eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قصیده بود و غزل ، انتخاب شد با هم دوتا لهوف دو مقتل ، کتاب شد با هم چه آتشی است محبت همین که شعله گرفت دو دل ز فرط حرارت کباب شد با هم @hosenih دو دل که نه ! دو گل سرخ ، غرق خون از غم که وقت غارت صحرا گلاب شد با هم دو تشنه لب به تماشا ، اگرچه آب نبود! به یک نگاه دل هر دو آب شد با هم پسر اجازه گرفت و پدر اجازه که داد سوال رفتن و ماندن جواب شد با هم ستون قامت بابا صلابت لیلا علی که رفت به میدان خراب شد با هم شکستن پدر و کشتن پسر یکجا بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم اگرچه اکبر و لیلا یکی یکی بی هم فراق اصغر و داغ رباب شد باهم @hosenih نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر نصیب دست اسیران طناب شد باهم تمام کرببلا یک طرف ، امان از شام که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم بلند می‌شوم و باز می‌خورم به زمین بلند می‌شوم و می‌خورد زمین کمرم @hosenih هزار بار بمیری ولی نبینی که به رویِ دست جوانِ تو دست و پا بزند شکستن کمرت سخت و سخت‌تر اینکه جوان تو نتواند تو را صدا بزند @hosenih تو را همین که زدم بوسه‌ای پشیمانم که کاش بوسه بر این نیمه جان نمی‌دادم بغل گرفتم و دیدم به خاک می‌ریزی ببخش کاش تنت را تکان نمی‌دادم @hosenih نشسته مادرم و می‌زند به پهلویَش زدند نیزه که حرف مدینه را نزنند خدا بخیر کند خواهرانِ تو جمع‌اند خدا کند که پس از تو سکینه را نزنند @hosenih یکی به سینه ی خود می زنم یکی به سرم یکی یکی زِ تنت نیزه می‌کشم بیرون ببین که مادرم اینجاست تا نفس بکشی ببین که از دهنت نیزه می‌کشم بیرون ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دوست دارم شرح حُسن شبه پیغمبر بگویم بعدِ هر الله اکبر یا علی اکبر بگویم حُسن او باشد حسینی، مظهر تقوا و ایمان ای اجل مهلت بده عمری از آن مظهر بگویم @hosenih نام زیبایش گواه سربلندیّ و بزرگی رفعتش تحلیل کن تا مدحتش بهتر بگویم شاه شاهان را ملازم، پیشمرگ آل هاشم مشتری شو گوهری شو قیمت گوهر بگویم یوسفش مشتاق دیدار اهل کنعانش خریدار صد عزیز مصر را در درگهش نوکر بگویم تا سخن میگفت، بابش احسنی می گفت و می گفت: آن سخن تکرار کن تا احسنی دیگر بگویم قدر او والاست دل دریاست اسمش با مسماست مانده‌ام با چه زبانی وصف آن دلبر بگویم بر حسین او دلبر است و دلبر عالم حسین است من که باشم از کمال زاده ی حیدر بگویم اوّلین قربانی از اولاد حیدر این جوان بود باید او را چون علی سردار نام آور بگویم بارالها در ره اسلام جان بر کف نهادم تا فدایت جان، به زیر نیزه و خنجر بگویم تو گواهی، داد خواهی، تکیه گاهی یا الهی اذن ده در محضرت راز دل مضطر بگویم رفت آن عاشق جهادی کرد در راه عقیده آفرین گوید جهانی زآن جهادش گر بگویم سینه در تاب و تب افتاد آن عزیز از مرکب افتاد گفت با جانان خوشم از ساقی و ساغر بگویم @hosenih پیکرم بر دفتری مانَد که شیرازه ندارد عالمی سوزد اگر یک باب از این دفتر بگویم زیر باران سنان و تیر و شمشیرم ولیکن رسم مردان نیست درد دل بر این لشکر بگویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش به درخشندگی ماه که عباس عمویش @hosenih روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قیامت روضه‌خوان گفت که در باد پریشان شده مویش آسمان بار امانت نتوانست کشیدن که بریدند خدایا که شکستند سبویش @hosenih روضه‌خوان تاب نیاورد، عمو آب نیاورد روضه‌خوان آمد و زانو زد و بوسید گلویش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکوه صبر را وقتی نشان داد که اذن رفتنت را بی‌امان داد @hosenih تو رفتی و همه فهمیده بودند که در راه خدا باید جوان داد * عطش را تو بهانه کردی ای جان که باشد دل بریدن از تو آسان @hosenih گرفتی از پدر اذن شهادت تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان * هجوم آورد دشمن بی‌محابا به سوی جسم بی‌جان تو بابا @hosenih میان کوفیان تنها نبودی دلم شد با تن تو ارباً اربا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پیشِ چشمان پدر تا که مُعَمَم می‌شد پیشِ چشمِ همه پیغمبرِ اکرم می‌شد نه فقط پیشِ پدر حضرتِ خاتم می‌شد پیشِ جبریل علی نیز مجسم می‌شد همه دیدند پیمبر نَسَبی غالب را اشهدُ اَنَ علی اِبن اَبی طالب را @hosenih باد وقتی که به هم یالِ عقابش می‌ریخت چقدر بوسه فرشته به رکابش می‌ریخت آتش انگار که از رَدِ شتابش می‌ریخت هرچه سر بود همه پیشِ جنابش می‌ریخت لشکر انداخته اینجا سپرش وقتی اوست ملک الموت شلوغ است سرش وقتی اوست @hosenih ناگهان پرده بر انداخته و می‌آید زلف بر شانه‌اش انداخته و می‌آید مست از خیمه برون تاخته و می‌آید تیغ مانندِ علی آخته و می‌آید باز او نادِ علی تیغ به کف می‌خواند چند بیتی رجز از شاهِ نجف می‌خواند @hosenih تیغ را رویِ سپر تا که به هم می‌کوبَد مُشت بر سینه عمو پیشِ حرم می‌کوبَد مثلِ مولا شده شمشیرِ دو دَم می‌کوبد می‌زند اکبر و عباس عَلَم می‌کوبد اهل این طایفه در رزم به هم می‌مانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند @hosenih گَلدی میدانَ وَ میدانی پشیمان اِلَدی بو علی ابن حُسیندی نِجَه طوفان اِلَدی باخدیلار ضَربَسینَ هامینی حیران اِلَدی هر‌‌ طرف گِدی آتی،جمعی پریشان اِلَدی خِیمَدَ اهلِ حرم ذِکرِ علی جان تودّی گِدی میدانَ حسین باشینَ قرآن تودّی @hosenih یک طرف چشمِ پدر،چشمِ حرم دنبالش یک طرف لشکرِ سیراب به استقبالش مَرکبش دید که خون‌لخته چکید از بالش سرِ او خَم شد و اُفتاد به رویِ یالش مَرکبش سویِ حرم نَه،سویِ شامی‌ها رفت دید بابا پسرش سویِ حرامی‌ها رفت @hosenih پدرش آمده خود را سرِ زانو بکشد آمده داد کِشَد دست به گیسو بکشد باید او خَم شود و نیزه زِ پهلو بکشد یا که یک تیغه ی جا مانده را بیرو بکشد کاش گیرد پسرش زیرِ بغلهایش را می‌کِشد رویِ زمین پیشِ پدر پایش را @hosenih رویِ این خاک خدایا جگرش ریخته بود مُشتِ خاکی پس از او رویِ سرش ریخته بود دید بال و پَرِ او دور و برَش ریخته بود آه از بینِ دو دستش پسرش ریخته بود دست را زیرِ تنش بُرد تنش جا می‌ماند خوب شد بود عمو وَرنَه همانجا می‌ماند @hosenih تا بماند قسمش گریه کنان داد نشد شانه را هرچه که با گریه تکان داد نشد بوسه بر زخمِ تبرهای سنان داد نشد عمه را در وسطِ جمع نشان داد نشد قدِ بابا به کنارِ پسرش راست نشد این جوانمُرده پس از این کمرش راست نشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غرق خون است چرا این سر مه رو پسرم قطعه قطعه شده آن قامت دلجو پسرم @hosenih نرسیده به تنت،از سر زین افتادم قوت و تاب و توان رفت ز زانو پسرم همه ی دشت به حال من و تو خندیدند تو بگو من چکنم بین هیاهو پسرم دربغل تاکه گرفتم بدنت،ریخت به هم لااقل کاش تنت سیرکنم بو پسرم چه کسی بر سر تو ضربه شمشیر زده چه کسی نیزه فرو برده به پهلو پسرم بردنت تا به حرم،جز به عبا ممکن نیست چون که اعضای تو پاشیده به هر سو پسرم سر و کار تن تو با سر مقراض افتاد نه سری نه بدنی مانده نه ابرو پسرم @hosenih عمه ات آمده دربین حرامی برخیز خیز تا دست نبرده است به گیسو پسرم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم شعر من روضه شد و محتمشمش ریخت به هم @hosenih راه می رفت و پدر محو تماشایش بود آه از آن لحظه که با هر قدمش ریخت به هم من علی ابن حسین ابن علی ام مردم دشمن از دیدن تیغ دو دمش ریخت به هم دست پرورد علمدار عجب جنگی کرد تا زمین خورد ، عمو دید علمش ریخت به هم دم آخر که نفسهاش شمارش می شد از دم تیغ کسی بازدمش ریخت به هم (ی ا) جدا (لام) جدا ( عین) جدا افتاده خواست شاعر بنویسد . . . قلمش ریخت به هم @hosenih دفتر شعر بیارید هجا جمع کنید شاه بیت غزلم زیر و بمش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قطره ای ام که زدم بر لب دریا لب را باز کردم به ثنا گوییتان تا لب را مردگان زنده نگردند تعجب دارد چونکه تر کرده به نام تو مسیحا لب را @hosenih روی دستان علی ع بودی و آرام گذاشت روی پیشانی تو ام ابیها لب را با رفیقان خودش مانده چه گوید فطرس چشم و ابروی تو را شرح دهد یا لب را هر چه در جام نبی بود به جان تو چکید تا به انگشت رساندی به تقلا لب را شاعر از مدح رسیده به سری که بر نی آیه میخواند و مردم به تماشا لب را "اَم حَسِبتَ . . . عَجَباً" کهف کجا ؟کرببلا؟ تشنگی کرده چنین پر ترک آیا لب را آب را روی تو بستند ولی در واقع بست بر آب روان حضرت سقا لب را @hosenih این که دندان تو را سنگ شکسته یعنی بعد پیشانی و ابروی تو حتی لب را تکه های بدن اکبر خود را جُستی؟ کرده ای در وسط معرکه پیدا لب را؟ گوش تا گوش علی پاسخ "هل من ناصر" حنجرش کرده به لبیک ز لب وا لب را چه کند در تهِ گودال اگر نگذارد روی رگهای گلو زینب کبری لب را خیزران شد قلم شاعر "كَأ ساً ناوِل" تا به املاء جدیدی کند انشا لب را ای سه سالست که با غصه نوازش میکرد گیسوی سوخته را ، چشم ترت را ، لب را @hosenih عده ای آمده از غارت معجر گفتند بهتر آنست بدوزند در اینجا لب را آرزوی شب و روزم به خدا این شده است برسانم به کف صحن تو آقا لب را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جُنبشی بين آسمان‌ها بود شورشی تا به عرشِ اعلا بود چشمهای فرشتگان مبهوت به جوانی، پيمبر آسا بود مرتضايی به شکلِ پيغمبر يا حسينی که عالم آرا بود محشری می‌رود به رویِ زمين يا قيامِ قيامت آنجا بود اينکه پشتِ سرش روانه شده است آيه‌ی «وان يکاد» زهرا بود نه فقط دل زِ کربلا برده با شکوهش دل از خدا برده @hosenih لرزه بر جانّ دشت اُفتاده از حسينی ترين نبی زاده کيست اين گردباد پيچيده که خدا تيغ در کَفَش داده کيست اين مرد غيرتِ طوفان کيست اين سر فرازِ دلداده همه گفتند که خدا انگار باز پيغمبری فرستاده از نژاد علی به نامِ علی مثل عباس کوهِ اِستاده باز دريای ايستاده ببين شورِ رزمِ امير زاده ببين @hosenih قدمی زد زمين تلاطم کرد لشکری دست و پای خود گم کرد خویش را قبله‌گاهِ میدان و کعبه را قبله‌گاه دوم کرد آسمان را به خاک می‌دوزد اينکه بر حادثه تبسم کرد شور آتشفشان شروع شده است مرتضی گوئيا تجسم کرد اينکه از کشته پشته می‌سازد با لب تيغ خود تکلّم کرد رجزش دشت را بهم پيچاند نعره‌ای زد زمانه را لرزاند @hosenih تشنگی می‌بَرَد توانش حيف خشک‌تر می‌شود لبانش حيف پيشِ چشمانِ خسته‌اش انگار تيره شد تيره آسمانش حيف نَفَسش در شماره اُفتاده خسته شد دستِ پُر توانش حيف مَرکبِ زخمی از نَفَس اُفتاد رفت در بينِ دشمنانش حيف ناگهان ضربه‌ای زد از پهلو نیزه‌ای سمتِ استخوانش حیف بر زمينش زد از سرِ زينش پدرش آمده به بالينش @hosenih چشمت از حال من خبر دارد پدرت دست بر کمر دارد همه فهميده‌اند بابایت حالتی مثل محتضر دارد تيغهايی که هست اطرافت چقدر لَخته‌ی جگر دارد دستِ لرزانِ من کجا و تنت؟ که تو را تکه تکه بردارد خُرد شد استخوانت اما نه استخوانی تنت مگر دارد نَکنَد از بَرِ پدر بِرَوی خون من گردنت اگر بِرَوی @hosenih بی تو تنهای کربلا شده‌ام بی تو اُفتاده تر زِ پا شده‌ام من غرورِ شکسته‌ام بابا بی تو غمگین‌ترین صدا شده‌ام نوکِ انگشتهایشان این سوست عاقبت دست بر عصا شده‌ام بی تو بازیچه‌ی نگاه همه بی تو مجروح خنده‌ها شده‌ام همه کف می‌زنند و می‌خندند بِینِ اینان چه آشنا شده‌ام از کنارت چگونه برخیزم خاک باید به روی سر ریزم @hosenih حجمی از خون و نيزه و تیری حجمی از زخمهای دلگيری حجمی از خُرده‌های يک ساقه حلقه‌هایِ جدایِ زنجيری حجمی از تيغ‌های لب پَرِ سرخ حجمی از تکه‌های شمشيری حجمی از پاره‌های پاشیده غرقِ صد ضربه‌ی نَفَس گيری حجمی از پيکرِ پراکنده در سراشيبی و سرازيری به دلم تيرِ آتشين نزنی پيرمَردَم مرا زمين نزنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ، ▶️ نوهٔ ارشد حیدر، یل خیبر شکنم جلوهٔ پنج تنم @hosenih دست پرودهٔ یک مرد بنام حسنم جلوهٔ پنج تنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كُنَد گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولی بالينِ او نشسته پسر را صدا كُنَد @hosenih لُكنَت گرفته پيرِ جوان مُرده حق بده سخت است واژه‌یِ پسرم را ادا كُنَد آمد به پا بلند شود ، خورد بر زمين مجبور شد كه خواهرِ خود را صدا كُنَد كارَش به التماس كشيده ولی چه سود بايد حسين چند عبا دست و پا كُنَد مثل انارِ دانه شده ريخت بر زمين وقتی زِ خاك خواست تَنَش را جُدا كُنَد تا خيمه‌گاه جمعِ جوانان به خط شدند شايد كه تكه تكه تنش جا به جا كُنَد تا ديد خواهر آمده شد غصه‌اش دوتا حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كُنَد كم نيست چشمِ خيره سر و شوم و بد نظر ای كاش مي‌شد اينهمه لشگر حيا كُنَد می‌كوشد از ميانِ تبرها و دشنه‌ها حتی زِ رویِ تيغ علی را سوا كُنَد درگير بود ساقه‌ی نيزه به سينه‌اش راهی نبود تا گره‌یِ بسته وا كُنَد كتفش زِ جایِ ضربِ تبر باز مانده است هر ضربه آمده كه يكی را دوتا كُنَد @hosenih بدجور دوخته‌اند سرش را به رویِ خاك بايد شروع به كَندَنِ سر نيزه‌ها كُنَد مانند خاك رویِ زمين پخش شد تنش طوری زدند آرزویِ بوريا كُنَد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ باز ای یوسف جوان برخیز وسط گرگها نمان برخیز رحم بر حال من کنو پاشو تو دوباره امید بابا شو @hosenih سیب سرخ هزار لک شده ای قطعه قطعه شدی فدک شده ای ذات مستغرق خدایی تو بند بندی جدا جدایی تو دست و پای تو دست و پا گیر است اثر سی هزار شمشیر است تو چگونه به هر طرف هستی کربلایی ولی نجف هستی بین خس خس سرو صدا داری پا نداری و رد پا داری بند آمد اگر زبان پدر هم کمی هم زیاد! جان پدر کمرم را چقدر خم کردند پیکرت را به نی علم کردند پخش در کربلا شدی اکبر چندتا چندتا شدی اکبر تیرها آمد و شکستت داد تیغ جراحه کار دستت داد عمه ات آمدست من چه کنم حرف معجر زدست من چه کنم سعی دارد مرا بلند کند نیمه جان را ز جا بلند کند @hosenih ای حدیث کسای روی کسا فاطمیه میان عاشورا بردنت کی توان یک پدر است کار من نیست کار صدنفر است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نوشتن از همه عالم برایم آسان است ولی برای تو دستم همیشه لرزان است تو غرق ذات خدائی سلوک یعنی تو توئی که نام بلندت طریق عرفان است @hosenih قدم قدم زدن تو ، قلم قلم با شعر چقدر واژه به واژه غزل پریشان است شبیه حضرت دریا لبت به من فهماند که راه رفع عطش خاتم سلیمان است @hosenih تو قطره قطره تنت را چشانده ای بر دشت حروف واژه ی (اربن) شبیه (باران) است تورا به نام بخوانم به نام اسماعیل محرم است و دهم روز عید قربان است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می روی فکر کرده ای پسرم؟ بعد تو می رود به نیزه سرم می روی پشت سر نگاهی کن حق بده تو به چشمهای ترم @hosenih قحط آب است و دشنه ها تشنه به دهانِ تو وُ سر قمرم تا که از روی اسب افتادی همه جا تار گشته در نظرم به هوای تو آمدم أما.... پیشِ پایت شکست بال و پرم خبری از خودت اگر ندهی می رود سمت خیمه ها خبرم چشم خود باز کن علی اکبر جانِ عمه هنوز در خطرم از همه إرث بردی، از زهرا از سرِ زخم خورده ی پدرم بین من با حسن که فرقی نیست دشت چون طشت پر شد از جگرم این طرف آن طرف در این صحرا شده جمع آوریت دردسرم چون تنِ نامنظمت ديدم كه نماندست از تو يك أثرم عمه، جانِ دوباره ام بخشيد ورنه مي رفت جانِ مختصرم انتظارِ چه داری از دوشم؟ اینکه سوی حرم تو را ببرم خیمه ها ریخته به هم،تو بگو چه جوابی دهم به دور و برم هر کجا می روی بدان من هم همه جا با سر تو همسفرم گر سرم روی نیزه هم برود از سرِ قاتلت نمی گذرم @hosenih در کنار تو رفت دل از دست در کنار فرات هم کمرم بعد تو خاک بر سر دنیا بعد عباس شمر و أهل حرم... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کمرم خم شده داغت اثرش را کرده بغض شمشیر تنت را صدو ده تا کرده دور تا دور من از پیکر تو پرشده است سوره ی یوسف من را که مجزا کرده؟ @hosenih از همان لحظه رفتن خود من فهمیدم پهلوی تو هوس پهلوی زهرا کرده گذر از کوچه مکافات خودش را دارد هرکسی نیزه کندی به تنت جا کرده @hosenih جای یک بوسه نماندست برایم بابا آنقدر زخم به زخم تو دهن واکرده سخت غارت شده ای،پیش رویم قاتل تو چکمه قیمتی پای تو را پا کرده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بالای سرت هزار غم میبینم یک کوچه میان دشت هم میبینم @hosenih این پیکر توست یا خطای دید است؟ انگار تو را زیاد و کم میبینم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکلِ کشتن مو به مو تنظیم شد جنگ با آل علی تعلیم شد کربلا مهمان کُشی قوَت گرفت از حسینِ فاطمه تکریم شد @hosenih نعره زد هستم علی ابن الحسین شام و کوفه غرقِ ترس و بیم شد حیدری آمد برون از خیمه ها مصطفی در ذهن ها ترسیم شد پیکرِ او جمع شد با نیزه ها از سرش تفریق شد ، تحریم شد ضرب در تعدادِ دشمنها شد و بر شُمارِ تیغ ها تقسیم شد سوره سوره شد نبیِّ کربلا نوح و یوسف ، هود و ابراهیم شد @hosenih آیه آیه ، " کاف ها یا عین صاد عین ، سین و قاف ، حاء و میم " شد اربا اربا شد به روی خاکها عاقبت از آنچه ترسیدیم ، شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کار از کار گذشته بدنت پاشیده سینه و پهلو و حتی دهنت پاشیده @hosenih نه فقط من، همه اهل حرم هم باشند... قابل جمع شدن نیست، تنت پاشیده فارق از خود شده ای جلوه توحید شدی إربا إربا شده ای بس که منت پاشیده بین لشگر همه جا صحبت زیبایی توست بی سبب نیست که روی حسنت پاشیده لب به لب می زنی و آب ندارم چه کنم؟ رشته ی قلب من از لب زدنت پاشیده (من علی بن حسین بن علی ام) رجزت رشته ی لشگرشان از سخنت پاشیده @hosenih پسرم خواسته ای مثل پدر کشته شوی؟ مثل پیراهن من، پیرهنت پاشیده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بوی سيبِ حرم از سمتِ سحر می‌آيد قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر می‌آيد @hosenih روز و شب كارِ شما گريه شده می‌دانم باز از دامنتان بویِ جگر می‌آيد كاشكی قدر بدانيم جوانی‌ها را زود بر شاخه در اين فصل ثمر می‌آيد تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان مادرت دست شكسته به كمر می‌آيد روزها سايه نشينِ قَدمش خورشيد است هركه در سايه ی اين بيرق اگر می‌آيد می‌رسد جمعه ای و پيشِ تو دَم می‌گيريم عاقبت غُربتِ اين جمع به سر می‌آيد تا كه آبی بزند بر لبِ لب تشنه ی ما مادرِ سينه زنان زود زِ در می‌آيد كفنم پيرهنِ مشكیِ من كاش شود رنگِ مشكی به كفن هم چقدر می‌آيد @hosenih علت اول دیوانگی ماست حسین باز از مستیِ ديوانه خبر می‌آيد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم چه آمده است بر سرت؟! بلند گریه می کنم @hosenih قدم قدم به روی زانویم به سویت آمدم برای دیده ی ترت بلند گریه می کنم مقابل تمام دشمنان که خنده می کنند کنار جسم اطهرت بلند گریه می کنم تو تشنه ام شدی و از تو تشنه تر شدم به تو به یاد حرف آخرت بلند گریه می کنم به وجه مصطفایی ات دوباره بوسه می زنم به چهره ی منورت بلند گریه می کنم چه نامرتب است آیه های مصحف تنت بر آیه های پیکرت بلند گریه می کنم به روی خاک پا کشیدی و پرت جدا شده برای جسم پرپرت بلند گریه می کنم چقدر بوی مادرم گرفته پیکرت علی بر این تن معطرت بلند گریه می کنم @hosenih دوید و گفت زینبش: برادرم بلند شو وگرنه جان مادرت بلند گریه می کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نگاه و آه چه در هم شدند، پشت سرت امیدهای دلم کم شدند، پشت سرت @hosenih خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید... ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت تو رفتی و دل اهل حرم به همراهت وَ چشم‌ها همه زمزم شدند پشت سرت (أنا علیٌ) تو تا به گوش کوفه رسید یکی یکی همه ملجم شدند پشت سرت همه برای تو خیراتِ نیزه می‌کردند همه برای تو حاتم شدند پشت سرت عجب رقابت سختی برای کشتن توست رقیب سکه و درهم شدند پشت سرت کسی حریف تو از پیش رو نمی‌گردید عمود و نیزه که با هم شدند پشت سرت... شکست آینه‌ات، قامتت، بلندایت و تکه هات که در هم شدند پشت سرت @hosenih کنار پیکر تو ناله‌ی غریبی گفت: امیدهای دلم کم شدند پشت سرت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هرشب نسیم اشکِ مرا در بیاورد تا عطرِ آن عبایِ معطر بیاورد خاکی شده است شانه‌ی تو تا برایِ ما قدری از آن عبایِ مطهر بیاورد @hosenih هرشب کنارِ روضه‌ای از تو گداختیم هر ناله از تو داغِ مُکرر بیاورد ما گریه می‌کنیم بیایی و دستِ تو سنگی برای تُربَتِ مادر بیاورد سر پیشِ این و آن نکنم خَم،تمامِ عمر ارباب رزق خانه‌ی نوکر بیاورد اجرِ تمامِ زحمت ما را حسین داد هنگامِ مرگ چند برابر بیاورد پای حدیث منبر واعظ نشین که بُرد آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد ما دیده ایم لطف امامِ رئوف را از مشهدش به روضه کبوتر بیاورد @hosenih شد شام هشتم جگرت سوخت،تاحرم بابا چگونه اینهمه اکبر بیاورد ما داد می زنیم برایِ دلِ شما داغِ حسین دادِ تو را در بیاورد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می چکد خونِ جگر هرشب به دامانِ شما وای میمیرم من از حالِ پریشانِ شما @hosenih گریه هایم،بعد از این هم آبرو داری کنید اشک‌هایِ چشمِ من جانِ من و جانِ شما چای میریزم من اینجا قند می گیرم به دست نوکری خوب است تنها پیشِ مهمانِ شما روضه هایِ تو گناهان مرا با اشک شُست خیس می گردم فقط در زیرِ بارانِ شما در نجف یا کربلا یا سامرا یا مشهدیم ما که می چرخیم هر جا سمتِ ایوانِ شما از سرِ ما هم زیادی هست لطفِ مادرت رفته بر زهرا یقیناً طرزِ احسانِ شما عمه ی سادات در این خیمه راهم داده است تا که باشم مرحَمِ چاکِ گریبانِ شما @hosenih روضه خوان چیزی نگفت و های هایت شد شروع می‌بَرَد ما را کجا اینبار طوفان شما ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تمام کرب و بلا پر شد از تمام تنت به دست نیزه و شمشیرها زمام تنت @hosenih تو یوسفی و تو را آخرش نظر کردند چقدر نیزه فتاده علی به دام تنت سنان و تیر و تبر متحد شدند اینجا به اتفاق گرفتند انسجام تنت کنار تو دل بابات ارباً ارباً شد... علی چکار کنم بهر التیام تنت؟ «بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد» به ضرب نیزه نه، تنها به احترام تنت @hosenih کنار خیمه علمدار زیر لب می گفت: بگیرم آخر از این قوم انتقام تنت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih