آیا مهاجرت امر سادهای است؟
« مهاجرت، شروع کردن همهچیز زندگی از ابتداست، همه چیز از نو، مانند کودکی که تازه میخواهد سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن و ارتباط برقرار کردن را آغاز کند و این بسیار دشوار است ».
این جملهای است که بسیاری از ایرانیان مهاجر در توصیف مهاجرت از وطن به مقصد کشوری دیگر، آن را به زبان میآورند.
همه چیز را از نو شروع کردن کار بسیار سختی است، آن هم در جغرافیا و فرهنگ متفاوتی که بسیاری از عناصر ملموس و ناملموس آن با جغرافیا و فرهنگی که مهاجران
سالها در آن زندگی کرده و با آن خو گرفتهاند بسیار متفاوت است.
این تفاوت طیف وسیعی از عناصر را در بر میگیرد: زبان، دین و مذهب، قوانین، عرف، آداب و رسوم، خرده فرهنگ گروههای مختلف، حتی غذا و سبک غذایی که در ابتدا موضوع مهمی بنظر نمی رسد اما پس از چند روز اهمیت خود را به رخ مهاجران میکشد.
بخش دیگری از دشواری از نو شروع کردن زندگی مهاجران در سرزمینی دیگر، رفع نیازهای زیستی اولیه برای بقا و زنده ماندن است.
این افراد باید بتوانند به خوراک و سرپناه و لباس و دارو و درمان دسترسی داشته باشند و دسترسی به این موارد در ازای داشتن شغل و درآمد امکان پذیر است. و غالباً داشتن شغل و درآمد پایدار و کافی از مشکلات بسیار جدی و اساسی مهاجران بهویژه در آغاز رسیدن به مقصدی جدید است.
با افرادی که ظرف یک دههی گذشته از ایران مهاجرت کردهاند، گفتوگوی پراکنده و دوستانه ای داشتهام؛ از جمله طی گفتوگو با مهاجر ایرانی که شاعر و روزنامهنگار است به جمله قابل درنگی برخوردم:
« کشورها دو چهره دارند، یک چهرهی نمایشی برای جهان و یک چهرهی واقعی که برای مهاجران بیش از هرکسی عینیت مییابد.
از ویژگیهای این چهرهی واقعی و عینی، نگرش نامطلوب مردمان کشورها به اتباع مهاجران کشورهای دیگر به سرزمین خود است که ایشان را معمولا عناصر غیرخودی و تحمیلی محسوب میکنند ».
مهاجر دیگری که یک نویسنده و هنرمند ایرانی است و به اروپا مهاجرت کرده است از حس تعلیق و بیگانگی مهاجران در مقصد جدید زندگی، حس دشوار کسب هویت جدید شهروندی؛ سخن میگوید.
او میافزاید: در کنار این احساسات ناخوشایند، مهاجران با شرایط عینی دشواری یافتن شغل، دسترسی سخت و زمان بر به خدمات دارو و درمان، هزینههای بالای اجاره مسکن و تهیه غذایی ارزان و با کیفیت مطابق با ذائقه و سبک غذایی خود؛ در هر شبانه روز مواجه هستند.
در واقع مهاجران هر روز برای بقا و زنده ماندن درحال جنگ اند!
برخی مهاجران با داشتن تخصص و سرمایهی تحصیلی و اقتصادی بالا، به دلیل برچسب دائمی مهاجر بودن، به منزلت اجتماعی که در وطن خود داشتهاند دسترسی مجدد ندارند و یا با تأخر زمانی بدان دست مییابند. و این شکاف منزلتی یا نزول منزلت اجتماعی در جامعهی مقصد نسبت به وطن و جایی که از آن مهاجرت کردهاند؛ یکی از چالشهای مهم در دوران جدید زیست آنها پس از مهاجرت است.
دلتنگی برای خاطرات بجای مانده در وطن جایی که مهاجران در آنجا متولد شده و بزرگ شدهاند و دوری از خانواده و دوستان و آشنایان قدیمی، از مشکلات مشترک تقریباً همهی مهاجران است؛ حتی افرادی که ممکن است هیچ یک از کمبودها و چالش های ذکر شده در سطور بالا همچون شغل و مسکن و درآمد پایدار را نداشته باشند.
بدیهی است همهی اینها که اشاره شد در گروههای سنی، جنسی، طبقاتی و بنا بر علت و انگیزه مهاجرت؛ وضعیت و شرایط متفاوتی خواهد داشت.
مهاجرت امر پیچیده و سختی است که مهاجران را درگیر فرآیند زندگی در شرایط ناشناخته و متفاوت از فرهنگ و جغرافیایی که در آن جامعه پذیر و فرهنگ پذیر شده اند، روبرو ساخته و آنها را با چالشها و شرایط عینی و ذهنی دشواری برای بقا مواجه میکند.
✍فریبا نظری
@hooree🌹
🔻زلزله زنان را دوبار میکُشد
بررسی مسائلی که زنان پس از زلزله و دیگر حوادث طبیعی تجربه میکنند
🔹عصمت خانم را زنهای همسایه، زن گوشهگیری میشناسند که دو سال بعد از زلزله بم و فلجشدن، مردش رهایش کرد و رفت؛ مردی که خود داغدار پدر و مادر و برادرهایش بود و «دیگر زن فلج را نمیدانست باید کجای دلش بگذارد.» گوشه لب پایین عصمت خانم، زیر دندانهای یکی در میانش به کنایه گیر میکند وقتی میخواهد از مردش بگوید که سالی دو، سه بار به او سر میزند و از روزگار زن معلول و پنج دخترش که دوتایشان با دو بچه و مهر طلاق در شناسنامه به آن خانه کوچک که حالا بوی آبگوشت در آن پیچیده، برگشتهاند، خبر ندارد.
🔹بررسیهای بعد از وقوع زلزله بم کرمان نشان داد که 53 درصد قربانیان زن و 47 درصد مرد بودند. اگر همین عدد را برای شمار فوتیها در نظر بگیریم، این زلزله جان 18 هزار و 20 زن و 15 هزار و 980 مرد را گرفت. در مطالعهای با عنوان پدیده ازدواج اجباری زنان در فجایع طبیعی، پیامدهای اجتماعی فاجعه در زنان بازمانده زلزله بم که در سال 97 انجام شد، آمار فوتشدههای کلی زن در سال 82، 18 هزار و 333 نفر برآورده شد.
🔹در همان سال پژوهشی با عنوان بررسی آسیبپذیری اجتماعی زنان در حوادث طبیعی با تاکید بر زلزله ورزقان و اهر انجام شد که در آن به آمار قربانیان زلزله بم هم اشاره شد. براساس این بررسی، قبل از وقوع حادثه جمعیت زنان 48 درصد کمتر از مردان بود و مردان 52 درصد جمعیت بم را تشکیل میدادند. اما میزان مرگومیر زنان 57/6و مردان 42/4بود؛ یعنی بهازای هر 74 مرد، 100زن در این زلزله جانشان را از دست دادند.
🔹از آمار تفکیکی قربانیان زلزله منجیل و رودبار در سال 1369 خبر چندانی وجود ندارد، همینطور زلزله بوئینزهرا؛ هرچند آمارهای چندانی درباره تفکیک جنسیتی جانباختگان زلزله بوئینزهرا در سال 1381 وجود ندارد، اما گزارشهای منتشرشده درباره این حادثه اعلام کردهاند که بخش زیادی از جانباختگان این زلزله زنان و کودکان بودهاند؛ چون در زمان وقوع حادثه بسیاری از مردان در زمان پیشامد در تاکستانهای محلی سرگرم کار بودند.
🔹عالیه شکربیگی، جامعهشناس: در ادبیات مربوط به جنسیت و بلایای طبیعی، باید این موضوع وارد شود که مردان و زنان در برابر پدیدههایی مثل زلزله، تجربههای متفاوتی دارند. وقتی در جامعهای مثل ایران، زلزلهای رخ میدهد، بستر و ساحتی وجود دارد که در آن نابرابری دیده میشود؛ بسترهای نابرابری از خانواده تا جامعه و بالعکس جریان دارد و مضاف بر آن وقتی زلزله رخ میدهد، نابرابری خودش را بیشتر نشان میدهد. تحقیقات نشان میدهد پیامد فاجعه برای زنان شاغل، خانهدار و سرپرست خانوار بیشتر است و خشونت خودش را بیشتر نشان میدهد که خودش پیامدهای زیادی در عرصههای جهانی و بومی در کشورهای جهان دارد.
🔹شایسته کرمخانی، مددکار اجتماعی: پس از زلزله کرمانشاه مسئله ازدواج را هم داشتیم؛ یکی از زنان شرکتکننده در مصاحبه مربوط به این پژوهش گفته بود که مجبور شده است ازدواج کند، چون با این شرایط نمیتواند ادامه دهد. نحوه مقابله گروه دیگری از زنان هم سازش و سکوت بود، نوعی کنش منفعل یعنی هرکسی، هرچه بگوید سکوت میکند و از خود نارضایتی نشان نمیدهد. یکی از زنان مصاحبهشونده میگفت به من فقط یک گوشه جا و یک لقمه نان بدهند و کسی به من تعرض نکند، کافی است. گروه دیگری از زنان هم کنش فعال داشتند که قابلیتهایی در خود میدیدند یا سطح سواد بالایی داشتند.
🖌الناز محمدی | دبیر گروه جامعه
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree 🌹
آیا شما هم احساس فشار و استرس میکنید؟
گاردین نوشت: در عصر حاضر، بسیاری از افراد همزمان با انجام کارهای مختلف، احساس فشار و استرس میکنند. از ایمیلهای کاری گرفته تا شبکههای اجتماعی و وظایف روزمره، همه این عوامل باعث میشوند افراد احساس کنند در برابر حجم زیادی از مسئولیتها ناتوان هستند.
لیندا بلر، روانشناس بالینی، معتقد است که بسیاری از افراد احساس فلج ذهنی دارند و نمیدانند باید چه کاری را اول انجام دهند. این احساس ناکارآمدی باعث تضعیف روحیه میشود و به دلیل حجم زیاد وظایف و حواسپرتی ناشی از فناوریهای دیجیتال تشدید میشود.
حتی کارشناسان نیز با فشارهای مشابهی روبرو هستند، از آمادهسازی برای مراسم خانوادگی گرفته تا مدیریت کارهای حرفهای. این موضوع نشان میدهد که احساس فشار بخشی از واقعیت زندگی مدرن است.
احساس فشار یا استرس شدید، یک تشخیص پزشکی نیست، بلکه میتواند برای هر فرد متفاوت باشد. بررسیهای جهانی نشان میدهد که دو سوم مردم نوعی از استرس را تجربه میکنند که بر زندگی روزمره آنها تأثیر میگذارد.
بلر اشاره میکند که افزایش فشارها نه تنها به دلیل مسئولیتهای جدی، بلکه به دلیل احساس نیاز به استفاده بهینه از زمان است. افراد احساس میکنند باید تمام فرصتها را غنیمت بشمارند، از یادگیری زبان جدید گرفته تا رسیدن به اهداف ورزشی.
طبق گفته فای بگتی، پزشک متخصص مغز و اعصاب، احساس فشار زمانی به وجود میآید که تقاضاها فراتر از ظرفیت فرد باشد. این فشار میتواند کوتاهمدت یا مزمن باشد و معمولاً ناشی از تلاش برای انجام همزمان چندین نقش و وظیفه است.
استفاده بیش از حد از تلفنهای هوشمند، هرچند به تنهایی دلیل اصلی فشار نیست، میتواند این احساس را تشدید کند. همچنین، دوران همهگیری کرونا باعث افزایش زمان استفاده از صفحهنمایش شد که به خستگی ذهنی و کاهش توانایی تصمیمگیری افراد منجر گردید.
استرس مزمن میتواند تأثیرات جدی بر سلامت جسمانی و ذهنی داشته باشد. مشکلاتی مانند کاهش تمرکز، ضعف حافظه، و حتی علائمی شبیه به زوال عقل ممکن است ناشی از استرس طولانیمدت باشد.
برای مدیریت احساس فشار، فعالیتهایی که انرژی ذهنی را بازیابی میکنند، مانند ورزش، وقت گذراندن با عزیزان یا استراحت کافی ضروری هستند. خواب باکیفیت نیز نقش مهمی در بهبود توانایی افراد برای اولویتبندی وظایف دارد.
در نهایت، باید انتظارات واقعبینانهای از خود داشته باشیم و از تفکرات غیرواقعی یا احساس "بایدها" اجتناب کنیم. انجام کوچکترین کار مفید میتواند به شکستن چرخه استرس کمک کند و افراد را به مسیر بهرهوری بازگرداند.
@DevelopmentSc
@hooree🌹
۳ دقیقه بیشتر وقت نمیگیرد...!
لطفاً این اینفوگرافیک خشکاله را بخوانید و عمل کنید..!🌿☘🌳🌼
متوسط تولید زباله هر ایرانی،۷۰۰ گرم در روز است که بین ۶۰تا۷۰درصد این حجم را زباله های تر (باقیمانده مواد غذایی،پوست میوه و سبزیها) تشکیل می دهند.😭
همین زباله های تر اگر داخل کیسه های پلاستیکی به محل دفن پسماندهای شهرداری بروند ،مایعی سمی بنام شیرابه تولید می کنند که هم در صورت جاری شدن و هم نفوذ به چشمه ها ،قناتها و آبهای زیر زمینی می توانند خطر آفرین باشند.😢
چند راه ساده برای رفع این مخاطرات وجود دارد :
۱) پوست میوهها (بدون هسته سخت، پوست پیاز و سیر) و باقیمانده سبزیجات را بصورت تازه به مصرف موجودات اهلی برسانیم و اگر خودمان هم نداریم به همسایه هایی که دارند بدهیم (بخصوص در روستاها).
۲) اگر می توانیم پوست میوهها و الباقی سبزیجات را در ظروف آبکش مانند در کنار حیاط یا بالکن خشک کنیم تا به خشکاله تبدیل شوند و بعد سر فرصت به دامداران و ....برسانیم.
اخیرا بعضی شهرداری ها و منجمله شهرداری ساوه طرح هایی برای خرید خشکاله و تفاله چای اجرا کردهاند...
۳)اگر باغچه داریم همین ها را در باغچه دفن کنیم تا تبدیل به کود کمپوست شود.
۴) حتی اگر خشکاله ها را نخواهیم به جایی دهیم ،میتوانیم در یک گوشه طبیعت رها یا چال کنیم تا تجزیه شوند ،بشرطی که منظره دیداری بدی ایجاد نکنند.
۵) کمکردن حجم زباله ها،باعث پایین آمدن هزینه های دفن و انتقال و جمع آوری شده و منافع ملی برای شهر و کشورمان دارد.....👏🍏👏
همشهری و هموطن عزیز...!
انتخاب با شماست.!
به زیستی با توجه به همین جزییات شروع می شود.☘🌿
بسم الله.
https://t.me/WWWSNGOIR/67720
@hooree🌹
پایان رادیکالیسم اسلامی؟
آنچه تاکنون از حاکمیت جدید سوریه به نمایش گذاشته شده، از ژست های الجولانی گرفته تا سیاست ورزیهای داخلی و خارجی، تصمیم سازیهای اجتماعی و اقتصادی و انتصابهای حکومتی، نوعی واقعیت اجتماعی را به تصویر میکشد که یک گروه رادیکال بنیادگرای اسلامی، به ظاهر پس از تجدیدنظر در بنیان های فکری خود به یک اسلامگرایی معتدل در قدرت تبدیل شده است.
توازن و اعتدالی که الجولانی تلاش کرده، حتی در ظاهر خویش نیز به نمایش بگذارد، پوشش رسمی دیپلماتیک مطابق عرف بینالمللی؛ اما با آرایشی در سر و صورت و دست ندادن با زنان که تابلویی از اسلام گرایی است.
این ژستهای جولانی و سیاستهای معتدلی که تاکنون پیش گرفته، نسخه و راه حل پیشنهادی انتهای کتاب «خدای مرده زاد» را به یاد می آورد، آنجا که اشاره دارد، در جهانی زندگی میکنیم که این واقعیت وجود دارد، هنوز «میلیونها مسلمان معتقدند که خدا شریعتی را بر آنان نازل کرده که حاکم بر کل امور انسانی است. شریعت اسلامی مثل شریعت راست کیش یهودی (هلاخا) میخواهد، کل زندگی را پوشش دهد» و سپس این سوال را مطرح میکند که «آیا بدیلی برای این قدرتمندترین الهیات سیاسی موعود باورانه زمان ما وجود دارد؟» و سپس پاسخ میدهد: «این بدیل را شاید بتوان در تجدید الهیات سیاسی معتدل، درون اسلام راست کیش پیدا کرد».
اگر باور نکنیم که الجولانی، خوابنما یا دچار انقلاب درونی شده، باید بپذیریم که با بالا گرفتن گرایشات اسلام گرایی سیاسی رادیکال سنی و همچنین تحرکات وسیع منطقهای اسلامگرایی شیعی موعود باورانه و نظامگریهای هر دو گروه، تلاش شده است، توصیههای نظری این چنینی متفکران سیاسی؛ مانند آنچه در بالا از یک اندیشمند سیاسی آمریکایی بدان اشاره شد، به راه حل عملی برای پایان دادن به خشونتها و نظامیگریهایی با گرایشات رادیکال اسلام گرایی سیاسی بدل شود.
از این روست، فردی از رهبری یک گروهی چون «جبهه النصره» و بعداً «تحریرالشام» که هنوز هم در لیست تروریستی «آمریکا» و «اتحادیه اروپا» است، با حفظ ظواهر فردی شریعت و همچنین ظواهر اجتماعی غیراجباری آن مانند برگزاری مناسک عبادی جمعی و تاکید بر رعایت حقوق بشر و حق اقلیتها، مذاهب، قومیتها و زنان با وجود باور به یک الهیات سیاسی؛ اما کاملاً با «دگردیسیهای معتدل در الهیات سیاسی اسلامی»، بر عرصه سیاست سوریه - جولانگه گروه های رادیکال اسلام گرای سیاسی شیعه و سنی- برکشیده میشود.
به نظر میرسد، از رویکردی اندیشهای نیز در کنار دیگر جنبههای ژئوپلیتیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار است، شاهد تحولی عظیم در سوریه باشیم. الگویی برای یک الهیات سیاسی معتدل و اسلامگرایی سیاسی توسعهگرا و متمایل به غرب، الگویی که هم پاسخی باشد، بر خواست و گرایشات میلیونها مسلمان با باور به اینکه اسلام، چنان شریعت کاملی است که باید قدرت سیاسی را نیز در دست داشته باشد و هم ممانعت از تبدیل شدن به حکومت اسلامی از نوع سنی آن مانند «امارت اسلامی طالبان» در «افغانستان» و نوع شیعی آن مانند «جمهوری اسلامی» در «ایران».
آیا چنین الگویی استقرار و استمرار خواهد یافت؟ آیا سوریه، پایان رادیکالیسم اسلامی خواهد بود؟
✍مرضیه حاجی هاشمی
@hooree🌹
دنیای مردانۀ مردانۀ مردانه
چرا زنان به شکلی وسیعی در تحقیقات اجتماعی نادیده گرفته میشوند؟
دهههاست که حکومتها دربارۀ لزوم کاهش یا از میان بردن نابرابری جنسیتی در جوامع سخن میگویند و گاهی دست به اقدامات و سیاستگذاریهای کوچک و بزرگ در این زمینه میزنند. اما در میان متخصصان نابرابری، توافقی وجود دارد که نابرابری جنسیتی در جوامع امروزی همچنان شدید و نگرانکننده است. کارولین کرادو پرز، محققی که در این زمینه پژوهش میکند، در کتاب زنان نامرئی به مشکلی بنیادین اشاره میکند که فهم ما از مسئله را تغییر میدهد: از نظر او، زنان به شکل گستردهای در «تحقیقات» نادیده گرفته میشوند.
🌸 مثالهای کرادو پرز انبوه و بهتآورند:
طراحان همهچیز، از فناوریهایی که استفاده میکنیم تا داروهایی که میخوریم و شهری که در آن زندگی میکنیم و قوانین و سیاستهایی که بر ما حکمفرماست، فقط مردان را در نظر داشتهاند.
برای نمونه، تابهحال دقت کردهاید که گوشیهای هوشمند امروزی برای استفادۀ یکدستی زنها زیادی بزرگاند؟ یا نرمافزار تشخیص صدا اغلب با صدای زیر زنانه مشکل پیدا میکند؟ نمونههایی مرگبارتر: زنان اگر درگیر تصادفات رانندگی شوند، به احتمال ۴۷% بیشتر از مردان دچار مصدومیت شدید میشوند.
⬅️علتش آن است که مهندسان ایمنی خودرو را معمولاً با آدمکهایی میآزمایند که الگوی بدنشان متناظر با «متوسط مردان» است: مرسومترین نسخۀ این آدمکها ۱۷۷ سانتیمتر قد و ۷۶ کیلوگرم وزن دارد و نسبت حجم عضلاتش نیز مردانه است.
❗️نکتهای شگفتآور و عصبانیکننده:
هنوز کمربند ایمنیای ساخته نشده است که برای استفادۀ زنان باردار مناسب باشد، در حالی که تصادفات خودرویی یکی از اصلیترین عوامل تلف شدن جنین در اثر حادثه برای مادر است.
زنان اغلب ترکیب هولناکی از سختیهای روزمره و خطرهای پنهان را تجربه میکنند.
مثلاً وقتی به تحقیقات پزشکی میرسیم، شکاف دادهها بسیار خطرناک و اعصابخُردکُن میشود. در آزمایشهای بالینی نسبت زنان بسیار پایین است، که یعنی شاید از داروهایی که به درد آنها میخورد بینصیب بمانند و داروهای نامناسب یا دُز نامناسب برایشان تجویز شود. در نتیجه، احتمال آنکه زنان به واکنشهای دارویی نامناسب دچار شوند بیشتر از مردان است.
❗️دانشمندان حتی تأثیر خاص بسیاری از داروهای موجود بر زنان را نمیدانند. این نکته، زنگ خطری جدی است.
مشکل کمبودِ دادهها و این حقیقت که روی بدن زنان به اندازۀ مردان مطالعه نشده است، وقتی وخیمتر میشود که پزشکان حرفهای درد زنان را جدی نمیگیرند و به رنج جسمی آنها برچسب بیثباتی روانی میزنند: عصبیبودن، جنون، بیعقلی. همین نکته غالباً در واکنش جامعه به ابراز خشم یا نقد زنان هم صادق است.
به گفتۀ کرادو پرز، اگر میخواهیم برطرفکردن این تبعیضها را آغاز کنیم و نگذاریم سوگیریهای قدیمی علیه زنان تثبیت شوند، ابتدا باید سهم بازنمایی زنان را افزایش دهیم. وقتی زنان به مناصبی جدی در عرصههای تجاری و سیاسی و دانشگاهی برسند، میتوانند شکافهای وسیع دادهها و خطاهای طراحی و بیعدالتیهای عمیقاً قوامیافتهای را تشخیص بدهند که از چشم تیمهای مردانهتر دور میماند. صدالبته که در این باب، حرفزدن ساده و عملکردن دشوار است. روایت زنان نامرئی از این سوگیریهای ساختاری، هشدارآمیز و البته الهامبخش است.
🌸کرادو پرز مینویسد:
«اگر هر بار که حرفی کمابیش فمینیستی در توییتر زدهام و مردی عقلم را زیر سؤال بُرده است یک پوند میگرفتم، دیگر تا آخر عمر لازم نبود کار کنم»
✍سوفی مکبین
✍️مترجم: محمد معماریان
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
رقص، شادی و مقاومت ملی در برابر حکومت دینی
مجتبی نجفی
رقص به مثابه زبان، عنصر مقاومت ملی در برابر حکومت دینی بوده. فرقی ندارد کجا. از زندان تا ورزشگاه، از خیابان تا مدرسه هر جا که فقه عبوس ترشرو، انسان ایرانی را از شاد زیستن، منع کرد، رقص در قالب فرهنگ مبارزه در قلب زندگی روزمره به میدان آمد.
حتی وقتی که رقصنده ها با نیت از پیش تعیین شده نمیرقصیدند، رقص به مثابه عنصر مقاومت ظاهر شد چرا که این «کانتکست» است بعضا به کنش شهروند معنا میدهد. رقص هم میتواند یک واکنش طبیعی به فشار محیط باشد و هم میتواند یک کنش هدفمند در راستای به چالش کشیدن نظم ظالمانه. همچنانکه در دوران کرونا، رقص پزشکان و پرستاران برای حفظ ایستادگی و تداوم زندگی در برابر ویروس مرگ بود.
در دهه شصت رقص، زبان مقاومت در برابر محدود سازی بود. حکومت دینی با هنر و شادی مشکل داشت، برای همین رقص و شادی خود روش ایستادگی شد. زبان که به الفبا محدود نیست،هر آنچه که میتواند پیام انسان گرفتار در شرایط سخت را به مخاطبهای متعددش انتقال دهد در تعریف زبان میگنجد، برای همین رقص در شرایط تنگنا هم اعلام وجود است، هم ناقل این پیام که هنوز به رغم همه مصایب زنده ام. به عبارتی رقصیدن در جایی که حاکم، شاد زیستن را دوست ندارد و به خصوص در صدد استیلا بر بدن زن است، خود یک کنش مدنی با درجه ای بالا از ارزش ایستادگی است.
اگر رقص و هنر نبود، امروز پروژه حکومت دینی در قبرستانی کردن ایران جواب میداد. اما اگر حکومت در « زن، زندگی،آزادی» شکست خورد، به خاطر فرآیندی بود که از همان سالهای آغازین انقلاب در بطن جامعه شکل گرفت و با مقاومت مدنی تداوم یافت و اکنون گسترده شده.
از زندان تا خیابان، سوژه ایرانی در حال رقصیدن است، برای انتقال این پیام که روح جمعی جامعه را نمیتوانید نابود کنید و رقص و شادی در اوج بحران، هم خطابی به درون است که بایست و مقاومت کن و هم خطابی به بیرون که زنده ام و ایستادگی برای زندگی تداوم دارد.
https://t.me/modjtabanajafifrance/2435
@hooree🌹
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤ عشق مادرانه
این ویدیو مربوط به حدود شصت سال پیش است و خانم فیلیس لوملی را نشان میدهد که با وجود معلولیت مادرزادی و نداشتن دست ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد.
فیلیس نشان داد اگرچه معلولیت محدودیت میاورد، اما عشق میتواند، از دیوار بلند این محدودیتها عبور کند.
درباره خبر:
https://sabkeideal.com/?p=33529
@EveDaughters
@hooree🌹
این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
اینروزها حال مردم خوب نیست
نه فقط خوب نیست بلکه اصلا خوب نیست
با هر کی صحبت میکنم
گویی که طرف دنبال کسی بوده که حرف های تلنبار شده در دلش را بیرون بریزد.
یکی از گرانی و تورم مینالد
و دیگری از بیکاری فرزندان تحصیلکرده خود
و آن یکی از فرصتهای زندگی بر باد رفته.
قطعا این دنیا یک زندگی به مردم ایران از سال ۵۷ به بعد بدهکار است
مردم دچار هزار و یک گرفتاری شدهاند
نمیدانند تورم افسار گسیخته را تحمل کنند
یا مسئولین افسار پاره کرده را که با بیکفایتی خود هر روز بر مشکلاتشان میافزایند و هیچ درکی از شرایط مردم ندارند.
مگر میشود در این کشور زندگی کرد و زندگی روزمره مردم را ندید؟؟؟
مگر میشود در کوی و برزن تردد نمود و چهره غمزده شهر و دیار و مردمانش را ندید؟؟
مگر میشود چهرههای تکیده زنان و مردانی که برای گذران زندگی از صبح علی.الطلوع بیرون میزنند و پاسی از شب گذشته که به خانه برمی گردند رو ندید؟؟؟؟
پدران و مادران میدوند تا خود و فرزندانشان زنده بمانند
جوانان تحصیلکرده و جویای کار همه سرخورده و ناامید
ناامید از وضعیت خود و کشور
نه امیدی به بهبودی وضعیت خود دارند و نه امیدی به تغییر شرایط
حتی تغییر شرایط سوریه و سرنگونی دولت دیکتاتور بشار اسد هم یک چشم مردم را گربان و چشم دیگرشان را خوشحال نمود
چشم خوشحال فریاد میزد که عاقبت دیکتاتور همین است حتی اگر به میلیاردها دلار و تجهیزات هم توسط دیگران مسلح شوی باز عاقبت سرنگونیست.
وچشمگریان فریاد میزد :
آخر چرا ؟؟
چرا بایستی در سوریه اینهمه هزینه میکردیم ؟؟
چرا میبایستی هر روز به تعداد فقرای خود میافزودیم تا بشار بماند؟؟
چرا بایستی هر روز تحریم ها را علیه خود شدیدتر میکردیم تا دیکتاتوری در سوریه پابرجا باشد؟؟
چرا بایستی میلیاردها دلار روانه سوریه میشد و جمعهها از تریبون خود مردم را به خوردن اشکنه و بستن لنگ توصیه می نمودید؟؟
چرا؟؟؟
چرا لقمه از دهان مردم بیرون کشیدید تا بشار اسد و خانوادهاش آزرده خاطر نشوند؟؟
و چقدر وفاحت میخواهد که بعد از سرنگونی دیکتاتوری چون آسد بگویی او سقوط کرد چون به ما پشت نمود
یعنی این جرثومه فساد و دیکتاتوری اگر به اینان پشت نمیکرد همچنان دلارهای نفتی به سمت کشورش سرازیر میشد
و حالا دفاع از مظلوم را فهمیدیم.
این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
مردم ایران چهل و خوردهای سال است شب و روزشان با شعار و ایدیولوژی عدهای متوهم گذشته است
عدهای که تا چند سال پیش وعده برگزاری نماز در کاخ سفید میدادند و امروز شاهدیم که حتی زیارت حرم حضرت رقیه هم دیگر برایشان امکان ندارد.
عدهای که تا چند سال پیش از جبهه مقاومت میگفتند و برای این جبهه چه هزینههایی که نشد ولی امروز شاهدیم بعد از حذف سرشاخههای مقاومت حتی جرات کوچکترین حرکتی ندارند
عمر مردم ایران به پای ایدولوژی عدهای متوهم گذشت .
✍عبدالزهرا هشترودی، جانباز سبز
@hooree🌹
از کشف حجاب اجباری
تا وضع حجاب اجباری!
هفدهم دیماه سالیاد واقعه کشف حجاب در دوره پهلوی اول است. رویدادی که گویا با الهام از تجربه آتاتورک در ترکیه انجام گرفت و هیاهوی بسیاری پیرامون آن در ایران برپا شد.
موافقان و مخالفان حول درستی یا نادرستی آن صفآرایی کردند و مجادلات زیادی بر سر آن ایجاد شد.
حالا امروزه با گذشت بیش از هشتاد سال از آن رویداد دوباره با سخت گیریهای فزاینده درباره حفظ حجاب روبرو شدهایم و همین امر بازخوانی آن واقعه تاریخی را ضروریتر میسازد.
رضاشاه دولتی شبه مدرن بر پا کرد که قرار بود جامعه ایران را از سنت به سوی تجدد راهبری کند. دولتی که کوشید تا مظاهر سنت از قبیل مکتبخانهها، حوزههای علمیه، نظام قضایی شرعی، تعزیه و شبیهخوانی را از عرصه اجتماعی حذف، و نمادهای تجدد از جمله مدارس نوین، دانشگاه، و دادگستری مبتنی بر نظام قضایی مدنی و مدرن را جایگزین سازد.
همچنین رضاشاه کوشید تا برای تحقق یک دولت متمرکز به تاسیس ارتش ملی و اسکان اجباری عشایر اقدام نماید. تاسیس بوروکراسی هم برای سامانبخشیدن به امور مدیریتی این دولت نوپای شبه مدرن صورت گرفت. اما و هزار اما اجبار مردان به پوشیدن یونیفورم و کلاه رسمی و اجبار زنان به کشف حجاب حکایت از امری ظریفتر و پیچیدهتر داشت.
زیگموند باومن جامعهشناس شهیر پستمدرن با ابداع مفهوم دولتباغبانی برای دولتمدرن، از عزم این دولت برای نظم بخشیدن به بینظمیها و وجود ارادهای برای رام کردن وحشیگریها از منظر مدرنیته سخن میگوید. براین اساس دولت مدرن میکوشد تا شهروندانی بهنجار و مطیع تربیت کند که قادر باشند نقش عملگی را برای آن ایفا نمایند.
بنابراین رضاشاه با درک موقعیت پیرامونیایران در نظام جهانی و لزوم جبران عقبماندگی ایرانیان نسبت به جهان پیشرفته کوشید تا سختافزارهایی از جمله بوروکراسی و دانشگاه را وارد نماید.
همچنین از جنبه نرمافزاری سعی کرد تا انسانی تراز نوین خلق نماید که به برنامه تجدد باور داشته و به اندازه کافی مطیع و رام باشد.
فاطمه صادقی در کتاب کشف حجاب به خوبی نشان میدهد که حتی هنر عکاسی هم در این دوران در خدمت آفرینش سوژههایی جدید (آلتوسر) کاربرد مییابد.
به باور صادقی فیگور زنان کشفحجاب کرده در مقابل دوربین و سپس انتشار گسترده این تصاویر در محافل رسمی و غیررسمی جامعه نشان از خلق سوژههایی نوین برای پیشبرد برنامههای تجدد داشت.
نکته مهمتر اینکه افراد جای گرفته در قالبی فرمال، خود نیز کوشیدند تا انتظارات دیگران از خود (دولت) را برآورده سازند و بهنجار شوند. به عبارت دیگر سوژهها تلاش داشتند تا این انتظارات را درونی ساخته و به انسانی نوین تبدیل شوند و این البته نقطه خطرناک عملکرد دولت مدرن در سراسر جهان و البته در ایران دوران رضاشاه بود.
با مرور جامعه شناسانه پروژه کشف حجاب اجباری اکنون چگونه میتوان درباره برنامه وضع حجاب اجباری داوری کرد؟
واقعیت ایناست که ناسازگاری پروژه اخیر با تغییرات اجتماعی و تحولات جهانی بهقدری آشکار است که نمیتوان انتظار داشت به هدف بهنجارسازی در راستای خلق انسانی در تراز جمهوری اسلامی منجر شود.
برنامهای که اکنون صرفا به مثابه اعاده حیثیت حکومت در قبال تخطی آشکار شهروندان از خطوط قرمزش تلقی شده و میکوشد حتی به قیمت افزایش شکافهای اجتماعی و گسترش نارضایتیهای عمومی آب رفته را به جوی بازگرداند.
ارادهای که بهرغم تحمیل هزینههای بسیار به جامعه و نظام سیاسی پیشاپیش محکوم به شکست است.
✍مهران صولتی
@hooree🌹
🔺️نوجوانان در صف جراحی زیبایی؛ زور پول به اخلاق پزشکی میچربد
🔹تب جراحیهای زیبایی به قدری فراگیر شده که این تصور در افراد وجود دارد که نباید به هیچ وجه از قطار پرسرعت عملهای زیبایی جا بمانند و حتی شده به صورت قسطی و چک و سفته عمل زیبایی انجام دهند
🔹تبلیغات فریبنده باعث شده تا سن جراحی زیبایی در کشورمان به ۱۴ سال برسد! ابراهیم رزمپا عضو هیئت مدیره انجمن علمی راینولوژی ایران میگوید نکته مهم این است که در گذشته سن مورد تأیید برای انجام عمل جراحی ۱۸ سالگی بود؛ اما امروزه به لحاظ علمی این سن کاهش یافته و دختران از ۱۴ سالگی و پسران پس از ۱۶ سالگی شرایط عمل را دارند./مهر
@hooree🌹