eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خوبست این شبها که مهمان خدائیم پیوسته مشغول مناجات و دعائیم مهمانسرا باز است و رزق ما فراوان باحق غریبه نیستیم و آشنائیم وقت مناجات سحر با ذکر حیدر بین نجف در زیرِ ایوانِ طلائیم گاهی نجف گاهی مدینه یا که گاهی در کاظمین و مشهدیم و سامرائیم این بهترین فیض است یاد یار هستیم در موقع افطار یاد کربلائیم امشب ولی معطوف جنّات النّعیمیم دعوت شده بر سُفرهء شاه کریمیم @hosenih اذن از خدای عالی اعلی گرفتیم بین گدایان حسن ما جا گرفتیم کارِ حسن امداد بر ابن سبیل است بودیم در ره مانده امّا پا گرفتیم قبل از شب قدر و جلوتر از بقیه از دست پُر خیر حسن امضا گرفتیم این خانواده اشک ما را پُر بها کرد قطره فرستادیم و یک دریا گرفتیم بابا شده حیدر سرِ مولا شلوغ است عیدیِ خود را از کفِ زهرا گرفتیم بر جان ما زهرا شمیم یاسمن زد بر قلب ما مُهر گدایی حسن زد @hosenih مثل حسن ما دلبر و یاری نداریم با حاتم طائی دگر کاری نداریم او در نکوبیده گدا را شاه سازد با بودنش دیگر گرفتاری نداریم بَرده رسیده ، قیمت یوسف گرفتیم جُز این کَرَم سیرت خریداری نداریم ایکاش درد ما شفا هرگز نگیرد جُز عشق سوزانش که بیماری نداریم در نیمه ء این ماه جُز ذکر حسن جان شیرینی و خُرمای افطاری نداریم ما روزهء خود را بنامش باز کردیم مابندگی را با حسن آغاز کردیم @hosenih نام حسن نامی بلند آوازه باشد کهنه نمیگردد همیشه تازه باشد او دشمنش را هم در آغوشش بگیرد از بسکه لطف و مهر بی اندازه باشد وقتی به حیدر میشود با او رسیدن یعنی حسن هم تا خدا دروازه باشد هرکس فقط صلح حسن را دیده حتما در خواب غفلت یا که در خمیازه باشد جنگ جمل را خوب در خاطر بیاور نابودیِ این لشگر و شیرازه باشد آگاه باشید اوست تیغ آبدیده بابای قاسم شیر اَزرَق کُش رسیده @hosenih او طالع سبزی است بر دامان مادر او سرّ لبخند است بر لبهای حیدر او لؤلؤِ قرآن و مرجان هم حسینش قرآن ندارد غیر او تفسیر دیگر کعبه به دور او بگردد بُرد کرده هر کس جُز این اندیشه دارد هست کافر سایه ندارد قبرش امّا میرسد که سایه بیاندازد به کُلّ اهل محشر راه و مسیر کربلا را او نشان داد صبرش کُند با روز عاشورا برابر اینست تحلیل درست اصل مکتب صبر حسن یک جلوه اش رفته به زینب @hosenih در کودکی محنت کشیدن صبر دارد از غصّه و ماتم خمیدن صبر دارد از بی کسی باشی غریبه بین شَهرَت از عالم و آدم بریدن صبر دارد بر منبر بابای خود در بین مسجد از بی حیا تُهمت شنیدن صبر دارد فرزند ارشد باشی و در بین کوچه پیش تو بر چادُر دویدن صبر دارد با مادری که صورتش خورده به دیوار از کوچه تا خانه رسیدن صبر دارد راز دلش را گفت:خیلی غُصّه خوردم دیر آمدی ای زهر من در کوچه مردم ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت ▶️ چند وقت پیش بود که غم بی حساب شد کعبه دوباره اَبرَهه گونه خراب شد این کعبه چار قبله به محراب سینه داشت کز خاکِ کینه چهرهء آن در نقاب شد @hosenih نفرین به آنکه بغض علی را بهانه کرد باغِ بقیع زیر قدومش تراب شد این نسل کینه توز همان نسل کوچه اند که زیر پایشان گلِ یاسے گلاب شد اجدادشان به کوچه به زهرا لگد زدند وقتی که دست شیر خُدا در طناب شد اُفتاده بود در روی زهرا و رد شدند طوری که استخوان تنش آسیاب شد بازوی فاطمه وسط کوچه شد دوتا وقتی غلاف واردِ این منجلاب شد طوری کشیده خورد به زهرا که بعد از آن رو از علی گرفت و میان حجاب شد مادر به پیش چشم پسر خورد بر زمین کابوس کوچه بهر حسن یک عذاب شد از بعد کوچه حوریه دیگر نفس نداشت دیگر ورق ورق همهء این کتاب شد در فکرشان عزم به نبش قبور بود صد شکر از این جنایت و غم اجتناب شد گفتم ز نبش قبر و دلم باز گُر گرفت زنده به خاطرم غم طفل رباب شد @hosenih یک‌نیزه آمد و به دل خاک شد فرو آرام روی نیزه دو چشمش به خواب شد پائین نیزه مضحکه شد مادر علی بالای نیزه نام علی چون شهاب شد .. ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنجا که عاشقی است همیشه فضای ماست درمرغزار دربه دری ردپای ماست وقتی که نان سفره ما از محبت است صد ها هزار حاتم طائی گدای ماست دین وطریقت همه انبیا علیست ای مدعی بدان تو که این ادعای ماست ناخالص است دین بدون علی سرشت شاه غدیر صاحب رکن ولای ماست مثل کلیم تکیه به جایی نمی زنیم وقتی که عشق حضرت موسی عصای ماست موسای ما زنسل شهنشاه خیبر است نوری ز طیف عاطفه موسی بن جعفر است @hosenih شکر خدا که بنده ایمانی اش شدیم کشتی شکسته ی یم طوفانی اش شدیم ما در پناه چتر ولایش نشسته ایم خیس از نزول رحمت بارانی اش شدیم مارا گره زدند به زلف رهای او آزاد عالمیم که زندانی اش شدیم اولاد او به کشور ما آمدند وما خادم شدیم و نوکر ارزانی اش شدیم هم خاکبوس دختر او در میان قم هم ریزه خوار پور خراسانی اش شدیم خاک وزمین ما همه در اختیار اوست ایران امام زاده سرای تبار اوست @hosenih در هفتمین حضور زمینی آسمان او شد بلند مرتبه جمع خاکیان آری ملاک سنجش ایمان ولایت است ما شاکریم او شده هفتم اماممان ما با وجود او بخدا گم نمی شویم زیرا که او به شیعه دهد راه را نشان با عشق او به وقت حساب وکتاب وقبر وا میشود زبان فرو بسته در دهان او سومین لقب گرفته به باب الحوائج است حاجت نمی برم بخدا پیش این وآن حاجت روا شدن زدرش کار ساده است این کمترین عنایت این خانواده است @hosenih امشب صلای آمدن عید میزنم خودرا به حال مستی تشدید میزنم با عشق او برای طپش های عاشقی بر قلب خود علامت تمدید میزنم تمثال آفتابی اورا به روی دل بختم اگر که آمد وتابید میزنم محتاج هستم ودر کوی کریم را دارالاجابت است وبه امید میزنم گاهی میان خاطره از پشت میله ها اورا به عشق خال لبش دید میزنم تادیدمش دلم از غصه آب شد کوه دلم زآتش عشقش مذاب شد @hosenih عمرش میان غربت بی یاورش گذشت رنج هزارساله برآن پیکرش گذشت حسرت کشیده چون پدری گیسوان او درحسرت نوازشی از دخترش گذشت او مرگ خویش را زخدا عاشقانه خواست ازبس بلا کشید که آب ازسرش گذشت وقتی به زیر مشت ولگد ها شکسته شد دانست آنچه بر بدن مادرش گذشت اما اسارتش که به زینب نمی رسد او شعله از اصابت با معجرش گذشت زینب اسیر کوچه وبازار شام شد زن بود و وارد صف اغیار شام شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از حصار غریب سامّرا ناله از کنج سینه می آید ناله بی کسی مردی که گشته دور از مدینه می آید قدر او را کسی نمیداند آسمان هدایت است آقا هرکلامش هزار باب ولی کَر شده گوش آدم شنوا @hosenih تاکه دست کسی به او نرسد دشمن اورا گرفته تحت نظر غافل از اینکه کلّ این عالم خم شود دربرش تابه کمر در حصار هم اگر باشد بال پرواز پیک آزادی است ردّ پایش به کعبه منتهی است آخر جادهٔ خدا هادی است بگذارید ازغمش گویم مصحفش را دوباره باز کنم ما که کمتر به یاد او هستیم شرح داغش کمی دراز کنم بسکه کمتر به یاد او بودیم معتمد سر زخاک بیرون کرد با نوک تند وتیز شاهینی قلب محزون شیعه را خون کرد او که جدّ اطهر مهدی است دشمن از دیده ها نهانش کرد عاجز از همکلامی او بود سوی تبعید گه روانش کرد @hosenih جامعه خواند گفت ای مردم اهل بیت است راه دینداری بی ولای علی و آل علی حاصلش می شود گرفتاری چونکه دشمن زخلق دورش ساخت راه هرباطلی مسلمان رفت سرّآزادی و هدایت خلق گاه و بیگاه هم به زندان رفت قدر او را کسی ندانست و غربتش قصّه شد معما شد خانه اش مثل بیت حیدر سوخت داغ او مثل داغ زهرا شد کلّ این خانواده مادری اند غصّه دار غم علی هستند شاید از این جهت که نامش علیست دست او را شبیه او بستند عده ای از حرامیان زمین آسمان را شبانه می بردند پیش روی امام پاکی ها با تعارف شراب می خوردند به گداخانه باید او برود؟ حاتم آیا ؟ مگر گدایش نیست؟ کسی آنجا نگفت با خود که شاه عالم خرابه جایش نیست من یقین دارم آقا در گوشهٔ آن خرابه گریه نمود یادآن شب که دختری کوچک در طواف سری پر ازخون بود سر بابا به روی دامانش هی سؤال از سر پدر می کرد با صدای گرفته نیمهٔ شب دختر شام را خبر می کرد @hosenih مگر آنشب دگر به چشمان مردم شام خواب می آمد از سر رفته درتنور حسین بوی تند شراب می آمد زینب آنشب به صورتش میزد دخترک درخرابه غوغا کرد تاکه عمه دگر سپر نشود جان خود را فدای بابا کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خوبست این شبها که مهمان خدائیم پیوسته مشغول مناجات و دعائیم مهمانسرا باز است و رزق ما فراوان باحق غریبه نیستیم و آشنائیم وقت مناجات سحر با ذکر حیدر بین نجف در زیرِ ایوانِ طلائیم گاهی نجف گاهی مدینه یا که گاهی در کاظمین و مشهدیم و سامرائیم این بهترین فیض است یاد یار هستیم در موقع افطار یاد کربلائیم امشب ولی معطوف جنّات النّعیمیم دعوت شده بر سُفرهء شاه کریمیم @hosenih اذن از خدای عالی اعلی گرفتیم بین گدایان حسن ما جا گرفتیم کارِ حسن امداد بر ابن سبیل است بودیم در ره مانده امّا پا گرفتیم قبل از شب قدر و جلوتر از بقیه از دست پُر خیر حسن امضا گرفتیم این خانواده اشک ما را پُر بها کرد قطره فرستادیم و یک دریا گرفتیم بابا شده حیدر سرِ مولا شلوغ است عیدیِ خود را از کفِ زهرا گرفتیم بر جان ما زهرا شمیم یاسمن زد بر قلب ما مُهر گدایی حسن زد مثل حسن ما دلبر و یاری نداریم با حاتم طائی دگر کاری نداریم او در نکوبیده گدا را شاه سازد با بودنش دیگر گرفتاری نداریم بَرده رسیده ، قیمت یوسف گرفتیم جُز این کَرَم سیرت خریداری نداریم ایکاش درد ما شفا هرگز نگیرد جُز عشق سوزانش که بیماری نداریم در نیمه ء این ماه جُز ذکر حسن جان شیرینی و خُرمای افطاری نداریم ما روزهء خودرا بنامش باز کردیم مابندگی را با حسن آغاز کردیم @hosenih نام حسن نامی بلند آوازه باشد کهنه نمیگردد همیشه تازه باشد او دشمنش را هم در آغوشش بگیرد از بسکه لطف و مهر بی اندازه دارد وقتی به حیدر میشود با او رسیدن یعنی حسن هم تا خدا دروازه باشد هرکس فقط صلح حسن را دیده حتما در خواب غفلت یا که در خمیازه باشد جنگ جمل را خوب در خاطر بیاور نابودیِ این لشگر و شیرازه باشد آگاه باشید اوست تیغ آبدیده بابای قاسم شیر اَزرَق کُش رسیده او طالع سبزی است بر دامان مادر او سرّ لبخند است بر لبهای حیدر او لؤلؤِ قرآن و مرجان هم حسینش قرآن ندارد غیر او تفسیر دیگر کعبه به دور او بگردد بُرد کرده هر کس جُز این اندیشه دارد هست کافر سایه ندارد قبرش امّا میرسد که سایه بیاندازد به کُلّ اهل محشر راه و مسیر کربلا را او نشان داد صبرش کُند با روز عاشورا برابر اینست تحلیل درست اصل مکتب صبر حسن یک جلوه اش رفته به زینب @hosenih در کودکی محنت کشیدن وای سخت است از غصّه و ماتم خمیدن وای سخت است از بی کسی باشی غریبه بین شَهرَت از عالم و آدم بریدن وای سخت است بر منبر بابای خود در بین مسجد از بی حیا تُهمت شنیدن وای سخت است فرزند ارشد باشی و در بین کوچه پیش تو بر چادُر دویدن وای سخت است با مادری که صورتش خورده به دیوار از کوچه تا خانه رسیدن وای سخت است راز دلش را گفت:خیلی غُصّه خوردم دیر آمدی ای زهر من در کوچه مردم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آهسته تر قدم بزن و پشت سر ببین صدها هزار دل زپی ات دربه در ببین ای خانه زاد کعبه ز مسجد گذر نما دنبال خویش کعبه ز جان محتضر ببین خانه نشین غم مرو در خانه ات نشین امشب درون خانه هوای سحر ببین @hosenih خیره به آسمان مشو ای بام آسمان راهی دگر برای عروج و سفر ببین دریای التماس شده چشم دخترت ای چشم حق به سینه دلِ خونجگر ببین لاقل برای ماندن خود استخاره کن کم کن شتاب را نفسی بیشتر ببین دور وبر خودت که پُر از منع رفتن است این التماس را ز دل میخ در ببین گفتم ز میخ و خاطرت آزرده شد چرا؟ در این سؤال پرسش من بیخبر ببین حرف بدی زدم که چنین ریختی بهم؟ مانند چشم خویش مرا دیده تر ببین آقا گمان کنم که دلت رفت پشت در حالا بیا و محنت این دردسر ببین یادم نبود شهر مدینه تورا شکست آقا جسارت است زمن درگذر ببین من پا به پای تو بخدا گریه میکنم من را شبیه خویش زغم شعله ور ببین با چشم خودتودیده ای و من به چشم دل آندم که غم شکست تورا از کمر ببین من هم کمر شکستهء پهلو شکسته ام حال و هوای روضهء ما پر شرر ببین وای از دمی که فضه بیا گفت فاطمه گفتا بیا و فاطمه را بی پسر ببین محسن نیامده نفسش در گلو برید آثار ضربه را به تن بی سِپَر ببین آتش دوام لنگهءدر را از او گرفت حالا بیا به پیکر زهرا اثر ببین سر تا به پا همه آتش گرفته بود آن سو میان بند بیا شیر نر ببین با این همه بلند شد و گفت یاعلی یعنی مدینه دین خدا در خطر ببین در آن سیاه روز میان حرامیان چندین ستاره همره شمس و قمر ببین @hosenih در آن کشان کشان کمر یار را گرفت فریاد زد خدا ستم اهلِ شر ببین ضرب غلاف آمد و آرنج شد دوتا بی غیرتیِ محض صف کور و کَر ببین ای کاش میشکست دهان و قلم خدا تا خون نمی نمود دل زارِ مرتضا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ حیدر که رفت بودن او در حصار بود اوراق درد و غربت او بیشمار بود وقتی دگر نفس نکشید و به خواب رفت یخ زد زمین چرا که دَمِ او بهار بود فرقش شکست و عرش خدا هم شکسته شد آیینه‌ی شکسته و آیینه دار بود @hosenih حیف از دو دست او که کفن پوش خاک شد دستی که دست خالق این روزگار بود عالم تمام دست به دامان دست اوست دستی که بهر دین خدا افتخار بود صدها فرشته بوسه برآن دست میزدند دستی که حلّ هر گره در هشت و چاربود یکروز دست او به نوازش سر یتیم یکروز دست او پُره پینه زکار بود یکروزدست او به گدا میدهد نگین شبها به دست و شانهء او کوله بار بود یکروز دست او به سر دست مصطفی یکروز بهر فاطمه دستش انار بود مانند بید لرزه به تن دشمنان همه وقتی که دست او به تن ذوالفقار بود دستش هرآنزمان که به شمشیر میرسید آوای دشمن از همه سو الفرار بود دست کسی به پای رکابش نمیرسید لشکر به دست حیدری اش تارومار بود یکروز دست خیبری اش شد طناب پیج روزیکه تیره تر شده از شام تار بود دستی بلند بود و علی دست بسته بود آنروز علی زهمسر خود شرمسار بود کاری زدستهای علی برنیامد و دشمن لگد به در زد و فکر شکار بود این دستها به علقمه رفت و زتن فتاد عباس یک تن و صف دشمن هزار بود دریای کوچکی وسط مشک بر لبش چشم رباب بود که چشم انتظار بود از تیرها که پشت سر هم به او رسید سرتا به پا تمام تنش استتار بود @hosenih تیری به چشم خورد و به عمق سرش رسید امّا هنوز قامت او استوار بود خم شد که تیر را بکشد بی کُلاه شد دستی نداشت زخمی وبی اختیار بود ضرب عمود آمد و زد آنچنان که بعد بر روی نیزه کج سر او رهسپار بود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گویا که خاک مرده به کوفه نشسته است حیدر دلیل زندگی و جان کوفه بود ازسجده سربلند نمود و سرش شکست این مزد سرزدن به یتیمان کوفه بود امشب برای شیرخدا شام آرزوست پایان تلخ دوره ی چشم انتظاری است امّا برای زینب محزون ادامه ی دوران تیره ی غم واندوه و زاری است @hosenih سرخی خون ز ریش سفیدش نمی رود زینب به اشک ، خون زلبش پاک میکند مانند دفن فاطمه درغربتی عجیب فردا حسن جنازه ی او خاک می کند درعرش شهرتش علنی در زمین غریب مردی که خیری از بشریّت ندید رفت او با دورنگی همه ی اهل کوفه ساخت امّا دگر ز دوری زهرا برید رفت کم کم که دست وپای علی سرد می شود گرمی زخانواده ی این مرد می رود امشب به سوی یاس سفید کبود خود با صورتی ز زهر جفا زرد می رود ساعات آخرین غم دل را مرور کرد یاد خروش خندق وخیبر فتاده بود ابروی چاک خورده ی خود را به هم کشید گویا به یاد آتش آن در فتاده بود می سوخت با حرارت آن شعله ، نه زتب یادش نمی رود که چگونه درآن بلا دشمن زصبر حیدری اش استفاده کرد با قصد کشت فاطمه را زد به کوچه ها بیهوش می شد و نگهش پر شراره بود خورشید عمر طی شده اش روی بام بود دیگر طبیب نسخه ی قطع امید داد آمد زمان رجعت و کارش تمام بود وقت وصیّت آمد وشد گریه ها بلند هرم نفس نفس زدنش جان خانه برد باب النجات عالم امکان حسین را باب الحوائج آمد و بر دست او سپرد جای شهادتین زلبش گفت یا حسین زینب زهوش رفت وگریبان خود درید تا شام تار شام غریبان کربلا زینب دگر رخ بابای خود ندید از کوفه رفت سوی مدینه پس از پدر در کوفه او علاقه ی ماندن دگر نداشت از کوفه با جلال و شکوه تمام رفت امّا اسیرآمد و در کوفه پا گذاشت @hosenih دور و برش حسین و ابالفضل در طواف از کوفه رفت با صلواتی پر از درود آمد به شهر کوفه ولی دلشکسته با سرهای بی تنی که همه روی نیزه بود جای تلافی نظر لطف مرتضی گویا علی دوباره بدهکار کوفه شد این غم به عقل جنّ وبشر هم نمی رسید زینب دلیل خنده ی بازار کوفه شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دل که عاشق بشود واله و سر گردان است چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است دل که خشکید فقط چارهء آن باران است @hosenih حلقهء روضهء ارباب بُوَد عرش خدا هر چه فیض است در این دایرهء امکان است شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند نوکر این حرم عشق خودش سلطان است کربلا یک کلمه هست ولی در معنا شرح آن باطن آیات همه قرآن است شرح بی تابی زینب شب عاشورا چیست که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ولی افسوس قرار است ببیند زینب صبح فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است @hosenih بدنش هیچ چه سازد که ببیند به درخت سر بُبریدهء یار است که آویزان است لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هاتفی در خیمهء ارباب گفتا این سروش از شراب ناب این بزم جنون دیده مپوش حال که دعوت شدی در مجلس سلطان عشق حضرت زهرا(س) برایت چای میریزد بنوش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e