بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محمدجواد_پرچمی
▶️
بمان عزيز دلم همسرم بمان زهرا
بمان وديعه پيغمبرم بمان زهرا
بمان كبود شكسته پرم بمان زهرا
بدون تو چه مى آيد سرم بمان زهرا
بخند ، اين همه گريه براى رفتن نه
بخاطر دل زينب بخاطر من نه
@hosenih
چقدر خوب كه ديگر ، خودت بلند شدى
بخاطر دل حيدر ، خودت بلند شدى
پس از سه ماه ز بستر ، خودت بلند شدى
چقدر خوب دم در ، خودت بلند شدى
بلند ميشوى اما زپا تو ميفتي
هنوز راه نرفته چرا تو ميفتي؟
@hosenih
سه ماه رفته و سر درد تو كه خوب نشد
دوا نداشت مگر درد تو كه خوب نشد
ز بعد كوچه كمر درد تو كه خوب نشد
بس است ديده تر درد تو كه خوب نشد
امان براي تو اين خانه از گزند نداشت
مرا ببخش مدينه شكسته بند نداشت
@hosenih
هنوز هست به یادم خبر که می پیچید
میان خانه در شعله ور که می پیچید
به سوی تو لگد چهل نفر که می پیچید
به سمت پهلوی تو میخ در که می پیچید
تو را چگونه ز دستش خلاص میکردم
فقط به تیزی میخ التماس میکردم
@hosenih
شرار کینه همین که به گلشنم افتاد
همین که با لگد مردها، زنم افتاد
نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد
تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد
براى اينكه به زخم دلم نمك بزنند
براى اينكه تو را بيشتر كتك بزنند
@hosenih
اشاره کرد که قنفذ تو بی بهانه بزن
بیا مغیره کمک کن تو تازیانه بزن
نترس دست علی بسته شد به شانه بزن
به بار شیشه ی زهرا تو وحشیانه بزن
به سنگ غم محکت زد نرفته از یادم
کنار من کتکت زد نرفته از یادم
@hosenih
صدا زدم نزنیدش، نزن نزن نامرد
تمام عمر مراپیش من نزن نامرد
حرام زاده تو سیلی به زن نزن نامرد
نزن به پیش نگاه حسن نزن نامرد
میان این در و همسایه پشت پا خوردی
حلال میکنی ام ضربه بی هوا خوردی
@hosenih
ببخش قلب صبورت شكست فاطمه جان
ببخش كوه غرورت شكست فاطمه جان
همينكه حرمت نورت شكست فاطمه جان
به كوچه تنگ بلورت شكست فاطمه جان
چقدر فكر منى فكر اين پرت هم باش
به فكر موي پريشان دختر هم باش
@hosenih
تورم دهنت حرف کربلا میزد
به زینب و حسنت حرف کربلا میزد
نظر به پیرهنت حرف کربلا میزد
شمارش کفنت حرف کربلا میزد
چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را
چه قدر بوسه زدی گودی گلویش را
@hosenih
عزيز كرده تو كربلا سنان هم خورد
ميان معركه او سنك بى امان هم خورد
كنار نعل، لگدهاى اين و آن هم خورد
حسين تشنه لبت نيزه از دهان هم خورد
حسين تو ته گودال رفت و گير افتاد
كفن نداشت و روى تنش حصير افتاد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#عادل_حسین_قربان
▶️
ز سوز سينه و از گريهی شبانه بگو
بخوان ز فصل خزانی که در بهار شده
و باز دم بزن از روضههای جانفرسا
غرور زخمی مردی که لکهدار شده
@hosenih
نگو که حرفی از آن سينهی شکسته بزن
هميشه گفتهام، اينبار ... نه نمیگويم
اگر اجازه دهی در روايت يک ياس
کلامی از در و ديوار ... نه نمیگويم
@hosenih
نخواستم که برای تو روضه بنْويسم
من از بهار نوشتم، ولی خزان آمد
مپرس واقعاً اصلاً خودم نمیدانم
چطور پشت در خانه يک جوان آمد
@hosenih
از اين به بعد خودت روضه را مجسم کن
همين که فاطمه افتاد، دست من لرزيد
رسيد کار به جايی که ياس پرپر شد
قلم فتاد و حرفم به آخرش نرسيد
@hosenih
اگر به وسعت دريا ز چشم خون بارم
هنوز هم همهی درد را نمیفهمم
گذاشته سر خود را به شانهی ديوار
سکوت نيلی اين مرد را نمیفهمم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدحسن_رستگار
▶️
مادر برایش شانه زد مو را به سختی
هر بار بالا برد بازو را به سختی
هر چند سنگین شد نفسهایش ولی باز
زیبا برایش بافت گیسو را به سختی
@hosenih
زینب به آرامی در آغوشش نشسته
مادر نوازش میکند او را به سختی
دارد به دنبال خودش در کارِ خانه
هی میکشد هر گوشه جارو را به سختی
دسداس را آهسته تر از قبل چرخاند
با شال بسته دورِ پهلو را به سختی
@hosenih
مادر برای پا شدن دستی به دیوار
دستی گرفته چفت زانو را به سختی
بابا رسید از راه و مادر تا که فهمید
با روسری پوشاند از او رو را به سختی
شاید کبودی تا به چشم او رسیده
آخر تکان می داد ابرو را به سختی
@hosenih
مردی که در از قلعه ی خیبر درآورد
در مانده , چون دیدست بانو را به سختی
در کوچه می گردم پی آن گوشواره
پنهان از او هر روز , هر سو را به سختی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#مرضیه_عاطفی
▶️
نگاهم خیره بر شالِ سیاهت
فدای اشک ِ جاری از نگاهت
@hosenih
نشستی روضهٔ مادر گرفتی
تک و تنها میانِ خیمه گاهت!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود
زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود
@hosenih
لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع)
هر زمان که جانبِ «در»... میرود
گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب
خوب میداند که آخر میرود...
نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و
دیگر از آغوش بستر میرود
@hosenih
با چه حالی حضرت دارالشّفا
مضطر و بشکسته پیکر میرود
از دو چشمش اشک جاری میشود
تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود
روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛
تشنه در آغوش ِ مادر میرود!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمود_اسدی
▶️
تیشه به نخل باغ امیدم دگر زدند
در عرش شعله بر دل و جان پدر زدند
دیگر خوشی زخانه ی ما پا کشید و رفت
غمها فقط به خانه رسیدند و سر زدند
@hosenih
با بودن تو زندگیم روبراه بود
آخر تمام زندگیم ام را نظر زدند
بردار سر زخاک و ببین کودکان تو
ناله ز ماتمت همه شب تا سحر زدند
دیدند ناکسان که همه لشگرم تویی
ازمن تو را گرفته به جانم شرر زدند
@hosenih
از ره رسید قنفذ و من آه میکشم
کو با مغیره بر تن تو بیشتر زدند
گیرم تو را زدند در آن کوچه ها ولی
دیگر چرا مقابل چشم پسر زدند
یارب چگونه زنده بمانم که دیده ام
تا حد مرگ فاطمه را پشت در زدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#محمد_جواد_شیرازی
▶️
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
@hosenih
گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز
من به سجده برسم کار تمام است عزیز
تا به محراب بیاید دل من غوغا شد
چند باری وسط راه نشست و پا شد
تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد
آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد
@hosenih
در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم
تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم
وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد
وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد
حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد
بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد
@hosenih
بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده
فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده
شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد
مادرم باز مرا در بغلش می گیرد
تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش
با چه شور و شعفی باز دویدم سویش
@hosenih
نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد
بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد
خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم
دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم
سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت
شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت
@hosenih
چقدر در وسط دود تنش می لرزید
وقت برداشتن نان بدنش می لرزید
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد
گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من
گفت: باید که بشویم حسنینم را من
@hosenih
آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست
آب می ریخت حسین و حسنش را می شست
لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند
آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند
بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت
آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت
بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد
با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد
@hosenih
رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت
با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت
ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد
داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا
بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت
باید که پای این مصیبت از جگر سوخت
ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز
شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت
@hosenih
خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد
از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت
ذکر لبش در پشت در یا مرتضی بود
با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت
مادر درون آتش نمرودیان رفت
آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت
@hosenih
با یک لگد افتاد در بر روی زهرا
آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت
دیگر نباید زد به بالش تازیانه
پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت
این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت
فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت
@hosenih
اجر رسالت را ادا کرده است امت
مادر درون خانه در پیش پسر سوخت
آن روز کل اهل بیت آتش گرفتند
قطعا غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#وحید_محمدی
▶️
چند روزی شده که مادر ما بیمار است
بین بستر بدن بی رمقش تب دار است
خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که
سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است
@hosenih
رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود
روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است
در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد
طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است
گر چه در بستر بی حالی خود افتاده
مقتل مادر ما بین در و دیوار است
@hosenih
فضه یک روز به بابای غریبم می گفت:
"به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است"
سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا
بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است
آخر کار، در آن غسل علی می فهمد
به روی بازوی او هم اثر آزار است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
پس از سه ماه به او چشمِ کودکان اُفتاد
بلند شد برود راه ، ناگهان اُفتاد
پس از سه ماه به سمتِ تنور خود را بُرد
پس از سه ماه چه شد که به فکرِ نان اُفتاد
@hosenih
پس از سه ماه کمی خانه آب و جارو شد
رسید تا که دَمِ در در آستان اُفتاد
چهار کودکِ خوشحال را خودش میشُست
اگرچه در بدنش دردِ بی امان اُفتاد
غذا که پخت خودش ، فضه سفره را انداخت
دوباره لقمهی او دستِ این و آن اُفتاد
@hosenih
ولی نشد که فقط لقمهای خودش بخورد
چقدر فضه صدا زد که از دهان اُفتاد
میانِ بسترِ خود رو به قبله شد خانم
کشید پرده به رو روی نیمه جان ، اُفتاد
همینکه مادرِ پروانهها دو چشمش بست
همینکه نالهی طفلان در آشیان اُفتاد
@hosenih
دوید از دلِ مسجد به خانه ، سلمان دید
که چند مرتبه آقا نفس زنان اُفتاد
جماعتی که زنش را زدند میدیدند
چقدر روی زمین با سر آسمان اُفتاد
غروب از رویِ تل دخترش به پایین رفت
اگرچه تا دل گودال از توان اُفتاد
@hosenih
نگاه کرد نگاهش در آن شلوغی بر...
عصا ، سنگ ، تبر ، دشنه ، سنان اُفتاد
گرفت چادرِ او زیرِ پا زمین خورد آه
سرِ برادرِ او دستِ شامیان اُفتاد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#مرضیه_عاطفی
▶️
مروه و سعی و صفا مشعر؛ به نام ِ فاطمه ست
احترام ِ کعبه بعد از احترام ِ فاطمه ست
مسجد و گلدسته و محراب میگوید: علی
چون أمیرالمؤمنین تنها امام ِ فاطمه ست
@hosenih
در دفاعِ از ولایت محسنش را میدهد
ذوالفقارِ مرتضی محو قیام ِ فاطمه ست
چرخش دستاس قوّت میدهد بر دست او
روز و شب «نادعلی» ذکر مدام ِ فاطمه ست
جذبۂ منظومۂ شمسی تبسّم های اوست
گرمی خورشید از لحن سلام ِ فاطمه ست
@hosenih
غرق شد آنقدر در عشقش که حس کردم علی...
نیمۂ دیگر که نه! بی شک تمام ِ فاطمه ست
در قیامت؛ هم عنایت هم شفاعت سهم ماست
دوستی با شیعۂ حیدر مرام ِ فاطمه ست!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مجتبی_قاسمی
▶️
هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است
خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است
مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست
انتهای کار ما در اختیار فاطمه است
@hosenih
خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش
چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است
او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست
خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است
@hosenih
شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است
روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است
کاش میمردیم در راهش بداند عالمی
شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است
بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک-
نوکری از نوکران مستجار فاطمه است
***
محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی
مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است
@hosenih
با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست
این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است
عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند
قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih