eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر کردن بدون تو! گمانم خواب می‌بینم من از بس بر تو می‌گریم جهان را آب می‌بینم سفر کردن بدون تو! برای ما خطر دارد که این راهِ چهل روزه، هزاران درد سر دارد سفر کردن بدون تو! عجب فرجام و تقدیری میان خواب هم دیگر سراغم را نمی‌گیری سفر کردن بدون تو! به رویِ ناقه‌ی عریان امان از هسفرهایم، دعایم کن برادر جان سفر کردن بدون تو! پر از زخم است احساسم چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم تو رفتی شانه‌هایت رفت دیگر تکیه‌گاهی نیست برای خواهرت جز سوختن، جز صبر راهی نیست شبیه سرو بر پا هستم و نستوه می‌مانم میان گردبادِ غم شبیه کوه می‌مانم به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش می‌جنگم ندارم شِکوه‌ای آخر، فقط بسیار دلتنگم نه تو هستی، نه عباسم، نه قاسم، نه علی اکبر صدایم کن ز روی نی، صدایم کن بگو: خواهر! طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری عجب تعبیرِ جانکاهی، عجب تفسیرِ پُر زجری به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن! به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی نمی‌دانم که شمر آخر چه می‌خواهد در این عرصه کنارِ ناقه‌ها با تازیانه می‌زند پَرسه یتیمانت ز روی ناقه‌ها صد بار افتادند به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد کف پای یتیمانت پر از گُل‌های تاول شد نشسته نافله خواندم، برادر گریه‌ها کردم ولی آرام و پنهان زیر معجر گریه‌ها کردم کجا بودم؟ کجا هستم؟ ببین بازیِ دنیا را به عرض تسلیت، نیزه تسلّی می‌دهد ما را نخواهد رفت از یادم جسارت‌های خصمانه نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه در آن مجلس به حسرت هستی‌ام را خوب می‌دیدم گل و گل‌زخم‌هایش را به زیر چوب می‌دیدم کشیدم زاده‌ی مرجانه را در بند رسوایی اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم دعایم کن حسین من، گرفتارم گرفتارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی چه زیبا می‌شود وقتی، پدر را خواب می‌بینی عجب عشقی، عجب شوری، عجب عطر دل انگیزی چه رؤیایی‌ست با یاد پدر از خواب برخیزی چه کس بیدار کرده دختری که گرمِ رؤیا بود که در گلزار سرسبز پدر محوِ تماشا بود چه کس حالا جوابی می‌دهد چشم پر آبم را به بیداری نخواهم داد شیرینیِّ خوابم را کجا رفته؟ کجا عمه؟ همین لحظه، همین جا بود همین حالا، همین دلخسته در آغوش دریا بود همین حالا کنارم بود و از غم‌ها رهایم کرد دوباره جان به من داد و رقیه جان صدایم کرد نیامد بر لبم لبخند و از غم‌ها دلم پوسید به جبرانش پدر با گریه لب‌های مرا بوسید دوباره دستِ گرمش را به دُورِ گردنم انداخت نگاهی بر رُخِ زرد و کبودیِّ تنم انداخت دویدم کودکانه باز هم دنبال من می‌کرد لب خشکش به هم خورد و سؤال از حال من می کرد رقیه دخترم خوبی؟ بیا بابا در آغوشم اگر دردِ دلی داری بگو آهسته در گوشم تو هر جایی که می‌رفتی، من از بالای نی دیدم تو هر دفعه زمین خوردی، تو را از دور بوسیدم زمین خوردی و چشمم را به گریه باز می‌کردم تو را از روی نیزه با نگاهم ناز می‌کردم من از بالای نی خون گریه می‌کردم به احوالت خبر دارم چه شد آن شب که خونین شد پر و بالت دعا کردم به احوالت، دعایی تو به حالم کن اگر در راه صد دفعه کتک خوردی حلالم کن چه می‌فرمایی ای بابا به قربان سر و رویت هر آنچه شد به من جانا فدایِ تار گیسویت دلارامِ منی، آرامش دنیای من هستی از این بهتر چه می‌خواهم که تو بابای من هستی نمی‌خواهم بیازارم تو را حالا که مهمانی نمی‌خواهم تو را از کف دهم امشب به آسانی چه باید گفت ای بابا از این اوضاعِ آشفته هزاران درد و غم دارم، هزاران حرف ناگفته تو را تا زنده‌ام در پنجه‌ی هر کس نخواهم داد به دست این و آن هرگز، سرت را پس نخواهم داد در آغوشم بخواب آرام عزیزم خسته‌ی راهی چرا دیر آمدی بابا، مگر ما را نمی‌خواهی بخواب آرام اینجا دشمنِ نامهربانی نیست بخواب آغوش من امن است، اینجا خیزرانی نیست گُلِ من! آمدی اما شمیم یاس جا مانده تو را آورده‌اند اما عمو عباس جا مانده پس از تو بارشِ بارانِ غم آغاز شد بابا پس از تو دخترت با تازیانه ناز شد بابا پس از تو سهم ما تُندی و خشم و اَخم شد بی حد در این مدت، تمام پیکر ما زخم شد بی حد تو رفتی و النگویم طنابِ شمر و خولی شد دلیل درد بازویم، طنابِ شمر و خولی شد پذیرایی به غیر از سیلی قاتل نمی‌بینم نگاهت می‌کنم بابا، ولی کامل نمی‌بینم مرا پای برهنه روی سنگ و خارها بردند مرا کوچه به کوچه از دل بازارها بردند شبِ قدرِ منی و گریه‌ام تا مطلع الفجر است کسی که زجر داده بیشتر ما را همین زجر است شبی افتادم از ناقه که زجر آمد سراغ من چنان آمد که گویی آتش افتاده به باغ من نمی‌گویم چه شد بابا، سخن کوتاه و سربسته پس از آن نیمه شب، از زندگی کردن شدم خسته ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
(حوادث بعد از شهادت) ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد با رفتنش صد قصه‌ی دیگر شروع شد دلشوره‌هایش یک به یک معنا گرفت و از آنچه می‌ترسید پیغمبر شروع شد در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود ایام سخت غربت حیدر شروع شد گفتند با هم در سقیفه بی حیاها وقت تلافی کردن خیبر شروع شد بعد از پیمبر هر کسی، هر چه شنیده باید بداند روضه از یک "در" شروع شد گفتند: از بغض علی، با یاد خیبر باید که آتش زد به این خانه، به این در وقتی که آتش بر در و دیوار افتاد زهرا به دنبال دفاع از یار افتاد میخ دری که از خجالت آب می‌شد دل را به دریا زد پی آزار افتاد آن سینه‌ای که مخزن سِرِّ خدا بود کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد با ضربه‌ای "در" را درآوردند از جا... گویا به روی مادری بیمار افتاد تا بی حیایی وارد بیت علی شد دستی به روی چشم‌هایی تار افتاد آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد طوری مغیره زد دگر از کار افتاد باب جسارت را همین ها باز کردند بی حرمتی را با حسن، آغاز کردند مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود آن‌قدر که در خانه هم بی هم‌سخن بود با زهر کینه روزه را افطار کرد و... قبل از سحر بی تاب شد، خونین دهن بود بعد از شهادت پیکر پاک و غریبش آخر اسیر فتنه‌ی یک پیرزن بود این روضه را باید که واضح‌تر بگویم هفتاد چوب تیر روی یک بدن بود تابوت هم از غربتش خون گریه می‌کرد بر روی لب‌های حسین، "جانم حسن" بود گر چه عزای مجتبی در عالمین است اما گریز روضه‌های ما حسین است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از دل کُفر تا که بیرون زد همه دیدند عبا به سر دارد گاه بر خاک کوچه می‌افتد زیر لب ناله از جگر دارد کوچه‌ها را یکی‌یکی طی کرد عرق سرد از جبین می‌ریخت عطر زهرا به کوچه می‌پیچید گل اشکش که بر زمین می‌ریخت راه خانه نداشت فاصله‌ای راه کوتاه، شد چه طولانی خسته بود و نفس‌نفس می‌زد رفت تا خانه با پریشانی با چه زحمت به خانه‌اش آمد همگی آمدند استقبال خم به ابرو نداشت با اینکه... در دل کوچه رفته بود از حال خادمی گفت با پریشانی زردی چهره‌ی شما از چیست؟ با نگاهی به خادمش فرمود: نگرانم نباش چیزی نیست از درون سوخت و صبوری کرد تا غلامان همه غذا خوردند تا طعام همه تمام شود منتظر ماند و سفره را بردند همه‌ی عمر این چنین زهری دل تاریخ هم ندارد یاد تا که از حجره‌اش همه رفتند ناله کرد و بر زمین افتاد نتوانست بهر آتشِ دل از زمین ظرف آب بردارد هیچ کس درد او نمی‌فهمد از دلش مجتبی خبر دارد بسکه در حجره‌اش به خود پیچید کمرش مثل مادرش تا شد ناله‌ای زد: کجایی ای پسرم! چشم بر هم زد و دری وا شد آمد از راه، کودکی گریان سر او را گرفت بر دامن گفت بابا منم جواد شما جان مادر سخن بگو با من پسرم! هست آرزوی پدر که بیاید پسر به بالینش گریه کن بر غم علی اکبر که نشسته پدر به بالینش جد ما را میان کرب و بلا دشمن بی‌حیا مکرر کشت در دل علقمه شهیدش کرد در کنار علیِ اکبر کشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای روشنای خانه‌ی حیدر پس از زهرا کامل‌ترین و بهترین همسر پس از زهرا ایثار از رفتار و الطاف تو می‌جوشد مهر و محبت از دل صاف تو می‌جوشد هر چند در عالَم علی را کفو و همتا نیست هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست اما علی گمگشته‌اش را در تو پیدا کرد آری خدا پای تو را در خانه‌اش وا کرد در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب دست توسل می‌زنم بر ساحتت امشب دست تو لبریز از کرم، سرشار از بذل است هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است بانو تو را در عالَم خلقت شبیهی نیست هم رتبه‌ی عِلمت در این دنیا فقیهی نیست بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی عمری تسلای امیرالمؤمنین بودی روزی که سوی خانه‌ی مولا سفر کردی آن روز که رخت عروسی را به بر کردی برداشتی آرام سوی خانه گامت را کوچه به کوچه می‌گرفتند احترامت را قبل از ورودت لحظه‌ای در پشت در ماندی با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی بُردی به سمت آسمان دست دعایت را گفتی خدایا من کجا و خانه‌ی زهرا؟ گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن اول، کلامی با حسین و با حسن گفتی زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست من آمدم اینجا برایت خادمه باشم عمری کنیز بچه‌های فاطمه باشم بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی الحق که در بیت علی حق را ادا کردی در تو خدا ظرفیت بسیار را می‌دید فانی شدن در حیدر کرار را می‌دید آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد چون لیله‌ی قدر از هزاران ماه بهتر داد مولا که دید از شوق داری در بغل عباس فرمود با گریه: و ما ادراک ماالعباس بانو عَلَم در مُشت عباس تو می‌چرخد عالم سرِ انگشت عباس تو می‌چرخد بانو گره خورده به کار ما، گشایش کن امشب بیا ما را به عباست سفارش کن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم در بقیع اشکی بریزم شنیدم علقمه رفتی عزیزم شنیدم کودکان بی‌تاب بودند تو بودی و همه بی‌آب بودند شنیدم از عطش افتاده بودند به دستت مشکِ خالی داده بودند الا ای ماه! بی شمشیر رفتی میان روبهان چون شیر رفتی صدایت می‌زنم با اشک، عباس به جای نیزه بُردی مشک، عباس شنیدم مشک بردی بر نگشتی هزاران تیر خوردی بر نگشتی شنیدم مشک، زیر آب بردی در اوج تشنگی آبی نخوردی الا مادر به قربان تو عباس! جدا کردند دستان تو عباس! شنیدم راه نخلستان گرفتی شنیدم مشک بر دندان گرفتی شنیدم مشکِ آبت تیر خورده شنیدم پیکرت شمشیر خورده الا ای‌که دل از من بُرده چشمت شنیدم که شده آزرده چشمت شنیدم کرده‌ای غوغا اباالفضل کنارت آمده زهرا اباالفضل الا ای عُمْر مادر! ای جوانم! جوانم! مهربانم! پهلوانم! شنیدم بعد تو غوغا شد عباس عزای زینب کبری شد عباس پیِ تو رویِ تَل اطفال رفتند همه اهل حرم از حال رفتند شنیدم دشمنان خوشحال بودند همه دور و بر گودال بودند شنیدم زینت اطفال بردند حسینم را تهِ گودال بردند در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟ به زیر نیزه‌ها بودی اباالفضل؟ من از بعد حسین، همراهِ زهرا زنم ناله: حسینا وا حسینا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام ابن الجواد، حضرت ابن الرضا سلام ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی ای آسمان علم خدا ایهاالنقی خورشید از تشعشع نورت منوّر است ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است باغ کرامت تو همیشه بهاری است گنجینه‌های علم الهی‌ست در دلت حظِّ حضور می‌برم امشب ز محفلت نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم راهی به آسمان امامت نداشتیم با نور تو درست شده اعتقادمان دادی طریق عرضه‌ی حاجات یادمان فهمانده‌ای به ما ادب و احترام را طرز چگونه حرف زدن با امام را فهمانده‌ای که شأن رفیع امام چیست ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست لطفت اگر نبود، مقرب نمی‌شدیم در محضر ائمه مودّب نمی‌شدیم رکن خداشناسی و درهای رحمتید فرزندهای نور و پسرهای رحمتید هر کس که باطناً به خدا وصل می‌شود با رحمت نگاه شما وصل می‌شود ای سرو سربلند سحرهای سامرا باز است بر گدای تو درهای سامرا ما سائلیم و جای دگر سر نمی‌زنیم جز خانه‌ی شما درِ دیگر نمی‌زنیم امشب میان عشق شما سیر می‌کنم از چشم پاکتان طلب خیر می‌کنم من را از آن دو چشم شریفت نگاه کن یا هادی الائمه مرا سر به راه کن آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد آماده‌ی رسیدن ماه رجب نشد باقیِّ عمر را نگرانم چه می‌شود آماده نیستم؛ رمضانم چه می‌شود امشب ولی به عشق هوایت رسیده‌ام امشب به قصد گریه برایت رسیده‌ام آقا شنیده‌ام که غمت بی شمار بود دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود گاهی تو را به بزم حرامی کشانده‌اند گاهی تو را میان خرابه نشانده‌اند جا داده‌اند بین فقیران چرا تو را؟ بردند بین حلقه‌ی شیران چرا تو را؟ آنان که بر امام ارادت نداشتند قاتل برای کشتن تو می‌گماشتند هر چند زهر غم، جگرت را کباب کرد قلب مقدس پسرت را کباب کرد سر را به روی پای حسن می‌گذاشتی بهر خودت حنوط و کفن می‌گذاشتی می‌سوخت پیکر تو ولی خانه‌ات نسوخت در بین شعله دامن دُردانه‌ات نسوخت در کربلای جدّ شما غم چکار کرد طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد امشب دلم شکسته و فریاد می‌زنم با محتشم نشسته و فریاد می‌زنم ای کشته‌ی فتاده به هامون حسین من ای صید دست و پا زده در خون حسین من... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر می‌گویم که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده ولی جنت نمی‌آید به چشم زائرت وقتی... ...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده خجالت می‌کشم وقتی که می‌آیم حضور تو ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده به سقاخانه‌ات بردم پناه از درد و بیماری چه سقاخانه‌ای که درد عالم را دوا کرده همه آیینه‌ها لبیک می‌گویند آن کس را که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده قسم بر خطّه‌ی طوست، قسم بر شوق پابوست زیارت‌های مخصوصت، دلم را مبتلا کرده دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده نمی‌گوید گنهکاری، نمی‌گوید خطا داری فقط آغوش بگشوده، محبت‌ها به ما کرده نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون حوائج را به لطف و رحمتش یک‌یک روا کرده تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده چه سِرّی هست در پایین پایش هر که می‌آید تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده * * صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و دو چشمم اشک می‌بارد، هوای نینوا کرده قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو تو می‌دانی که عاشورا به قلب ما چه‌ها کرده قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت... چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟ برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل چگونه نیزه‌ها را در دل گودال جا کرده؟ تو را گیرم که دشمن کشت با لب‌های عطشانت تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟ صدای مادرت پیچیده در عالم که می‌گوید: بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علیِ اکبر دادند@hosenih@dobeity_robaey
خوشا لحظه‌ای بال و پر داشتن سر کوی دلبر گذر داشتن خوشا با خدا بودن و زیستن به یاد خدا چشم تر داشتن همیشه به سوی خدا رو زدن همیشه صفای سحر داشتن چه خوب است عاشق ز معشوقِ خویش تمنای یک دم نظر داشتن چه خوب است دنبال تو آمدن و از جایگاهت خبر داشتن چه خوب است دائم صدایت زدن همیشه هوایت به سر داشتن چه خوب است یک شب به همراه تو به سرداب تو یک سفر داشتن من امشب هوای تو دارم به سر کرم کن مرا در کنارت ببر درِ آسمان، در سحر باز شد فرشته مهیای پرواز شد ملک در دل آسمان زد صدا: و میلاد خورشید آغاز شد شنیدم شبیه کلیم آمدی و موسایی تو خبرساز شد حَسَن بر گل روی تو خنده زد پدر با وجودت سرافراز شد برایِ دلِ مادرِ پاکِ تو زمان سحر، کشف صد راز شد رسیدی و در سجده افتادی و زبانت به توحیدِ حق باز شد پدر با تو می‌گفت ناگفتنی چه اسرارهایی که ابراز شد تو باطل ستیزی؛ تو جاءالحقی ولی خدا؛ حجت مطلقی کنار دلم گاه گاهی بیا تو از جاده‌های الهی بیا سیاهِ گناهم، بیا نور عشق در این دورۀ روسیاهی بیا بیا از مدینه، بیا از نجف بیا از دل این دو راهی بیا اگر چه فراهم نگشته هنوز برای قیامت سپاهی، بیا بگو کی مرا می‌بری با خودت چه روزی؟! چه سالی؟! چه ماهی؟! بیا ببین حال و روز دل شیعه را شده کشته‌ی بی گناهی بیا اگر تو نیایی چه کس می‌شود، برای دل ما پناهی؟ بیا بیا قبل از اینکه بیاید اجل، بگیری مرا لحظه‌ای در بغل مرا گاه در خاطرت فرض کن مرا گرد و خاک دَرَت فرض کن من از چشم پاک تو افتاده‌ام مرا اشک چشم ترت فرض کن منِ روسیاهِ زمین خورده را سیاهیّ در لشگرت فرض کن اگر اولین عاشقت نیستم مرا عاشق آخرت فرض کن اگر چه لیاقت ندارم ولی مرا کمترین زائرت فرض کن به وقت ظهورت بیا و مرا نگهبان در سنگرت فرض کن بکش دست خود را به روی سرم مرا نوکر مادرت فرض کن ببخشا به من این خیالات را مگیر از لبم این مناجات را تو مرگ ستم را رقم می‌زنی تو زنجیر محکم به غم می‌زنی زمان ظهورت به اذن خدا صف مشرکان را به‌هم می‌زنی می‌آیی مدینه، میانِ بقیع به دنبال قبری قدم می‌زنی میان مدینه به سمت نجف تو طرح حرم تا حرم می‌زنی می‌آیی سر قبر ام البنین به یاد علمدار علم می‌زنی ضریح بزرگی بنا می‌کنی به روی طلایش قلم می‌زنی تو با یاد و نام حسین و حسن حسینیه‌های کرم می‌زنی زمان طلوعت که بر خاستی خبر کن مرا کارگر خواستی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر می‌گویم که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده ولی جنت نمی‌آید به چشم زائرت وقتی... ...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده خجالت می‌کشم وقتی که می‌آیم حضور تو ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده به سقاخانه‌ات بردم پناه از درد و بیماری چه سقاخانه‌ای که درد عالم را دوا کرده همه آیینه‌ها لبیک می‌گویند آن کس را که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده قسم بر خطّه‌ی طوست، قسم بر شوق پابوست زیارت‌های مخصوصت، دلم را مبتلا کرده دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده نمی‌گوید گنهکاری، نمی‌گوید خطا داری فقط آغوش بگشوده، محبت‌ها به ما کرده نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون حوائج را به لطف و رحمتش یک‌یک روا کرده تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده چه سِرّی هست در پایین پایش هر که می‌آید تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده * * صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و دو چشمم اشک می‌بارد، هوای نینوا کرده قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو تو می‌دانی که عاشورا به قلب ما چه‌ها کرده قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت... چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟ برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل چگونه نیزه‌ها را در دل گودال جا کرده؟ تو را گیرم که دشمن کشت با لب‌های عطشانت تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟ صدای مادرت پیچیده در عالم که می‌گوید: بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر عمرم به پایان آمده، جانم بگیر اما به من مهلت بده بعد از مُحَرّم قبض روحم کن دگر چیزی نمی‌خواهم، فقط یک خواهش دیگر برای گریه "یعقوب" و برای نوحه "نوحم" کن@hosseinieh_net
از سر دارالاماره روی بام می‌دهم بر محضرت مولا سلام چشم بد از دورِ چشمان تو دور سایه‌ات بر اهل عالم مستدام کار تو با اهل کوفه شد شروع کار من در شهر کوفه شد تمام شرح حال یار تو در این دیار شد زبانزد بر زبان خاص و عام هر چه گشتم ذّره‌ای پیدا نشد در وجود کوفیان یک جو مرام در نگاه بی بصیرت‌های شهر نیست فرقی بین عامی و امام شب همه در حال بیعت با من‌اند صبح در بازارِ شمشیر و نیام از زبان تُندشان فهمیده‌ام نیست اولاد علی را احترام "یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد ناسزا گفتند بر مولا مدام بر سرم در کوچه آتش ریختند سنگ می‌انداختند از روی بام سر به داری قسمت من می‌شود قسمت تو بی سری در این قیام من همین مقدار می‌گویم، تو را، می‌کِشند اینجا به قصد انتقام با لب خونین تمنا می‌کنم تا کسی بر تو رساند این پیام: بین این نامردها جای تو نیست پای خود مگذار اینجا والسلام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
(تضمین غزلی از مرحوم طالب آملی) رفتی و دل دختر تو بیتِ حَزَن شد دور از تو پدر، کار همه ناله زدن شد از ظلم، روی گردنِ ما جای رسن شد "از ضعف به هر جا که نشستیم، وطن شد از گریه، به هر سو که گذشتیم چمن شد" از داغ غمت شعله‌ی افروخته بودم من عشق تو با خون دل اندوخته بودم بی تاب‌ترین دختر دلسوخته بودم "پیراهنی از تارِ وفا دوخته بودم چون تابِ فراق تو نیاوردْ کفن شد" در خواب رسیدی به سرم دست کشیدی با بغض، سخن گفتم و با گریه شنیدی حرف از دلِ شب گم شدنم شد که خمیدی "جانِ دگرم بخش که آن جان که تو دیدی چندان ز غَمَت خاک به سر ریخت که تَنْ شد" رفتی و خیام تو گرفت آتش نمرود بعد از تو شبی دخترت از گریه نیاسود برگرد به ویرانه مرا زود ببر زود "عُشاقِ تو هر یک به نوایی ز تو خوشنود گر شد ستمی بر سر کوی تو، به من شد" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای علمدار نینوا عباس شرف الشمس کربلا عباس می‌روی از حرم به سوی فرات دور باشی عزیزم از آفات گفتی از غصه سینه‌ات تنگ است حال، امروز موقع جنگ است گفته‌ای سینه‌ات پر از درد است رنگ اطفال تشنه‌ام زرد است برو اما برای آب برو محض آرامش رباب برو نروی هستی من از دستم جلوی خیمه منتظر هستم مانده چشمم به راه برگردی جلوی خیمه گاه برگردی ای برادر! شکوه خیمه تویی ای علمدار! کوه خیمه تویی تو که باشی حرم امان دارد جان من! دخترم امان دارد تو که باشی پناه دارم من با وجودت سپاه دارم من تو که باشی امید خواهر هست تو بمانی علیِ اصغر هست تو که باشی رقیه‌ام شاد است دلش از بند غصه آزاد است تو نباشی دگر پناهی نیست بی اباالفضل تکیه‌گاهی نیست طفلِ محتاجِ آب، منتظرت گریه‌های رباب منتظرت خیمه‌ها بی تو محشر کبراست ای برادر برادرت تنهاست اسدالله این حرم! برگرد قوت قلب خواهرم! برگرد دشمنان بی حیا و نامردند دور این خیمه‌گاه می‌گردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر چند به دل عزا زیاد است حسین دور و برِ ما جفا زیاد است حسین ما چشم به یاریِّ خدا دوخته‌ایم روی لبمان دعا زیاد است حسین یک لحظه نشد چشم به هم بگذارم در کوفه سر و صدا زیاد است حسین اینجا به سَرِ یتیم فریاد زدند بی عاطفه، بی وفا زیاد است حسین در کوچه به کوچه‌اش به من سخت گذشت چون چهره‌ی آشنا زیاد است حسین من صابره‌ام میان طوفان بلا اما چه کنم بلا زیاد است حسین شد درد سری، دردِ سرِ طفلانت چون سیلیِ بی هوا زیاد است حسین در مجلسِ صبحِ کاخ، معلومم شد دور لب تو عصا زیاد است حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منی که بوده عباس و علی اکبر هوادارم به شهر شام رفتم بی حسینم، سخت بی یارم همه بهر تماشای اسیران آمدند اینجا من و این ازدحام شام، خوابم یا که بیدارم تمام دختران گویند با هم یکصدا عمه: همه نامحرم‌اند اینجا، گره خورده عجب کارم تمام شهر با سنگ و نی و دف آمدند اینجا ولی من بی دفاع هستم فقط تنها تو را دارم به دامانم پناه آورده‌اند اطفال با گریه حسین من! از آن بالا دعایم کن گرفتارم هزاران غم، هزاران سنگ و چوب و خاک و خاکستر کدامش را برایت بازگویم یا که بشمارم اگر چه دست مارا مثل بابایم علی بستند از این تکرار غم باکی ندارم، دخت کرارم اگر چه ابری‌ام، طوفانی‌ام اما برادر جان! کنار دشمنانت یک سر سوزن نمی‌بارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌چکد از سر خونین تو خون تازه کشت ما را به خدا غصه‌ی بی اندازه کار ما سخت شده، تازه رسیدیم به شام همه با سنگ رسیدند دم دروازه... ✍ @hosseinieh_net
عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی چه زیبا می‌شود وقتی، پدر را خواب می‌بینی عجب عشقی، عجب شوری، عجب عطر دل انگیزی چه رؤیایی‌ست با یاد پدر از خواب برخیزی چه کس بیدار کرده دختری که گرمِ رؤیا بود که در گلزار سرسبز پدر محوِ تماشا بود چه کس حالا جوابی می‌دهد چشم پر آبم را به بیداری نخواهم داد شیرینیِّ خوابم را کجا رفته؟ کجا عمه؟ همین لحظه، همین جا بود همین حالا، همین دلخسته در آغوش دریا بود همین حالا کنارم بود و از غم‌ها رهایم کرد دوباره جان به من داد و رقیه جان صدایم کرد نیامد بر لبم لبخند و از غم‌ها دلم پوسید به جبرانش پدر با گریه لب‌های مرا بوسید دوباره دستِ گرمش را به دُورِ گردنم انداخت نگاهی بر رُخِ زرد و کبودیِّ تنم انداخت دویدم کودکانه باز هم دنبال من می‌کرد لب خشکش به هم خورد و سؤال از حال من می کرد رقیه دخترم خوبی؟ بیا بابا در آغوشم اگر دردِ دلی داری بگو آهسته در گوشم تو هر جایی که می‌رفتی، من از بالای نی دیدم تو هر دفعه زمین خوردی، تو را از دور بوسیدم زمین خوردی و چشمم را به گریه باز می‌کردم تو را از روی نیزه با نگاهم ناز می‌کردم من از بالای نی خون گریه می‌کردم به احوالت خبر دارم چه شد آن شب که خونین شد پر و بالت دعا کردم به احوالت، دعایی تو به حالم کن اگر در راه صد دفعه کتک خوردی حلالم کن :: چه می‌فرمایی ای بابا به قربان سر و رویت هر آنچه شد به من جانا فدایِ تار گیسویت نمی‌خواهم بیازارم تو را حالا که مهمانی نمی‌خواهم تو را از کف دهم امشب به آسانی چه باید گفت ای بابا از این اوضاعِ آشفته هزاران درد و غم دارم، هزاران حرف ناگفته تو را تا زنده‌ام در پنجه‌ی هر کس نخواهم داد به دست این و آن هرگز، سرت را پس نخواهم داد در آغوشم بخواب آرام عزیزم خسته‌ی راهی چرا دیر آمدی بابا، مگر ما را نمی‌خواهی بخواب آرام اینجا دشمنِ نامهربانی نیست بخواب آغوش من امن است، اینجا خیزرانی نیست گُلِ من! آمدی اما شمیم یاس جا مانده تو را آورده‌اند اما عمو عباس جا مانده پس از تو بارشِ بارانِ غم آغاز شد بابا پس از تو دخترت با تازیانه ناز شد بابا پس از تو سهم ما تُندی و خشم و اَخم شد بی حد در این مدت، تمام پیکر ما زخم شد بی حد تو رفتی و النگویم طنابِ شمر و خولی شد دلیل درد بازویم، طنابِ شمر و خولی شد پذیرایی به غیر از سیلی قاتل نمی‌بینم نگاهت می‌کنم بابا، ولی کامل نمی‌بینم مرا پای برهنه روی سنگ و خارها بردند مرا کوچه به کوچه از دل بازارها بردند شبی افتادم از ناقه که زجر آمد سراغ من چنان آمد که گویی آتش افتاده به باغ من نمی‌گویم چه شد بابا، سخن کوتاه و سربسته پس از آن نیمه شب، از زندگی کردن شدم خسته ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به امید وصال تو چه اشکی تا سحر دارم برای دیدن روی تو جانی مختصر دارم دو چشمم تار شد از بس برایت گریه‌ها کردم عزادار لبت هستم! چه داغی بر جگر دارم رسیدی سرزده، آبی مهیا نیست اما من... ...به پای مقدمت از چشم گریانم گهر دارم منی که می‌گرفتم در بغل ششماهه را، حالا... ...توانایی ندارم تا سرت از خاک بردارم پذیرایی گرمی کرده خولی از سرت بابا برای این مصیبت دائماً چشمانِ تر دارم تو ای نیزه‌نشین! بنشین شبی بر روی دامانم تو در آغوش راهب رفته‌ای، بابا خبر دارم چهل منزل به روی ناقه این دل آب شد بابا من آخر کودکم کی طاقت رنج سفر دارم به آن‌کس که مرا زد روبه‌روی نیزه‌ات گفتم: مزن ظالم یتیمم، بر دلم داغ پدر دارم پدر اهل و عیالت را به شهر شام آوردند چه تلخی‌های بسیاری که از هر رهگذر دارم در آن بازار بابا هر که رد می‌شد مرا می‌زد شکایت پیش تو در شام از صدها نفر دارم یکی تو سنگ می‌خوردی، یکی عمه، یکی هم من تو بودی بی سپر اما، من از عمه سپر دارم من از رفتار زجر آن‌شب فقط آنقدر گویم که: گل یاسم که روی ساقه‌ام رد تبر دارم اگر دلتنگ زهرا مادرت هستی نگاهم کن که گاهی دست بر دیوار و گاهی بر کمر دارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز شور تو در سرم افتاد اشک از چشم مضطرم افتاد خود به خود تشنه می‌شوم زیرا تشنه بر خاک، دلبرم افتاد دل من بی‌هوا هوایی شد با نگاه شما خدایی شد این دل بی قرار آلوده ناله‌ای کرد و کربلایی شد گوش من پر شد از صدای کسی در نمی‌آید از کسی نفسی قافله آمده مهیا شو همتی کن به کاروان برسی خواهری خسته، دل غمین آمد صاحب نطق آتشین آمد کاروان آمد و قیامت شد محشر عالم اربعین آمد از شترها تمام افتادند مثل صیدی به دام افتادند بین گرما و خاک تفدیده روی قبر امام افتادند هر کسی روی قبر دلبر خود برسر خاک می‌نهد سر خود آه از آن لحظه‌ای که خواهرها یاد کردند از برادر خود شور محشر دوباره بر پا شد لب زینب به روضه‌ها وا شد ای برادر بلند شو از جا تا بگویم به تو چه با ما شد من کی‌ام زینب ستم سوزم کشته‌ی داغ‌های آن‌روزم گرچه قلبم شکسته شد اما زینبم سربلند و پیروزم کوفه رفتم ولی علی بودم غرق ذکر سینجلی بودم بین نامحرمان که جایم نیست بین نامحرمان ولی بودم ابرخونبار کاروان بودم من علمدار کاروان بودم زینب و چند کودک زخمی من پرستار کاروان بودم گریه کردم تمام خندیدند پای رأس امام خندیدند گفتم این سر، سر حسین من است بی حیاها مدام خندیدند خواهرت را به شام می‌بردند بین آن ازدحام می‌بردند پسرت را به تازیانه‌شان با غضب چون غلام می‌بردند کس نکرده به ما وفا هرگز بینشان صحبت از خدا هرگز همه را می‌برم ز یاد اما ستم نیزه‌دار را هرگز بی وضو دست بر سرت می‌زد پنجه بر موی اطهرت می‌زد تیشه می‌زد به ریشه‌ی قلبم دخترت را برابرت می‌زد همه را با تو رو به رو می کرد نیزه را در گلو فرو می کرد سر عباس را زمین می زد دختر تو عمو عمو می کرد کشته‌ی دور از وطن! برخیز عشق من! پاره پیرهن! برخیز پیکر بین بوریا مانده بهرت آورده‌ام کفن برخیز ابر غم روی ماه می‌افتاد دخترت بین راه می‌افتاد جسم تو در خیال من دائم بین آن قتلگاه می‌افتاد اربعین کربلا چه حالی بود عطر زهرا در آن حوالی بود همه بودند دور قبر حسین حیف جای رقیه خالی بود روی خود را به لطمه آزردند بر سر هر مزار پژمردند بعد از آن بانوان اهل حرم عمه را سوی علقمه بردند نَفَسِ پاک و پُر اثر زینب نافله خوان هر سحر زینب قد خود نه، که قد دشمن را خم نموده است تا کمر زینب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نبود تاب و توانی که وا کند لب را گرفت با نگه خود سراغ زینب را خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد دوان دوان به کنار برادرش آمد رسید و چادر خود را که از سرش انداخت نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت صدای گریه و آه بلند می‌آمد زبان خواهر دلخسته بند می‌آمد کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم! دو چشم خود بگشا، ای ستم کشیده! منم... عزیز مادر من باز خونجگر شده‌ای! شبیه مادرمان دست بر کمر شده‌ای! چرا عزیز دلم رد خون به لب داری؟! چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری! غریب فاطمه! رنگ تنت عوض شده است تن تو سبز شده، گلشنت عوض شده است شنیده‌ام که چه رنجی ز یار می‌بینی شنیده‌ام که دو روز است تار می‌بینی بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم اگر حسین بفهمد، حسین را چه کنم خودت بگو چه کنم اشک و آهِ قاسم را بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است نگاه بر تو و طشت و غم جگر، سخت است :: گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه به عزت و شرف لااله الا الله تن غریب وطن را بلند می‌کردند تن شریف حسن را بلند می‌کردند برادران همه رفتند زیر تابوتش فرشته‌ها همه بردند سوی لاهوتش کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید شکوه و جلوه‌ی تشییع مجتبی را دید گذشت لحظه‌ای و فتنه‌ای به راه انداخت به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود تلافی همه از کینۀ جمل شده بود کنار قبر نبی از دل عقده واکردند و از کمان همگی تیر را رها کردند صدای ناله‌ی واغربتا به گوش آمد چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد غم غریبی‌ات آقای من! چه دلگیر است به پیکرت لب هفتاد چوبه‌ی تیر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ایتامِ غریبِ چارده معصوم‌اند از دیدن صاحب الزمان محروم‌اند "عجّل لولیّک الفرج" باید خواند تا وقت ظهور، شیعیان مظلوم‌اند@hosseinieh_net
گوش کن از دل افلاک خبر می‌آید به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می‌آید چه خبر هست؟ فرشته چقدر می‌آید سوره‌ی صبر در آغوش سحر می‌آید شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر فاطمه دختری آورده برای حیدر دختری آمده تا همدم مادر باشد دختری آمده تا حیدر حیدر باشد خواهری آمده عشق دو برادر باشد گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد عصمت و عفت و تقواش همه مادری است به خداوند قسم لایق پیغمبری است فاطمه محو گل روی درخشانش بود مرتضی زمزمه می‌کرد و غزلخوانش بود گرم بوسیدن پیشانی و چشمانش بود احمد آن‌روز چه می‌دید که گریانش بود احمد آن‌روز تجلی رسالت را دید یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟ قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را یا که تشریح کند قله‌ی اهداف تو را عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات به گل روی بهشتی تو بانو صلوات بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد دست در دست شدی گریه‌ات آرام نشد دیدی از دور و برت عطر کسی می‌آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید چشم بر هم زدی و عشق مجسم آمد بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد اشک از گوشه‌ی چشم همه آن دم آمد کودکی سوی تو با دیده‌ی پُر نَم آمد گفت: خوش آمدی ای نور دو عینم زینب کمی آرام عزیزم که حسینم زینب بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی کعبه‌ی عشق برادر شدی و محترمی مریم از جام حیای تو چشیده است نمی نائب فاطمه، صدیقه‌ی ثابت قدمی کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست جای امثال شما در کُره‌ی خاکی نیست چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست داغ‌ها دیده‌ای اما لب تو شاکی نیست چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی پیش آن پیکر صد چاک "تَقَبَّل" گفتی آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود در دل جهل زمان شمسه‌ی تابنده شود با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود روی نی گفت برادر همه جا در هر راه طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله ای تمنای دل خون خدا، یا زینب در تو دیدند همه فاطمه را، یا زینب مرحمت کن به منِ بی سر و پا، یا زینب نشوم از سرِ کوی تو جدا، یا زینب نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e