🔻
☑️ رفتار #منوچهر پادشاه ایران باستان با پیروان دیگر ادیان
داستان از این قرار است که #فریدون، پادشاه سلسله #پیشدادیان از دنیا رفت. نتیجهاش (فرزندِ فرزندِ فرزندش) منوچهر، پس از هفت روز #سوگواری، در روز هشتم، بر تخت پادشاهی نشست. پس مردم را تهدید کرد که هرکس ستم کند و هرآنکس که از راه من برگردد، و دینی غیر از دین من داشته باشد، در چشم من کافر است و با شمشیر با او روبرو خواهم شد:
هر آن كس كه در هفت كشور زمين
بگردد ز راه و بتابد ز دين
همه نزد من سر بسر كافرند
و ز آهرمن بدكنش بدترند
هر آن كس كه او جز برين دين بود
ز يزدان و از منش نفرين بود
و زان پس بشمشير يازيم دست
كنم سر بسر كشور و مرز پَست
🔘 چرا منوچهر چنین رجز خواند و مردم را تهدید کرد؟
احتمالا به دو دلیل: نخست اینکه او، به درستی، وجود بت پرستی و ادیان غیر الهی را هتک حرمتِ یکتایی خداوند میدانست. دیگر آنکه برای ایجاد وحدت در جامعه، به اتحاد دینی و مذهبی نیاز داشت. یعنی اینکه مردم را زیر یک پرچم گرد آورد تا ایران گرفتار تفرقه و تشتّت نشود.
#پلورالیزم_دینی #تکثرگرایی #پلورالیسم #تکفیر #شاهنامه_خوانی #آزادی_ادیان #لیبرالیسم #نقد_باستانگرایی
- - - - - - - - - - -
✅#نایاب ترین مطالب تاریخی را در کانال ما بخوانید.
@hoviyat
🔻
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه میگوید که رستم به همراه رَخش، به گندمزاری وارد شده؛ اسبش را برای چَرا رها کرد و خود به استراحت پرداخت. ناگهان دشتبان به سوی ایشان رفت و با چوب بر پای رستم زد که چرا اسب خود را در گندمزار رها کردی تا از آنچه كه براى آن رنج نبردهاى، بهرهمند گردد؟ مگر نمیبینی که گندم را لگدمال کرده است؟ رستم، خشمگین، هر دو گوش آن مرد را به دست گرفت، آنها را کشید و از سر جدا کرد!
ز گفتار او تيز شد مرد هوش
بجست و گرفتش يكا يک دو گوش
بيفشرد و بركند هر دو ز بن
نگفت از بد و نيك با او سخن
دشتبان ستمدیده، از سرِ درد و رنج، گوشهای خود را برداشته؛ فریادکنان به سوی پهلوانی دلیر به نام اولاد (اولات) رفت و از او یاری خواست. اولات که چنین دید، با یارانش به سوی رستم رفت و به او گفت: نامت چیست؟ چرا اسبت را در گندمزار رها کرده و گوشهای دشتبان را برکندی؟ رستم در پاسخ، به اولات گفت: اگر نام من بدانی، روان از تنت بیرون خواهد شد. پس شمشیر از نیام برکشید و به سوی اولات و یارانش تاخت. رستم، به زخم شمشیر، سر از بدن یاران اولات جدا کرد و او را به بند کشید: «به يک زخم دو دو سر افگند خوار، همى يافت از تن به يک تن چهار». یعنی رستم با هر ضربت شمشیر، دو سر را از بدن جدا کرد و بدن هر کدام از آنان را چهار تکه کرد.
حکیم فردوسی، به روشنی، منصفانه، حقیقت را بیان میکند. او قهرمان داستان را سانسور نمیکند. خیلی رک و صریح، از زشتی رفتار رستم سخن میگوید که بدون اجازه، وارد گندمزار شد و به جای معذرتخواهی، گوشهای دشتبان ضعیف را کَند و از سر جدا کرد. رستم، در نهایت آن چند جوان (که از دید نگارنده، عدالت خواه بودند) را گردن زد و سرهایشان را برید. این را نشانهی بزرگواری و عظمت میدانم که حکیم فردوسی، حقیقت را به پای تعصبات ناسیونالیستی ذبح نمیکند.
#شاهنامه
#فردوسی
#تاریخ_ایران
#نقد_باستانگرایی
#شاهنامه_خوانی
- - - - - - - - - - -
✅#نایاب ترین مطالب تاریخی را در کانال ما بخوانید.
@hoviyat