eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
335 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐در آستانه‌ی با سعادت (ع)، خادمان حرم (ع) ضریح شش‌گوشه‌ی کربلا را گُل‌‎آرایی کردند.🌺🌸🌼 گفتم حسین و ولوله افتاد در جهان گفتم حسین و فاطمه با خنده گفت: جان... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💠به مناسبت فرارسیدن 💠 💎 دلیل نامگذاری ماه شعبان 🔻پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله: إنَّما سُمِّيَ شَعبانُ لأِنَّهُ يَتَشَعَّبُ فيهِ أرزاقُ المُؤمِنينَ 🌒 ماه ، «شعبان» ناميده شد؛ زيرا رزق‌های مؤمنان در اين ماه تقسیم می‌شود. 📚 ثواب الأعمال، ص ۶۲ ↳ @hosenih
معروف به عباس و مسمّی به ابالفضل عالم به علی نازد و مولا به ابالفضل هر دفعه که هر مشکل و هر مسئله ای بود بردیم پناه از همه دنیا به ابالفضل بعد از "به خدا" و "به علی " بی برو برگشت در کشور ما هست قسم ها "به ابالفضل" صد حاجت اگر داشته هرکس طی یکسال ده تا به "رضا" گفته نود تا به "ابالفضل" القاب زيادند ، ولي عالم و آدم گویند فقط خوش قد و بالا به ابالفضل پرسید کسی وزن غزل چیست ? بگویید "لا حول و لا قوة الا به ابالفضل" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه ماهِ پُر بَرَکاتی...... چه ماورایِ صفات.... چه سروقامت رعنا، چه نوری از وَجَنات.... و جبرئیل ز حیرت؛ به عَجّلو بِصلات..... وَ عِندَهُ حَسَناتٌ...... وَ عِندَهُ بَرَکات..... خدا سپُرد به دستش کلیدِ بابِ نجات، جمالِ چهره یِ فرزندِ مرتضی صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم گشوده است به جنّت، خدا، عجب دربی..... چه آفتابِ بلندی......... ز پرتویِ غربی...... چه جنگجویِ دلیری..... چه فارِسُ الحَربی..... چه ذکرِ لعلِ حسینی.... چه کاشِفَ الکَربی..... ببین چه آب حیاتی..... چه دجله ای..... چه فرات.... به ذکر گفتنِ در بینِ شعرها صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم به جانِ حضرتِ جانان، نه حضرت عبّاسی...... ز باغِ پُر گُلِ حیدر دمید عجب یاسی...... درونِ خانه ی مولا......چه شور و احساسی...... خِجِل شدند همه لاله های عباسی....... شکوهِ قبله یِ جانی و جان ما بفدات به تابِ گیسویِ عباسِ باوفا صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم اگر که حضرتِ سقّا به ما دعا نکند سعادتِ ابدی رو به سوی ما نکند اگر چه واقف آنم دلم وفا نکند، من و جدایی از این بارِگَه،؟؟؟!!!! خدانکند..... به بارگاهِ پر از شورِ کاشِفَ الکرَبات.... به تکسوارِ میادینِ جنگها صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم ملائک از سرِ شکرِ خدا ، وضو کردند...... دهانِ خویش معطّر به ذکر هو کردند..... به وصفِ حضرتِ سقّا بگومگو کردند..... چه طفل ها که ندیده عموعمو کردند..... مرا اگر که ببخشند جمله ی سادات؛ به تشنه بودنِ سقّایِ کربلا صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم به قلبِ عالمیان خانه ای بنا کرده..... یکی یکی ز میانِ همه سوا کرده..... و عازمِ سفری سویِ کربلا کرده...... چقدر حاجتِ ناگفته را روا کرده...... دمیده بر سرِ دنیا چه ماهِ پُربَرَکات نثارِ گُل پسرِ مرتضی علی صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مشک تو اقیانوس را سیراب خواهد کرد هُرم نفس هایت زمین را آب خواهد کرد دریا برای دیدنت آغوش وا کرده ست دیوانه ات، مرز جنون را جا به جا کرده ست خورشیدی و سیاره ها دور تو می گردند سلطانی و شاه و گدا دور تو می گردند افلاک را گشتم ، نداری هیچ مانندی یعنی تماشایی ترین خلق خداوندی در آسمان کربلا زیباترین ماهی مصداق عبد الصالحی، فانیّ فی اللهی ای تکیه گاه آسمان، ای حافظ پرچم بالاتر از دست تو دستی نیست در عالم "حُر" را نگاه لطف تو مانند عابس کرد در چشم تو نور علی را می توان حس کرد با دیدنت دنیا زبانش بند می آید روی لب ارباب مان لبخند می آید پای تو می ریزد خدا دار و ندارش را حیدر به دستت می سپارد ذوالفقارش را نبض زمین و آسمان در دست های توست بی شک تمام کهکشان ها زیر پای توست باران عشقی! قبله ی امواج دریایی هر جا که حرفی از جوانمردی ست آنجایی در آسمان علقمه پرواز خواهی کرد با دست های خود گره ها باز خواهی کرد با دست هایی که برآنها بوسه زد حیدر با دست هایی که شود گهواره اصغر . .. قبل از ازل بودی... شبیه حیدر و زهرا پلکی زدی و بعد از آن آغاز شد دنیا با یک نگاهت آسمان را آفریدی، بعد از روح خود در جسم این دنیا دمیدی، بعد مشکی به دوش انداختی، سقا شدی... سقا زانو زدی در پیشگاه زینب کبری ای آنکه میگردی به گِرد محمل زینب با دیدنت آرام می گیرد دل زینب از پیشگاهت قطره، اقیانوس برگشته کی سائلی از کوی تو مایوس برگشته دست کریمت عالمی را بنده ی خود کرد لبهای خشکت آب را شرمنده ی خود کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با دَم و بازدمِ نوحه بسوزان جگر از ما آنچنان شعله بزن تا که نماند اثر از ما قدمی رنجه کن و گنجِ غبارِ قدمت را بده بر باد، که شاید برساند خبر از ما تهِ بازار نشستیم، که ما را نپسندند حرفِ سود و ضررش نیست، تو ما را بخر از ما «دل» حسینیّه‌ی سیّارِ تو و وقفِ غم توست بیرقِ سرخِ سیاهی‌زده‌ات را ببر از ما گنبدت آخرِ دنیاست، ته قصه‌ی پرواز امر کن تا که رسیدیم، بچینند پَر از ما سرِ دنیای پس از مرگ، قرار است بیایی روح‌مان بسته به امّیدِ تو بارِ سفر از ما خاکِ بی‌آبِ کویریم، ولی کاش به اذنت ظرفِ آبی برساند به لبت کوزه‌گر از ما کاش می‌شد نفسِ ما برود تا تو بمانی جای هر زخمِ تو می‌مرد هزاران نفر از ما زیرِ تیغ آمده بودیم برای تو بمیریم دستِ ما را که گرفتی نگرفتند سر از ما خاکِ عالم به سرِ ما که به گودالِ منایت گشته خنجر به طوافِ سرِ تو بیشتر از ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد نخل پر برکت توحید ثمردار شده نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده کهکشان های خداوند خبردارشده پدر خاکیِ افلاک پسردار شده صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد دست آب‌ور خود را چِقَدَر می بوسد ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد نام او جامِ طهوری است که شربت دارد صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره پلک باران به تماشای نگاهش خیره آسمان خیره به چشمان تر این ماه است چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد دست عباس به دامان امام حسن است سند قلب اباالفضل به نام حسن است سالیانی است که درگیر مرام حسن است گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته کرم حضرت ساقی به برادر رفته ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت آفریده شده عباس برای زینب سینه ی او سپر دفع بلای زینب جان عشاق اباالفضل،فدای زینب ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم پاسبانان دمشقیم به عباس قسم سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش دست ما را برسانید به اعطینایش این که خوانده است حسین بن علی آقایش ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش آن که از خاک درش کور شفا می گیرد با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد سرو سبز علویّات برومند شده شانه ی او به بلندای دماوند شده چهره اش بانی پیدایش لبخند شده خطبه خوان حرم امن خداوند شده مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است بین اطفال حسین بن علی،محبوب است سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است مساحتی‌ست کران تا کران شش گوشه بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین خدای توست که در هر اذان بزرگتر است و قائلیم به الله اکبر ، اما باز علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند که راه شیری این کهکشان بزرگتر است نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است برای هرکه چشیده ست چای موکب را همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است ماه سپهر عشق و فضیلت دمیدنی است از انعکاس آینه‌ی عشق و معرفت زیباترین پدیده‌ی اخلاص دیدنی است فوج فرشته روی زمین جمع گشته است هرسو صدای بال ملائک شنیدنی است پیوسته بوسه بر رخ او می‌زند علی گلبوسه ازجمال ابوالفضل چیدنی است مهرش نصیب هردل غافل نمی‌شود با نقد جان، ولایت این گل خریدنی است آید به گوش جان، نغمات فرشتگان پیوسته می‌رسد فرشتگان آمد خبرکه فصل نشاط وطرب رسید ایام شادمانی میر عرب رسید دل‌های حق‌شناس که غرق سرور شد شوقی دگر به سینه‌ی هر حق‌طلب رسید شیواترین سرور دوعالم سروده شد زیباترین پدیده‌ی عشق و ادب رسید با زر نوشته‌اند به هفت آسمان عشق این ماه هاشمی است که حیدر نسب رسید اندوه عالم از دل ما بار بست و رفت وقتی که نام نامی او روی لب رسید غرق تجلیات گل یاس می‌شود هرکس مرید حضرت عباس می‌شود امروز آمدی که به فردا علم شوی ! در پیشگاه حضرت حق محترم شوی! روزی پس ازحسین به دنیا قدم زدی تا با عزیز فاطمه تو هم قدم است! نسل تو در کرامت و عزت زبانزدند دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی! ازکودکی خویش نشان داده‌ای بناست یک روز ساقی همه‌ی این حرم شوی! هرگز به زیر بار مذلت نمی روی حتی اگر به دست اجانب قلم شوی! جبریل با پرش به روی آسمان نوشت فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت روزی که جان نثار مسیر بلا شدی! تو حمزة الحسین به کرب وبلا شدی! در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت گاهی حسن شدی و گهی مرتضی شدی! ازچشمه‌ی فرات گذشتی تو تشنه‌کام آن گاه ساقی لب آب بقا شدی! ازبس مقام و منزلت تو رفیع بود شایسته‌ی دعای همه اولیا شدی! باب المراد خلق تو بودی و باز هم باب الحوائج همه‌ی ماسوا شدی! ای کاشف الکروب غم از دل تو می‌بری! دل را زموج غصه به ساحل تو می‌بری! روح حیات می دهد آقا نسیم تو یعنی دوباره زنده شدم از شمیم تو درمصحف همیشه‌ی جاوید روزگار نورانی است قدر و جلال عظیم تو بر روی دامن همه‌ی سائلان عشق دائم کرم چکیده زدست کریم تو دلدادگان مهر و وفا و شرف شدند مدیون مهربانی و خُلق رحیم تو زائر به بارگاه تو احساس می‌کند عطر حضور فاطمه دارد حریم تو لطفی کن و «وفایی» خود را نوا بده برما کرامتی کن و کرب‌وبلا بده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میخانه مگر بال و پرم را بپذیرد تا آتش مستی جگرم را بپذیرد ظرفیت دل در گرو پاکیِ ظرف است ای کاش همین مختصرم را بپذیرد در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقی ست پس اوست که باید نظرم را بپذیرد جارو زده ام با مژه خاک قدمش را شاید برسد چشم ترم را بپذیرد سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند دنبال همینم که سرم را بپذیرد مقصود من از عشق، تماشای حسین است سرمست شدن با قد و بالای حسین است سرمایه سری هست، فدای سر ارباب سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب بهتر که سرم را به روی دست بگیرم چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب تا بوده همین بوده و تا هست همین است جَمعند گداها همه دور و بر ارباب کار آن قدری هست که بی کار نباشد یک کارگر از این همه کارگر ارباب این بال و پر سوختۀ فطرسی ام را امشب برسانید به خاک در ارباب با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت تا سفره ی افطار شما هست، گدا هست آقا که حسین است، برای همه جا هست ما درد نگفتیم و مداوا شده رفتیم پس بیشتر از هر چه که درد است، دوا هست عیسی نَفَسی هست اگر از نَفَس توست در سینه ات انگار نفس نیست، شفا هست تا خانه ببر سائل خود را، که بگویی هر وقت گرفتار شدی، خانه ی ما هست در سینۀ سینایی ات، ارباب دو عالم! گنجینه ای از جلوۀ اسماء خدا هست ما عرش خدا را که ندیدیم، ولیکن جایش شب جمعه، حرم کرب و بلا هست ما تا ابد دهر بدهکار حسینیم دیوانه زنجیری بازار حسینیم سرچشمهٔ توحید دو تا چشم ترت شد تا عرش پریدن هنرِ بال و پرت شد با زلفِ کشیده، صف خیرات کشیدی یک شهر نمک گیر تو و موی سرت شد بالا بنشین ای به قیامت، قد و قامت یک بار زمین خوردی و دل خون جگرت شد باید که ز خاک قدمش بوسه بگیرند هر وقت که هم بازی تو در به درت شد این پیرهن سرخ نشان داد شهادت از روز ازل آمد و مدّ نظرت شد لیلا تویی و ما همه مجنون تو هستیم جانانه مسلمان تو و خون تو هستیم آواره ترین سائل درگاه رسیده درمانده ترین ماندۀ در راه رسیده ای جلوهٔ رحمانیت! ای رحمت مطلق! نور تو به دادِ دل گمراه رسیده قطع به یقین، دستِ بگیر است، قیامت دستی که به دامان تو ای شاه رسیده یک وقت تن محترمت درد نگیرد از عرشِ خدا حولۀ دلخواه رسیده شش ماه به روی جگرِ سوخته دل ها داغ انا العطشان تو با آه رسیده می خواست که از مادر تو اشک بگیرد این بوسه که حالا به گلوگاه رسیده جبریل که پر ریخت، پیمبر نفسش رفت حرف از گلوی توست که مادر نفسش رفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو را آفریده برای خودش تو را برده تا ابتدای خودش تو محو خدایی و او محو تو شده غرق در جلوه های خودش هر آن جا خدا بوده تو بوده ای تو را برده او پا به پای خودش تو را می پرستم اگر میل اوست به تن کرده بر تو ردای خودش تو رازق، تو غافر، تو نعم الامیر نشانده تو را پس بجای خودش نمازی بخوان تا خدا بشنود ز لب های سرخت صدای خودش نه اینکه خدا خون بهایت شده شد اصلاً خودش خون بهای خودش نه تنها مسیحی که حتی مسیح بگیرد ز دستت شفای خودش نگاهت به هر کس که افتاده است نوشته دلش را گدای خودش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشق شديم و خون جگري خواستيم ما در جاده تو دربدري خواستيم ما بى دردسر ، وصال گوارا نميشود در راه وصل ، دردسرى خواستيم ما سنگ ملامت از همه خورديم سالها در كوچه ات اگر گذرى خواستيم ما از دربدر شدن بخدا خسته نيستيم آوارگى بيشتري خواستيم ما گويا خود تو هم نظرى داشتي به ما وقتيكه كه گوشه نظرى خواستيم ما در خانه راه دادى و بالا نشانده اي ورنه گليم پشت درى خواستيم ما حالا شبيه فطرس پرسوخته ، همه زانو زديم و بال و پرى خواستيم ما باليم و در هواي تو پر در مياوريم امشب ز كربلاى تو سر در مياوريم واژه به واژه شعر و غزل داده اي به ما اين گنج را تو روز ازل داده اي به ما اينجا كسى به عاشقى ما محل نداد تنها تو بوده اى كه محل داده اى به ما اين روزگار يكسره سم داد دست ما اما تو نه ، هميشه عسل داده اى به ما مردم كه جاي خود ، چقَدَر حسن آبرو نزد خداى عز وجل داده اى به ما ما پنج وعده وقت قنوت از تو گفته ايم خيرت قبول ، خيرالعمل داده اى به ما نامت چقدر گريه ز چشمان ما گرفت تو گوهر بدون بدل داده اى به ما يكبار دست خالى از اين در نرفته ايم يك كربلا كه حداقل داده اى به ما يادش بخير دفعه اول ، چه خوب بود تصوير گنبد حرمت در غروب بود يادش بخير گوشه ايوان حسين جان يادش بخير نم نم باران حسين جان پايين پا درست زمينگير تو شديم يادش بخير ديده گريان ، حسين جان يك پيرمرد رو به حرم گريه اش گرفت ياد مدينه گفت حسن جان ، حسين جان ما در همان زيارت اول عوض شديم يادش بخير توبه و غفران ، حسين جان يادش بخير كودكي ام بين دسته ها پرچم به دوش بين خيابان ، حسين جان يادش بخير پشت در تكيه محل دعواى كودكانه طفلان ، حسين جان يادش بخير نوحه تركى روضه ها با لحن آذرى سنه قربان ، حسين جان ما در همين حسينيه ها قد كشيده ايم با چشم خويش معجزه بسيار ديده ايم ديديم در خدا بخدا ما حسين را خوانديم در يك آيه خدا را حسين را اين اعتقاد ماست كه در عالم وجود گفتيم لا موثر الا حسين را تكليف با حسين مني انا من حسين چيست؟ ديديم ما رسول خدا يا حسين را؟ بايدنجف رويم و زيارت كنيم ما بالاسر عمارت مولا ، حسين را يكجور ديگري بخدا دوست داشته در بين خانه حضرت زهرا ، حسين را ما با تمام سينه زنان شرط كرده ايم باهم صدا زنيم حسن با حسين را اينها مقدس اند ولى ما شناختيم در انقلاب زينب كبرى حسين را دنياي ما بنام حسين است هرچه هست در كيش ما غلام حسين است هر كه هست بر تو رسول با دل بي تاب گريه كرد تكبير هفتمين تو محراب گريه كرد روز تولد تو كفن ها گريستند روز نخستِ آمدنت آب گريه كرد آنقدر از لبت اناالعطشان شنيده شد تشنه گريست بهر تو سيراب گريه كرد مقتل نوشته است غروب دهم كه شد بر غربت تو مركب اصحاب گريه كرد بر حال جسم بى كفنت روى خاكها خورشيد سينه ميزد و مهتاب گريه كرد مقتل نوشته است كه در مجلس شراب خيلي سر بريدهء ارباب گريه كرد قربان آن سه ساله كه كنج خرابه ها وقتي پريد، نيمه شب از خواب ، گريه كرد ماهم براى غربت تو گريه ميكنيم گوشه كنار هيات تو گريه ميكنيم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e