بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
خوبست این شبها که مهمان خدائیم
پیوسته مشغول مناجات و دعائیم
مهمانسرا باز است و رزق ما فراوان
باحق غریبه نیستیم و آشنائیم
وقت مناجات سحر با ذکر حیدر
بین نجف در زیرِ ایوانِ طلائیم
گاهی نجف گاهی مدینه یا که گاهی
در کاظمین و مشهدیم و سامرائیم
این بهترین فیض است یاد یار هستیم
در موقع افطار یاد کربلائیم
امشب ولی معطوف جنّات النّعیمیم
دعوت شده بر سُفرهء شاه کریمیم
@hosenih
اذن از خدای عالی اعلی گرفتیم
بین گدایان حسن ما جا گرفتیم
کارِ حسن امداد بر ابن سبیل است
بودیم در ره مانده امّا پا گرفتیم
قبل از شب قدر و جلوتر از بقیه
از دست پُر خیر حسن امضا گرفتیم
این خانواده اشک ما را پُر بها کرد
قطره فرستادیم و یک دریا گرفتیم
بابا شده حیدر سرِ مولا شلوغ است
عیدیِ خود را از کفِ زهرا گرفتیم
بر جان ما زهرا شمیم یاسمن زد
بر قلب ما مُهر گدایی حسن زد
@hosenih
مثل حسن ما دلبر و یاری نداریم
با حاتم طائی دگر کاری نداریم
او در نکوبیده گدا را شاه سازد
با بودنش دیگر گرفتاری نداریم
بَرده رسیده ، قیمت یوسف گرفتیم
جُز این کَرَم سیرت خریداری نداریم
ایکاش درد ما شفا هرگز نگیرد
جُز عشق سوزانش که بیماری نداریم
در نیمه ء این ماه جُز ذکر حسن جان
شیرینی و خُرمای افطاری نداریم
ما روزهء خود را بنامش باز کردیم
مابندگی را با حسن آغاز کردیم
@hosenih
نام حسن نامی بلند آوازه باشد
کهنه نمیگردد همیشه تازه باشد
او دشمنش را هم در آغوشش بگیرد
از بسکه لطف و مهر بی اندازه باشد
وقتی به حیدر میشود با او رسیدن
یعنی حسن هم تا خدا دروازه باشد
هرکس فقط صلح حسن را دیده حتما
در خواب غفلت یا که در خمیازه باشد
جنگ جمل را خوب در خاطر بیاور
نابودیِ این لشگر و شیرازه باشد
آگاه باشید اوست تیغ آبدیده
بابای قاسم شیر اَزرَق کُش رسیده
@hosenih
او طالع سبزی است بر دامان مادر
او سرّ لبخند است بر لبهای حیدر
او لؤلؤِ قرآن و مرجان هم حسینش
قرآن ندارد غیر او تفسیر دیگر
کعبه به دور او بگردد بُرد کرده
هر کس جُز این اندیشه دارد هست کافر
سایه ندارد قبرش امّا میرسد که
سایه بیاندازد به کُلّ اهل محشر
راه و مسیر کربلا را او نشان داد
صبرش کُند با روز عاشورا برابر
اینست تحلیل درست اصل مکتب
صبر حسن یک جلوه اش رفته به زینب
@hosenih
در کودکی محنت کشیدن صبر دارد
از غصّه و ماتم خمیدن صبر دارد
از بی کسی باشی غریبه بین شَهرَت
از عالم و آدم بریدن صبر دارد
بر منبر بابای خود در بین مسجد
از بی حیا تُهمت شنیدن صبر دارد
فرزند ارشد باشی و در بین کوچه
پیش تو بر چادُر دویدن صبر دارد
با مادری که صورتش خورده به دیوار
از کوچه تا خانه رسیدن صبر دارد
راز دلش را گفت:خیلی غُصّه خوردم
دیر آمدی ای زهر من در کوچه مردم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
چند وقت پیش بود که غم بی حساب شد
کعبه دوباره اَبرَهه گونه خراب شد
این کعبه چار قبله به محراب سینه داشت
کز خاکِ کینه چهرهء آن در نقاب شد
@hosenih
نفرین به آنکه بغض علی را بهانه کرد
باغِ بقیع زیر قدومش تراب شد
این نسل کینه توز همان نسل کوچه اند
که زیر پایشان گلِ یاسے گلاب شد
اجدادشان به کوچه به زهرا لگد زدند
وقتی که دست شیر خُدا در طناب شد
اُفتاده بود در روی زهرا و رد شدند
طوری که استخوان تنش آسیاب شد
بازوی فاطمه وسط کوچه شد دوتا
وقتی غلاف واردِ این منجلاب شد
طوری کشیده خورد به زهرا که بعد از آن
رو از علی گرفت و میان حجاب شد
مادر به پیش چشم پسر خورد بر زمین
کابوس کوچه بهر حسن یک عذاب شد
از بعد کوچه حوریه دیگر نفس نداشت
دیگر ورق ورق همهء این کتاب شد
در فکرشان عزم به نبش قبور بود
صد شکر از این جنایت و غم اجتناب شد
گفتم ز نبش قبر و دلم باز گُر گرفت
زنده به خاطرم غم طفل رباب شد
@hosenih
یکنیزه آمد و به دل خاک شد فرو
آرام روی نیزه دو چشمش به خواب شد
پائین نیزه مضحکه شد مادر علی
بالای نیزه نام علی چون شهاب شد ..
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_ولادت
#مجتبي_صمدي_شهاب
▶️
آنجا که عاشقی است همیشه فضای ماست
درمرغزار دربه دری ردپای ماست
وقتی که نان سفره ما از محبت است صد ها هزار حاتم طائی گدای ماست
دین وطریقت همه انبیا علیست ای مدعی بدان تو که این ادعای ماست
ناخالص است دین بدون علی سرشت شاه غدیر صاحب رکن ولای ماست
مثل کلیم تکیه به جایی نمی زنیم وقتی که عشق حضرت موسی عصای ماست
موسای ما زنسل شهنشاه خیبر است
نوری ز طیف عاطفه موسی بن جعفر است
@hosenih
شکر خدا که بنده ایمانی اش شدیم
کشتی شکسته ی یم طوفانی اش شدیم
ما در پناه چتر ولایش نشسته ایم
خیس از نزول رحمت بارانی اش شدیم
مارا گره زدند به زلف رهای او
آزاد عالمیم که زندانی اش شدیم
اولاد او به کشور ما آمدند وما
خادم شدیم و نوکر ارزانی اش شدیم
هم خاکبوس دختر او در میان قم
هم ریزه خوار پور خراسانی اش شدیم
خاک وزمین ما همه در اختیار اوست
ایران امام زاده سرای تبار اوست
@hosenih
در هفتمین حضور زمینی آسمان
او شد بلند مرتبه جمع خاکیان
آری ملاک سنجش ایمان ولایت است
ما شاکریم او شده هفتم اماممان
ما با وجود او بخدا گم نمی شویم
زیرا که او به شیعه دهد راه را نشان
با عشق او به وقت حساب وکتاب وقبر
وا میشود زبان فرو بسته در دهان
او سومین لقب گرفته به باب الحوائج است حاجت نمی برم بخدا پیش این وآن
حاجت روا شدن زدرش کار ساده است
این کمترین عنایت این خانواده است
@hosenih
امشب صلای آمدن عید میزنم
خودرا به حال مستی تشدید میزنم
با عشق او برای طپش های عاشقی
بر قلب خود علامت تمدید میزنم
تمثال آفتابی اورا به روی دل
بختم اگر که آمد وتابید میزنم
محتاج هستم ودر کوی کریم را
دارالاجابت است وبه امید میزنم
گاهی میان خاطره از پشت میله ها
اورا به عشق خال لبش دید میزنم
تادیدمش دلم از غصه آب شد
کوه دلم زآتش عشقش مذاب شد
@hosenih
عمرش میان غربت بی یاورش گذشت
رنج هزارساله برآن پیکرش گذشت
حسرت کشیده چون پدری گیسوان او
درحسرت نوازشی از دخترش گذشت
او مرگ خویش را زخدا عاشقانه خواست
ازبس بلا کشید که آب ازسرش گذشت
وقتی به زیر مشت ولگد ها شکسته شد
دانست آنچه بر بدن مادرش گذشت
اما اسارتش که به زینب نمی رسد
او شعله از اصابت با معجرش گذشت
زینب اسیر کوچه وبازار شام شد
زن بود و وارد صف اغیار شام شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
#مجتبي_صمدي_شهاب
▶️
از حصار غریب سامّرا
ناله از کنج سینه می آید
ناله بی کسی مردی که
گشته دور از مدینه می آید
قدر او را کسی نمیداند
آسمان هدایت است آقا
هرکلامش هزار باب ولی
کَر شده گوش آدم شنوا
@hosenih
تاکه دست کسی به او نرسد
دشمن اورا گرفته تحت نظر
غافل از اینکه کلّ این عالم
خم شود دربرش تابه کمر
در حصار هم اگر باشد
بال پرواز پیک آزادی است
ردّ پایش به کعبه منتهی است
آخر جادهٔ خدا هادی است
بگذارید ازغمش گویم
مصحفش را دوباره باز کنم
ما که کمتر به یاد او هستیم
شرح داغش کمی دراز کنم
بسکه کمتر به یاد او بودیم
معتمد سر زخاک بیرون کرد
با نوک تند وتیز شاهینی
قلب محزون شیعه را خون کرد
او که جدّ اطهر مهدی است
دشمن از دیده ها نهانش کرد
عاجز از همکلامی او بود
سوی تبعید گه روانش کرد
@hosenih
جامعه خواند گفت ای مردم
اهل بیت است راه دینداری
بی ولای علی و آل علی
حاصلش می شود گرفتاری
چونکه دشمن زخلق دورش ساخت
راه هرباطلی مسلمان رفت
سرّآزادی و هدایت خلق
گاه و بیگاه هم به زندان رفت
قدر او را کسی ندانست و
غربتش قصّه شد معما شد
خانه اش مثل بیت حیدر سوخت
داغ او مثل داغ زهرا شد
کلّ این خانواده مادری اند
غصّه دار غم علی هستند
شاید از این جهت که نامش علیست
دست او را شبیه او بستند
عده ای از حرامیان زمین
آسمان را شبانه می بردند
پیش روی امام پاکی ها
با تعارف شراب می خوردند
به گداخانه باید او برود؟
حاتم آیا ؟ مگر گدایش نیست؟
کسی آنجا نگفت با خود که
شاه عالم خرابه جایش نیست
من یقین دارم آقا در
گوشهٔ آن خرابه گریه نمود
یادآن شب که دختری کوچک
در طواف سری پر ازخون بود
سر بابا به روی دامانش
هی سؤال از سر پدر می کرد
با صدای گرفته نیمهٔ شب
دختر شام را خبر می کرد
@hosenih
مگر آنشب دگر به چشمان
مردم شام خواب می آمد
از سر رفته درتنور حسین
بوی تند شراب می آمد
زینب آنشب به صورتش میزد
دخترک درخرابه غوغا کرد
تاکه عمه دگر سپر نشود
جان خود را فدای بابا کرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
خوبست این شبها که مهمان خدائیم
پیوسته مشغول مناجات و دعائیم
مهمانسرا باز است و رزق ما فراوان
باحق غریبه نیستیم و آشنائیم
وقت مناجات سحر با ذکر حیدر
بین نجف در زیرِ ایوانِ طلائیم
گاهی نجف گاهی مدینه یا که گاهی
در کاظمین و مشهدیم و سامرائیم
این بهترین فیض است یاد یار هستیم
در موقع افطار یاد کربلائیم
امشب ولی معطوف جنّات النّعیمیم
دعوت شده بر سُفرهء شاه کریمیم
@hosenih
اذن از خدای عالی اعلی گرفتیم
بین گدایان حسن ما جا گرفتیم
کارِ حسن امداد بر ابن سبیل است
بودیم در ره مانده امّا پا گرفتیم
قبل از شب قدر و جلوتر از بقیه
از دست پُر خیر حسن امضا گرفتیم
این خانواده اشک ما را پُر بها کرد
قطره فرستادیم و یک دریا گرفتیم
بابا شده حیدر سرِ مولا شلوغ است
عیدیِ خود را از کفِ زهرا گرفتیم
بر جان ما زهرا شمیم یاسمن زد
بر قلب ما مُهر گدایی حسن زد
مثل حسن ما دلبر و یاری نداریم
با حاتم طائی دگر کاری نداریم
او در نکوبیده گدا را شاه سازد
با بودنش دیگر گرفتاری نداریم
بَرده رسیده ، قیمت یوسف گرفتیم
جُز این کَرَم سیرت خریداری نداریم
ایکاش درد ما شفا هرگز نگیرد
جُز عشق سوزانش که بیماری نداریم
در نیمه ء این ماه جُز ذکر حسن جان
شیرینی و خُرمای افطاری نداریم
ما روزهء خودرا بنامش باز کردیم
مابندگی را با حسن آغاز کردیم
@hosenih
نام حسن نامی بلند آوازه باشد
کهنه نمیگردد همیشه تازه باشد
او دشمنش را هم در آغوشش بگیرد
از بسکه لطف و مهر بی اندازه دارد
وقتی به حیدر میشود با او رسیدن
یعنی حسن هم تا خدا دروازه باشد
هرکس فقط صلح حسن را دیده حتما
در خواب غفلت یا که در خمیازه باشد
جنگ جمل را خوب در خاطر بیاور
نابودیِ این لشگر و شیرازه باشد
آگاه باشید اوست تیغ آبدیده
بابای قاسم شیر اَزرَق کُش رسیده
او طالع سبزی است بر دامان مادر
او سرّ لبخند است بر لبهای حیدر
او لؤلؤِ قرآن و مرجان هم حسینش
قرآن ندارد غیر او تفسیر دیگر
کعبه به دور او بگردد بُرد کرده
هر کس جُز این اندیشه دارد هست کافر
سایه ندارد قبرش امّا میرسد که
سایه بیاندازد به کُلّ اهل محشر
راه و مسیر کربلا را او نشان داد
صبرش کُند با روز عاشورا برابر
اینست تحلیل درست اصل مکتب
صبر حسن یک جلوه اش رفته به زینب
@hosenih
در کودکی محنت کشیدن وای سخت است
از غصّه و ماتم خمیدن وای سخت است
از بی کسی باشی غریبه بین شَهرَت
از عالم و آدم بریدن وای سخت است
بر منبر بابای خود در بین مسجد
از بی حیا تُهمت شنیدن وای سخت است
فرزند ارشد باشی و در بین کوچه
پیش تو بر چادُر دویدن وای سخت است
با مادری که صورتش خورده به دیوار
از کوچه تا خانه رسیدن وای سخت است
راز دلش را گفت:خیلی غُصّه خوردم
دیر آمدی ای زهر من در کوچه مردم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
آهسته تر قدم بزن و پشت سر ببین
صدها هزار دل زپی ات دربه در ببین
ای خانه زاد کعبه ز مسجد گذر نما
دنبال خویش کعبه ز جان محتضر ببین
خانه نشین غم مرو در خانه ات نشین
امشب درون خانه هوای سحر ببین
@hosenih
خیره به آسمان مشو ای بام آسمان
راهی دگر برای عروج و سفر ببین
دریای التماس شده چشم دخترت
ای چشم حق به سینه دلِ خونجگر ببین
لاقل برای ماندن خود استخاره کن
کم کن شتاب را نفسی بیشتر ببین
دور وبر خودت که پُر از منع رفتن است
این التماس را ز دل میخ در ببین
گفتم ز میخ و خاطرت آزرده شد چرا؟
در این سؤال پرسش من بیخبر ببین
حرف بدی زدم که چنین ریختی بهم؟
مانند چشم خویش مرا دیده تر ببین
آقا گمان کنم که دلت رفت پشت در
حالا بیا و محنت این دردسر ببین
یادم نبود شهر مدینه تورا شکست
آقا جسارت است زمن درگذر ببین
من پا به پای تو بخدا گریه میکنم
من را شبیه خویش زغم شعله ور ببین
با چشم خودتودیده ای و من به چشم دل
آندم که غم شکست تورا از کمر ببین
من هم کمر شکستهء پهلو شکسته ام
حال و هوای روضهء ما پر شرر ببین
وای از دمی که فضه بیا گفت فاطمه
گفتا بیا و فاطمه را بی پسر ببین
محسن نیامده نفسش در گلو برید
آثار ضربه را به تن بی سِپَر ببین
آتش دوام لنگهءدر را از او گرفت
حالا بیا به پیکر زهرا اثر ببین
سر تا به پا همه آتش گرفته بود
آن سو میان بند بیا شیر نر ببین
با این همه بلند شد و گفت یاعلی
یعنی مدینه دین خدا در خطر ببین
در آن سیاه روز میان حرامیان
چندین ستاره همره شمس و قمر ببین
@hosenih
در آن کشان کشان کمر یار را گرفت
فریاد زد خدا ستم اهلِ شر ببین
ضرب غلاف آمد و آرنج شد دوتا
بی غیرتیِ محض صف کور و کَر ببین
ای کاش میشکست دهان و قلم خدا
تا خون نمی نمود دل زارِ مرتضا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
حیدر که رفت بودن او در حصار بود
اوراق درد و غربت او بیشمار بود
وقتی دگر نفس نکشید و به خواب رفت
یخ زد زمین چرا که دَمِ او بهار بود
فرقش شکست و عرش خدا هم شکسته شد
آیینهی شکسته و آیینه دار بود
@hosenih
حیف از دو دست او که کفن پوش خاک شد
دستی که دست خالق این روزگار بود
عالم تمام دست به دامان دست اوست
دستی که بهر دین خدا افتخار بود
صدها فرشته بوسه برآن دست میزدند
دستی که حلّ هر گره در هشت و چاربود
یکروز دست او به نوازش سر یتیم
یکروز دست او پُره پینه زکار بود
یکروزدست او به گدا میدهد نگین
شبها به دست و شانهء او کوله بار بود
یکروز دست او به سر دست مصطفی
یکروز بهر فاطمه دستش انار بود
مانند بید لرزه به تن دشمنان همه
وقتی که دست او به تن ذوالفقار بود
دستش هرآنزمان که به شمشیر میرسید
آوای دشمن از همه سو الفرار بود
دست کسی به پای رکابش نمیرسید
لشکر به دست حیدری اش تارومار بود
یکروز دست خیبری اش شد طناب پیج
روزیکه تیره تر شده از شام تار بود
دستی بلند بود و علی دست بسته بود
آنروز علی زهمسر خود شرمسار بود
کاری زدستهای علی برنیامد و
دشمن لگد به در زد و فکر شکار بود
این دستها به علقمه رفت و زتن فتاد
عباس یک تن و صف دشمن هزار بود
دریای کوچکی وسط مشک بر لبش
چشم رباب بود که چشم انتظار بود
از تیرها که پشت سر هم به او رسید
سرتا به پا تمام تنش استتار بود
@hosenih
تیری به چشم خورد و به عمق سرش رسید
امّا هنوز قامت او استوار بود
خم شد که تیر را بکشد بی کُلاه شد
دستی نداشت زخمی وبی اختیار بود
ضرب عمود آمد و زد آنچنان که بعد
بر روی نیزه کج سر او رهسپار بود
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
گویا که خاک مرده به کوفه نشسته است
حیدر دلیل زندگی و جان کوفه بود
ازسجده سربلند نمود و سرش شکست
این مزد سرزدن به یتیمان کوفه بود
امشب برای شیرخدا شام آرزوست
پایان تلخ دوره ی چشم انتظاری است
امّا برای زینب محزون ادامه ی
دوران تیره ی غم واندوه و زاری است
@hosenih
سرخی خون ز ریش سفیدش نمی رود
زینب به اشک ، خون زلبش پاک میکند
مانند دفن فاطمه درغربتی عجیب
فردا حسن جنازه ی او خاک می کند
درعرش شهرتش علنی در زمین غریب
مردی که خیری از بشریّت ندید رفت
او با دورنگی همه ی اهل کوفه ساخت
امّا دگر ز دوری زهرا برید رفت
کم کم که دست وپای علی سرد می شود
گرمی زخانواده ی این مرد می رود
امشب به سوی یاس سفید کبود خود
با صورتی ز زهر جفا زرد می رود
ساعات آخرین غم دل را مرور کرد
یاد خروش خندق وخیبر فتاده بود
ابروی چاک خورده ی خود را به هم کشید
گویا به یاد آتش آن در فتاده بود
می سوخت با حرارت آن شعله ، نه زتب
یادش نمی رود که چگونه درآن بلا
دشمن زصبر حیدری اش استفاده کرد
با قصد کشت فاطمه را زد به کوچه ها
بیهوش می شد و نگهش پر شراره بود
خورشید عمر طی شده اش روی بام بود
دیگر طبیب نسخه ی قطع امید داد
آمد زمان رجعت و کارش تمام بود
وقت وصیّت آمد وشد گریه ها بلند
هرم نفس نفس زدنش جان خانه برد
باب النجات عالم امکان حسین را
باب الحوائج آمد و بر دست او سپرد
جای شهادتین زلبش گفت یا حسین
زینب زهوش رفت وگریبان خود درید
تا شام تار شام غریبان کربلا
زینب دگر رخ بابای خود ندید
از کوفه رفت سوی مدینه پس از پدر
در کوفه او علاقه ی ماندن دگر نداشت
از کوفه با جلال و شکوه تمام رفت
امّا اسیرآمد و در کوفه پا گذاشت
@hosenih
دور و برش حسین و ابالفضل در طواف
از کوفه رفت با صلواتی پر از درود
آمد به شهر کوفه ولی دلشکسته با
سرهای بی تنی که همه روی نیزه بود
جای تلافی نظر لطف مرتضی
گویا علی دوباره بدهکار کوفه شد
این غم به عقل جنّ وبشر هم نمی رسید
زینب دلیل خنده ی بازار کوفه شد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
دل که عاشق بشود واله و سر گردان است
چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است
راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است
دل که خشکید فقط چارهء آن باران است
@hosenih
حلقهء روضهء ارباب بُوَد عرش خدا
هر چه فیض است در این دایرهء امکان است
شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند
نوکر این حرم عشق خودش سلطان است
کربلا یک کلمه هست ولی در معنا
شرح آن باطن آیات همه قرآن است
شرح بی تابی زینب شب عاشورا چیست
که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است
باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ولی افسوس قرار است ببیند زینب
صبح فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است
@hosenih
بدنش هیچ چه سازد که ببیند به درخت
سر بُبریدهء یار است که آویزان است
لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا
موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
هاتفی در خیمهء ارباب گفتا این سروش
از شراب ناب این بزم جنون دیده مپوش
حال که دعوت شدی در مجلس سلطان عشق
حضرت زهرا(س) برایت چای میریزد بنوش
شاعر: #مجتبی_صمدی_شهاب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#دودمه
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
کوری چشم یزید و شامیان خیره سر
ای پدر جانم پدر
گوشهی ویرانه را کردم حسینیه پدر
ای پدر جانم پدر
@hosenih
جای من را اربعین خالی کنید ای زائران
دست حق همراهتان
جای من گویید ذکر یاحسین برسر زنان
دست حق همراهتان
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
ای در مدار عشق نیمِ دیگر من
برخیز مهمانت رسیده دلبر من
در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من
هرگز نمی شد این جدایی باورِ من
باور نمی کردم که داغت را ببینم
روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم
حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده
تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده
جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده
ور نه دگر جانی برایِ من نمانده
جانان من جانی بده که نیمه جانم
امروز من در كسوت یک روضه خوانم
بعد از وداع آخرت با کام عطشان
وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان
شد ديده ام سيل و دلم مانند طوفان
دنبال تو روحم روانه شد به میدان
تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه
اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه
@hosenih
با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده
دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده
از دور دیدم یکنفر که ایستاده
چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده
مُردم نشد از اينكه راهش را ببندم
لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم
او می شنید انگار آهِ مادرت را
من آمدم اما لگد زد خواهرت را
یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را
نامرد برگرداند با پا پیکرت را
هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت
او ضربه می زد مادرت از حال می رفت
وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد
خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد
از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد
دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد
مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد
دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد
بعد از تو فکر عابد بیمار بودم
فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم
در حالتی درمانده و دشوار بودم
تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم
تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم
پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم
دشمن مرا با اختیار تام می برد
گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد
من را به جُرم منکر اسلام می برد
من را برای بزمِ شهر شام می برد
در پشت دروازه مرا با لرزه بردند
من را میان چشمهای هرزه بُردند
من هم نوای درد سجادم برادر
ای کاش که مادر نمی زادم برادر
تا آخر عمرم بود يادم برادر
بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر
بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم
از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم
@hosenih
در پیش روی چشم خیس کودکانت
بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت
تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت
با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت
بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد
بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد
ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم
صوتِ علی را من طنین انداز کردم
با خطبه هایم مشت شان را باز کردم
مثل همه پیغمبران اعجاز کردم
گر چه میان ریسمان ها بود دستم
بت های شامی را خلیل آسا شکستم
تقصیر من شد از قفا راست جدا شد
تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد
تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد
تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد
هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد
تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
@hosenih
با یاد روز واقعه جا دارد از غمت
لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم
با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا
حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم
بهرم دعا نما که مبادا دوباره از
دروازه های شام بلا من گذر کنم
شد آستین من بخدا معجرم حسین
عباس را نباید از آن با خبر کنم
مانده صدای چوب و لبت بین گوش من
صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم
رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر
آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم
@hosenih
طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت
باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم
با دست خسته زیر لحد جای دادمش
جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
یاس سپید باغ بهاران من بیا
نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا
لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا
جان میدهم کنار تو ای جان من بیا
اشک فراق بر رُخ بابا چکیده است
زهرای من زمان جدائی رسیده است
ای راحتی این نفس آخرم بیا
خواهم که توشه ام بدهی دخترم بیا
سایه زده اجل به سرم بر سرم بیا
ای مهربانتر از پدر و مادرم بیا
آهی برای این دل غم پرورم بکش
تا سالم است دست تو روی سرم بکش
@hosenih
غصه نخور زمان جدائی زیاد نیست
از پیلهء فراق رهایی زیاد نیست
ذکر پدر پدر به کجائی زیاد نیست
تا اینکه در برم تو بیائی زیاد نیست
آماده باش بعد من از راه میرسی
با صورتی گرفته تو ای ماه میرسی
تو بعد من بلاکش غم بی نهایتی
تنها سپر برای امام و ولایتی
حامی حیدری و خودت بی حمایتی
در شعله یاعلی تو گردد حکایتی
بعد من از زمانه تو بیزار میشوی
مجروح ضربهء در و دیوار میشوی
زهرای من به خواب و به رؤیا بگو علی
در پشت در به نیّت بابا بگو علی
شعله اگر که سوخت تنت را بگو علی
در کوچه زیر مشت و لگد ها بگو علی
دشمن به اهل بیت چه گستاخ میشود
با میخ داغ جسم تو سوراخ میشود
@hosenih
زهرا بیار این دم آخر حسین را
زهرا بیار جان پیمبر حسین را
تا بینمش به چشم زخون تر حسین را
تا بوسه اش زنم لب و حنجر حسین را
وقتی که روز خواهر او میشود سیاه
می آیم از بهشت به گودال قتلگاه
وقتی زتشنگی به زمین مانده ردّ پاش
بر جای بوسه ام نوک خنجر کشد خراش
بی فایده ست هر چه کند قاتلش تلاش
پس با لگد کند به روی خاک جابجاش
اینگونه است خصم چنین حَربه میزند
از پشت سر به گردن او ضربه میزند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
همه ديديد شدم شمع و شدم خاكستر
برنگشتم بسوي شهر مدينه ديگر
همه ديديد به دور از وطنم جان دادم
مردم از حسرت شهر و حرم پيغمبر
@hosenih
خواهرم نيز به ديدار من آخر نرسيد
تا دمي گريه كند روي سرم آن دلبر
آسمان دور سرم چرخد و چشمم تار است
بسكه خوردم به روي خاك زمين هي با سر
با لب چاك شده از اثر زهر جفا
وسط كوچه زمين خوردم و گفتم مادر
پسرم آمده تا مجلس ختمي گيرد
تا نگويند ندارد شه دين يك ياور
پسرم آمده تا روضه بخواند بسرم
روضه ء آن پدر مرده كنار اكبر
گل بريزيد به روي تن بي جانم تا
به خوشي از برتان پر بزنم من آخر
خوب شد تا وسط حجره كشاندم تن خود
زير خورشيد فروزنده نگشتم پرپر
@hosenih
واي از كرب و بلا و خفقان گودال
واي بر زينب و بر آن شه خونين پيكر
واي بر آن تن بي سر شده اي كه در خون
به زمين دوخته شد با نوك تير و خنجر
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_ولادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
همه جا ظلمت و تاریکی بود دل انسان سیه و تیره و دود هیچکس یاد خداوند نبود همه در بندگی بت به سجود
اهل مکه همه سرگرم به دنیا بودند
بی خبر زعالم بالا بودند
سر به تعظیم هُبل بندهء عُزّی بودند
همه در قید تن و دور ز فردا بودند
کعبه گردیده بُد از قالب الله به دور
همه دنیا طلب و در کف دنیا به سرور
بردگان نوکر ارباب به شلّاق و به زور
رسم این بود که دختر بشود زنده به گور
چیره بر سینه سیاهی و همه تشنهء نور
ناگهان در شبی از خاطره ها نور رسید
میِ پاک ازلی بر دل غمدیده چکید
شد جهان غرق امید
روح بر سینه دمید
تیرگی تا که صدای قدم نور شنید
از سر صحنه پرید لب عالم خندید
پشت هر ظلم خمید اشک شوق از وسط مردم دیده غلطید
@hosenih
نور بر خلق جهان داد نوید
گشته آغاز دگر صبح سپید
چه ظهوری چه حضوری چه طلوعی که رهِ چاره به هر ظلمت بست
رشته های غم و اندوه گسست در جهان معجزه هایی پیوست
پادشاهان جهان لال در آنروز چه پست
آب دریاچه ء ساوه به دل خاک نشست
سرد و خاموش شد آتشکدهء فارس خدا شاهد هست
طاق کسری و همه کنگره هایش بشکست
چه قیامی چه پیامی چه کلامی وعده ء حق شد و وقت زهق الباطل شد
آرزوهای همه حاصل شد
کشتی گمشدگان وارد در ساحل شد
حلقه ء بزم اوالعزم دگر کامل شد
هاتفی گفت که ای عالمیان
پیرو جوان خُرد و کلان
دیده بگشود به عالم دُرِ سرمد آمد
مهر امجد آمد فیض ممتد آمد
ماه مفرد آمد عشق بی حد آمد
دم به دم بر دل و جان عشق مشدّد آمد
روح مجرّد آمد
آنکه از جانب حق گشت مؤيد آمد
احمد و حامد و محمود
محمّد آمد
آمد آن شاه که آخر نبیّ ممتحن است
ماه هر انجمن است
خصم هر اهرمن است
دل هر دلشده را راهزن است
گل نه خلّآق هزاران گل و باغ و چمن است
وسط باغ جنان قبله ء هر نسترن است
روح تازه به تن است
شه شیرین سخن است
جاری از کنج لبش آب بقا از دهن است
پدر فاطمه و جدّ حسین و حسن است
او که فخر همهء عالم و هر مرد و زن است
فخرش این است که یارش یل طوفان فکن است
دوش او جای قدوم علیّ بت شکن است
بخدا احمد مختار ندارد به جهان یار پس از خالق دادار
بجز حیدر کرار
همان سیّد ابرار همان سرور و سردار
همان ساقی و سالار
همان واقف اسرار
همان دلبر و دلدار
همانکس که زحق صاحب دریای فضائل شده بسیار
همانکس که بهشت است ولایش
و بغضش سند نار
همان مرکز انوار
بُود آئینه ء روی خداوند به رخسار
به حق حجت حق است و زهر چیز خبردار
به تیغ دو سرش در همه جا قاتل کفّار
سخنش درّ گهر بار
نگهش خالق گلزار
همان رهگذر کوچه و بازار
که یوسف ز فراقش شده بیمار
@hosenih
همانکس که خدا داده به او ماه شب تار
پناه دل هر زار
امید هر گرفتار کلید قفل هر کار
ابالفضل علمدار
به ابالفضل به آن کعبه نشین عرفات
به حسین تشنه لب آب فرات
عشق پیغمبر و کشتی نجات
به حسن آن علوی زادهء نیکو حسنات
مظهر صلح و ثبات
به رخ فاطمه آن روح حیات
بحر خیر و برکات
به علی مظهر پاکی دل و صوم و صلواة
ماه تابان به سر شیعه به هنگام ممات
و به پیغمبر اکرم
شه الله سکنات
مه زیبا وجنات
ز دل و جان و وجود همه عالم
صلوات
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
خانه ای که مادرش زخمی شده غم خانه است
باغ اگر باشد شبیه کلبه ای ویرانه است
مادر در بستر اُفتاده که حالش ناخوش است
با نگاهش، دور طفلان مثل یک پروانه است
@hosenih
بهر مرغِ بین آتش لطمه دیده زیرِ پا
بهترین جا، گوشهء عُزلت میان لانه است
فاطمه حالش وخیم است و طبیبی هم که نیست
مونس روز و شب ش هم اشک دانه دانه است
صورت ودست وسرش بدجورضربه خورده است
این جنایت، کارِ یک طُغیانگر دیوانه است
نامرتب مانده موی زینب و موی حسین
موی بی شانه دلیلش درد دست و شانه است
قُنفُذ از هر مالیاتی بعد کوچه شد مُعاف
بعد زهرا این برایش بهترین کارآنه است
@hosenih
خانه دارِ پا به ماهِ شیر خیبر را زدند
ننگ بر تاریخ، این غم فوق ظالمانه است
فاطمه در زیرِ در بود و ز رویش رَد شدند
ماندن حوریه با این وصف یک افسانه است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
شاعر: #مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
بیا که شب ز فراق تو بی سحر مانده
بیا که داغ فراق تو بر جگر مانده
@hosenih
بیا که دیده عالم دگر ندارد تاب
ز فرط گریه برای تو بی گوهر مانده
الا که یوسف حسنی ز اوج هجرانت
هزار حضرت یعقوب بی پسر مانده
بیا که رنگ خزان دارد آرزو هامان
بیا که باغ امید تو بی ثمر مانده
جواب طعنه زنان را دهم به این جمله
که یار و صاحب من در ره سفر مانده
دل شکسته ی من هستی من زار است
تمام هستی من بر سر گذر مانده
@hosenih
شفا دهنده به زخم دل شکسته تویی
بیا که ناله ی زهرا به پشت در مانده
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
شمیم فاطمیه عطر و بوی غم دارد
چقدر شرح غم فاطمه اِلَم دارد
عزیز فاطمه مهدی شود دعاگویش
کسی که فاطمیه چشم خیس و نم دارد
@hosenih
خوشا به حال کسی که به ماتم زهرا
به روی شانه خود پرچم و عَلَم دارد
در این عزا به در خانه گر زدی پرچم
بدان که شیعهای و ذات تو جَنَم دارد
بزن به سینه بدانند از رگ سلمان
چقدر فاطمه گریهکن عَجم دارد
بگو شهید شده فاطمه، بگو شیعه
قسم به فاطمه این ادّعا قسم دارد
چه شد که بانوی حیدر خمیده شد قَدّش
چقدر روضه آن کوچه زیروبَم دارد
میان کوچه چه شد که غریب گیر افتاد؟
کسی که خیل ملک خادم و حَشَم دارد
بهجز حسن کسی این را ندید که مادر
زکوچه آمد و یک گوشواره کم دارد
نوشته شیخ مفید در به روی او اُفتاد
گمان کنم که همین شد که قَدِّ خَم دارد
زراه هر کسی آمد لگد به زهرا زد
چقدر فاطمه در کوچه مُتّهم دارد
@hosenih
نشد بگوید علی رو اگر که پوشاندم
ازآن کشیده همه صورتم وَرم دارد
کجا رویم و به که این غم گران گوییم؟
که فاطمه نه مزاری نه یک حرم دارد
شاعر: #مجتبی_صمدی_شهاب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دودمه #فاطمیه #حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
تا تو سر بالا بگیری با سر اُفتادم زمین
یا امیرالمؤمنين
یک تنه هستم سپاهت تا وداع آخرین
یا امیرالمؤمنين
شاعر: #مجتبی_صمدی_شهاب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_اربعین
ای خفته زیر خاک! چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر! به خواب و خیالم نمیرسید
با تو نه، بلکه با سر تو، من سفر کنم
با کعب نی جدا شدهام از تو یا اخا
حتی نشد که حلق تو با اشک، تر کنم
بهرم دعا نما که مبادا دوباره از
دروازههایِ شامِ بلا من گذر کنم
مانده صدای چوب و لبت بین گوش من
صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم
رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر
آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم
طفل سه سالهی تو میان خرابه گفت:
باید به مرگ، چارهی داغ پدر کنم
با دست خسته زیر لحد جای دادمش
جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
✍ #مجتبی_صمدی_شهاب
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
خانمانسوزترین داغ سراغم آمد
سوزِ سوزندهترین باد به باغم آمد
اول زندگیام زندگیام ریخت بهم
هستیام رفت مرا با شرر آمیخت بهم
عاقبت چشم و نظر، چشم مرا پُر نَم کرد
قد خیبرشکنم را غم زهرا خَم کرد
آتش کینه چه بد برگ و برم را سوزاند
ورق زندگیام را لگدی برگرداند
به زمین خوردن من را همه آخر دیدند
به امامی که زنش خورده زمین خندیدند
بهخدا همسر حوریهام آزار نداشت
دندهاش طاقت آن ضربهی مسمار نداشت
* *
دیدم امروز که برخاسته از بستر خود
میزند شانه به موی پسر و دختر خود
دیدم امروز که دستاس گرفته در دست
جاروی خانه پُراحساس گرفته در دست
تهِ دل، شاد من از اینهمه تغییر شدم
ولی افسوس که یکباره زمینگیر شدم
تا حسن گفت پدر مادرمان...، جان دادم
پاشدم راه بیفتم به زمین افتادم...
✍ #مجتبی_صمدی_شهاب
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e