری! 3⃣- جبهه ای عمل کردن و منظم عمل کردن یعنی یک طرح جامع داشته باشیم، چک کنیم فضای رسانه و فضای مجازی را،که آقا الان دارند از این محور حمله میکنند، این خاکریز ها باید تقویت شوند، چگونه تقویت شوند؟ اینگونه مثلا ، از آن خاکریز ما میتوانیم جلو برویم، سریع بروید جلو، آنجا آنها ضعیف شدند؛ باید مدام رصد بشود، و اگر از قبل آماده نشوی برای این قضایا بعد که رفتی وسط کار غرق می شوی، چه در حوزه سیاست چه سینما و چه اقتصاد و چه فضای مجازی، مثل شیرجه زدنی است که خودت را برای آن آماده نکرده ای. 🔷 زمان عملیات ها، رزمنده ها از شهرشان که راه می افتادند تا اهواز همه مثل هم بودند، از اهواز به سمت خط که میرفتند تفاوت ها کم کم خودش را نشان می داد، بعد که عملیات یک مرتبه شروع میشد، تیر بار دارد میزند، مسئول واحد میگوید به سمت تیر بار، آن سنگر را باید بزنی، یک مرتبه میدیدی وسط درگیری که داری خط را می شکنی، یکی کنارت تیر خورد به صورتش و افتاد ، یکی دستش قطع شد، یکی شکمش پاره شده و داد میزند! این لحظه بلند شدن، خیلی قدرت می خواهد، داری میبینی که گلوله ها به سر و صورت بچه ها میخورد و تو باید بلند بشوی! باید بلند شوی و چهل پنجاه متر بدوی طرف دشمن، اینجا نمیشود همان لحظه اراده کنی که قدرت در تو به وجود بیاید، با تلقین نیست، باید از قبل نیرویی در خودت ایجاد کرده باشی که این لحظه بتوانی بلند شوی! وگرنه نمی شود، دقیقا عین این قضیه در عرصه نبرد مجازی هم هست، با جهاد مجازی نمیشود ، جهاد حقیقی می خواهد، یعنی سوخت فکری غنی و قوی، کار تشکیلاتی و جمعی و شبکه بودن و هوای یکدیگر را داشتن، همدیگر را تشویق کنید، بعضی ها احساس میکنند تنها هستند در این صحنه، مثلا چهل سایت در مسائل هنری دارند کار میکنند، خوب به اینها خداقوتی بده ، تقویت کن، انتقاد مصلحانه کن، تشویق کن، از طرف دیگر میبینی در عرصه علوم انسانی گروهی دارند کار میکنند، حمایتش کن ، چرا رها میکنید همدیگر را ؟ دشمن یکی یکی دارد شکار می کند ،، ما سیصد تا هستیم کاری بکنید بشویم ششصد تا ، سال دیگر بشویم دوهزار و ششصد تا ! 🔶گزیده ای از سخنرانی : جهاد حقیقی در عرصه مجازی ، استاد رحیم پور ازغدی 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
♦️بعضی ها در دهه 60 بودند که در دهه 80 و 90 خط عوض کردند! #امام_حسین #بیت_المال #جبهه #نماز_شب #منتظر #شهادت حسن رحیم پور ازغدی @hizbollahsyberi
حزب الله سایبری: نی‌زار: برای من که تقدیرم این بوده که در دل جنگ به دنیا بیایم و نتوانم جبهه و را درک کنم، در این دنیا هیچ جلسه و دیدار و محفلی، شیرین‌تر از همنشینی با های جنگ و شنیدن خاطرات نیست. توفیق دارم شب جمعه را تا پاسی از شب، پای صحبت یکی از جانبازان می‌نشینم. مرا با خاطراتش به دهه‌ی شصت می‌برد. حال خوبی پیدا می‌کنم. بی‌جهت نیست که رهبر انقلاب، اوایل امسال در دیدار نوروزی مسئولین نظام فرمودند: "دهه‌ی شصت را یادتان هست؟ آن احساسات پاک. آن بی‌‌اعتنایی به مال دنیا. آن اهتمام به خدمت." اما همیشه سوالم این است: چطور می‌شود به روحیه‌های دهه‌ی شصت برگشت؟! چطور می‌شود آن حال و هوا را در جامعه گسترش داد؟! ذهن‌نوشته‌های‌یک‌بسیجی ۹۷/۸/۱۸ @hizbollahsyberi
💢این روزها همه میپرسند از کی ما #مردم_ایران اینقدر بد شدیم؟ چرا بعضی از ما اینطوری شدیم؟ چرا انقدر #خودپرست و عجیب شده ایم؟ زمانی #رزمندگان ما در #جبهه ها #ماسک خود را به دیگری میدادند، ایثار میکردند، خود آب نمی نوشیدند تا دیگری بنوشد. #زنان مان النگو و انگشترشان را برای جبهه میفرستادند و خود در خانه نان خالی میخوردند. حالا بخشی از ما منتظریم کالایی #گران شود، به فروشگاهها هجوم ببریم، منتظریم کالایی #کمیاب شود، #احتکار کنیم. 🔰جواب مشخصی دارد. از وقتی #فرهنگ_آمریکایی آمد. از وقتی #ماهواره و سریالهای همین #صداوسیما ی خودمان، #فرهنگ اصالت #سود و #لذت و "فقط #شادی تو مهم است" و فردگرایی را برایمان تبلیغ کردند. از وقتی #لیبرال ها بر ما حاکم شدند ما #خودخواه شدیم. پول و منفعت شخصی و عیش فردی از همه چیز مهمتر شد، #اخلاق رفت، #انسانیت رفت، کمک به #فلسطینی و #یمنی تحقیر شد، حتی محکوم شد و هی در گوشمان خواندند بگوییم «چراغی که به خانه رواست..» .. تا دیگر کسی نخواند «بنی آدم اعضای یک پیکرند" کاش برگردیم به روزهای ایثار و انسانیت. کاش روزی با این لایف استایل کثیف لیبرال آمریکایی خداحافظی کنیم. و همه جهان لایف استایل زیبای اسلامی و #اربعینی را بشناسد. آن روز حتما #ظهور امام زمان ما نزدیک است #محمد_عبدالهی 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
🌷 از آخر مجلس شهدا را چیدند... ساعت ۱۱ صبح روز ۲فروردین۸۳ کیلومتر ۱۰۵ جاده اهواز-خرمشهر به سمت خرمشهر میرویم. کنار جاده چند ماشین ایستاده‌اند. انگار خبری هست. از ماشین پیاده میشویم. را می‌بینیم که با بدنی خونین افتاده است. باورمان نمی‌شود. بدن نیمه جانش را روی پتو می‌گذاریم و پشت یک تویوتا وانت سوار می‌کنیم. من کف می‌نشینم و سرش را روی پایم می‌گذارم. تکه‌ای از گوش راستش کنده شده و جاری‌ست. یاد ذکر یا رقیه‌اش در سفر کربلا می‌افتم. [سال ۸۲ با کاروان راویان رفته بودیم کربلا. علیرضا هم بود. در خلوتی صحن حرم حضرت عباس (ع)، سینه می‌زدیم. رستمی تو حال خودش نبود و ریتم سینه‌زنی جمع را خراب می‌کرد و ذکر را نامنظم می‌زد...] سرش در تمام طول مسیر روی پایم است. چیزی متوجه نمی‌شود. اما آرام و قرار ندارد. محکم نگهش داشته‌ام. نگرانم با این سرعت ماشین، از پشت ماشین پرت شود بیرون. یک لحظه خودش را از من جدا می‌کند و نیم خیز می‌شود. کارت از جیب پیراهنش می‌افتد و بلافاصله چند قطره خون صورتش روی آن میریزد. دل من هم هوری می‌ریزد. دوباره یاد سفر کربلا می‌افتم. [در صحن حرم امام حسین(ع) نیت کردیم هفت بار دور حرم بدویم و طواف کنیم، اما رستمی دور سوم کم آورد و از جمع کنار رفت...] ساعت ۲۴ روز ۴فروردین۸۳ بیمارستان گلستان اهواز رستمی را از بیمارستان خرمشهر به اهواز آورده‌اند. همسرش داخل حیاط بیمارستان گلستان اهواز منتظر خبر بهوش آمدن علیرضاست. به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان می روم، پرستار می‌گوید تو چه نسبتی باهاش داری؟ می‌گویم رفیقش هستم. می گوید برو به خانواده‌اش بگو بیاید. می‌گویم نمی‌شود. می‌گوید رفیقت تمام کرد... همان موقع یکی از نزدیکان علیرضا در ، در همان لحظات عروج، خوابش را می‌بیند. علیرضا برگه شهادتش و مزار خودش در دارالرحمه شیراز را نشان او می‌دهد و می‌گوید: ارباب در سفر کربلا، برات شهادتم را امضا کرد. نقل خواب را که می‌شنوم، آه می‌کشم. از رستمی همان سینه‌زنی نامرتب و طواف نیمه کاره را قبول کرده بودند... ما سینه زدیم و بے‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آن‌ها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند پاسدار شهید مسئول اردویی استان تهران بود که در ماموریت بر اثر یک سانحه در نزدیکی خرمشهر، یعنی دقیقا در منطقه‌ای که همیشه روایت حماسه شهید و گردان سلمان در عملیات بیت‌المقدس را انجام میداد، آسمانی شد و در همان جایی که در رویای صادقه گفته بود -در دارالرحمه شیراز- آرام گرفت. رستمی کسی بود که سنش به نرسید. اما انگار از دل جنگ آمده بود. صفای داشت. با رفیق بود و با آن‌ها می‌زیست. تعبیرش از ، گلی بود که باید توسط باغبان هستی چیده شود تا بوییده شود و عمرش به پژمردگی روی شاخه تمام نشود. خودش هم همین شد. از که برگشته بودیم، منزل یکی از برادران جمع بودیم. رستمی شیرینی خامه‌ای ‌می‌خورد. زدم روی دستش و گفتم تو مگر دیابت نداری؟! گفت دهان منو باز نکن. گفتم نمیگذارم بخوری تا دهانت باز شود ببینم چه میخواهی بگویی. گفت در آخرین تشییع شهدای تازه تفحص شده، دنبال کاروان شهدا می‌دویدم و می‌گفتم اگر می‌خواهید برای‌تان بدوم، دیابت مرا خوب کنید. همان شد. علیرضا را خوبش کردند، تا بیشتر بدود، که زودتر ببرند... سالروزشهادتش‌یادباد ذهن‌نوشته‌های‌یک‌بسیجی ۹۹/۱/۴ @neyzar 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi