eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان جلوه‌ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر دارد كوری چشم ابتران حسود چقدر فاطمه پسر دارد ای رشيد علی! نظر نخوری شهر چشمان خيره سر دارد باب حاجات، كعبه‌ی خيرات بر تو و قد و قامتت ای نسيم پر از بهار علی ماهِ در گردش مدار علی چقدر مشكل است تشخيصت تا كه تو می‌رسی كنار علی با تو يک رنگ ديگری دارد شجره نامه‌ی تبار علی دومين حيدر ابوطالب صاحب غيرت و وقار علی به شما می‌رسد ذخيره‌ی طف همه‌ی ارث ذوالفقار علی ای علمدار و سر پناه حسين حضرت حمزه‌ی سپاه حسين كاشف الكربی و تمنا من دست‌های هميشه بالا من تو بر اين خاک‌ها بكش دستی اگر اين خاک زر نشد با من سر سال است مرد مسكينم مكش از دست خالی‌ام دامن چقدر فاصله است ای دريا از مقام ظهور تو تا من تو بزرگ قبيله‌ی آبی تو غديری، فراتی اما من خشكسالم، كوير بی آبم روزگاری‌ست تشنه می‌خوابم كمرت جايگاه شمشير است لب تو جايگاه تكبير است سر ما را بزن همين امروز صبح فردا برای ما دير است هيچ كس روبه روت نيست مگر آن كسی كه ز جان خود سير است سيزده ساله حيدری كردی پسر شير بيشه هم شير است گيرم افتاده است روی زمين دست تو باز هم علمگير است پسر شاه لافتی عباس ای جوانی مرتضی عباس از نگاه كبوتری وارم به مقام تو غبطه می‌بارم سر من را اگر بگيری باز به دو ابروی تو بدهكارم ارمنی هم اگر حساب كنی دست از تو بر نمی‌دارم بده آن مشک پاره‌ی خود را تا برای خودم نگهدارم بی سبب نيست گريه‌ی چشمم حسرت صبح علقمه دارم با تمامی شور و احساسم آرزومند كف العباسم زلف ما را ز مشک وا نكيند لب ما را از آن جدا نكنيد پای ما را به جان خالی مشک در حريم فرات وا نكنيد دست بر زيرتان نمی‌آرد آب‌ها! اين‌قدر دعا نكنيد تيرها! روی اين تن زخمی خودتان را به زور جا نكنيد تازه طفل رباب خوابيده جان آقا سر و صدا نكنيد تا كه از مشک پاره آب چكيد رنگ از چهره‌ی رباب پريد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست هر جا تب عشق است، دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی که بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده می‌آرند صد شکر که در خانه‌ی آقا پسری هست هر جا قدوبالای رشیدی‌ست، یقیناً دنبال سرش نیم‌نگاه پدری هست یا حضرت ارباب! دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم! خانه‌ات آباد داریم همه محضر تو عرض سلامی تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی تا خانه‌ی آباد شما بنده‌پذیر است نامردترینم نکنم میل غلامی ای قامت قد قامت تو عین قیامت قربان قدت صد قد و بالای گرامی تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟ تو مفترض‌الطاعه‌ترین واجب مایی هر چند امامت نکنی، باز امامی هر کس که هوای "پدری" داشته باشد خوب است که همچین پسری داشته باشد انگار رسول است، نمایی که تو داری انگار بتول است ،صدایی که تو داری بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی با این قد انگشت نمایی که تو داری باید که برای تو کرم‌خانه بسازند از بس که زیاد است گدایی که تو داری از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری‌ست از سفره‌ی پر جود و سخایی که تو داری تو آن‌قَدَر از خویشتنِ خویش گذشتی که منتظر توست، خدایی که تو داری کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند بگذار که عشاق به پای تو بمیرند ای سیر کمالاتِ همه تا سر کویت ای آب فرات لب من آب وضویت ابن الحسنت گفته حسین، بس که کریمی مانند حسن جود بُوَد عادت و خویت عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت پایین قدم‌های حسین جای کمی نیست جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت اینقدر مزن آب به سرخی لب خود حیف است که پیچیده شود این‌همه بویت حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند باید که مرا عبد غلامان تو خوانند.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی هر شب نصیب سفرۀ شهر مدینه شد در کنج خانه، نان تنوری که داشتی شب‌زنده‌دار بودی و ذوب خدا شدی در بندگی گذشت حضوری که داشتی... خلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود در کوچه‌های شهر، عبوری که داشتی این آفتاب توست که خورشیدمان شده! یا که پیمبر است دوباره جوان شده؟... چشم تو ماه و تابش ماهت پیمبری‌ست روی سپید و خال سیاهت پیمبری‌ست گفتار و آفرینش و خُلق عظیم تو لحظه به لحظه، گاه به گاهت پیمبری‌ست... باید دوید پشت سر ردّ پای تو یعنی تویی همیشه که راهت پیمبری‌ست نامت علی‌ست جلوه رویت محمدی‌ست نامت علی‌ست طرز نگاهت پیمبری‌ست تو صاحب جلال علی و پیمبری آیینه جمال علی و پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا پیغمبر دوبارۀ صحرای کربلا ای از تمام عالمیان برگزیده‌تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا آب فرات و علقمه و گنبد حسین یا تل زینبیه و هر جای کربلا... ...هر چند دیدنی‌ست ولی دیدنی‌تر است پایین پای مرقد آقای کربلا نزدیک‌تر به محضر آقاست جای تو پایین پایی و همه پایین پای تو... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار، یکی ناز می‌کند عشاق روزگار، یکی در میان خوشند نانی که می‌پزند به همسایه می‌رسد این خانواده با خوشی دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمان‌شان بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می‌خوریم و اهل کرم شکر می‌کنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله‌های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علی‌ست، همه با کمان خوشند در نقطه نقطه‌ی دل شیعه حرم زدند بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند وقتی دخیل‌ها گره این درند و بس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فضه می‌کنند از کودکی قبیله‌ی‌شان زرگرند و بس در آستان شمع که طور مقدس‌ست پروانه‌ها همیشه مقرب‌ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه‌ی خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی می‌خرند و بس ارباب زاده‌ها همه ارباب می‌شوند چون بنده‌زاده‌ها که همه نوکرند و بس این خانواده‌ای که مرا صید کرده‌اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه‌ی ما راه می‌رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین! یگانه‌ترین آفریده‌ها! پیغمبر تمام پیمبر ندیده‌ها! بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر می‌زد صدات با همه جای جگر، پدر آهویی و به دام تو افتاده است شیر عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر لیلا زیاد محضر آن دو نمی‌رسید تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر تو یوسفی و دور مشو از مقابلش وابسته است بر روی تو آنقدر پدر پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن در آرزوی سرو رشید است هر پدر ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو این قدر احترام نکرده مگر پدر به به! به این مقام که پایین پا پسر به به! به این مقام که بالای سر پدر از بس نشسته موی تو را شانه کرده است حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است حاضر شدم برای اویس قرن شدن شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم دیگر مرا بس‌ست گرفتار "من" شدن لب‌های تو همین که به خود آب می‌زند نزدیک می‌شود به عقیق یمن شدن میل رسول دیدن تو چاره‌ش آینه‌ست پس واجب است محو درین خویشتن شدن تنها تو می‌توانی ازین کارها کنی ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن دل آن زمان که خانه‌ی مهر تو می‌شود اقرار می‌کند به بهشت عدن شدن ای خاک پای مرکب تو کیمیای من جنت برای مردم و خاکت برای من وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟ وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟ اهل کرم مقابل در ایستاده‌اند با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟ وقتی تو سُفره‌ی حسنی پهن کرده‌ای پس سرزدن به سُفره‌ی دیگر برای چه؟ گر تو ادامه‌ی علی کوفه نیستی پس آمده‌ست این همه لشگر برای چه؟ ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟ مغرب نیامده‌ست هنوز ای مؤذنم بالای نیزه رفته‌ای آخر برای چه؟ ما سعی می‌کنیم ولی یک عبا کم ست اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟ عمه اگر برای من و تو نیامده‌ست پس دست برده است به معجر برای چه؟ ای سایه‌ی تو بر سر عمه! بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم را هوای تو پُر کرده است غم آشنای تو پر کرده است حسینیه و مسجد و دیر را نسیم دعای تو پر کرده است تو پیغمبری و بلاد مرا اذان صدای تو پر کرده است چه باکی ز گمراهی‌ام، جاده را اگر رد پای تو پر کرده است هزاران سده می‌شود که خدا سبو را برای تو پر کرده است دلم را به گیسوی تو بسته‌اند به طاق دو ابروی تو بسته‌اند من از گیسوانت پریشان‌ترم زچشم خراب تو ویران‌ترم تو از نور خورشید پیداتری من از نور مهتاب پنهان‌ترم کویرم ولی از کرامات تو من از عطر گل‌های باران، ترم تو لیلایی و بلکه لیلاترین من از آهوان تو حیران‌ترم اگر روی تو قبله‌گاه من است من از هر مسلمان مسلمان‌ترم تو موسایی و رود نیلت منم شرار غمی و خلیلت منم فدای دو چشمان شهلایتان به قربان این قد و بالایتان مگر از کدامین جهت آمدی ملک می‌چکد از سراپایتان نگاه تو کرده‌ست مجنونمان خدای تو کرده‌ست لیلایتان اسیران زلف تو را چاره نیست به قربان طرح معمایتان تو آنی که روح القدس می‌شود گدای نسیم نفس‌هایتان جمال تو پیغمبر اکرمی‌ست اسیری زلف تو هم عالمی‌ست تو در سینه‌ی ما حرم می‌زنی برای دلم حرف غم می‌زنی تو آنی که در قله‌ی مأذنه قدم می‌زنی و علم می‌زنی سحر با اذان سحر گاهی‌ات سکوت دلم را به هم می‌زنی تو گیسو کمندی و بالابلند مرا می‌کشی تا قدم می‌زنی تو در محضر ماه ام البنین ادب می‌کنی، حرف کم می‌زنی نبودی اگر، نامی از گل نبود ترنم نبود و تغزل نبود تو شهزاده‌ای و علی اکبری علی اکبری یا که پیغمبری؟ درِ خانه‌ات ازدحام گداست ولی خم به ابرو نمی‌آوری تو آنی که در بین گهواره‌ات به نازی دل عمه را می‌بری مرا از مناجات شب بهتر است دو رکعت نماز علی اکبری برای اذان گفتن کربلا تو از هر کس دیگری بهتری نمازت نیاز شب کربلاست گرفتار تو زینب کربلاست خدایی‌ترین جلوه‌ی بی نیاز موذن‌ترین زمین حجاز غلامی کوی تو را کرده‌ام اگر آبرومندم و سرفراز ندیدیم در این کوچه‌های کرم کسی را شبیه تو مهمان‌نواز کنار خرابات گهواره‌ات اذانی بگو تا بخوانم نماز بیا از بقایای خاکسترم حسینیه‌ی اُم لیلا بساز مرا تا بهشت نگاهت ببر به پابوسی قتلگاهت ببر مرا وصل دریا شدن بهتر است گرفتار لیلا شدن بهتر است کنار حریم کریمانه‌ات مرا مردن از پا شدن بهتر است به پای رکاب تو له له زدن مرا از مسیحاشدن بهتر است تو ممسوس حقی و جذب خدا تو را ارباً اربا شدن بهتر است فراقت توان پدر را گرفت کنار تو پس تا شدن بهتر است دو چشمان تو اختران حسین قد و قامتت سایبان حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود گمراه می‌شدیم نگاهت اگر نبود مهر شما به داد تمنای ما رسید ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود تعداد بی نظیریِ‌تان روی این زمین از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود پیراهن، اشتیاق نسیمانه‌ای نداشت تا چشم‌های حضرت یعقوب، تر نبود بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین صدها درخت بود ولیکن ثمر نبود ای آخرین بهار! چرا دیر کرده‌ای؟! ای مرد با وقار! چرا دیر کرده‌ای؟! این جشن‌ها برای تو تشکیل می‌شود این اشک‌ها برای تو تنزیل می‌شود وقتی برای آمدنت گریه می‌کنیم چشمانمان به آینه تبدیل می‌شود بوی خزان گرفته‌ی پاییز می‌دهد سالی که بی نگاه تو تحویل می‌شود ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است با مقدم ظهور تو تکمیل می‌شود تقویم را ورق بزن و انتخاب کن این جمعه‌ها برای تو تعطیل می‌شود ای آخرین بهار! چرا دیر کرده‌ای؟! ای مرد با وقار! چرا دیر کرده‌ای؟! ای آخرین توسل خورشید بام‌ها ای نام تو ادامه‌ی نام امام‌ها می‌خواستم بخوانمت اما نمی‌شود لکنت گرفته‌اند زبان کلام‌ها ما آن سلام اول ادعیه‌ی توأیم چشم انتظار صبح جواب سلام‌ها آقا چگونه دست توسل نیاوریم وقتی گدا به چشم تو دارد مقام‌ها از جانماز رو به خدا و بهشتی‌ات عطری بیاورید برای مشام‌ها ای آخرین بهار! چرا دیر کرده‌ای؟! ای مرد با وقار! چرا دیر کرده‌ای؟! هر شب کنار پنجره‌های وصال تو حرف تو بود و آمدنی که قرار بود آن روزها که بوی تو در سال می‌وزید پاییز هم برای درختان بهار بود! حتی نگاه کردن خورشید جمعه هم نذر ظهور دولت چشم نگار بود جمعیتی به ناله‌ی ما گریه می‌شدند از بس که آه ندبه‌ی ما گریه‌دار بود ای آخرین بهار! چرا دیر کرده‌ای؟! ای مرد با وقار! چرا دیر کرده‌ای؟! آقا بیا که میوه‌ی ما کال می‌شود جبریل‌مان بدون پر و بال می‌شود در آسمان و در شب شعر خدا هنوز قافیه‌های چشم تو دنبال می‌شود یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن‌اند وقتی کنار پنجره جنجال می‌شود روز ظهور نوبت پرواز می‌شود روز ظهور بال همه بال می‌شود بیش از تمام بال و پر یا کریم‌ها دست کبود فاطمه خوشحال می‌شود ای آخرین بهار! چرا دیر کرده‌ای؟! ای مرد با وقار! چرا دیر کرده‌ای؟! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم می‌زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق آبروی چشم‌ها، یا حسن و یا حسین قبله‌ی حاجات ما، اوج عبادات ما روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین یکی بدون حرم، یکی بدون کفن سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر کشته‌ی یک ماجرا، یا حسن و یا حسین حسن امام حسین، حسین اسیر حسن هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب در وسط شعله‌ها، یا حسن و یا حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ما عجیب نیست دعایی نمی‌رسد از تحبس الدعا که صدایی نمی‌رسد ما تحبس الدعا شده‌ی نان شُبهه‌ایم آنجا که شبهه است، عطایی نمی‌رسد پَر باز می‌کنم بپرم، می‌خورم زمین بال و پَر شکسته به جایی نمی‌رسد ای میزبان! فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی‌رسد؟ من سال‌هاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا امام رضایی نمی‌رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی برات کرب و بلایی نمی‌رسد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد آه يکى گرفت، به پاى همه نوشت ما باهم آمديم که با هم حساب کرد با اين خدا هر آن‌که طرف شد ضرر نکرد يک دم صدا زديم، دمادم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اينجا چه می‌کنم؟! منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد معلوم بود آبرويم را نمی‌برد از اولش گناه مرا کم حساب کرد اول بنا نداشت حسابم کند ولى وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد ما را اگر خدا نخرد، می‌خرد على بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد اين گريه قابليت غفران نداشت که... پس روى گريه‌هاى محرم حساب کرد فرمود "بالحسين" بگو؛ گفتم و خريد يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند ممنون حيدريم که درهم حساب کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا صبح می‌خوابند و من تاصبح بیدارم تازه به غیر از درد و دل، من درد هم دارم دیروز مجنون بودم و حالا زلیخایم من داستانم، قصه‌ی در حال تکرارم این کوچه‌گردی‌ام برای کوچه گردی نیست دارم نهال عشق را در کوچه می‌کارم اشک مرا هر وقت می‌بینی تفضل کن هر وقت گریه می‌کنم یعنی گرفتارم من عرضه کردم خویش را، بی مشتری ماندم مانند جنس دور ریز بین بازارم جز کنج این کوچه دگر جایى ندارم من جایى ندارم من ولی این کنج را دارم هرطور باشی زندگی ما همانطور است ابرو گره کردی، گره افتاد در کارم من فقر را مانند فرزندم بغل کردم نفرین به من گر دست از این کار بردارم امروز که پشت درم خب دستگیری کن فردا که اعلامیه‌ی ترحیم دیوارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پهن شد سفرۀ احسان، همه را بخشیدی باز با لطف فراوان همه را بخشیدی ابر وقتی که ببارد همه جا می‌بارد رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی گفته بودند به ما سخت نمی‌گیری تو... همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی یک نفر توبه کند با همه خو می‌گیری یک نفر گشت پشیمان، همه را بخشیدی پس گنه‌کاریِ امروزِ مرا نیز ببخش تو که ایام قدیم، آن همه را بخشیدی حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود تو همان نیمۀ شعبان همه را بخشیدی داشت کارم گره می‌خورد ولی تا گفتم: "جانِ آقای خراسان" همه را بخشیدی بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد مادری گفت "حسین جان"، همه را بخشیدی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم مرا پیاله‌ی خون جگر کنید  هر وقت تَر نبود، به اجبار تَر کنید من کمتر از گدای شب جمعه نیستم خانه به خانه دست مرا در به در کنید بدکاره‌ها به نیمه‌نگاهی عوض شدند  ما را فُضیل فرض کنید و نظر کنید این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است فکری برای این نَفَس بی اثر کنید باید برای سوختنم چاره‌ای کنم  این روزه روزه نیست، برایم سپر کنید العفو گفتنم که به جایی نمی‌رسد ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید در می‌زنم و هیچ کسی وا نمی‌کند پس زودتر امام رضا را خبر کنید ✍   📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e