بسم الله الرحمن الرحيم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#محمد_داوری
▶️
خاک پایش را خدا برداشت انسان آفرید
از نفس های مناجات علی جان آفرید
@hosenih
جمع شد جمع فضیلت های او در نقطه ای
رفت زیر باء بسم الله ، قرآن آفرید
با مرام او نه تنها هر مسلمان شد مرید
از مسیحی ها مسلمانی چو سلمان آفرید
شاه بود و زندگی میکرد وقتی چون فقیر
واژه ای زیبا به نام شاه مردان آفرید
شامل یک ذره شد یک ذره از لطف علی
با همان یک ذره او خورشید تابان آفرید
سنگ بردل بست شب هااین چنین سنگ محک
از برای سنجش میزان ایمان آفرید
در مصاف مرحب و عبدود و امثالهم
لافتی الا علی در قلب میدان آفرید
بادِ تیغِ ضربه های ذولفقارش در نبرد
در میان لشکر کفار طوفان آفرید
@hosenih
کرد یکتا مرتضی را خلق گرچه خالقش
عاشقانش را در این عالم فراوان آفرید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#محمد_داوری
▶️
آورده هیزم کافری، لشکر کشیده
آتش به درب خانه ی حیدر کشیده
با ضربه ی سنگینِ پا بر پهلوی یاس
زخم عمیقی میخ روی در کشیده
@hosenih
از شاخه ی طوبایِ باغِ آل احمد
مسمارِ خانه میوه ی نوبر کشیده
بر ماه رویش ضرب دست بی حیایی
نقش رکاب چند انگشتر کشیده
پهلو به پهلو تا شده با خون پهلو
گل های سرخی بر روی بستر کشیده
آید صدای استخوان از سینه هربار
خود را به بستر جانب دیگر کشیده
تا چشم بسته ریخته قلب حسینش
گوید به خود مادر مبادا پر کشیده
تا روی زردش را نبیند زینب او
خوابیده بر روی سرش معجر کشیده
**
شد روضه خوان کربلا این روز و شب ها
آنجا که ناله روی تل خواهر کشیده
@hosenih
از بوسه های فاطمه دیگر نبُّرید
هر بار قاتل تیغ بر حنجر کشیده
آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد
اینبار خنجر را به پشت سر کشیده
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
گریه کردم که به من سر بزنی باباجان
آمدی با سر... عجب آمدنی باباجان
گفتم از راه برایم کفنی آوردی
یادم آمد تو خودت بی کفنی باباجان
@hosenih
کم شده موی سرم چونکه میان بازار
مانده در پنجه ی یک پیرزنی باباجان
کاش دندان مرا آنکه شکسته گیرد
از عمو پاسخ دندان شکنی باباجان
من کتک خوردم و بر خار دویدم اما
بیشتر خسته ام از بد دهنی باباجان
فاطمه زاده نمانده که نخورده سیلی
لاله شد صورت هر یاسمنی باباجان
زده با چوب عدو روی لبت طوری که
با من اصلا تو نگویی سخنی باباجان
@hosenih
خواستم سر بگذارم به روی زانوی تو
من بمیرم که نداری بدنی باباجان
مانده دیگر به خدا فاصله ی من بامرگ
قدر یک چشم که بر هم بزنی باباجان
شاعر: #محمد_داوری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e