eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان! سائلانه بشتابید، خانه ی مرتضاست مهمانی سفره مرحمت شده پهن و، شده پیغمبر خدا بانی همه از خانه ها برون آیید، خیر اینجاست جای دیگر نه زآسمان فیض میرسد به زمین، مثل یک روز ناب بارانی دیگر اینجا درنگ جایز نیست، ای خلیل خدا بیا اینجا؛ با عزیز دل خود اسماعیل، شده وقت نثار قربانی @hosenih جلوه ی نَیِّرِین آمده است، یاس زهرا، حسین آمده است از قدوم شبیر آل عبا، باز یثرب شده چراغانی علی و فاطمه دو تا نورند، علی و فاطمه دو تا دریا جز حسین و حسن در این "بَحرین"، نیست لؤلؤ وَ نیست مرجانی وقت، وقت عروج جبریل است، عرش تا فرش جاده ی معراج میشود فرش جلوه گاه خدا، عرش گرم فرشته افشانی یک مَلَک ذکر ربّنا دارد، یک مَلَک نغمه ی حسین حسین بر لب بلبلان سرود سرور، کار هُدهُد شده غزلخوانی قسمت این است فطرس بی پر، شود آزاد با نگاه حسین تا نباشد همیشه غرق ملال، تا نباشد همیشه زندانی چشمه ی جاری سخا و کرَم، قبله ی مروه و صفا و حرم آخرین حلقه ی حدیث کساء، شده مصباح شام ظلمانی چه بگویم ز پیچ گیسویش، دلبری های طاق ابرویش جلوه میگیرد از مَهِ رویش، یوسف مه جبین کنعانی مُصحَف روی اوست قرآنم، عشق او گشته رکن ایمانم اوست وجه خدای سبحانم، اوست باقی و ماسوا فانی حشمتُ الَّه ببین نگار مرا، بین محرابِ کربلا چو علی ساربانِ فقیر را بخشد، حلقه ی خاتم سلیمانی گو به حاتم کریم عالم اوست، گو به موسی کلیم اعظم اوست گو به عیسی شفاست تربت او، غیر از آن نیست راه درمانی از روایات میشود حاصل، تربت کربلای او حرز است گر نباشد غبار کرببلا، میرود این جهان به ویرانی @hosenih حرمش کشتی نجات همه ست، نوح هم شد سوار کشتی او دست خود را به دست او دادم، اندر این بحر سرد و طوفانی چه غمی دارد این دل زارم، چونکه فردا حسین را دارم با نگاه شفاعتش ز صراط، رد شود نوکرش به آسانی به مشامم رسد شمیم حسین، عطر سیب ضریح شش گوشه چه کنم با فراق ای مجنون! ای که درد فراق میدانی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که دستی گره‌گشا داری در رُخَت جلوه‌ی خدا داری خانه‌ای سبز و باصفا داری در حریمت برو‌ بیا داری نه عجب اینهمه گدا داری؛ ارث شاهی ز مرتضی داری شبم و از صباح می‌گویم از عنایات شاه می‌گویم پیش تو از فلاح می‌گویم این منِ گم، ز راه می‌گویم به خودم گاه‌گاه می‌گویم: "خوش بحالت امام رضا داری" * @hosenih ای دل‌آرای کاظم و نجمه! ای تمنّای کاظم و نجمه! ای مسیحای کاظم و نجمه! نخل طوبای کاظم و نجمه! ماهْ‌سیمای کاظم و نجمه! عاشقی همچو مصطفی داری نوری و آبروی خورشیدی با ظهورت به خلق تابیدی تو سزاوار مدح و تمجیدی چه رئوفانه خیر باریدی یأسم امّا تو بحر امّیدی عوض خوف من، رجا داری مَعدِنُ‌الخَیر و مُنتَهای کَرَم! مهربان‌تر ز مادر و پدرم! سایه‌ات مستدام روی سرم جز در خانه‌ی تو، غیر حرم؛ حاجت خویش را کجا ببرم؟! "تو هوای دل مرا داری" * گره بستم به پنجره فولاد و قسم دادمت به‌ جان جواد شدم از بند حاجتم آزاد لطف تو نسخه‌ای مجرّب داد خانه‌ات تا همیشه باد آباد؛ که "برای همه دوا داری" * وصف سیمای توست آیه‌ی نور حرم امن توست وادی طور زائران تو "حَجُّهُم مَبرور" زائران تو "سَعیُهُم مشکور" ضامن زائران اهل قبور! که به قول خودت وفاداری گرچه تاریکم و سیَه‌رویم؛ گرچه کمتر ز بچه آهویم؛ در حریم تو در تکاپویم از ضریح تو عشق می‌بویم مثل دعبل من از تو می‌گویم من شدم شاعرت، عبا داری؟! ای که شرط قبول ایمانی! بی تو دورم من از مسلمانی تو نه تنها عزیز ایرانی؛ نه فقط قبله ی خراسانی؛ به دو عالم امیر و سلطانی تو احاطه به ماسوا داری یاکریمت شدم، اسیرم کن گاه گندم بریز و سیرم کن سرکِشم من، تو سربزیرم کن روسیاهم، تو دلپذیرم کن و مرا شیعه‌‌ی غدیرم کن "ای که اعجاز کیمیا داری" * @hosenih التفاتی به حال زارم کن کربلای مرا فراهم کن و مرا مُحرِمِ مُحَرّم کن چشم من را شبیه زمزم کن قلب من را اسیر ماتم کن ای که بهر حسین عزاداری! روضه خواندی ز پیکری زخمی نه فقط از تن، از سری زخمی از نفَس‌های حنجری زخمی از لباس مُطهّری زخمی... صاحب چشمه‌ی تری زخمی! که به دل داغ بوریا داری * تضمین از سروده‌ی آقای محمدجواد پرچمی. اشاره به روایت: انّ یَومَ الحُسین اَقرَحَ جُفونَنا... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از الطافش عیار شعر وقتی می‌رود بالا سزاوار است بنویسد قلم از زینب کبری تمام عرشیان تا که رهین منّت اویند به زیر دین او هستند قطعاً کلّ مافیها سعادت را ببین! دخت علی و فاطمه هست او عبادتگاه جدّش "قابَ قَوسَین" است "اَو اَدنی" سر تعظیم می‌آرد فرو در محضرش جبریل بُوَد مبهوت او آدم، بُوَد حیران او حوّا به غیر از محضر بابای او هرگز نگفتم من: "الا یا ایهاالساقی اَدِر کأساً و ناوِلها" به غیر از او برای هر کسی این نام، سنگین است خدا تنها به او داده مدال "زینت اَب" را نمی‌گُنجد به فهم من که دخت فاطمه باشی ولی ارثی نبرده باشی از آن بی‌کران دریا؛ و یا پرورده‌ی دامان زهرا باشی و اصلاً نباشی آینه دار وقار و عصمت زهرا؛ یقیناً مثل مادر بحر علم و عصمت‌الله است به غیر از او شبیه فاطمه آیا شود پیدا؟! "فهیمه" بود بی‌آنکه ببیند رنگ مکتب را "عقیله" بود، عزّت بود، شوکت بود سر تا پا به پیش صبر او تسلیم گشته حضرت ایوب که زینب غیر زیبایی ندیده روز عاشورا اگر بَدو ولادت بود ناآرام علت داشت جز آغوش حسینش می‌شود آرام او؟ اصلا؛ ولی افسوس دلدارش هم آغوش بیابان شد تمام هست زینب رفت از دست، اُف بر این دنیا مگو شاعر چه ها دیده ست زینب بین آن گودال بجای آن همه مقتل فقط بنویس واویلا... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پر می‌کشم تا عرش اعلی با رقیه ذکر عروج ما زمینی‌ها رقیه گفتم زمان ناتوانی یا علی و در موقع بیچارگی‌ام یا رقیه عرض توسل می‌کنم هر روز و هر شب تا کربلایم را کند امضا رقیه قلب مرا با یک نگاهش زیر و رو کرد خشکیِ دل را می‌کند دریا رقیه تنها نه اینکه ساخته امروز ما را ما را شفاعت می‌کند فردا رقیه پیچید عطر یاس احمد در مدینه وقتی قدم بگذاشت بر دنیا رقیه زهرا اگر آئینه‌ی ختمُ الرُّسُل شد مرآت زهرا گشت سر تا پا رقیه با گفتنِ "بابا" دل از اربابمان برد شد دلربای خانه‌ی مولا رقیه جبریل محو دیدن این صحنه می‌شد: می‌خُفت وقتی در بَرِ سقّا رقیه ** افسوس بعد از کربلا و آن هیاهو محروم شد از نعمت بابا، رقیه از کربلا تا شام از هِجرِ پدر سوخت همراهِ آهِ زینب کبری، رقیه کنج خرابه سرزده مهمانش آمد دلتنگ بابا بود از عاشورا، رقیه کاری بجز جان دادن از او برنیامد وقتی که بی تن دید بابا را، رقیه کاخ یزید و آن‌همه شوکت فرو ریخت می مانَد و مانده‌ست پابَرجا رقیه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همراه هر وحی از تو جبریل امین گفته ای مادر! ای وصف کمالت بهترین گفته اسلام را مدیون انفاق خودت کردی مکتب به ایثارت "خدیجه"، آفرین گفته "تهلیل" و "تکبیر"ی که بعد از مصطفی گفتی، آیا زنی قبل از تو بر روی زمین گفته؟! ایمان کامل بودی و سی سال بعد از تو_ تازه خدا در مُصحَف از "اِکمالِ دین" گفته آنکه "امیرالمؤمنین" را از "علی" دزدید به دخترش جای تو "اُمّ المؤمنین" گفته تو مقصد ذکر سلام خالقت بودی...! وَالله! در فضل تو بس باشد همین گفته ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود اما چه عالمانه پیمبرشناس بود از فرط شوق و شور، سر از پا نمی‌شناخت در جاده‌ی وصال که جای درنگ نیست نور پیمبری به رُخ یار دیده بود پس خواستگار‌ بودن این زن که ننگ نیست مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب! بند تمام قاعده‌ها را ز هم گُسست از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور توحید زنده شد، کمر کفر را شکست در طالع چنین زن پاک و مطهرّه حقّا که نور مادری کوثر است و بس روزی اگر به همسر او مکه بَد کند او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس مبعث رسید، لحظه‌ی موعودِ انبیا محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند کعبه گواه می‌دهد این را: خدیجه نیز پشت سر علی و پیمبر نماز خواند اسلام، طفلِ کم‌نفسِ نورسیده بود این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد دین‌دار بود و هستی او وقف یار بود او محضر رسول خدا احترام کرد جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید به حضرت خدیجه‌ی کبری سلام کرد باید فراگرفت از او رسم و شیوه‌ی در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است قربان یار رفتن و با جان سپر شدن ** آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه رفت و ندید آتش اهل سقیفه را نشنید آهِ در پس‌ ِ دیوار فاطمه بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبی‌ست هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست لطف خدیجه تا به قیامت گره‌گشاست مادربزرگ خوب ندیدیم این‌چنین اصلاً به حکم قاعده‌ی وجه تسمیه زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین" ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت از جنت البقیع عنایت به ما کنند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" بعد از حدود یک سَده از غربت بقیع ای کاش درد بی حرمی را دوا کنند ای کاش گنبدی روی این چار باغ نور چون گنبد حریمِ خراسان بنا کنند باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند باب الکریم، رکن اساسی‌ست در حرم باید دری برای گدایان جدا کنند اینجا عزیز می‌شود آن‌کس که زائرست حاجت نگفته حاجت او را روا کنند ای کاش بعد این‌همه دوری و انتظار فکری برای مرقد خیرالنسا کنند ای کاش بهر ساختن صحن مجتبی ما را برای کارگری‌اش سوا کنند آنان که رزق داده به عالم نگاهشان "آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟" ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از جنت البقیع عنایت به ما کنند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" @dobeity_robaey
دوباره سفره‌ی دل باز کردی و با نوحه‌گری، اعجاز کردی شبیه فاطمه چشم تو باران بنا کردی دوباره بیتُ الاَحزان کنار چار تا قبر خیالی... چه اشکی و چه سوزی و چه حالی! تو به قدر فراتی گریه داری که روی قبر اولادت بباری تو تنها در لقب "امّ البنینی" پسر دیگر نداری، بی بنینی تو رنگ شادی از قلبت زدودی چه اشعاری که با ناله سرودی بگو "لاتَدعُوَنّی" باز مادر نما تو روضه را آغاز مادر بگو کنج بقیع از اوج احساس شدم دلتنگ تو عباس! عباس! جوان قد رشید من! کجائی؟ علمدار حسینم! کربلائی؟! "قیامت قامتا! قامت قیامت!" یل ام البنین! مادر فدایت بلندای قدت تا آسمان بود شعاع هیبتت تا بی کران بود تو می‌کردی غضب وقتی چو حیدر به پا می‌شد قیامت بین لشکر شنیدم کربلا "شقّ القمر" شد سر و پیشانی‌ات همچون پدر شد شنیدم من ولی باور نکردم الهی دور عباسم بگردم...! گرفتی مَشک آبت را به سینه مبادا تشنه لب مانَد سکینه چو تیری مَشک را بر سینه‌ات دوخت دل تو بهر اولاد علی سوخت ز قلب مَشک آبت، آبرو ریخت رطب‌های نخیل آرزو ریخت وجودت را به سیل خون سپردی به چشمت تیر نه! تو چشم خوردی دلم آتش گرفت از سوز آهت نیامد تیر، بیرون از نگاهت نشد! بیرون نیامد تیر ای داد سرت خَم بود، اما داد بی داد؛ تو را دشمن شبیه مرتضی زد سرت را با عمودی بی هوا زد چه غوغایی میان علقمه بود بجای من کنارت فاطمه بود زمانی که تو از مرکب فتادی جبین بر چادر زهرا نهادی شدی تو زائر آن روی نیلی کبودی‌های جا مانده ز سیلی اگر چه بر زمین افتاده بودی دم جان دادنت تنها نبودی تو بودی گر چه عمری نور عینم ولی سوزد مرا داغ حسینم دوباره می‌روم مادر من از حال امان از روضه‌ی گودال... گودال به گودالی که غرق همهمه بود که در پیش غریب فاطمه بود؟! یکی با نیزه او را تاب می‌داد یکی با سنگ او را آب می‌داد یکی تکریم او را با عصا کرد یکی از تن لباسش را جدا کرد نبودم من ولیکن مادرش بود به بالای بلندی خواهرش بود چه دید از تل، که زینب قدکمان شد؟! بهار عمر او از چه خزان شد؟! چه‌ها دیده که دارد این نوا را: حسینا... واحسینا... واحسینا...! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بِسمِ ربِّ الحَسن، خدای حسین باز، دارم به سر هوای حسین من دلی دارم از علی سرشار سینه‌ای روشن از ولای حسین من کی‌ام؟! جز کنیز زینب او؟! قمرم کیست؟! خاک پای حسین با دو گوشم هنوز می‌شنوم صوت زیبای ربّنای حسین ای بشیر! از حسین من چه خبر؟ دل من لک زده برای حسین نه فقط اینکه چار تا پسرم؛ هر دو عالم شود فدای حسین خجلم از رباب، چون نرسید مَشک سقّا به خیمه‌های حسین می‌نشینم به روی خاک بقیع عوض خاک کربلای حسین خون عباس روسفیدم کرد آنکه شد صاحبِ لِوای حسین صد ابالفضل من به قربانِ تن زخمی و سرجدای حسین شد حسینِ غریب، تنهاتر بی رمق گشته بود پای حسین بی برادر شد و قَدَش تا شد دشت پر شد ز وای‌وایِ حسین اشک خون ریخت چشم عباسم رفت از حال در عزای حسین از کنار فرات تا گودال... فاطمه سوخت با نوای حسین فاطمه می‌شنید در گودال بینِ جمعیّتی! صدای حسین می‌کِشم آه تا دم مرگم سر بریدند از قَفای حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از جنت البقیع عنایت به ما کنند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" @dobeity_robaey
دنیا دگر چه داشت محرّم اگر نداشت؟! آخر که یک حسین خدا بیشتر نداشت سوگند می‌خورم که حسینی نمی‌شدیم زهرا اگر به حال دل ما نظر نداشت کفران نعمت است بهشت آرزو کند آنکس که سر ز تربت اعلاش برنداشت ما روضه را به قصد ثوابش نمی‌رویم بهتان زد آن کسی که ز دل‌ها خبر نداشت زیر لحد چه خاک به سر ریزد آنکه او در روضه سینه‌اش ز کبودی اثر نداشت طبق حدیث‌های دُرَربار اهلبیت؛ دیدم مقام اشک بر او را، گُهَر نداشت ماندم! چگونه با غم او زنده مانده‌ایم؟! سنگ است آنکه روضه به جانش اثر نداشت گودال هم ز غربت ارباب، خون گریست کی گفته کربلا ز غمش چشمِ تر نداشت؟ می‌خواست زینب از بوی گُل جستجو کند افسوس! روی خاک، گُلش برگ و بر نداشت باید هزار و نهصد و پنجاه قطره اشک می‌ریخت، نذر پیکر شاهی که سر نداشت می‌خواست جان دهد به کنار برادرش ای کاش شام سرد غریبان، سحر نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e