eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
727 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨💞روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف میکند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان. بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت. اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزمهایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزمها را قاپید و بسرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود. راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار میدهد تا ماست کمتری بفروشد. بهلول خواست بگوید چه میکنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست. بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار میدهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه میدارد. جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به ته دکان رفت. بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت: محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست... 📚 امثال و حکم @Abikhiall ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ ┄•●❥ @Abikhiall 🖤🥀🖤
هو در احوال ابراهیم ادهم آورده اندکه وقتی به مستی برگذشت. او را می شناخت ، مسلمانی بود اینک به حلقه غفلت دهانش آلوده بود. آب آورده دهان آن مست بشست و می گفت: «دهاني که ذکر حق بر آن رفته باشد، آلوده بگذاري بي حرمتي بود». چون آن مرد هوشیار شد، او را گفتند: «زاهد خراسان دهانت بشست ». آن مرد گفت: «من نيز توبه کردم ». پس از آن ابراهيم به خواب اندر ندایی شنید که گفتند: «تو از براي ما دهانی بشستي. ما دل تو را از نقش غیر بشستيم ». تذکرة الاولیا
رفیق با محبت نعمت بزرگی است که...... 🎤آیت الله ناصری رحمه الله علیه🎙
هو «اگر در عشق صادق باشی، خود عشق گوید که چه کنی تا به محبوب برسی!» 📚 فتوحات مکیه، باب ۱۷۸ @IbnAarabi
🌻 امام رضا عليه السلام: 🍀 ينبَغِي لِلرَّجُلِ أن يُوَسِّعَ عَلَى عِيَالِهِ لِئَلَّا يَتَمَنَّوا مَوتَهُ. 🍀 بر شخص مالدار متمکن واجب است که بر خانواده اش در مخارج وسعت بدهد (تا آرزوی مرگش را ننمایند) 📚 من لا یحضره الفقیه جلد۲ صفحه ۶۸ @madrese_Razavieh_gorgan
هو رند آن باشد که میل هستی نکند وز خویش گذشته خودپرستی نکند در کوی خرابات مغان رندانه می نوش کند مدام و مستی نکند
هو نرنجیدنِ صوفیان از آزارِ خلق به خاطر بی من و مایی صوفیان است، زیرا رنجیدن فرع بر انانیت و خود را موجود دانستن است، درحالی‌که صوفی، غیرِ موجود و "هیچ‌کس" است. پس، آنکه برنجد هنوز کسی است. بنابراین کسی که می‌رنجد هم به خود توجه دارد و هم به خدا. چنین کسی دوبین است و خود را هویتی متمایز از خدا تصور می‌کند، پس موحد نیست. از کتاب میراث تصوف - لئونارد لویزن روی این متن و همچنین روی جملات تصویر عمیقاً تعمق کنید.
هدایت شده از طریق بندگی
از علامه طباطبایی پرسیده بودند ، سخت ترین لحظات عمر شما کدام است ؟ فرموده بودند : فاصله ی بین دو وضو 🌷 کانال 🌷 📌 ورود به کانال 👈 @aansar313
هو ای درویش جمله خلقِ عالم همه روز در خیال و پندارند که مگر وجودی دارند و بکاری مشغولند و طلب مقصودی می‌کنند و نمی‌دانند که: "به‌جز خدایتعالى هیچ‌چیز و هیچ‌کس را وجود نیست و نبوده و نخواهد بود، خدایست که موجود است و همیشه بوده است و خواهد بود." اگر فهم نکردی روشنتر بگویم: بدانکه اگر کسی از موم صد چیز بسازد بضرورت صد شکل و صد اسم پدید آید و در هر شکلی چندین اسامی دیگر باشد. اما عاقل داند که بغیر از موم چیز دیگری موجود نیست و اینجمله اسامی که پیدا آمده، اسامی موم است. که این فقط موم بود که بجهات مختلف و باضافات و اعتبارات آمده است. "با خودی کفر و بیخودی دین است هرچه گفتیم مغز آن این است" از کتاب کشف الحقایق - عزیزالدین نسفی
📌امام (ع) اینگونه بود: ◀️برای کالا شخصا در بازار حضور می یافت؛ ◀️به بیمار میرفت؛ ◀️يونُس¬ِبْنِ‏ يَعْقُوب را که قبلا فَطَحی مذهب بود، کرد؛ ◀️برای شیعیان و شفای بیماران میکرد؛ ◀️مردم را در منزل به حضور می پذیرفت؛ ◀️ میداد و آنان را تکریم می کرد؛ ◀️برای دوستان می فرستاد، ◀️با خدمتکاران بر سر یک سفره می نشست؛ کسی را از سر سفره برای کار بلند نمی کرد؛ ◀️در تشییع جنازه مردم شرکت و را به آن سفارش می¬کرد؛ ◀️به نصحیت و مردم می پرداخت و برده آزاد می کرد؛ ◀️مردم را به رعایت سفارش می نمود؛ ◀️ضمن پاسخگویی به نامه های شیعیان، در موضوعات اجتماعی و نظام خانواده از جمله امر مشاوره می داد یا گاهی از دوستان خود مشورت می خواست. 📚شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج2، ص857؛ ج2، ص682. 📚ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی¬طالب، ج4، ص341. 📚کلینی، الکافی، ج1، ص219، ح4. ج1، ص321، ح11.ج5، ص289- 288، ح1. 📚شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج2، ص856. 👇👇 🌻 @ahlebait110
🕯📢 🕋 خود را بر مراقبه نتواند داشت الّا کسی که به دوام محاسبه‌ی نفس خود را مؤدب گردانیده بود و از همه عادت‌ها منع کرده. و هرگاه که به مراقبه مشغول شود در دل جز یاد خدای تعالی نبود و اگر چه به زبان هیچ ذکر نگوید و هر که چنین بود او دایم در ذکر بود. 💠 و این معنا آن‌گاه در دل مستقیم گردد که شخص در حال ذکر گفتن و غیر آن، در بندِ آن بُوَد که نفی خواطر کند و هر چه در دل وی می‌آید آن را از دل می‌راند و از آن اعراض می‌کند و حاضر یاد خدا و معنی ذکر می‌شود در نفی و اثبات. شیخ کامل مکمل سید محمد بخاری 📔 مناهج الطالبین، الباب السادس، فصل اول در شرایط ذکر، ص ۱۸۴. @maerefatallah
🪧📣 🕌 اولی‌تر ذکری که مشایخ اختیار کرده‌اند ذکر لا اله الّا الله است باید که برین ذکر مداومت نماید از سر حضور و هیبت، تا اثر کند و ذوق پدید آید و هرگاه که ملالت یابد باید که ترک کند. 🔰 و نشاید که ذکر از سر ملالت گوید، بل اولی‌تر آن بود که ساعتی فرو گذارد و بعد از آن چون دل را نشاط ذکر پیدا آمد باز سر آن رود و به ذوق و عشق گوید. 🌟 چندانکه دل از محبت و تعلق ما سوی الله خالی‌تر بود، ذوق و اثر ذکر بیشتر باشد. شیخ کامل مکمل سید محمد بخاری 📖 مناهج الطالبین، الباب السادس، فصل اول در شرایط ذکر، ص ۱۸۵. @maerefatallah