#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
(حوادث بعد از شهادت)
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد
با رفتنش صد قصهی دیگر شروع شد
دلشورههایش یک به یک معنا گرفت و
از آنچه میترسید پیغمبر شروع شد
در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود
ایام سخت غربت حیدر شروع شد
گفتند با هم در سقیفه بی حیاها
وقت تلافی کردن خیبر شروع شد
بعد از پیمبر هر کسی، هر چه شنیده
باید بداند روضه از یک "در" شروع شد
گفتند: از بغض علی، با یاد خیبر
باید که آتش زد به این خانه، به این در
وقتی که آتش بر در و دیوار افتاد
زهرا به دنبال دفاع از یار افتاد
میخ دری که از خجالت آب میشد
دل را به دریا زد پی آزار افتاد
آن سینهای که مخزن سِرِّ خدا بود
کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد
با ضربهای "در" را درآوردند از جا...
گویا به روی مادری بیمار افتاد
تا بی حیایی وارد بیت علی شد
دستی به روی چشمهایی تار افتاد
آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد
طوری مغیره زد دگر از کار افتاد
باب جسارت را همین ها باز کردند
بی حرمتی را با حسن، آغاز کردند
مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود
آنقدر که در خانه هم بی همسخن بود
با زهر کینه روزه را افطار کرد و...
قبل از سحر بی تاب شد، خونین دهن بود
بعد از شهادت پیکر پاک و غریبش
آخر اسیر فتنهی یک پیرزن بود
این روضه را باید که واضحتر بگویم
هفتاد چوب تیر روی یک بدن بود
تابوت هم از غربتش خون گریه میکرد
بر روی لبهای حسین، "جانم حسن" بود
گر چه عزای مجتبی در عالمین است
اما گریز روضههای ما حسین است
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت میکشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
* *
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
در باغ خدا گلی معطر دادند
یا آل رسول را پیمبر دادند
دیدند که دلتنگ نبی هست حسین
بر دامن او علیِ اکبر دادند
✍ #مجتبی_شکریان
↳ @hosenih
↳ @dobeity_robaey
#امام_باقر_ع_شهادت
روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عدهای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجههایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
هر چند به دل عزا زیاد است حسین
دور و برِ ما جفا زیاد است حسین
ما چشم به یاریِّ خدا دوختهایم
روی لبمان دعا زیاد است حسین
یک لحظه نشد چشم به هم بگذارم
در کوفه سر و صدا زیاد است حسین
اینجا به سَرِ یتیم فریاد زدند
بی عاطفه، بی وفا زیاد است حسین
در کوچه به کوچهاش به من سخت گذشت
چون چهرهی آشنا زیاد است حسین
من صابرهام میان طوفان بلا
اما چه کنم بلا زیاد است حسین
شد درد سری، دردِ سرِ طفلانت
چون سیلیِ بی هوا زیاد است حسین
در مجلسِ صبحِ کاخ، معلومم شد
دور لب تو عصا زیاد است حسین
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
منی که بوده عباس و علی اکبر هوادارم
به شهر شام رفتم بی حسینم، سخت بی یارم
همه بهر تماشای اسیران آمدند اینجا
من و این ازدحام شام، خوابم یا که بیدارم
تمام دختران گویند با هم یکصدا عمه:
همه نامحرماند اینجا، گره خورده عجب کارم
تمام شهر با سنگ و نی و دف آمدند اینجا
ولی من بی دفاع هستم فقط تنها تو را دارم
به دامانم پناه آوردهاند اطفال با گریه
حسین من! از آن بالا دعایم کن گرفتارم
هزاران غم، هزاران سنگ و چوب و خاک و خاکستر
کدامش را برایت بازگویم یا که بشمارم
اگر چه دست مارا مثل بابایم علی بستند
از این تکرار غم باکی ندارم، دخت کرارم
اگر چه ابریام، طوفانیام اما برادر جان!
کنار دشمنانت یک سر سوزن نمیبارم
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
میچکد از سر خونین تو خون تازه
کشت ما را به خدا غصهی بی اندازه
کار ما سخت شده، تازه رسیدیم به شام
همه با سنگ رسیدند دم دروازه...
✍ #مجتبی_شکریان
↳ @hosseinieh_net
#بیروت #شیعه #مظلوم_مقتدر #جمهوری_اسلامی_ایران
#سیدحسن_نصرالله
ایتامِ غریبِ چارده معصوماند
از دیدن صاحب الزمان محروماند
"عجّل لولیّک الفرج" باید خواند
تا وقت ظهور، شیعیان مظلوماند
✍ #مجتبی_شکریان
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
گوش کن از دل افلاک خبر میآید
به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر میآید
چه خبر هست؟ فرشته چقدر میآید
سورهی صبر در آغوش سحر میآید
شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر
فاطمه دختری آورده برای حیدر
دختری آمده تا همدم مادر باشد
دختری آمده تا حیدر حیدر باشد
خواهری آمده عشق دو برادر باشد
گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد
عصمت و عفت و تقواش همه مادری است
به خداوند قسم لایق پیغمبری است
فاطمه محو گل روی درخشانش بود
مرتضی زمزمه میکرد و غزلخوانش بود
گرم بوسیدن پیشانی و چشمانش بود
احمد آنروز چه میدید که گریانش بود
احمد آنروز تجلی رسالت را دید
یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟
قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را
دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را
یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را
یا که تشریح کند قلهی اهداف تو را
عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات
به گل روی بهشتی تو بانو صلوات
بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد
زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد
طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد
دست در دست شدی گریهات آرام نشد
دیدی از دور و برت عطر کسی میآید
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
چشم بر هم زدی و عشق مجسم آمد
بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد
اشک از گوشهی چشم همه آن دم آمد
کودکی سوی تو با دیدهی پُر نَم آمد
گفت: خوش آمدی ای نور دو عینم زینب
کمی آرام عزیزم که حسینم زینب
بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است
قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است
پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است
سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است
آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه
صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه
ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی
کعبهی عشق برادر شدی و محترمی
مریم از جام حیای تو چشیده است نمی
نائب فاطمه، صدیقهی ثابت قدمی
کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست
مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست
جای امثال شما در کُرهی خاکی نیست
چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست
گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست
داغها دیدهای اما لب تو شاکی نیست
چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی
پیش آن پیکر صد چاک "تَقَبَّل" گفتی
آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود
زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود
در دل جهل زمان شمسهی تابنده شود
با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود
روی نی گفت برادر همه جا در هر راه
طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله
ای تمنای دل خون خدا، یا زینب
در تو دیدند همه فاطمه را، یا زینب
مرحمت کن به منِ بی سر و پا، یا زینب
نشوم از سرِ کوی تو جدا، یا زینب
نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر
تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
نشستم در بقیع اشکی بریزم
شنیدم علقمه رفتی عزیزم
شنیدم کودکان بیتاب بودند
تو بودی و همه بیآب بودند
شنیدم از عطش افتاده بودند
به دستت مشکِ خالی داده بودند
الا ای ماه! بی شمشیر رفتی
میان روبهان چون شیر رفتی
صدایت میزنم با اشک، عباس
به جای نیزه بُردی مشک، عباس
شنیدم مشک بردی بر نگشتی
هزاران تیر خوردی بر نگشتی
شنیدم مشک، زیر آب بردی
در اوج تشنگی آبی نخوردی
الا مادر به قربان تو عباس!
جدا کردند دستان تو عباس!
شنیدم راه نخلستان گرفتی
شنیدم مشک بر دندان گرفتی
شنیدم مشکِ آبت تیر خورده
شنیدم پیکرت شمشیر خورده
الا ایکه دل از من بُرده چشمت
شنیدم که شده آزرده چشمت
شنیدم کردهای غوغا اباالفضل
کنارت آمده زهرا اباالفضل
الا ای عُمْر مادر! ای جوانم!
جوانم! مهربانم! پهلوانم!
شنیدم بعد تو غوغا شد عباس
عزای زینب کبری شد عباس
پیِ تو رویِ تَل اطفال رفتند
همه اهل حرم از حال رفتند
شنیدم دشمنان خوشحال بودند
همه دور و بر گودال بودند
شنیدم زینت اطفال بردند
حسینم را تهِ گودال بردند
در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟
به زیر نیزهها بودی اباالفضل؟
من از بعد حسین، همراهِ زهرا
زنم ناله: حسینا وا حسینا
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
ای روشنای خانهی حیدر پس از زهرا
کاملترین و بهترین همسر پس از زهرا
ایثار از رفتار و الطاف تو میجوشد
مهر و محبت از دل صاف تو میجوشد
هر چند در عالَم علی را کفو و همتا نیست
هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست
اما علی گمگشتهاش را در تو پیدا کرد
آری خدا پای تو را در خانهاش وا کرد
در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید
در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید
پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب
دست توسل میزنم بر ساحتت امشب
دست تو لبریز از کرم، سرشار از بذل است
هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است
بانو تو را در عالَم خلقت شبیهی نیست
هم رتبهی عِلمت در این دنیا فقیهی نیست
بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی
عمری تسلای امیرالمؤمنین بودی
روزی که سوی خانهی مولا سفر کردی
آن روز که رخت عروسی را به بر کردی
برداشتی آرام سوی خانه گامت را
کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را
قبل از ورودت لحظهای در پشت در ماندی
با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی
بُردی به سمت آسمان دست دعایت را
گفتی خدایا من کجا و خانهی زهرا؟
گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن
جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن
اول، کلامی با حسین و با حسن گفتی
زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی
گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست
باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست
من آمدم اینجا برایت خادمه باشم
عمری کنیز بچههای فاطمه باشم
بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی
الحق که در بیت علی حق را ادا کردی
در تو خدا ظرفیت بسیار را میدید
فانی شدن در حیدر کرار را میدید
آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد
چون لیلهی قدر از هزاران ماه بهتر داد
مولا که دید از شوق داری در بغل عباس
فرمود با گریه: و ما ادراک ماالعباس
بانو عَلَم در مُشت عباس تو میچرخد
عالم سرِ انگشت عباس تو میچرخد
بانو گره خورده به کار ما، گشایش کن
امشب بیا ما را به عباست سفارش کن...
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
در میان کوچههای شهر نور
مادری دلخسته در حال عبور
در میان کوچه با اشکی روان
میرود سوی بقیع دامن کشان
در بساطش ناله بود و آه بود
در کنارش کودکی چون ماه بود
راه میافتاد بین کوچهها
در ترنّم بود با ذکر خدا
هر کجا میرفت حال زار داشت
در مدینه روضۀ سیار داشت
مثل طوفان بود اما با وقار
تا بقیع میرفت روزی چندبار
اول باب البقیع با احترام
زیر لب میگفت: یا زهرا سلام
بعد از آن در حال ذکر و زمزمه
میگرفت اذن دخول از فاطمه
تا که در خاک بقیع میزد قدم
اشک او میریخت آنجا را به هم
روی خاک و زیر برق آفتاب
تشنه بود اما نمیزد لب به آب
گریهها میکرد در حال عطش
گاه بین نالهها میکرد غش
ای مدینه! قرص ماهی داشتم
بعد حیدر تکیه گاهی داشتم
ای مدینه بود فرزندی مرا
با مرام و با حیا و با وفا
بود فرزندم علمدار حسین
روز بی یاری هوادار حسین
یک سپاه و یک علمدار جوان
یک اباالفضل و تمام دشمنان
من همین دیشب شنیدم روضه را
از لب زینب شنیدم روضه را
مستمع من بودم و او روضه خوان
روضهی طفلان و سقای جوان
گفت: ساقی رفت تا آب آورد
آب بهر طفل بی تاب آورد
از غم طفلان، پریشان حال او
آب میآمد به استقبال او
آب در مشک و لبی خشکیده داشت
مشک را چون طفل بر سینه گذاشت
ماه بود و جلوهی خورشید داشت
مشک نه! با خود هزار امید داشت
چید دشمن شاخههای یاس را
دید عالم غیرت عباس را...
خویش را از بهر طفلان حفظ کرد
مشک را فوری به دندان حفظ کرد
حیف شد تیر بلا از ره رسید
رشتهی امید سقا را برید
مثل خونی که زِ رگ آید برون
آبِ مشکش ریخت بین خاک و خون
ناامیدانه کشید آه از جگر
کرد از این زندگی صرف نظر
ای مدینه! قدر او نشناختند
با عمود او را زمین انداختند
لب به طعنه دشمن اینگونه گشود
ای عمود خیمهها! خوردی عمود
حال بهر من خبر آوردهاند
جای سوغاتی سپر آوردهاند
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e