بسمالله الرحمن الرحیم
(تقدیم به شهدای مظلوم هسته ای)
#محکومیت_دیپلماسی_خنده
#برجام_نافرجام
شاعر: #مهدی_جهاندار
#تضمینی بر غزل #میلاد_عرفان_پور
▶️
رعدی زد و برقی زد و طوفان شدیدی
باران نزد و وعده فقط ماند و وعیدی
ای وای اگر سر بزند صبح سپیدی
"گفتند وشنیدند به تدبیر و امیدی
در سایه ی تهدید چرا گفت و شنیدی"
@hosenih
روبَه صفتان، دد منشان، روز به مُزدان
هر وعده که دادند معمّا و لغُز، دان
افسوس که ما دل نسپردیم به یزدان!
"رفتند شبانگاه به مهمانی دزدان
آنانکه در این خانه نجستند کلیدی"
@hosenih
بر پشت خر لنگ به گردونه نشستن
سودی چه دهد اینهمه وارونه نشستن
با مار چرا منتظر پونه نشستن!
"با گردن کج تا به کی اینگونه نشستن
تا پول سیاهی بدهد کاخ سفیدی"
@hosenih
ای وای ِ بهاری که خزان است زمینش
شک ریشه دوانده است در ارکان یقینش
قرآن ِ سرِ نی شده قرآن مبینش
"افسوس بر این سال که سازِش شده سینش
قرآن به میان نیست، عجب سفره ی عیدی"
@hosenih
طوفان سیاهی است که جز قبر نبارد!
برفی است که ای کاش سر ِ گبر نبارد
یا آنکه تگرگ است و سر صبر نبارد
"باران فراوانی از این ابر نبارد
جز آنکه دل خلق بسوزد به اسیدی"
@hosenih
قومی که به تزویر همه جان به کفانند
از جنگ غنیمت برسد، خوش علفانند
مظلوم که یاری طلبد بی طرفانند
"در کرب و بلا بی طرفان بی شرفانند
تاریخ همان است، حسینی و یزیدی"
@hosenih
حاشا که زند خنده به طنّازی دشمن
حاشا که برآید به هم آوازی دشمن
حاشا که بلرزد ز براندازی دشمن
"هرگز ندهد تن به نظربازی دشمن
خاکی که درآمیخته با خون شهیدی"
@hosenih
پیراهنی از خون شهیدان به برِ ماست
ققنوس شدن، شعله زدن، بال و پر ماست
آن سر که سراسیمه ی تیغ است، سر ماست
"ما آینه هاییم، شکستن هنر ماست
با ماست هرآیینه شهیدان جدیدی"
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه" در ایتا و سروش ؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
(تقدیم به شهدای مظلوم هسته ای)
#محکومیت_دیپلماسی_خنده، #برجام_نافرجام
#محسن_ناصحی
▶️
گهی برجای رقصیده است و گاه آسوده بر پای است
گهی بر پای نا آرام و گاه آرام بر جای است
گهی بر جام دارد دست و روحانی است حالاتش
گهی مست است و می رقصانَد و خود مجلس آرای است
@hosenih
نه از تحریم تنباکوست کامش تلخ نه از نفت
که یا مشغول صرف قهوه یا نوشیدن چای است
کلید گنجها با اوست ، می گویند این دریا
اگر او ناخدا باشد دمادم گوهرافزای است
درختان میوه ی بی هسته می زایند تا او هست
هوای روستا امن است و با او جنگ در سایه است
من امّا وصله ی ناجور این آبادیم ، در من
غمی روئیده ، چونان استخوان مانده در نای است
@hosenih
جهنّم می رود این بد دهاتی ، کدخدا گفته است
که در قولش تَمرگیدن همان قول بفرمای است
قضاوت می کند تاریخ ، با او روستای ما
گلستان می شود گاهی و گاهی ترکمنچای است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه" ؛ @hosenih