eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
کانال زناشویی ویژه مخصوص شب جمعه 👙 https://eitaa.com/joinchat/1644167294Ce15bb42543 خواهشا اگه متأهل نیستی نیا 🪢
📚پوستین شبانی « ایاز» به علت توجه و علاقه ی وافر سلطان محمود به او، به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود. یک بار نزد سلطان بدگویی کردند که ایاز هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور سلطان بیاید، به منزلی می رود و گویا از کسی دستور می گیرد و شب هم که از حضور سلطان مرخص می شود، سر راه به همان منزل می رود و گویا اخبار دربار را به آن شخص گزارش می دهد. سلطان دستور داد آن منزل را تفتیش کنند. ماموران وقتی وارد آن منزل شدند، دیدند تنها یک اتاق دارد که در آن اتاق، یک پوستین شبانی به میخ آویزان است… خبر را برای سلطان آوردند… ایاز که به خدمت سلطان آمد، سلطان قضیه را از او پرسید. ایاز گفت: آنچه در آن اتاق آویخته است، پوستین شبانی من است که قبل از آشنایی با سلطان بر تن داشتم و چوپانی می کردم. هر روز قبل از آنکه به دربار بیایم، به آن اتاق می روم و آن پوستین را بر تن می کنم و به خود می گویم« ایاز، خودت را گم نکنی و فراموشت نشود که تو همان چوپان فقیر و بی کسی؛ هر چه داری از برکت سلطان است.» شب هم یک بار دیگر همین را به خود یادآوری می کنم تا خودم را گم نکنم و حق سلطان را فراموش نکنم. نتیجه: چه زیباست به یاد داشته باشیم که هر چه داریم از لطف و کرم خداست که سلطان ماست حکایت @hkaitb
نه خانی آمده و نه خانی رفته این ضرب‌المثل در مواردی به کار می‌رود که شخصی از انجام کار یا تعهدی و یا از پیگیری کاری که آرزو و قصد انجامش را داشته پشیمان می‌شود. در امثال و حکم دهخدا از شخصی فقیر می‌گوید که در آرزوی ثروتمند شدن بوده و خربزه‌ای می‌خرد تا برای شادی همسرش به خانه ببرد و در جای دیگر می‌گویند هوس خربزه کرده و به‌ جای ناهار برای خودش خربزه‌ای می‌خرد که مورد اول به نظر صحیح‌تر باشد. در هر حال نکته اصلی خرید خربزه و آرزوی ثروتمند شدن است. وی پس از خرید خربزه بین راه زیر سایه درختی می‌نشیند و نمی‌تواند به وسوسه خوردن خربزه و همزمان آرزوی زندگی مثل ثروتمندان و خان‌ها غالب شود. با خود می‌گوید بهتر است برشی از خربزه بخورم و باقی را بر سر راه بگذارم تا رهگذران ببیند و تصور کنند خانی از اینجا گذشته و باقی خربزه را برای رهگذران باقی گذاشته. پس از خوردن برشی از خربزه با خود می‌گوید بهتر است کل خربزه را بخورم و پوستش را رها کنم تا رهگذران تصور کنند خانی که اینجا بوده ملازمانی هم داشته. بعد از خوردن کل خربزه هر چه می‌کند نمی‌تواند به وسوسه خوردن پوست خربزه غالب شود و با خود می‌گوید بهتر است پوست خربزه را هم بخورم تا رهگذران بیندیشند که خان اسبی هم داشته است. دست آخر تخم‌ها و هر چه باقی مانده را هم می‌خورد. وقتی می‌بیند چیزی از خربزه باقی‌ نمانده می‌گوید: حالا "نه خانی آمده و نه خانی رفته". حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
داستان پدر ۱۳ ساله رو بخونید👇 😬👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2919039026C9ad0854cf8 اصلا مگه تواناییشو داشته؟؟👆🙄 چه اتفاقی تو زندگیش افتاده؟ 🤦‍♂️ مادر ۱۷ ساله😶 چطور تونستن زندگی کنن😐
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمون که میاد فوری بساط برنج و مرغ رو حاضر نکن مثل خانوم تنبلا🤦‍♀ منم قبلا اینجوری بودم تنها هنرم سوپ،کته،سالاد شیرازی بود🙄 ولی از وقتی اینجا رو پیدا کردم دیگه غم ندارم🙃 اینجا یادت میده با مواد دم دستی و آسون چه چیزهایی درست کنی که همه انگشت ب دهن بمونن😋👇🏻👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/3458859022C854ced1e01 مادر شوهرت انگشتاشم لیس میزنه🙈👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نیروگاه برق فرودگاه شهر حیفا در فلسطین اشغالی، هدف حمله مقاومت اسلامی عراق 🔹 رسانه جنگ نیروهای مقاومت اسلامی عراق گزارش داد، بامداد چهارشنبه، نیروگاه فرودگاه حیفا را با پهپاد هدف قرار داده است. 📌
دلار مبادله‌ای ۴۳ هزار تومان شد 🔹در معاملات امروز مرکز مبادله طلا و ارز ایران دلار آمریکا به ۴۳هزار و ۳۰ ۱۶تومان و حواله دلار نیز به ۴۰ هزار و ۵ تومان رسید. 🔹قیمت یورو نیز با افزایش نسبت به روز کاری قبل به ۴۶ هزار و ۷۳۷ تومان و نرخ حواله یورو با افزایش به ۴۳ هزار و ۴۵۲ تومان رسیده است. 📌
اینستاگرام ، توییتر، یوتیوب، سرویس‌های گوگل، واتس‌آپ، تیک تاک و سایر سرویس‌های محبوب در سرتاسر جهان خراب شدند. ⚠️ده‌ها سرویس از جمله اپراتورهای تلفن همراه در ایالات متحده کاملا قطع شده است. 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 از ساعاتی پیش تصاویری از رسیدن آب هیرمند به «سد جریکه» در نقطه مرزی ایران و افغانستان و ورود آب به ایران منتشر شده و بررسی‌ها نشان می‌دهد که بخشی از آب سیلاب‌های افغانستان به سمت ایران رهاسازی شده است. 📌
🔴وزیر صمت: از شنیدن کلمه واردات خودرو دست دوم کهیر می‌زنم؛ شان مردم ما خیلی بالاتر از این حرف‌ها است‼️ جدی میفرمایید؟ 📌
🔴برد ترامپ در انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان در "سه شنبه بزرگ" ▪️ رئیس جمهور سابق آمریکا در 11 ایالت از 15 ایالت پیروز شد و رقیب اصلی خو د نیکی هیلی نماینده دائم سابق ایالات متحده در سازمان ملل را شکست داد. ▪️ ترامپ در جمع حامیانش در فلوریدا گفت: "این یک روز و شب فوق‌العاده بود، زمانی باورنکردنی در تاریخ کشور ما." ▪️ به گزارش "ان بی سی"، ترامپ تاکنون موفق به کسب آرای 664 هیات نمایندگی شده است در حالی که نیکی هیلی رای 46 هیات نمایندگی را کسب کرده است. ترامپ برای تضمین نامزدی جمهوری‌خواهان به رای 1215 هیات نمایندگی نیاز دارد. 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آبروریزی اپوزوسیون در برنامه زنده شبکه صهیونیستی؛ از کارزار بایکوت اینترنشنال تا معرفی مصی علینژاد به عنوان عامل اصلی شکست اپوزیسیون! .
💢ما باید بیدار باشیم مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازانح مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد: «چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟» مرد با درشتی می گوید: «دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!» خان می پرسد: «وقتی اموالت به سرقت می رفت تو کجا بودی؟» مرد می گوید: «من خوابیده بودم!» خان می گوید: «خوب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟» مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود. مرد می گوید: «من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری!» خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید: «این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.»  حکایت @hkaitb
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
🔆 روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید که: ای وزیر من زمانی که جوان بودم پدرم همیشه به من می گفت "تو آدم نمیشی". خیلی دوست داشتم تا بتوانم نظرش را عوض کنم. وزیر می گوید: قربان شما هم اکنون یک پادشاه هستید. به نظرم شرایطی فراهم آورید که پدرتان شما را ببیند، آنگاه نظرش تغییر خواهد کرد. بنابر حرف وزیر، پادشاه دستور می دهد که شرایط سفر را به روستایی که پادشاه در آنجا بدنیا آمده بود فراهم کنند تا پدرش که هنوز در خانه ی قدیمی خودش در آن روستا زندگی می کرد او را ببیند. پادشاه با تمام عظمت خود به همراه وزیران و سربازان و همراهان سوار بر اسب زیبا و با وقار خود به روستا می روند. سپس دستور می دهد تا سربازان پدرش را از خانه اش گرفته و به میدان روستا بیاورند. همه ی اهالی روستا در حال تکریم و تعظیم به پادشاه بودند اما زمانی که پدر پادشاه به میدان می آید خیلی آرام و ساده در مقابل پادشاه که بر اسب سوار بود می ایستد. پادشاه می گوید که: ای پدر ببین من پسرت هستم. همان کسی که می گفتی آدم نمی شود. ببین که من هم اکنون پادشاه این مملکت هستم و همه از من فرمان می برند. حال چه می گویی؟ پیرمرد نگاهی به روی پسرش می اندازد و می گوید: من هنوز سر حرف هستم. تو آدم نمیشی. من هرگز نگفتم تو پادشاه نمیشی، گفتم تو آدم نمیشی. تو اگر آدم بودی به جای اینکه سرباز بفرستی دنبال من خودت می آمدی در خانه را می زدی و من در را برایت باز می کردم. اگر تو آدم بودی حال که من آمده ام به احترام من که پدرت هستم از اسب پیاده میشدی. نه، من از نظرم بر نمی گردم. تو آدم نمیشی. حکایت @hkaitb
🔆هارون و بهلول روزى هارون بهلول را ملاقات كرد و گفت مدتيست آرزوى ديدارت را داشتم بهلول پاسخ داد كه من به ملاقات شما بهيچ وجه علاقه ندارم هارون از او تقاضاى پند و موعظه اى كرد بهلول گفت چه موعظه اى ترا بكنم ؟! آنگاه اشاره بسوى عمارتهاى بلند و قبرستان كرد و گفت اين قصرهاى بلند از كسانى است كه فعلا در زير خاك تيره در اين قبرستان خوابيده اند. چه حالى خواهى داشت اى هارون روزی كه براى بازخواست در پيشگاه حقيقت و عدل الهى بايستى و خداوند باعمال و كردار تو رسيدگى كند. با نهايت دقت از تو حساب بگيرد و چه خواهى كرد در آن روزی كه خداوند جهان باندازه اى دقت و عدالت در حساب بنمايد كه حتى از هسته خرما و از پرده نازكى كه آن هسته را فرا گرفته و از آن نخ باريكى كه در شكم هسته است و از آن خط سياهى كه در كمر آن هسته ميباشد بازخواست كند و در تمام اين مدت تو گرسنه و تشنه و برهنه باشى در ميان جمعيت محشر، روسياه و دست خالى . در چنين روزى بيچاره خواهى شد و همه به تو مى خندند، هارون از سخنان بهلول بى اندازه متاثر شد و اشك از چشمانش فرو ريخت . 📚كتاب بهلول عاقل حکایت @hkaitb
زندگی چقدر آسان است اﮔﺮﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ. ﮐﻠﯿﺪﻟﺬﺕ ﻭﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ. بهترین باش!! ذهن تو زندگی وسرنوشتت رورقم میزنه. حکایت @hkaitb
🔆امام دوستدار كيست عمار بن حيان گفت بحضرت صادق عليه السلام گفتم كه اسمعيل پسرم بمن نيكى ميكند حضرت فرمود من او را دوست ميداشتم اكنون محبتم زيادتر شد. پيغمبر اكرم (صل الله علیه و آله ) خواهرى رضاعى داشت روزى همان خواهر برايشان وارد شد همينكه نظر پيغمبر بر او افتاد مسرور گرديد و روانداز خود را براى او پهن كرد و او را بروى آن نشانيد با گشاده روئى و احترام بسويش توجه كرد و در صورت او ميخنديد تا از خدمت حضرت مرخص شد و رفت ، اتفاقا همانروز برادرش نيز آمد ولى حضرت رسول (صل الله علیه وآله و سلم ) آن نحو رفتاريكه با خواهرش نمودند با او انجام ندادند. بعضى از صحابه عرض كردند يا رسول الله با خواهرش سلوكى كرديد كه با برادر آنرا بجا نياورديد با آنكه او مرد بود؟ (يعنى سزاوارتر بآن محبت بود) فرمود علت زيادى احترام من اين بود كه آن دختر به پدر و مادر خويش نيكى ميكند. 📚منتهى الامال ، ج 2، ص 324 و ج 16 بحار. حکایت @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چرا در سختی زندگی قرار می‌گیری ... ؟! 🎥 عارف حاج اسماعیل (ره) حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
رکورد جهانی حفظ ۴۵ صفحه از قرآن در یک روز توسط قرآن آموزان حفظ تصویری دکتر مهرپویان🤯🤯🤯🤯🤯 با حفظ قرآن ،مستقیم مدرک رسمی فوق لیسانس بگیرید و عضو بنیاد ملی نخبگان بشید🤩 باروزی یک ساعت و در هر سنی حافظ شوید✅️ ✔️دارای ۸۰k فالوور در اینستاگرام و سایت با نماد اعتماد. برای دیدن نظرات قرآن آموزان به ،در کانالمون سر بزنید✅️ من ،محمدرضا مهرپویان حافظ کل قرآن ،دکتری روانشناسی،مبدع روش حفظ تصویری،با ۱۵ سال سابقه تدریس درکنارت هستم تا بهترین حفظ و رشد فردی رو داشته باشی💚 بزن روی لینک زیر و وارد کانال ماشو 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3827433677C0d79fdae9a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️حکایت تکان دهنده از (ع)! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حکایت @hkaitb
🔆جنايت و مكافات او در سال فتح مكه در بحبوحه قدرت مسلمين بظاهر قبول اسلام كرد ولى همواره فكر ايذاء پيغمبر گرامى را در سر مى پرورد و بصور مختلف آنحضرت را رنج ميداد. بطوريكه در كتب تاريخ آمده است گاهى بمنظور جاسوسى ، در موقع تشكيل جلسات محرمانه خود را گوشه اى پنهان ميكرد و از تصميم هائيكه رسول اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) و خواص اصحابش درباره مشركين و منافقين ، اتخاذ ميكردند آگاه ميشد و برخلاف مصلحت اسلام و مسلمانان آنها را بين مردم نشر ميداد يا به اطلاع دشمنان ميرساند. گاهى پشت اطاقهاى مسكونى پيامبر كه درهايش بمسجد باز ميشد ميايستاد، استراق سمع ميكرد، و گفتگوهاى خصوصى آنحضرت و خانواده اش را مينشنيد سپس با لحن موهن و سخريه آميز در مجالس منافقين بازگو ميكرد. گاهى با جمعى از منافقين پشت سر پيغمبر اكرم حركت ميكرد و طرز راه رفتن آنحضرت را تقليد مينمود و با تكان دادن سر و دست وضع مسخره اى به خود ميگرفت و منافقين را ميخنداند. رسول گرامى از گفتار و رفتار حكم بن ابى العاص آگاه بود، اما از روى بزرگوارى تغافل مينمود بدين منظور كه شايد متنبه گردد، مسير خود را تغيير دهد، و زشتكارى را ترك گويد ولى او از گذشتهاى آنحضرت نتيجه معكوس ‍ گرفت و هر روز بر جسارت خود افزود و با جراءت بيشترى بكار ناروايش ‍ ادامه داد. سرانجام نبى معظم تصميم گرفت روش خود را نسبت به وى تغيير دهد و عملش را با عكس العملى پاسخ گويد. روزى پيشواى اسلام از رهگذرى عبور ميكرد حكم بن ابى العاص از پى آنحضرت براه افتاد و مانند گذشته با تكان دادن سر و دست ، مسخرگى را آغاز كرد و منافقينى كه با او بودند ميخنديدند ناگهان پيغمبر اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) به پشت سر خود پيچيد و رو در روى حكم ايستاد و با شدت به او فرمود: كذلك فلتكن يا حكم . يعنى اى حكم ، همينطور كه هستى باش . حكم بن ابى العاص غافلگير شد و بدون آگاهى و آمادگى با عكس العمل نبى اكرم مواجه گرديد. روبرو شدن با پيغمبر و شنيدن سخن آنحضرت آنچنان ضربه اى به روح و اعصابش وارد آورد كه به رعشه مبتلا گرديد و حركات موهن و مسخره آميزى كه با اراده و اختيار خود انجام ميداد بصورت بيمارى و حركات غيراختيارى درآمد. او بجرم جاسوسى و كارهاى خلاف قانون و اخلاق به اقامت اجبارى در طائف محكوم گرديد و از مدينه به آن شهر تبعيد شد. 📚ناسخ التواريخ ، حالات حضرت سجاد(علیه السلام )، جلد 1، صفحه 730 حکایت @hkaitb
🌸🍃🌸🍃 گویند که در مجلس انوشیروان گفته شد که در هندوستان، کوهی است و درختی دارد که میوه آن درخت را هر که بخورد، حیات ابد یابد. انوشیروان حکیمی را به دنبال آن میوه فرستاد. حکیم به هندوستان رفته، بعد از جستجوی بسیار، مأیوس شده، و به دیار خود برگشت. در راه به عالمی از علمای هند رسید، دلیل آمدن به ولایت هند را بیان کرد. عالم هندی گفت که این سخن راست است ولی رمزی در اوست. آن کوه، شخصِ عالِم است و درخت، علم اوست و میوه آن درخت که حیات ابدی می دهد، عمل به علم او است و حیات ابد، زندگانی آخرت است. پس حکیم به خدمت کسری رسیده، ماجرا را عرض نمود و کسری تصدیق کرد. حکایت @hkaitb
رفاقت با خدا ✍ به صمیمی‌ترین رفقا، که دقت کنی، می‌بینی چقدر شبیه هم فکر می‌کنند، شبیه هم حرف می‌زنند، شبیه هم رفتار می‌کنند، حتی شبیه هم می‌خندند • هرچه شبیه‌تر می‌شوند؛ بیشتر به هَم خو می‌گیرند، و بیشتر به هم اعتماد می‌کنند، و همین روز به روز بر میزان محبتشان می‌افزاید. • ماجرای همین رفقای صمیمی است؛ ماجرای ما و خدا. نه به عبادت و سجاده نشینی‌مان محتاج است، نه به اطاعت و فرمانبریِ‌مان! • درست از لحظه‌ای که خلقمان کرده، قصد نموده از صمیمی‌ترین رفقایش قرارمان دهد، یعنی از شبیه‌ترین رفقایش. • و از همین روست که انبیاء و اولیائش را، دستِ پُر به سویمان روانه کرده، تا راه و چاهِ این رفاقت را یادمان دهند. • و خوشبخت آنکه نمی‌ترسد و ساعت‌ها خود را روی سجاده با چنین رفیقِ بی‌همتایی تنها می‌گذارد تا حجم بیشتری از أسماء او را در خود، به فعلیّت برساند، تا به رفیقش شبیه‌تر شود! √ داستان به فصل رفاقت که رسید، دیگر ماجرا عوض می‌شود! خدا، رفیق‌بازِ عجیبی‌ست. حکایت @hkaitb
🔆زندگى فقيران ابوبصير گفت بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم كه يكى از شيعيان شما كه مردى پرهيزكار است بنام عمر پيش عيسى بن اعين آمد و تقاضاى كمك كرد با اينكه دست تنگ بود عيسى گفت نزد من زكوة هست ولى بتو نميدهم زيرا ديدم گوشت و خرما خريدى و اين مقدار خرج اسرافست . آنمرد گفت در معامله اى يك درهم بهره من گرديد يك سوم آنرا گوشت و قسمت ديگر را خرما و بقيه اش را بمصرف ساير احتياجات منزل رساندم . حضرت صادق عليه السلام افسرده شد و مدتى از شنيدن اين جريان دست خود را بر پيشانى گذاشت پس از آن فرمود: خداوند براى تنگدستان سهميه اى در مال ثروتمندان قرار داده بمقداريكه بتوانند با آن بخوبى زندگى كنند و اگر آن سهميه كفايت نميكرد بيشتر قرار ميداد از اينرو بايد بآنها بدهند بمقداريكه تاءمين خوراك و پوشاك و ازدواج و تصدق و حج ايشانرا بنمايد و نبايد سخت گيرى كنند مخصوصا بمثل عمر كه از نيكوكارانست . 📚شرح من لايحضر كتاب زكوة ، ص 36 حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
کانال زناشویی ویژه مخصوص شب جمعه 👙 https://eitaa.com/joinchat/1644167294Ce15bb42543 خواهشا اگه متأهل نیستی نیا 🪢