eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کارش میان معرکه بالا گرفته بود ‏شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود تنها میان مردم بیعت‌فروش شهر ‏انبوه کینه دور و برش را گرفته بود دلواپس غریبیِ امروز خود نبود ‏اما دلش به خاطر فردا گرفته بود دیدی که از ارادت دیرینهٔ حسین ‏یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود با سنگ، پای بیعت او مهر می‌زدند ‏باور نكرد... از همه امضا گرفته بود این شهر خواب بود و ندانست قدر او ‏هر شب برای مردمش اِحیا گرفته بود جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی ‏آن شعله‌ها برای همین پا گرفته بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم به غیر دربه‌دری‌ها پناهگاه ندارم شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم ز خستگی‌ست به دیوار طوعه تکیه زدم من و گرنه جز به خداوند تکیه‌گاه ندارم کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم به راه عشق تو سر می‌دهم که وای به حالم اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم... غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم... ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است سلام من به حسینی که او امام من است سلام من به مرادم به سیدالشهدا که مقتدای من و شاهد قیام من است حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم که شور عشق تو شیرینی کلام من است چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو که بی حضور تو این زندگی حرام من است اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است... غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است خوشم که عطر وصال تو در مشام من است مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست غم جدایی تو همدم مدام من است مگر که شهد شهادت به جام من ریزند که در فراق تو چندی‌ست تلخ، کام من است به راه عشق، نخستین فدایی تو منم سفیر خاص توام، این صدای عام من است به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر که در وفای تو سرلوحه‌اش به نام من است تویی منادی صوت عدالت انسان که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است چراغ زندگی من عقیده است و جهاد حسینی‌ام من و این مذهب و مرام من است... وجود پاک تو را چشم‌زخم تا نرسد دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق! در آخرین نفس این آخرین پیام من است بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد در این محیط که زهر ستم به جام من است خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد سر بریدۀ من پرچم قیام من است من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل» ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل درود باد به اوّل شهید راه حسین سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل امیر کشور دل، نایب امام حسین که سیدالشّهدا می‌کند از او تجلیل به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت شود دو مصرع ترجیع‌بند من تکمیل «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش دو دست بسته به بازار کوفه می‌بینم هزار یوسف مصری اسیر بازارش اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش دمی گریست برای حسین دیدۀ او که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش کسی که طاعت او طوع گردن ملک است کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش ز سیّدالشّهدا لحظه‌ای نشد غافل گواه من شب تاریک و چشم بیدارش نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش هماره دیدۀ او می‌گریست بر زینب که می‌زنند در این شهر، سنگ بسیارش خدا کند که به دامان مسجد کوفه گلاب اشک فشانم به پای زوّارش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت شهادت شهدای قیام عاشورا ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت درود ما به قیام حسینی‌اش بادا که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت درون خانۀ هانی نکشت دشمن را ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت نهان ز مردم کوفه لبش به هم می‌خورد در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت قسم به حال خوش آخرین نماز شبش نماز با او، او با نماز الفت داشت میان آن همه دشمن گریست بهر حسین به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت کنار تربت او می‌شنید گوش دلم دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش سخن ز حنجر خشک حسین می‌گوید دهان غرق به خون و گلوی عطشانش پس از گذشت زمان‌ها به گوش جان همه رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش روا نبود که با دست کفر کشته شود کسی که ثانی عباس بود ایمانش قسم به فاطمه هرگز نمی‌رود نومید کسی که دست توسل زند به دامانش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه قسم به عزم تو و رادمردی هانی قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات غریب‌تر ز شهیدان شدید قربانی بریدن سر مهمان و دعوی اسلام هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی چه می‌شود که به قبر تو و دو فرزندت کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت در نگاهش كوفه‌كوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز تنهایی‌اش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت می‌چكید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده، به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با کشتن من عیدشان قربان شده! نه غذایم می‌دهند این‌ها؛ نه آبم می‌دهند غم مخور! گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه‌های کوچه شد پیکرم بین گذر بازیچه‌ی طفلان شده کار من بر عکس شد با سَر، زمین افتاده‌ام.. بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوبْ‌دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه‌ی آن پیکر عریان شده! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم در این حسینیه شهدا صف کشیده‌اند اینجا مقدس است که ما پا گذاشتیم با وحدت عقیده به کثرت رسیده‌ایم اینجا بجای واژه‌ی "من"، "ما" گذاشتیم شور و شعور ناب حسینی خویش را در خیمه‌ی عزا به تماشا گذاشتیم زانو زدیم اگرچه در این روضه‌ها ولی دل را میان کرببلا جا گذاشتیم "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است" ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم "باز این چه رستخیز عظیم است" در حرم گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است حتی خود حسین پریشان مسلم است دلداده‌ای بخاطر دلدار می‌رود "پیک امام " و "محرم اسرار" می‌رود ترسی در او ز فتنه‌ی إبن زیاد نیست با غیرت و شکوه علی‌وار می‌رود او نیز شیر بیشه‌ای از نسل هاشمی‌ست تا قلب فتنه "مسلم کرار "می‌رود در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری‌ست با شوکت و جلال علمدار می‌رود مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین آن میثمی که خود به سرِ دار می‌رود کوچه به کوچه شهر دو صدگونه فرقه را در جستجوی یار فداکار می‌رود مثل عموش خسته از اوضاع روزگار مثل عموش دست به دیوار می‌رود بر دختران آل علی گریه می‌کند هر ساعتی که بر سر بازار می‌رود مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش کوفی سراغ درهم و دینار می‌رود خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ... اشعث سراغ نیزه‌ی بسیار می‌رود تیر سه شعبه‌ی دگری می‌کند شکار بازار کوفه حرمله هربار می‌رود دارد سنان به شهر برای خریدنِ سرنیزه‌ای شبیه به مسمار می‌رود با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت بالای بام دارالاماره زبان گرفت جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست بر ظلم‌های کوفه توان نظاره نیست از این به بعد ماه تمام حمیده باش وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست اول شهید راه توأم، راضی‌ام حسین "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ... جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست این مسلخی که دور و بر کوفه دیده‌ام جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست اینجا کفن برای تو پیدا نمی‌شود جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست إرجع الی مدینه... پدر مادرم فدات إرجع الی مدینه... مجالی دوباره نیست شرمنده‌ام که نامه نوشتم بیا حسین شرمنده‌ام که نامه نوشتم بیا حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قسمت این بود تا که در کوفه تو علمدار پرچمش باشی اصلاً آنجا تو را فرستاده تا سفیر محرمش باشی کوفه دارد دروغ می گوید مردم کوفه اهل نیرنگند اولش دست می‌دهند و سپس همه‌ی شهر با تو می‌جنگند عهد و پیمان کوفیان، مسلم! مثل قوم یهود می‌شکند دل نبندی به مردم این شهر بیعت کوفه زود می‌شکند جمعیت آمده است و مسجد پُر به جماعت نماز بر پا کن مطمئن نیستم به این مردم نیتت را بیا فرادا کن همه‌ی شهر را بگردی نیست یک نفر مردِ مرد در کوفه جز خودت که غریب ماندی، نیست هیچ کس کوچه‌گرد در کوفه مثل هانی یکی دو تا شاید دیگران برق سکه را دیدند به بهای سرت طمع کردند آمدند و تمام جنگیدند اولین روضه‌خوان خودت هستی داری از بوی سیب می‌خوانی روی دارالاماره هم بروی از امام غریب می‌خوانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از سر دارالاماره روی بام می‌دهم بر محضرت مولا سلام چشم بد از دورِ چشمان تو دور سایه‌ات بر اهل عالم مستدام کار تو با اهل کوفه شد شروع کار من در شهر کوفه شد تمام شرح حال یار تو در این دیار شد زبانزد بر زبان خاص و عام هر چه گشتم ذّره‌ای پیدا نشد در وجود کوفیان یک جو مرام در نگاه بی بصیرت‌های شهر نیست فرقی بین عامی و امام شب همه در حال بیعت با من‌اند صبح در بازارِ شمشیر و نیام از زبان تُندشان فهمیده‌ام نیست اولاد علی را احترام "یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد ناسزا گفتند بر مولا مدام بر سرم در کوچه آتش ریختند سنگ می‌انداختند از روی بام سر به داری قسمت من می‌شود قسمت تو بی سری در این قیام من همین مقدار می‌گویم، تو را، می‌کِشند اینجا به قصد انتقام با لب خونین تمنا می‌کنم تا کسی بر تو رساند این پیام: بین این نامردها جای تو نیست پای خود مگذار اینجا والسلام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شجاعت، منم ابوطالب در ارادت، منم عقیلِ دگر که خدا در پیام خون خدا برگزیدم چو جبرئیل دگر سر نهادم به شانه‌ی دیوار نوحه‌ی یا حسین زمزمه‌ام گرچه در کوچه‌ها اسیر شدم من عزیزِ عزیزِ فاطمه‌ام گریه چاره نکرد دردم را وقتی از دست می‌رود چاره به خدا درد من فقط این است که زن و بچه‌ات شد آواره ای که حتی ندید همسایه سایه‌ی خواهر تو را برگرد صحبت از شام و مجلس‌آرایی‌ست وای... ناموس کبریا... برگرد تیرهای سه شعبه‌ی این قوم سه هدف دارد ای امام الناس سینه‌ی تو... سپیدی حنجر تیر سوم... سلام بر عباس ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی تو را به چشم دل، از سر دار دیده‌ام جانب مکه پر زند، جان به لب رسیده‌ام حرمت جان شکسته‌ام، در دل خون نشسته‌ام تا که به دست بسته‌ام، ناز غمت کشیده‌ام دیده به شعله دوختم، لحظه به لحظه سوختم هستی خود فروختم، عشق تو را خریده‌ام تن به قضا سپرده‌ام، منّت تیغ برده‌ام بلکه تو خنده‌ای کنی پایِ سرِ بریده‌ام تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاک مقدمت کوچه به کوچه می‌رود، جسم به خون طپیده‌ام از سر بام بر زمین چون تن خود نیفکنم من که ز خاک کوچه‌ها بوی تو را شنیده‌ام هست امیدم از درت، بعد تو نزد خواهرت شود کنیز دخترت، دختر داغدیده‌ام از تو جدا نزیستم، پیش رویت گریستم من سر دار نیستم، نزد تو آرمیده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه بر سر دارم، ،میا به کوفه حسین هنوز زمزمه دارم، میا به کوفه حسین سلام من به تو ای آفتاب هستی‌بخش چراغ محفل تارم، میا به کوفه حسین نوشته‌ام که بیایی، ولی به صفحه‌ی خاک به اشک خود بنگارم، میا به کوفه حسین میان کوفه غریبانه می‌زنم فریاد امید و صبر و قرارم، میا به کوفه حسین به سنگساری مهمان به کوفه می‌کوشند امام آینه‌دارم، میا به کوفه حسین دراین دیار، به سرنیزه لاله می‌چینند گل همیشه بهارم، میا به کوفه حسین برای آن که نگردی تو بی علی اکبر دمادم است شعارم، میا به کوفه حسین نشسته حرمله درانتظار اصغر تو ببین که واهمه دارم، میا به کوفه حسین پیام آخر مسلم برای تو این است گذشته کار زکارم، میا به کوفه حسین به گریه گفت «وفایی» زمسلم بن عقیل به درد و غصه دچارم، میا به کوفه حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مکر کوفی نظام می‌گیرد تیغ را از نیام می‌گیرد آفت بی بصیرتی دارد کشته‌ها از قیام می‌گیرد دل دوباره به سکه‌ها دادند! فتنه دارد قوام می‌گیرد شکم بندگان دنیا را لقمه‌های حرام می‌گیرد عُمرسعد از عُبیدالله قولِ جاه و مقام می‌گیرد شمر از شیخِ جاهل این شهر حُکم قتلِ امام می‌گیرد نیزه‌سازی حریص، مزدش را نرخِ بازار شام می‌گیرد حرمله بین حُجره‌ها قیمت از کنیز و غلام می‌گیرد زخم صفین و نهروان انگار کربلا التیام می‌گیرد کوفه با کشتن سفیر تو از علی انتقام می‌گیرد کاش می‌شد مدینه برگردی! دل به یادت مدام می‌گیرد غصه‌ی خواهرت به جانم ریخت! کوچه را ازدحام می‌گیرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در کوچه باغ‌ها خبری از بهار نیست بر شاخه‌ها، نشانه‌ای از برگ و بار نیست هجده‌هزار نامه برایت نوشته‌اند اما به خط هیچ کدام اعتبار نیست هر چه نوشته‌اند، دروغ است جان من! در این بلاد، عاشق چشم انتظار نیست نقشه کشیده‌اند برای گلویتان قتلم عزیز فاطمه پایان کار نیست قتلم عزیز فاطمه آغاز ماجراست برگرد از این مسیر، دلم را قرار نیست در وا نمی‌کنند روی میهمان خویش انگار قحطی است! کسی سفره‌دار نیست ای باغبان گ! عطش به کمینت نشسته است جای شکوفه‌های تو این خارزار نیست از آب هم مضایقه دارند کوفیان بر تشنه‌کام دادن آب افتخار نیست می‌ترسم از خیانت این کوفه‌ی خراب در راه یاری‌ات قدمش استوار نیست از یاد برده است وفای به عهد را ! برگرد که مقید قول و قرار نیست بعد از علی چه بر سر این شهر رفته است؟! برگرد که غریب‌کشی ننگ و عار نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ترسم این نیست سفیر تو سر دار رود! ترسم این است رقیه سر بازار رود کوهی از سنگ، سر بام ببینی چه کنم !؟ دخترت را ملأ عام ببینی چه کنم !؟ ترسم این است به دل کینه تلنبار کنند خواهرت را دم دروازه گرفتار کنند راضی‌ام از تن من جامه به غارت ببرند راضی‌ام دختر من را به اسارت ببرند راضی‌ام طعنه به من عالم و آدم بزند راضی‌ام حرمله با تیر به چشمم بزند در عوض، مجلس اغیار نیاید زینب بین انظار به اجبار نیاید زینب من خجالت زده‌ام بابت فردا، ای داد جگرم سوخت! جگر گوشه‌ی زهرا ، ای داد جگرم سوخت جگر گوشه‌ی زهرا! برگرد بابت کشتن تو آمده فتوا، برگرد چه بلاها که سر نامه‌برت آوردند ! یادم آمد چه به روز پدرت آوردند من نوشتم که بیایی، همه تقصیر من است تشنگی پسر فاطمه تقصیر من است مادرت فاطمه گیرم که مرا هم بخشید من خودم را سر آن نامه نخواهم بخشید چه بگویم! که در این بُغض سخن می‌ماند تن عریان تو بی غسل و کفن می‌ماند.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گل بودم و به بزم خزان میهمان شدم پژمردم و شکستم و افسرده جان شدم کوچه به کوچه خانه به دوشم در این دیار همچون نسیم، طائر بی آشیان شدم افتاده‌ام زچشم همه کوفیان حسین در کوچه‌های شهر چو اشک روان شدم هر صبح شاهد است نسیمی گذر نکرد، از من مگر که دست به دامان آن شدم دارد صدای قافله‌ات می رسد که من با گریه‌های خود جرس کاروان شدم از بس که سنگ خوردم و آقا شکسته‌ام سر تا به پا چو حجره‌ی شیشه‌گران شد از بس که پاره‌های تنم بین شهر ریخت چون دانه‌های سبحه‌ی بی ریسمان شدم ای کشتی نجات! به دادم نرس! برو! آخر تو را به موج بلا بادبان شدم ای کاش کس اسیر نیاید در این دیار من که چنین نیامده بودم، چنان شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر این اشک‌نامه را بپذیرید از این حقیر ای نام جد اطهر تو روی هر منار وی آفتاب روشن دین ای مه منیر اهل زمین کنار تو هستند سر به عرش اهل سما کنار تو هستند سربه‌زیر از آسمان به عرش مبدل شد آسمان از آن زمان که گشت برای شما سریر عشق تو هست بر سر من چون کلاه خوود نام تو هست بر تن من جوشن كبير در وصف تو نوشته خدا ايها الغنی در وصف من نوشته خدا ايها الفقير مهمان گریزی عرب کوفه جای خود من را فراق چشم تو کرده‌ست گوشه‌گیر مسلم که جای خود، سر طفلان مسلم‌ات قربان خاک پای تو یا ایها الامیر هجده هزار نامه تمامش دروغ بود بیعت شکسته‌اند چنان بیعت غدیر اوضاع شهر با زر و درهم عوض شده‌ست کوفه برای ذبح گلویت شده اجیر آماده‌اند تا که پذیرایی‌ات کنند با سنگ و چوب و نیزه و شمشیر و تیغ و تیر من که عزیز آمده بودم چنین شدم اینجا خدا کند که نیاید کسی اسیر از قول من به مادر شش‌ماهه‌ات بگو تا می‌توانی اصغر خود را بغل بگیر دلواپسی من سر حوریه‌های توست شرمنده‌ام اسیر شدی در دل کویر آقا حمیده‌ام به فدای سکینه‌ات پیش نگاه دخترت او را بغل نگیر می‌ترسم ای حدیث کسا آخرعاقبت تکه‌به‌تکه جمع شوی داخل حصیر افتاده‌اند در پی من شرطه‌های شهر باید که زودتر بروم تا نگشته دیر درد دلم زیاد ولی وقت من کم است مظلوم من! مسافر من! بگذر از سفیر... ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست الآن که دارم به تو نامه می‌دم کوفه وفاداره به بی‌وفاییش تنها دارم راهو ادامه می‌دم ظلم اگه شد به من توو شهر کوفه تقاصشو پس می‌ده روزی ظالم شکسته دندونم فدای سرت دندون شیری سه‌ساله سالم فکر نمی‌کردم که جماعتِ صبح شب که بشه راهشونو کج کنن حرمت مهمونو چه زود شکستن خدا نیاره با کسی لج کنن یواش‌یواش باید وصیت کنم غروب عمر من دیگه رسیده به دخترم بگو تو از قول من خیلی بابا دوسِت دارم حمیده بغضِ گلوم همش به اشکم می‌گه قدری امون بده نفس بگیرم نامه نوشتم که بیا حسین جان کاشکی می‌شد حرفمو پس بگیرم بیشتر از اینی که سرم بشکنه دلم شکست از دل سنگ کوفه کاشکی مسیر قافله‌ت نیفته به کوچه پس‌کوچه‌ی تنگ کوفه خبر پیچیده که میای و اینجا کوفیایی که دنبال جهازن با طمع غارت اسباب تو عروسیاشونو عقب میندازن راهتو کج کن و برو مدینه قبل از اونی که راهتو ببندن یه عده رو اجیر گرفتن فقط توو کربلا به گریه‌هات بخندن سنگِ تراش‌خورده برا تو ساختن اونایی که توو کوفه سنگ‌تراشن یه عده هم نمک کنار گذاشتن بیان رو زخمای تنت بپاشن چهل تا نعل تازه دارن فقط برای روی پیکرت دویدن سلاحای جدیدشون جای خود شمشیر کهنه هم اجاره می‌دن کوفه می‌گفت یه روزی جبران می‌شه نماز بارون براشون که خوندی می‌بینم اون ظهریو که رو خاکا آب می‌ریزن وقتی‌که تشنه موندی ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک‌طرف ماه محرم یک‌طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این‌طرف گریان شدیم و آن‌طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دوعالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکویناً تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئناً روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هرکجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج‌تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز بااین‌حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول‌الله بود گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم می‌خرند ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرازی از یک مسلم که از حسین سلام مکرّرش باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش فرموده مدح و منقبتش را به افتخار ثاراللّهی که بوده نبی مدح‌گسترش ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف تعظیم می‌کنند همه در برابرش حیرت بَرَند اهل فضیلت به رتبه‌اش زانو زنند اهل کرامت به محضرش مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش... تعریف کرد و داد خبر از شهادتش با دیدن عقیل همانا پیمبرش این است آن شهید که در یاری حسین تا روز حشر مسجد کوفه‌ست سنگرش لبّیک او حسین و طوافش به موج خون تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش... پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت زآن دسته‌های نی که عدو ریخت بر سرش سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم ای جان فدای پیکر در خون شناورش... این است آن قتیل که بر زندگان دهد روح حیات از نفس روح‌پرورش... بالای دار رفت و همه سربه‌دارها گل‌بوسه می‌زنند به قبر مطهّرش... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اسارت می‌روم اما فقط یک چند ساعت را خدایا زودتر بر من مقدر کن شهادت را به سربازت شهادت را تمنا کن ز حق، مولا که دارم طاقت هر ماتمی الاّ اسارت را مدینه می‌رود گاهی دلم وقتی‌که می‌بینم به چشم مردم این شهر موجی از حسادت را برای خنده‌ی پیر و جوان دندان من کافی ست تو هم یک روز خواهی دید اینجا این جسارت را حیا در قلب کوفه چند وقتی می‌شود مرده است به‌جایش زنده می‌بینم در این مردم خباثت را برایت آرزو کردم نیایی سمت این کوفه نبینی تا که از هر گوشه‌ای سنگ اهانت را کسی از مردهای بی‌وفا اینجا پشیمان نیست خودت خواهی چشید از طعن نامردان خیانت را لبم را تشنگی سوزاند در این آخرین لحظه تو بخشیدی به لب‌های سفیرت این شباهت را؟ الهی پر شود چشمان من با تیرهای داغ نبینم تا به جان خواهرت رخت اسارت را ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هوا هوای غم است و هوای خون‌جگری به هر طرف که نظر می‌کنم تو در نظری ز عشق گفتم و این شهر در به رویم بست همیشه عاقبت عاشقی‌ست دربدری به مسجدی که امام جماعتش بودم نماز مغرب من شد اقامه یک‌نفری دوباره نامه نوشتم برای تو اما به غیر آهِ ندامت نبود نامه‌بری تو احتیاج نداری به نامه‌ی مسلم که بهتر از همه از حال کوفه باخبری به هر طریق تو آخر به کوفه می‌آیی در این مسیر به‌جز عشق را نمی‌نگری بیاور اکبر خود را که کوفیان بینند در این مسیر کنار خودِ پیامبری بیاور اصغر خود را که با شهادت او ز کوفیانِ ریاکار آبرو ببری جمل به‌پا کن و همراه خویش قاسم را به‌سوی رزم بیاور برای جلوه گری ولی فدای تو گردم میار زینب را که شهر پر شده از مردمان خیره‌سری کسی به خواهرت اینجا محل نخواهد داد اگرچه می‌گذرد از محله‌ی پدری از این مسیر گذر می‌کند، عجب گذری به‌سوی شام سفر می‌کند، عجب سفری ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوفه پُر است از مردم نامَرد، برگرد تا غنچه‌ی سُرخت نگشته زرد، برگرد در بینِ بازار کسادِ حق‌پرستی باطل... بساطِ فتنه را گسترد، برگرد سنگِ محک آوردم و در کوفه غیر از یک پیرزن دیگر ندیدم مرد... برگرد از نعل‌های تازه و سرنیزه، پیداست آهنگران... بازارشان گُل کرد، برگرد می‌ترسم از تکرارِ آن کاری که فتنه بر روزگارِ مادرت آورد... برگرد اینجا، سلامِ گرگ‌هایش بی‌طمع نیست نام‌آشنای کوچه‌های درد! برگرد دلگرمی اهل زمین! اینجا نیا که از بی‌وفایی می‌شوی دلسرد، برگرد منزل‌به‌منزل، کو به کو، تنهای تنها حالا شدم یک عابرِ شب گرد، برگرد ای آفتاب! این ذره‌ی ناچیزِ کویت تا پَرکشد بر دامنت چون گرد، برگرد مولا! نگاهی کن به سمتِ برج کوفه با التماس چشم من، برگرد، برگرد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که از کوفه معشوقه ما می‌گذری خون من ریخته در گام‌به‌گامش، نظری! مسلم از پا شده آویز قناره بدنش... فطرس امروز ببر سمت نگارم خبری شاه در کوه و کمر! من وسط شهر، غریب! آه از آن دربدری، وای ازین در بدری... چند دندان مرا سنگ شکسته آری! عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری بدنم زیر لگد مانده ترحم نکنید... با سم اسب بکوبید مرا ده‌نفری گونه‌ام خرد شد از بام زمین افتادم گریه‌ام هست برآن گونه‌ی سرخ دگری با تن بی‌رمقم بر تو سلامی کردم به فدای سر تو، ای که میان سفری حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند تا که از دختر تو دفع شود هر خطری کاش می‌شد بدنم را همه آتش بزنند تا نگیرد به پر چادر زینب شرری ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه می‌فرستم چه سلامی به اباعبدلله دست بر سینه شدم‌ رو به بیابانم من تو کجای سفری حیف نمی‌دانم من این لب پاره فقط ذکر تو گفته‌ست زیاد من گرفتار توأم! کور شود ابن زیاد! کوفه شهر پدرت بود ولی حالا نیست غیر بغض علی از چهره‌شان پیدا نیست کوفیان روی مسافر همه در می‌بندند رسم دارند که خنجر به کمر می‌بندند غم نبینی! دوسه روز است فقط غم دیدم ظهر در دور و برم حرمله را هم دیدم کاش تا گودی گودال به زورم ببرند سر من را ببرند و به تنورم ببرند کاش پیراهن من غارت دشمن باشد خیزران جای لبت روی لب من باشد دور تا دور من زار غریبه مانده از محبین تو یک ام حبیبه مانده نیست جای گذر از کوچه و معبر اصلاً زن و بچه طرف کوفه نیاور اصلاً کاش در کوفه حمیده بشود قربانی تا کند از حرمت زود بلاگردانی... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e