#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام
ابن الجواد، حضرت ابن الرضا سلام
ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی
ای آسمان علم خدا ایهاالنقی
خورشید از تشعشع نورت منوّر است
ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است
در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است
باغ کرامت تو همیشه بهاری است
گنجینههای علم الهیست در دلت
حظِّ حضور میبرم امشب ز محفلت
نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم
راهی به آسمان امامت نداشتیم
با نور تو درست شده اعتقادمان
دادی طریق عرضهی حاجات یادمان
فهماندهای به ما ادب و احترام را
طرز چگونه حرف زدن با امام را
فهماندهای که شأن رفیع امام چیست
ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست
لطفت اگر نبود، مقرب نمیشدیم
در محضر ائمه مودّب نمیشدیم
رکن خداشناسی و درهای رحمتید
فرزندهای نور و پسرهای رحمتید
هر کس که باطناً به خدا وصل میشود
با رحمت نگاه شما وصل میشود
ای سرو سربلند سحرهای سامرا
باز است بر گدای تو درهای سامرا
ما سائلیم و جای دگر سر نمیزنیم
جز خانهی شما درِ دیگر نمیزنیم
امشب میان عشق شما سیر میکنم
از چشم پاکتان طلب خیر میکنم
من را از آن دو چشم شریفت نگاه کن
یا هادی الائمه مرا سر به راه کن
آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آمادهی رسیدن ماه رجب نشد
باقیِّ عمر را نگرانم چه میشود
آماده نیستم؛ رمضانم چه میشود
امشب ولی به عشق هوایت رسیدهام
امشب به قصد گریه برایت رسیدهام
آقا شنیدهام که غمت بی شمار بود
دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود
گاهی تو را به بزم حرامی کشاندهاند
گاهی تو را میان خرابه نشاندهاند
جا دادهاند بین فقیران چرا تو را؟
بردند بین حلقهی شیران چرا تو را؟
آنان که بر امام ارادت نداشتند
قاتل برای کشتن تو میگماشتند
هر چند زهر غم، جگرت را کباب کرد
قلب مقدس پسرت را کباب کرد
سر را به روی پای حسن میگذاشتی
بهر خودت حنوط و کفن میگذاشتی
میسوخت پیکر تو ولی خانهات نسوخت
در بین شعله دامن دُردانهات نسوخت
در کربلای جدّ شما غم چکار کرد
طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد
امشب دلم شکسته و فریاد میزنم
با محتشم نشسته و فریاد میزنم
ای کشتهی فتاده به هامون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من...
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#حضرت_رباب_س_مصائب
بعد از تو آفتاب به دردم نمیخورد*
این قطرههای آب به دردم نمیخورد
بعد از تو، آسمان و من و آفتاب و خاک
فرش و گلیم نه، زمین و رباب و خاک
عکسِ لبِ عطش زدهات رو به روی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
ای آفتابِ روز و شبم! ای حسین من!
آه ای شهیدِ تشنهلبم! ای حسین من!
بعد از تو شوقِ زندگیِ من تمام شد
بر من به زیر سایهنشستن حرام شد
از هر چه غیر یادِ غم تو گریختم
بر خاک بودم و به سرم خاک ریختم
چون پیکر تو سوخته شد زیر آفتاب
باید بسوزد از غم تو صورت رباب
هر چند بر دلم غم اصغر گذاشتند
بر روی دست من گل پرپر گذاشتند؛
اما برای پیکر پاک تو سوختم
بر پیکر فتاده به خاک تو سوختم
تفدیده خاک بود و تنِ بی نشانِ تو
خورشید بود و پیکر بی سایبانِ تو
پرپر تر از تن تو به عالم تنی نبود
بر پیکر شریف تو پیراهنی نبود
بعد از تو جوهری به صدایم نمانده است
کاری به غیر گریه برایم نمانده است
هر شب برای پیکر تو زار میزنم
با گریههای خواهر تو زار میزنم
✍️ #مجتبی_شکریان
*مصراع اول: مهدی صفی یاری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
کنج زندان شده روشن به دعای سحرم
گرچه تاریکی محض است همه دور و برم
خواستم خلوت و سِیر و سفرِ عرش و کنون
چند سالیست که سجدهست انیس سفرم
چند سال است که اولادِ غریبم همگی
چشمشان مانده به در تا که بیاید خبرم
چه کنم؛ با که بگویم چقَدَر دلتنگم؟!
کاش میشد که رضایم بنشیند به برم
در سیهچال بلا راه نفس نیست که نیست
جز خدا با که بگویم که چه آمد به سرم؟!
نه هوایی نه غذایی، هدف خصم این است:
آنقَدر آب شوم تا که نماند اثرم
لاله لاله گل سرخ از بدنم میریزد
زخم شد از غل و زنجیر همه بال و پرم
کاش اسیری به سیه چالِ مسلمان بودم
این یهودی نکند رحم به چشمان ترم
میزند هر شب و هر روز مرا، میدانم،
جان سالم به وطن از دلِ زندان نبرم
تازیانه زدنش کشت مرا، پیرم کرد
تیره و تار شده هر دوجهان در نظرم
سر من بر سرِ زانوی رضا بود رضا
آن زمان که پسرم دید دگر محتضرم
::
جان به قربان امامی که به صحرای بلا
گفت ای اکبر من! ای پسرم! ای جگرم!
ای تنِ غرق به خون آمده بابا برخیز
خیز بابا که تو را خیمهی عمه ببرم
هفت بار از جگرم ناله و فریاد زنم:
پسرم! ای پسرم! ای پسرم! ای پسرم!
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مدح_و_مناجات
#امام_زمان_عج_ولادت
خوشا لحظهای بال و پر داشتن
سر کوی دلبر گذر داشتن
خوشا با خدا بودن و زیستن
به یاد خدا چشم تر داشتن
همیشه به سوی خدا رو زدن
همیشه صفای سحر داشتن
چه خوب است عاشق ز معشوقِ خویش
تمنای یک دم نظر داشتن
چه خوب است دنبال تو آمدن
و از جایگاهت خبر داشتن
چه خوب است دائم صدایت زدن
همیشه هوایت به سر داشتن
چه خوب است یک شب به همراه تو
به سرداب تو یک سفر داشتن
من امشب هوای تو دارم به سر
کرم کن مرا در کنارت ببر
درِ آسمان، در سحر باز شد
فرشته مهیای پرواز شد
ملک در دل آسمان زد صدا:
و میلاد خورشید آغاز شد
شنیدم شبیه کلیم آمدی
و موسایی تو خبرساز شد
حَسَن بر گل روی تو خنده زد
پدر با وجودت سرافراز شد
برایِ دلِ مادرِ پاکِ تو
زمان سحر، کشف صد راز شد
رسیدی و در سجده افتادی و
زبانت به توحیدِ حق باز شد
پدر با تو میگفت ناگفتنی
چه اسرارهایی که ابراز شد
تو باطل ستیزی؛ تو جاءالحقی
ولی خدا؛ حجت مطلقی
کنار دلم گاه گاهی بیا
تو از جادههای الهی بیا
سیاهِ گناهم، بیا نور عشق
در این دورۀ روسیاهی بیا
بیا از مدینه، بیا از نجف
بیا از دل این دو راهی بیا
اگر چه فراهم نگشته هنوز
برای قیامت سپاهی، بیا
بگو کی مرا میبری با خودت
چه روزی؟! چه سالی؟! چه ماهی؟! بیا
ببین حال و روز دل شیعه را
شده کشتهی بی گناهی بیا
اگر تو نیایی چه کس میشود،
برای دل ما پناهی؟ بیا
بیا قبل از اینکه بیاید اجل،
بگیری مرا لحظهای در بغل
مرا گاه در خاطرت فرض کن
مرا گرد و خاک دَرَت فرض کن
من از چشم پاک تو افتادهام
مرا اشک چشم ترت فرض کن
منِ روسیاهِ زمین خورده را
سیاهیّ در لشگرت فرض کن
اگر اولین عاشقت نیستم
مرا عاشق آخرت فرض کن
اگر چه لیاقت ندارم ولی
مرا کمترین زائرت فرض کن
به وقت ظهورت بیا و مرا
نگهبان در سنگرت فرض کن
بکش دست خود را به روی سرم
مرا نوکر مادرت فرض کن
ببخشا به من این خیالات را
مگیر از لبم این مناجات را
تو مرگ ستم را رقم میزنی
تو زنجیر محکم به غم میزنی
زمان ظهورت به اذن خدا
صف مشرکان را بههم میزنی
میآیی مدینه، میانِ بقیع
به دنبال قبری قدم میزنی
میان مدینه به سمت نجف
تو طرح حرم تا حرم میزنی
میآیی سر قبر ام البنین
به یاد علمدار علم میزنی
ضریح بزرگی بنا میکنی
به روی طلایش قلم میزنی
تو با یاد و نام حسین و حسن
حسینیههای کرم میزنی
زمان طلوعت که بر خاستی
خبر کن مرا کارگر خواستی
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به امید وصال تو چه اشکی تا سحر دارم
برای دیدن روی تو جانی مختصر دارم
دو چشمم تار شد از بس برایت گریهها کردم
عزادار لبت هستم! چه داغی بر جگر دارم
رسیدی سرزده، آبی مهیا نیست اما من...
...به پای مقدمت از چشم گریانم گهر دارم
منی که میگرفتم در بغل ششماهه را، حالا...
...توانایی ندارم تا سرت از خاک بردارم
پذیرایی گرمی کرده خولی از سرت بابا
برای این مصیبت دائماً چشمانِ تر دارم
تو ای نیزهنشین! بنشین شبی بر روی دامانم
تو در آغوش راهب رفتهای، بابا خبر دارم
چهل منزل به روی ناقه این دل آب شد بابا
من آخر کودکم کی طاقت رنج سفر دارم
به آنکس که مرا زد روبهروی نیزهات گفتم:
مزن ظالم یتیمم، بر دلم داغ پدر دارم
پدر اهل و عیالت را به شهر شام آوردند
چه تلخیهای بسیاری که از هر رهگذر دارم
در آن بازار بابا هر که رد میشد مرا میزد
شکایت پیش تو در شام از صدها نفر دارم
یکی تو سنگ میخوردی، یکی عمه، یکی هم من
تو بودی بی سپر اما، من از عمه سپر دارم
من از رفتار زجر آنشب فقط آنقدر گویم که:
گل یاسم که روی ساقهام رد تبر دارم
اگر دلتنگ زهرا مادرت هستی نگاهم کن
که گاهی دست بر دیوار و گاهی بر کمر دارم
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
رها کردم از سینهام آه را
صدا کردم آن یار دلخواه را
میان بساط دل خستهام
فقط دارم این آه کوتاه را
به دادم برس ای امید دلم
نشانم بده جاده و راه را
من این راهها را بلد نیستم
هدایت کن این عبد گمراه را
برای اجابت خدا داده است
به من وعدهی نیمهی ماه را
خدا گفته در نیمهی ماه من
بیا تا درِ بارگاهِ حسن
بیا در مدینه صفا را ببین
دَرِ خانهی مرتضی را ببین
در آغوش پر مهر خیر النسا
تجلی نور خدا را ببین
در این کوچهی عشق، چشمی گشا
غریبه ببین، آشنا را ببین
در این کوچه تقوا ملاک است و بس
بیا جمعِ شاه و گدا را ببین
به عشق نگاهی به روی حسن
بیا و صفِ انبیا را ببین
همه بر درِ مجتبی رو زدند
بزرگان در این خانه زانو زدند
به لبخند تو میدمد آفتاب
بتاب از مدینه به عالم بتاب
مدینه پر است از حسود و بخیل
مبادا که برداری از رخ نقاب
صدایت قرار دل فاطمه
نگاهت صفای دل بوتراب
دعا کن برایم عزیز علی
دعا بر زمین خورده دارد ثواب
به روز قیامت محبان تو
ندارند با تو کمی اضطراب
در آن روز چشم من و یاریات
فدای تو و آن هواداریات
دلم پر زده روی بام حسن
به من خورده بویی ز جام حسن
سلامی به او دادم و ماندهام
به عشق جواب سلام حسن
پیمبر، علی، فاطمه گفتهاند
به ما واجب است احترام حسن
از آن دم که از مادرش شیر خورد
پر از حلم گردیده کام حسن
میانِ اسامیِ اهل کرم
فقط میشناسیم نام حسن
من و یک نگاه کریمانهات
پناهم بده گوشهی خانهات
تو هستی امید گنهکارها
تویی راه حل گرفتارها
تویی محرم رازهای علی
علی با تو میگفت اسرارها
تو هستی صفای سحرهای ما
تویی طعم هنگام افطارها
به جز خوبی از تو ندیدند هیچ
تو را گر چه دادند آزارها
به یاد غریبی تو روز و شب
به خود گفتهام جملهای بارها
"اگر در غم مجتبی بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی"
به هر جا که نامت علم میشود
حسینیهای محترم میشود
ابالفضل تا محضرت میرسد
مؤدب کنار تو خم میشود
به راه خدا گر تویی دستگیر
وصال خدا یک قدم میشود
من از قبر تو کردهام این سؤال
مگر کعبه هم بی حرم میشود
به ماها رسیدهست احسان تو
حسن جان! محبت سرم میشود
من از کودکی نه، که روز ازل
ز دست کریم تو خوردم عسل
علی داشت دائم هوای تو را
نبی خوانده صد جا ثنای تو را
به دست تو گلبوسه داده حسین
و عباس بوسیده پای تو را
اگر تو نبودی کنار علی
کسی پر نمیکرد جای تو را
خودت دعوتم کردهای آمدم
که امشب بگیرم عبای تو را
ولی من کجا و نگاه کریم؟
لیاقت ندارم عطای تو را
همین بس مرا ای شه خونجگر
معطل نکردی مرا پشت در
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
من و دوری ز شهر تو، عجب هجران سنگینی
دل آهنگ نجف دارد، عجب آهنگ غمگینی
دل ما خود به خود میل نجف، میل علی دارد
خدا را بی نهایت شکر با این عشق تکوینی
ورودیِ درِ ایوان طلای خویش را بنگر
نشسته سائلی، بیچارهای، درمانده مسکینی
به جای صورت ماهت، به ایوانت نظر کردم
نمیبینم تو را اما خوشم ما را تو میبینی
برای دردهای ما کسی درمان نمییابد
به درد بی دوای ما تو درمانی، تو تسکینی
میآیی لحظهی آخر به بالینِ محبِّ خود
چه زیبا میشود وقتی علی آید به بالینی
ندارم هیچ کس را لحظهی مرگم به غیر از تو
شود آیا در آن ساعت کنار من تو بنشینی؟!
به حق قنبرت آقا، به ما آغوش خود وا کن
چه لبخند پر از مهری! عجب آغوش شیرینی!
مضیف تو نجف نه، کل این عالم مضیف توست
چه صاحب خانهای! چه سفره و اطعام رنگینی!
خدا عرش خودش را داده با نام علی زینت
چه حُسن انتخابیّ و چه شأنی و چه تزئینی
الهی تا دم مرگم به لب ذکر علی باشد
تو ای مولا! دعایم را اجابت کن به آمینی
دلا! گر چشم خود را در جهان غیر از علی بستی
به هر سو رو کنی، غیر از رخ مولا نمیبینی
برای کسبِ روزی این در و آن در مزن هرگز
به مولا! گر زنی رو در تمامِ عمر، تأمینی
نمیگویم مسلمانم، نگویم شیعهام اما
ندارم جز علی عشق و مرام و مسلک و دینی
::
فدای لحظهای که در دل محراب افتادی
به خاک افتاد قرآنی، به خون شد سرخ یاسینی
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عدهای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجههایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود:
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشکری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عدهای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجههایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دلتنگ_محرم
#مناجات_با_خدا
اگر عمرم به پایان آمده، جانم بگیر اما
به من مهلت بده بعد از مُحَرّم قبض روحم کن
دگر چیزی نمیخواهم، فقط یک خواهش دیگر
برای گریه "یعقوب" و برای نوحه "نوحم" کن
✍ #مجتبی_شکریان
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
از سر دارالاماره روی بام
میدهم بر محضرت مولا سلام
چشم بد از دورِ چشمان تو دور
سایهات بر اهل عالم مستدام
کار تو با اهل کوفه شد شروع
کار من در شهر کوفه شد تمام
شرح حال یار تو در این دیار
شد زبانزد بر زبان خاص و عام
هر چه گشتم ذّرهای پیدا نشد
در وجود کوفیان یک جو مرام
در نگاه بی بصیرتهای شهر
نیست فرقی بین عامی و امام
شب همه در حال بیعت با مناند
صبح در بازارِ شمشیر و نیام
از زبان تُندشان فهمیدهام
نیست اولاد علی را احترام
"یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد
ناسزا گفتند بر مولا مدام
بر سرم در کوچه آتش ریختند
سنگ میانداختند از روی بام
سر به داری قسمت من میشود
قسمت تو بی سری در این قیام
من همین مقدار میگویم، تو را،
میکِشند اینجا به قصد انتقام
با لب خونین تمنا میکنم
تا کسی بر تو رساند این پیام:
بین این نامردها جای تو نیست
پای خود مگذار اینجا والسلام
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای علمدار نینوا عباس
شرف الشمس کربلا عباس
میروی از حرم به سوی فرات
دور باشی عزیزم از آفات
گفتی از غصه سینهات تنگ است
حال، امروز موقع جنگ است
گفتهای سینهات پر از درد است
رنگ اطفال تشنهام زرد است
برو اما برای آب برو
محض آرامش رباب برو
نروی هستی من از دستم
جلوی خیمه منتظر هستم
مانده چشمم به راه برگردی
جلوی خیمه گاه برگردی
ای برادر! شکوه خیمه تویی
ای علمدار! کوه خیمه تویی
تو که باشی حرم امان دارد
جان من! دخترم امان دارد
تو که باشی پناه دارم من
با وجودت سپاه دارم من
تو که باشی امید خواهر هست
تو بمانی علیِ اصغر هست
تو که باشی رقیهام شاد است
دلش از بند غصه آزاد است
تو نباشی دگر پناهی نیست
بی اباالفضل تکیهگاهی نیست
طفلِ محتاجِ آب، منتظرت
گریههای رباب منتظرت
خیمهها بی تو محشر کبراست
ای برادر برادرت تنهاست
اسدالله این حرم! برگرد
قوت قلب خواهرم! برگرد
دشمنان بی حیا و نامردند
دور این خیمهگاه میگردند
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e