فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من افرادی رو دیدم متاسفانه که خودکشی کرده بودن
و اومدم کنار یه نفرشون...
#زندگی_پس_از_زندگی
حکایت
@hkaitb
شهید مرتضی عطایی:
بسیجی بود
و علاوه بر فعالیت های فرهنگی
وفعالیت هایی که در بسیج داشت
به کار های خیر دیگری مشغول بود که
از جمله اینها بردن کاروان هایی به کربلا بود
بیش از بیست بار به کربلا رفته بود
و ایام اربعین گروهی از مرد های فامیل را
به کربلا می برد
حتی اگر کسی هزینه سفر را نداشت؛
خودش مقدار هزینه ای که نیاز بود را
محیاو پرداخت میکرد...
حکایت
@hkaitb
✅ آغاز عملیات طوفان الاقصی توسط گروه های فلسطینی بر ضد اسرائیل
🔸 طوفانُ الْاَقْصیٰ، عملیات نظامی نیروهای حماس علیه اسرائیل است که در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی در کشتار فلسطینیان و هَتْک حرمت مسجدالاقصیٰ اجرا شد. در این عملیات، بیش از ۱۴۰۰ اسرائیلی کشته و ۳۰۰۰ نفر از آنان زخمی شدند. این عملیات شکستی بیسابقه برای اسرائیل بود.
🔹 پس از این عملیات، نیروهای اسرائیل به نوار غزه حمله کردند و در اثر این حمله، بیشتر از ۵۰ هزار نفر را کشتند و بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر زخمی شده اند که بیشتر کشته ها زن و کودک بودهاند. انگیزه حماس از طوفان الاقصی، آزادسازی فلسطین و مقابله با اشغالگری اسرائیل دانسته شده است.
🔻 در دقایق ابتدایی این عملیات، ۵ هزار راکت به سمت سرزمین های اشغالی شلیک شد. سپس نظامیان حماس، به شهرک های صهیونیست نشین به صورت زمینی یورش بردند. دستور عملیات را محمد ضیف از فرماندهان گردان قسام صادر کرد.
♻️ در ساعات اولیه عملیات، گروهی از شهروندان و نظامیان صهیونیستی توسط حماس دستگیر و به عنوان اسیر به غزه منتقل شدند. هم اکنون یکسال است که رژیم اشغالگر قدس با همه بمباران های وحشیانه ای که انجام داده است، همچنان ناتوان از نجات گروگان های خود از دست نیروهای فاقد امکانات حماس است.
▫️پس از انتشار خبر این عملیات در رسانه ها، مسلمانان در کشورهای مختلف به شادی پرداختند و پیروزی مقاومت را جشن گرفتند. امام خامنه ای، این عملیات را شکست غیرقابل ترمیم برای اسرائیل توصیف کردند.
#تقویم_تاریخ
#۱۵مهر
#طوفان_الاقصی
حکایت
@hkaitb
*ـ ↶📗🌱↷
*
📗زندگي در اينجا و اکنون
به تجربه ديده ام که يکي از ويژگي هاي افراد خودشکوفا اين است که کمتر از افراد متوسط، در تشخيص درست از نادرست دچار ترديد مي شوند. افراد خودشکوفا به علت اينکه ٩٥ درصد جامعه با آنان سر به مخالفت برمي دارد، دچار ترديد نمي شوند!
✍ آبراهام مزلو
*
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆خنده بيجا و گناه خيز
صحرا نشينى سوار بر شتر بچه چموش خود شده بود و به حضور پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد و سلام كرد، مى خواست نزديك بيايد و از آنحضرت سؤ ال كند، ولى شترش فرار مى كرد و به عقب برمى گشت و او را از حضرت دور مى كرد، و اين عمل سه بار تكرار شد.
اين منظره باعث شد عدّه اى از اصحاب كه در آنجا حاضر بودند، خنديدند (با اينكه خنده آنها بيجا بود، آنها مى بايست آن عرب صحرا نشين را كمك كنند تا سؤ ال خود مطرح كند ولى مى خنديدند و همين باعث ناراحتى آن عرب مى شد) خنده آنها و چموشى شتر باعث گرديد كه آن عرب عصبانى شد و با ضربتى شديد آن شتر را كشت .
اصحاب به رسول خدا (ص ) گفتند: آن عرب ، شتر خود را كشت پيامبر (ص ) فرمود: نعم وافواهكم ملا من دمه : آرى ، ولى دهانهاى شما پر از خون شتر است (يعنى شما با خنده بيجاى خود آن عرب نادان را عصبانى كرديد و او چنين جرمى مرتكب شد، شما در خون آن شتر بى نوا شريك هستيد، چرا چنين كرديد؟!)
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از طرفـداران حـامد آهنگـی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
//آرمان د فیریک با پر از ایده های احمقانه به ایتا پیوست😵💫🔥💥
𝘼𝘳𝘮𝘢𝘯: https://eitaa.com/joinchat/2464416435C2d735e9b1e
چگونه جوهر رو از رو کاغذ پاک کنیم؟💁♂😃
چگونه پوستی زیبا داشته باشیم😌🔥//
𝘼𝘳𝘮𝘢𝘯: https://eitaa.com/joinchat/2464416435C2d735e9b1e
همه ی این ویدیو ها توی چنل بالا موجوده 🤭💨..
🟡 ماجرای عبرتانگیز مرد به ظاهر مسلمانی که شرابخوار بود و هنگام مرگ در محضر پیامبر کافر شد...!
☘نقل شده است پیامبر اکرم ﷺ بر بالین شخصی که در حال احتضار بود، آمدند و به او تلقین کردند که بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إِلَّا الله». او گفت: نمی گویم و نخواهم گفت و از اینکه این کلمه را در طول شصت سال گذشته گفتهام پشیمانم! این را گفت و از دنیا رفت. حضرت از همسر این مرد پرسیدند شوهرت چه عملی مرتکب می شد و به چه گناهی عادت داشت که این گونه با کفر از دنیا رفت؟ همسرش گفت: یا رسولالله او به شراب خواری عادت داشت و هر شب تا ظرفی از شراب نمی خورد نمیخوابید.
📚(خزینةالجواهر، ص۳۱۲)
⭕️ در هنگام مرگ، شخص ملاحظه اطرافیان را نمی کند و واقعیت های باطنی او کم کم ظهور پیدا میکند. اگر خدای نکرده ایمانش سطحی و زبانی بوده و اعتقادات در او رسوخ نکرده باشد، کفرش را بروز میدهد.🍂
#شرک
حکایت
@hkaitb
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آیتالله_خامنهای
#تفسیر
#سوره_حشر_۱۱
فهمیدن ظرافتهای قرآن در گرو تقوا داشتن
۱۳۶۱/۰۶/۲۶
حکایت
@hkaitb
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
یکی از دوستانِ کاناداییم، یه قانونِ جالب واسه خودش داشت!
قانونش این بود کـه:
باوجودِ داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کارِ پر مسئولیت ماهی «یک شب» باید خونه پدر و مادرش باشه!
میگفت کـه کارهای بچههارو انجام میدم و میرم خودم تنهایی، مثل دورانِ بچگی و نوجوانی … چندین ساله این قانون رو دارم، هم خودم و هم همسرم!
میگفت: خیلی وقتها هم کار خاصی
نمیکنیم! پدرم تلویزیون نگاه میکنه
و من کتاب میخونم، مادرم تعریف میکنه، من گوش میدم، من حرف می زنم و مـادرم یا پدرم چرت می زنند و شب می خوابیم… صبح صبحانهاي میخوریم، بعد برمیگـردم بـه زندگی!
دیروز روی فیسبوکش دیدم یه “عکس” گذاشته بودو یه نوشته کـه متوجه شدم مادرش چند ماه پیش فوت شده. براش پیام دادم کـه بابتِ درگذشت مادرت متاسفم و همیشـه ماهی یک شبی رو کـه گفتـه بودی بـه یاد دارم…
جوابی داده، تشکری کرده و نوشته کـه: «مادرم توی خاطراتِ محدودش از اون شبها بـه عنوانِ بهترین ساعتهای سال ها و ماههاي گذشته اش یاد کرده»
و اضافه کرد کـه:
اگه راستش رو بخوای “بیشتر” از مادرم برای خودم خوشحالم کـه از این «فرصت و شانس»
نهایتِ استفاده رو بردهام…!!
قوانینِ خوب رو دوست دارم… برای خودتون؛ دلتون؛ حالتون و خانوادتون قانون هاي قشنگ بذارید؛ بعداً حسرت قانون هاي گذاشته نشده رو نداشته باشید
حکایت
@hkaitb
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#دعای_لحظه_اسارت_من....
🌷....حدود ساعت ۲ بعدازظهر آفتاب داغی بر شنزار فکه میتابید. صدای توپخانه هم قطع شده بود و گفتم حتماً باید به عقب برگردم. یک قطره آب نداشتم و به خاطر تیری که به پایم خورده بود مجبور شدم پوتینهایم را در بیاورم. بیابان پر از پوتین، کلاهآهنی و قمقمه خالی بود. بسیاری از دوستانم شهید شده بودند. مسافتی را به سختی طی کردم و پایم از شدت داغی ماسهها سیاه شده و همین تشنگیام را ۱۰ برابر کرده بود. در سکوت بیابان صدایی وهمآلود میشنیدم که میگفت برادر بیا آب! من هم فقط دنبال جرعهای آب بودم و دنبال صدا را گرفتم.
🌷حتی از شدت تشنگی از علفهای بیابانی در دهانم گذاشتم تا شاید کمی زبانم تَر شود. ناگهان دیدم از سمت تپههای بادی چند نفر به طرفم میآیند که آشنا نیستند. این نیروها در نزدیکی من به عربی گفتند اسلحهات را بینداز! در عرض چند ثانیه یک دنیای جدید پیشرویم باز شد و دیگر فهمیدم که اسیر شدم. اسلحهام را پایین پرت کردم و یکی از نیروهای دشمن گفت ما برادر و مسلمان هستیم. در دلم گفتم به اسارت دشمن درآمدهام. یک لحظه به آدم شوک وارد میشود که چه کار باید کند. خودم را آماده تیرباران کرده بودم.
🌷از شدت ضعف و بیحالی با دو زانو روی زمین افتادم. گفتند بلند شو و دستهایت را بلند کن. من امتناع میکردم و در نهایت مرا روی کولشان انداختند و به جای دیگری بردند. دیدم دو برادر اسیر کرده و اسلحه پشت سرشان گذاشتهاند تا آنها به کسانی که در بیابان گم شدهاند بگویند برادر اینجا آب هست. بلافاصله دعایی به ذهنم آمد و گفتم خدایا دوران اسارت مرا مثل زندانیان زمان شاه مایه پیشرفتم قرار بده و من در کنار انسانی بزرگ و اهل معنویت قرار بگیرم. این اتفاق هم افتاد و دوران اسارتم کنار حاجآقا ابوترابی گذشت....
#راوی: آزاده سرافراز و نویسنده دفاع مقدس عبدالمجید رحمانیان [سال ۱۳۶۱ در سن ۱۹ به اسارت دشمن درآمد و پس از گذشت هشت سال و چهار ماه از اسارتش به میهن بازگشت.]
📚منبع: سایت خبرگزاری میزان
حکایت
@hkaitb