eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
جای نفس، در سینه آهِ آتشین است با هر کسی دیدار کردم دلغمین است داغ فراق تو عزیزم پیرمان کرد این هم سند، خطّ چروکش بر جبین است ما گم شدیم آقا خودت پیدایمان کن اصلاً دلیل گریه‌های ما همین است قطعاً دعایش می‌کنی در زیر باران هرکس که در این روزها روضه‌نشین است ** خیمه زدی تا مجلس روضه بگیری دارالعزایی که تو داری در مدینه‌ست در آسمان‌ها هم ملائک روضه خوانند صاحب عزا وقتی امیرالمؤمنین است عباس می‌آید، حسین فاطمه هست وقتی عزای حضرت امّ‌البنین است خیلی اذیت شد، عزادار حرم بود مقتل نوشته داغ بانو بیش از این است می‌گفت جان دادم شنیدم که ابالفضل روی سرش زخم عمود آهنین است او دست و پا می‌زد به روی خاک صحرا نقش تن بی‌دست او روی زمین است تیر سه‌شعبه بین چشمانش چه می‌کرد؟! چشم مرا داغی که خونین کرده این است عباس رفت و خیمه‌ها ماند و جسارت عباس رفت و رفت خیمه به اسارت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای عصای پیری اُم‌البنین پای حرف و صحبتم قدری نشین تا بگویم از جوانی‌های خود خاطرات پهلوانی‌های خود ای عصا این قامت خم را نبین حالِ امروز مرا تنها نبین روزگاری من پسرها داشتم دورتادورم قمرها داشتم دلخوشی‌ام بود یک عمری همین شهر یثرب بود و یک اُم‌البنین نذر کردم بچه‌هایم را همه نذرِ راه بچه‌های فاطمه فخر دارم از ملک برتر شدم چون کنیز خانه‌ی حیدر شدم بچه‌هایم غرق نور رب شدند پاسبان محمل زینب شدند عزتم دادند بین عالمین خون آن‌ها ریخت در راه حسین حال تا که می‌نشینم در بقیع اشک چشمم می‌شود جاری سریع با نوک انگشت خود بر روی خاک می‌کشم تصویرِ داغی دردناک می کشم قبر چهار الماس را می‌زنم از دل صدا عباس را بر دلم رنگ غم و ماتم زدند لشگری عباس را باهم زدند دست‌هایش شد جدا از پیکرش با عمودی شد دوتا فرق سرش سال ها بر غربتش باریده‌ام خونِ بر روی سپر را دیده‌ام شد دلم همچون خرابه سال‌ها شرم کردم از ربابه سال‌ها خوانده‌ام اشعار شرم یاس را با سکینه روضه‌ی عباس را چشم بر دنیای بی او بسته‌ام ای عصا دیگر بریدم، خسته‌ام خیره‌ام بر مشک، می‌گویم حسین زیر لب با اشک می‌گویم حسین اشک می‌ریزم به یاد حنجرش می‌دهم جان یاد جسم بی‌سرش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک دُرس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم...... توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه‌م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون می‌گیرم جونی ندارم ولی جون می‌گیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون می‌گیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه‌ی من فقط برا حسینه گریه‌مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می‌گیره شبا هی از خواب می‌پره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، می‌میره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد سروده گروه شعری " " © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به سلام بر دل غمبار مادران شهید به دیده‌های گهربار مادران شهید چقدر کم بنوشتیم و کم سرودیم از غم صبوری بسیار مادران شهید به قطره قطره‌ی خون‌های ریخته بر خاک همیشه‌ایم بدهکار مادران شهید بگو که کوه زند تکیه وقت طغیان‌ها به شانه‌های سبکبار مادران شهید بگو که سرو کند اقتدا به طوفان‌ها به قامت چو سپیدار مادران شهید جوان بزرگ کنی و فدا کنی آخر بنازم این همه ایثار مادران شهید ** نشسته روبروی چار صورت قبرش همان که هست علمدار مادران شهید همان که مادر غم‌پرور ابوالفضل است دعای ام‌بنین یار مادران شهید… شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگیر زیر پَر خود، عزیز دار چو جانت چهار دسته‌گلی را که پیش توست امانت که بوده‌ای که علی گفت جای فاطمه باشی؟! که بوده‌ای تو؟! که پیدا نبوده است کرانت چه صادقانه شریک غم علی شده بودی چه عاشقانه شدی مادر امام زمانت رسیده‌ای به مقامی که راه عرش خدا را به خشت خشتی از این خانه داده‌اند نشانت چه خانه‌ای که به هر لحظه در معیت زینب به روی شانه‌ی جانت خوش است بار گرانت حسین را به ابوالفضلِ خود سپردی و رفتند فدای حس غریب تو و دلِ نگرانت چهار فصل بهارت چقدر سبز گذشت و... چقدر سرخ رسیده چهار فصل خزانت  ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت که در بین زنان، تنها تو عباس‌آفرین باشی شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا یک‌جا به تو بخشید تا اُمّ البنین باشی همه عالَم پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی‌نور می‌شد مادر زیباترین باشی؟ مگر بی‌نور می‌شد در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی * * رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: «حسینم کو» تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید این‌چنین باشی پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِربا نه! نبودی شاهد تکرار اکبر بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی «حق» داری و حق داری پس از کربُبلا سخت است که اُمّ البنین باشی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که بر گل‌های زهرا تو ارادت داشتی بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی در مقام و منزلت آئینه‌ی نور و کمال مظهر شرم و عفافی و نجابت داشتی از نگاه رأفتت عطر ولایت می‌چکید بر امیر مؤمنان ایمان و الفت داشتی عمر تو طی شد به طوف کعبۀ ایمان و عشق دائماً از اشک خود غسل زیارت داشتی عطر مادر باز هم پیچید در گلزار وحی بس که بر گل‌های زهرا تو محبّت داشتی خوانده‌ای خود را کنیز خانه‌ی زهرا، ولی محضر گل‌های او قدر و شرافت داشتی هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی هم برای بچه‌هایت درس غیرت داشتی در کنار علقمه عباس تو با خون نوشت در قیام روز عاشورا شراکت داشتی مادری می‌کرد زهرا جای تو در علقمه جای آن رأفت که بر گل‌های عترت داشتی واژه‌ی اُم البنین را خط زدی از دفترت در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق با قیام گریه‌های خود رسالت داشتی * * هیچ‌گه غافل مشو از حُرمت اُم البنین ای «وفایی» از خدا هرگاه حاجت داشتی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای به حرم، هدیۀ پروردگار بحرِ کرم، واسطۀ کردگار ای دلت از غیرِ تولا جدا صاحبِ اِجلال، کنیز خدا ای ز ازل منتصَبِ مصطفی تا به ابد منتخبِ مرتضی یارِ علی بوده‌ای از دیرباز ساخته‌ای فاطمه را سرفراز مَرتبَت‌ات، مادریِ ماهتاب مَنزلَت‌ات، همسریِ آفتاب بال و پرِ معنویِ بیت وحی فاطمۀ ثانویِ بیت وحی چار گل فاطمه را مادری مادرِ پُر مهرِ چهار اختری مادر چار عاشقِ سر باخته دل به قضا، جان به قدر باخته * * مادر دلدار، سلامٌ علیک اُمِ علمدار، سلامٌ علیک بسکه دلت بوی گلِ یاس داد خالقِ گُل‌ها به تو عباس داد هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین از تو ذخیره‌ست بر آن نورِ عین مهدِ دلیران، سرِ دامان توست روحِ شجاعت، ز شبستان توست ماهِ حرم، روی ابالفضل بود تکیه به بازوی ابالفضل بود بود در آن قلقلۀ دشمنان هیبتِ سقای حرم پاسبان هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟ قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟ چون به رهِ فاطمه بی‌تاب شد رفت که آب آوَرَد و آب شد آه ز یادآوریِ نخل‌ها دشمن و پنهانگری نخل‌ها من چه بگویم ز رشیدی غریب در وسطِ حیله و مکر و فریب دستِ علمدار کمین خورد، وای ساقیِ دلدار زمین خورد، وای با همه بی دستی و بی یاوری باز رجز خواند سوی لشکری تا که به یاریِ حسینت شتافت تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت تیر به چشمانِ قمر تا نشست پشت و پناهِ حرم از پا نشست گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین دیدنِ عباس بیا یاحسین ساقی‌اَت از شوقِ لقا مست شد در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد نامِ تو دارم به لبم زمزمه آمده بالینِ سرم فاطمه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای روشنای خانه‌ی حیدر پس از زهرا کامل‌ترین و بهترین همسر پس از زهرا ایثار از رفتار و الطاف تو می‌جوشد مهر و محبت از دل صاف تو می‌جوشد هر چند در عالَم علی را کفو و همتا نیست هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست اما علی گمگشته‌اش را در تو پیدا کرد آری خدا پای تو را در خانه‌اش وا کرد در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب دست توسل می‌زنم بر ساحتت امشب دست تو لبریز از کرم، سرشار از بذل است هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است بانو تو را در عالَم خلقت شبیهی نیست هم رتبه‌ی عِلمت در این دنیا فقیهی نیست بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی عمری تسلای امیرالمؤمنین بودی روزی که سوی خانه‌ی مولا سفر کردی آن روز که رخت عروسی را به بر کردی برداشتی آرام سوی خانه گامت را کوچه به کوچه می‌گرفتند احترامت را قبل از ورودت لحظه‌ای در پشت در ماندی با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی بُردی به سمت آسمان دست دعایت را گفتی خدایا من کجا و خانه‌ی زهرا؟ گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن اول، کلامی با حسین و با حسن گفتی زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست من آمدم اینجا برایت خادمه باشم عمری کنیز بچه‌های فاطمه باشم بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی الحق که در بیت علی حق را ادا کردی در تو خدا ظرفیت بسیار را می‌دید فانی شدن در حیدر کرار را می‌دید آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد چون لیله‌ی قدر از هزاران ماه بهتر داد مولا که دید از شوق داری در بغل عباس فرمود با گریه: و ما ادراک ماالعباس بانو عَلَم در مُشت عباس تو می‌چرخد عالم سرِ انگشت عباس تو می‌چرخد بانو گره خورده به کار ما، گشایش کن امشب بیا ما را به عباست سفارش کن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روزي که پا به عرش معلا گذاشتي! بر هر چه داشت نقش تو را، پا گذاشتي در هيئت کنيزي اولاد فاطمه، اينگونه پا به خانه‌ی مولا گذاشتي مي‌ريخت از نگاه تو احساس مادري مرهم به زخم زينب کبري گذاشتي "مولا صدا بزن، نه برادر، حسين را..." اين جمله را تو بر لب سقا گذاشتي در کربلا براي دل سنگِ کوفيان چار آيِنه به رسم تماشا گذاشتي با تو بقيع داغ دلش تازه شد که تو پا جای پاي غربت زهرا گذاشتي پيش از تو نوحه، شور حماسي نمي‌گرفت رسم خوشي‌ست آنچه که بر جا گذاشتي از خوان نوحه‌خواني تو آب مي‌خورد چشمان خيس ما که بر آن پا گذاشتي ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غمِ دلِ اُمِّ بنینه غمت روضه‌ی بازه چهره‌ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه‌ی بدون پَر كی ديده "ام بنين" بهم نگی حق داری ام بنينِ بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه‌های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک دُرس کن واسه عباسمو * * بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه‌هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد، سر حسینمو به دامن گرفت؟! عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر! سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه‌ی من فقط برا حسینه گریه‌مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می‌گیره شبا هی از خواب می‌پره هی میگه آبش بدید، آبش ندید، می‌میره رباب! نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد دردِ منو دردِ تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد ✍سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زبانحال حضرت ام‌البنین (س) با امام حسین (ع) به زخم زخم تنت گریه می‌کنم هر شب برای پیرهنت گریه می‌کنم هر شب شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب به دست و پا زدنت گریه می‌کنم هر شب به خشکیِ لبِ مثل کویرت آقا جان به خشکی دهنت گریه می‌کنم هر شب به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند به جسم بی کفنت گریه می‌کنم هر شب به لحظه‌ای که تنت را گذاشت بین حصیر به بوریا شدنت گریه می‌کنم هر شب اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری به زخم زخم تنت گریه می‌کنم هر شب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دگر ای دوست مرا در حرمت مَحرم کن رفتم از دست، نگاهی به دل من‌هم کن من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار التفاتی کن و این فاصله‌ها را کم کن گریه از اول خلقت شده ارثیه‌ی ما فکر چشمان پُر از اشک بنی آدم کن دیگر این نوکر تو گریه‌کن سابق نیست پای بر دیده نِه و چشم مرا زمزم کن می‌رسد بوی تو اما خبری نیست زتو یوسفا چاره‌ی این شام پُر از ماتم کن کاش می‌شد که شبی خواب تو را می‌دیدم دوستم داری اگر، قلب مرا محکم کن دست و پا می‌زنم از دور نگاهی بکنی گوشه چشمی به من و ناله‌ی پُر دردم کن به علمدار قسم پای رکابت هستم شانه‌ی گرم مرا تکیه‌گهِ پرچم کن * * همچنان ام بنین، سوز و نوا دارم من هوس یک سحر کرببلا دارم من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امّ البنین شدم که شوم یاور حسین تا گل بیاورم بشود پرپر حسین قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین هستند دختران علی در بر حسین هستند مثل مادرشان مضطر حسین شد شاملم دعای سحرهای فاطمه روشن شدم به نور قمرهای فاطمه تاج سر منند گهرهای فاطمه اولاد من کجا و پسرهای فاطمه هستند هر چهار پسر نوکر حسین شرمنده‌ام نشد سپر مجتبی شوند قسمت نبود زودتر از این فدا شوند حالا بناست راهی دشت بلا شوند حتی اگر که تک‌تک‌شان سرجدا شوند جای گلایه نیست، فدای سر حسین جریان گرفته‌اند کنار ابوتراب از آلِ هاشم‌اند نه قوم بنی کلاب اصلاً نیاز نیست به ترس و به اضطراب عباس من شده به علمداری انتصاب او هست یک تنه همه‌ی لشکر حسین عهدی‌ست بین ام بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود من دل نبسته‌ام به دل بچه‌های خود اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود عباس من فدای علی اصغر حسین * * هرچند او دگر پسر خویش را ندید اما غمین نبود که عباس شد شهید دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید: بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب، لب انور حسین کارش دگر نشستن در آفتاب شد آب زلال در نظر او مذاب شد شرمنده‌ی نگاه غریب رباب شد از اینکه هم‌قبیله‌ی شمر است، آب شد رو می‌گرفت نزد دو تا خواهر حسین... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز" فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم! بدون خُوود و زره نشنوم به صف زده‌ای اگرچه من هم "جوشن کبیر" می‌خوانم * * شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد شنیده‌ام که به آب فرات لب نزدی فدای تشنگی‌ات...، شیر من حلالت باد بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنه‌ی من! بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من! بگو که در غم تو رود رود گریه کنم کدام دست، تو را چید میوه‌ی دل من! بگو بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید؟ که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟ بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد همین که نام مرا می‌برند می‌گریم از این به بعد من و آه و چشم تَرشده‌ای چه نامِ مرثیه واری‌ست "مادر پسران" برای مادر تنهای بی پسر شده‌ای ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
او حضرت خاتون عالَم، ما گدایش شد دستگیر عالَمی دست عطایش باید بگیرد چادر ام البنین را هر کس که افتاده عقب کرببلایش پیر و جوان کربلا را داده حاجت شنبه به شنبه سفره‌های بی ریایش مادربزرگم بچه‌هایش را سپرده بر معجزات سفره‌ی مشکل‌گشایش هر سال می‌گیرند اجر نوکری را گریه‌کنان فاطمیه در عزایش دار و ندار او فدای کربلا شد دار و ندار کربلایی‌ها فدایش این شیر زن با گریه دنیا را به‌هم ریخت مروان کشد آه از جگر با های هایش تازه نکن داغ دلش را ای مدینه! دیگر نزن "ام البنین" او را صدایش ای آسمان! خونْ گریه کن بر غربت او این پیرزن در علقمه مانده عصایش اشک بشیر از این همه ایمان در آمد او نیست اصلاً فکر آقازاده‌هایش ای کاش او پیری زينب را نمی‌دید شد مرگ، بعد از کربلا تنها دعایش ام البنینِ بی بنین را عاقبت کشت، داغ حسین و رأس از پیکر جدایش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر شب رکابِ چشم‌هایش را نگین می‌شد با برکه‌ی او، ماه وقتی همنشین می‌شد می‌خواست خدمتکارِ اولادِ علی باشد «ام‌البنین» می‌خواست، «ام‌المؤمنین» می‌شد از فضلِ مادر بود، شد عباس «ابوفاضل» باید خدای فضل اباالفضل‌آفرین می‌شد هر قطره‌ی اشکش که روی خاک می‌افتاد انگار یک فرزندِ او نقشِ زمین می‌شد هر گُل که بویی از حسین‌اش داشت را می‌چید در باغِ مقتل روضه‌هایش دست‌چین می‌شد از سنگ‌ها هم چشمه می‌جوشید با آهش در روضه‌‌هایش دشمنش روضه‌نشین می‌شد آب از خجالت آب می‌شد پیش اشک او وقتی که حرف از مشک می‌شد، شرمگین می‌شد گفتند سَقّایت بلاگردانِ اصغر شد گفت: «آه عباسم؛ ولی باید همین می‌شد!» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی خودت را نذر او کردی و از عالَم جدا کردی به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی بلاگردانشان بودی، به قول خود وفا کردی برای پاسداری از حسینش، بچه‌هایت را فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی ادب را تربیت کردی، ولا را مبتلا کردی علمدار عزای زینت دوش نبی بودی در آغوش مدینه خیمه‌ی ماتم به پا کردی تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان زمینِ مرده را با اشک خود دارالشفا کردی شبیه فاطمه اشکت چراغ راهِ مردم شد برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی جهان را خیمه‌ی شیداییِ اصحاب عاشورا... جهان را مجلس مرثیه‌ی خون خدا کردی... ✍حجت‌الاسلام 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دعای بِینِ طلوعِین، مستجاب شود، اگر زمان مناجات، "گریه" باب شود عُروج اهل سحر را دو قطره هم کافی‌ست چرا که دیده‌ی تر، بال و پَر حساب شود چِقَدر سوخت دل‌ات از گناه‌کاری من چِقَدر سوخت دل تو، دلم کباب شود تو را به حضرت زهرا بیا دُرُستم کن بیا اجازه مده نوکرت خراب شود به برده‌های سرِ این گذر نگاهی کن یکی شبیه به من شاید انتخاب شود چِقَدر ندبه بخوانیم و اَینَ اَینَ کنیم چِقَدر پرسش عُشّاق بی جواب شود سوار مرکب اُمّید می‌رسی از راه به شرط آن‌که دل شیعه پارِکاب شود تو را قسم به علمدار کربلا برگرد بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود * * بنا نبود که آبی به خیمه ها نبرد بنا نبود که سقا ز غُصه آب شود قرار بود به شش‌ماهه دست کم برسد بنا نبود که شرمنده‌ی رباب شود پس از پسر، به‌خدا حق دهیم اگر همه عُمر برای اُمِّ بنین آب‌ها سراب شود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم در بقیع اشکی بریزم شنیدم علقمه رفتی عزیزم شنیدم کودکان بی‌تاب بودند تو بودی و همه بی‌آب بودند شنیدم از عطش افتاده بودند به دستت مشکِ خالی داده بودند الا ای ماه! بی شمشیر رفتی میان روبهان چون شیر رفتی صدایت می‌زنم با اشک، عباس به جای نیزه بُردی مشک، عباس شنیدم مشک بردی بر نگشتی هزاران تیر خوردی بر نگشتی شنیدم مشک، زیر آب بردی در اوج تشنگی آبی نخوردی الا مادر به قربان تو عباس! جدا کردند دستان تو عباس! شنیدم راه نخلستان گرفتی شنیدم مشک بر دندان گرفتی شنیدم مشکِ آبت تیر خورده شنیدم پیکرت شمشیر خورده الا ای‌که دل از من بُرده چشمت شنیدم که شده آزرده چشمت شنیدم کرده‌ای غوغا اباالفضل کنارت آمده زهرا اباالفضل الا ای عُمْر مادر! ای جوانم! جوانم! مهربانم! پهلوانم! شنیدم بعد تو غوغا شد عباس عزای زینب کبری شد عباس پیِ تو رویِ تَل اطفال رفتند همه اهل حرم از حال رفتند شنیدم دشمنان خوشحال بودند همه دور و بر گودال بودند شنیدم زینت اطفال بردند حسینم را تهِ گودال بردند در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟ به زیر نیزه‌ها بودی اباالفضل؟ من از بعد حسین، همراهِ زهرا زنم ناله: حسینا وا حسینا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الا که دست خدایت در آستین باشد بیا که مانده به در، دیده‌ی زمین باشد گناه می‌کنم اما به خود نمی‌گویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد «فدای یار کن این جان نازنین ای دل چه جان عزیزتر از یار نازنین باشد» خوشا به حال گدایی که دستِ چشمانش فقط ز خرمن چشم تو خوشه‌چین باشد چه می‌شود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم این‌چنین باشد کنار اشک غم فاطمیه‌ات باید دوباره چشم تو با غُصّه‌ای قرین باشد بگو به آهِ دلِ درد آورت امشب که روضه‌خوانِ غم اُمِّ بی‌بنین باشد تو روضه‌خوان عمویی و روضه‌ات باید برای مادر عباس دلنشین باشد... ✍ ‏📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که غم به دلش کرده آشیانه منم شرارِ درد به جانش کشد زبانه منم   کسی که در دل دریای غم فتاده و نیست ره نجاتش از این بحر بی‌کرانه منم   کسی که مادر خوشبخت روزگاران است ولیک تیر بلا را بُوَد نشانه منم   کسی که همسریِ با علی بُوَد فخرش ولیک غم زده بر هستی‌اش زبانه منم   کسی که سیده امّ‌البنین بُوَد نامش ولیک مانده از این نام بی‌نشانه منم   به یاد قبر عزیزان خویشتن هر روز کسی که ساخته اندر بقیع لانه منم   شدم غریب پس از عون و جعفر و عباس کسی که بار غریبی کشد به شانه منم   کسی که چار پسر بوده حاصل عمرش که از شهادتشان خورده تازیانه منم   شنیده‌ام که جدا شد دو دست عباسم کسی که دست به سر زد در این میانه منم   شنیده‌ام که به چشمش نشست تیر جفا کسی که سوزد از این داغ جاودانه منم   غریبِ دشت بلا را دریغ مادر نیست کسی که گریه بر او کرده مادرانه منم   دو نازدانه ز عباس من به جا مانده کسی که سوخته با این دو شمعِ خانه منم   قلم زده است «مؤید» چو در مصیبت من کسی که شافع او شد به این بهانه منم ✍استاد مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بدون ماه، قدم می‌زنم سحرها را گرفته‌اند از این آسمان قمرها را چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته‌اند از این پیر زن پسرها را چه مشکل است که از چهارتا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سرِ راه، روضه می‌خواند که در بیاورد آه آهِ رهگذرها را کنار آب، دو تا دست، بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو * * ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه‌ی مولا که انتخاب شدی به خانه‌ی ولیُ الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی تنور خانه‌ی حیدر دوباره گرم شد و برای چرخش دستاس انتخاب شدی چهار تا پسر آورده‌ای برای علی که جای فاطمه، ام البنین خطاب شدی تو را که فرق علی دیده‌ای و خونِ حسن به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه‌ی تو نیت حصیر نکرد چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
مادر شهید لبنانی: 📹 فرزندم فدای سید، داغ اصلی ما داغ شهادت اوست 🔸سلام من را به سید برسان، تنها غم ا
تقدیم به سلام بر دل غمبار مادران شهید به دیده‌های گهربار مادران شهید چقدر کم بنوشتیم و کم سرودیم از غم صبوری بسیار مادران شهید به قطره قطره‌ی خون‌های ریخته بر خاک همیشه‌ایم بدهکار مادران شهید بگو که کوه زند تکیه وقت طغیان‌ها به شانه‌های سبکبار مادران شهید بگو که سرو کند اقتدا به طوفان‌ها به قامت چو سپیدار مادران شهید جوان بزرگ کنی و فدا کنی آخر بنازم این همه ایثار مادران شهید :: نشسته روبروی چار صورت قبرش همان که هست علمدار مادران شهید همان که مادر غم‌پرور ابوالفضل است دعای ام‌بنین یار مادران شهید… ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e