eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 .... 🌷توی خط فاو بچه‌های شمالی و اصفهانی در طرفین ما مستقر بودند، در واقع لشکر ۲۵ کربلا و لشکر ۸ نجـف. ما از آن‌ها عقب‌تر بودیم. ما می‌خواستیم با این دو لشکر در یک امتداد قرار گیریم؛ برای همین بچه‌ها ۳ تا لودر برده بودند جلو که خاکریز بزنند. عراقی‌ها بو برده بودند، کمین کردند و این بچّه‌هایِ لودری را به اسارت گرفتند. لودرها همان جلو مانده بود. هر شب از تیپ الغدیر یک گروه کامل شامل بی‌سیمچی و امدادگر و.... می‌رفتند تا.... 🌷تا مواظب لودرها باشند که عراقی‌ها نیایند لودرها را بردارند و بروند. یادم می‌آید یک شب یک گروه برای محافظت از لودرها به محل مورد نظر رفته بودند که؛ عراقی‌ها حمله کرده بودند و همه‌ی این بچه‌ها را به اسارت در آورده بودند. من پشت بی‌سیم بودم تا از احوال آن‌ها با خبر شوم. بی‌سیمچی آن گروه بی‌سیم زد، با من خدافظی کرد و گفت: «ما اسیر شدیم. حلال کنید. خدافظ.» : رزمنده دلاور دکتر حمیدرضا دهقانی تفتی منبع: خبرگزاری جمهوری اسلامی حکایت @hkaitb