eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
608 ویدیو
204 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
و ☘️ حسن صدرایی عارف، سردبیر خبرگزاری حوزه و مدرس عرصه رسانه، سرپرستی خبرگزاری ابنا را بر عهده گرفت 🔆 قرارگاه نویسندگان حوزوی و مجموعه تحریریه مدادالفضلاء و بانو مجتهده امین، این انتصاب شایسته را به استاد صدرایی تبریک گفته، موفقیت بیش از پیش ایشان را از خداوند متعال خواهانیم. 🖊 خبر ابنا: در حکمی از سوی آیت الله رمضانی دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع)، حسن صدرایی عارف به عنوان سرپرست خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا منصوب شد. @HOWZAVIAN
. ▪️آمریکا مرد عمل! ✍️ علی کردانی، عضو تحریریه نویسندگان حوزوی دونالد ترامپ: دستور کشتن ژنرال ایرانی را من دادم. عده‌ای می‌گفتند؛ چرا «مرگ بر آمریکا» می‌گویید؟! سخنی بس عجیب و غریب بود! عجیب‌تر آنکه همه فهمیده بودند که داعش ساخته و پرداخته آمریکایی‌هاست! حاج قاسم با برقراری وحدت بین کشورها و احزاب منطقه طرح تشکیل خاورمیانه جدید را با شکست روبرو کرد و با کمک نیروهای مردمی عراق، افغانستان و سوریه جلوی کشور‌گشایی غربی‌ها را گرفت. امام خمینی(ره) فرمود؛ «رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.» متن کامل در 👈 سایت روزنامه سراج @HOWZAVIAN
♦️ افـــراط در تـفـریـط ✍️ حسین کاوه 🔹 افراط و تفریط هر دو غلط و اشتباه هستند اما وقتی گفتمان تفریط بر جامعه حاکم باشد، تو اگر در اوج اعتدال هم باشی باز برچسب افراطی خواهی خورد! 🔺 فلذا کندروها همواره پیشروها را تندرو می‌خوانند!! 🔸 افراط و تفریط هر دو مردود هستند لکن اکنون مشکل اصلی جامعۀ مـــا افراط نیست بلکه تفریط مفرط است! 🔺 خانه از تفریط ویران است خواجه در بند نقش افراط... @HOWZAVIAN
💥 لاریجانی‌ در ملک سلیمان چه می کند؟! در چنین شبی برخی خوب از نام حاج قاسم برای تطهیر خود استفاده می‌کنند. شبکه مردمی و شبکه خانواده یک شخصی بهتر نیافتند که رفته‌اند با آقای لاریجانی در مورد حاج قاسم مصاحبه کرده است؟! عجیب اینجا هست که تمام راه‌های تماس با صدا و سیما در این ساعت مسدود شده. هم شماره ۱۶۲ هم شماره روابط عمومی شبکه یک دوستان آگاه اگر نکته‌ای می‌دانند نا آگاهان را آگاه سازند. ...................................................... @HOWZAVIAN نویسندگان حوزوی لزوما همه‌ دیدگاه‌ کاربران را تأیید نمی‌کند؛ معتقد است برخی حرف‌های درون گفتمانی را باید گفت و در پی‌اش نقد و نظرش را هم شنید.
73.pdf
حجم: 1.5M
📰 به مناسبت (ره) 🗞 ویژه نامه علامه مصباح یزدی (ره) 📦 محصول 🗃 مشتمل بر: 💠 معجزه جامعیت (علامه مصباح) 💠 تربیت جهادی بر مدار توحید (دکتر راستیان) 💠 مدل حرکت تاریخ (استاد جواد سلیمانی) 💠 عقلانیت انقلابی ( سید مصطفی مدرس) 💠تفکر تشکیلاتی (احمد شریفی) @HOWZAVIAN
🔅 معجزه باش 🔅تو همان دیگرانی ✍️ حسن مددخانی دیگران را دیدن و خود را ندیدن خوب است، اما نه همیشه و نه همه جا. وقتی با دیگران همصحبت می شویم، «دیگران» سهمی از گفته ها و ناگفته هایمان دارند؛ سهمی از گله ها و گلایه هایمان دارند؛ سهمی از شکوه ها و شکایت هایمان دارند؛ چرا ایران در فلان جا پیشرفت نداشته؟ چرا از بعضی کشورها عقب افتاده؟ کِی می خواهد بجنبد؟ و صدها چرای دیگر. در گرماگرم این سؤالاتِ پُر از جواب اما همیشه بی جواب، از «دیگران» بسیار یاد می کنیم، گله و شکایت را هم چاشنی اش می کنیم؛ پس «دیگران» چه می کنند؟ چرا به فکر هیچ چیز نیستند؟! چرا همه چیز را رها کرده اند؟! همه جای ایران را گشتم، نه «ایران» را پیدا کردم و نه این «دیگران» را. انگار آب شده اند، رفته اند... کجا؟ شاید سوئیس، شاید آمریکا. هر چه فکر کردم دیدم «ایران» و «دیگران»، کسی نیست جز خود من، خودِ ما. ایران خانم است یا آقا؟ هر دو. ایران گم نشده، خودت را پیدا کن. ایران، تو هستی، من هستم. آن دیگرانی که پایش را به میز محاکمه می کشم، خودم هستم. خودت هستی. خودت را محاکمه کن. خودت را بساز که ایران ساخته خواهد شد. وقتی ایران را با کشورهای دیگر مثل سوئیس مقایسه کردی، بدان که خودت را مقایسه کرده ای و این را هم بدان که هر سوئیسی حداقل سالانه ده کتاب مطالعه می کند. این است که سوئیس می شود سوئیس. اگر به دام مقایسه افتادی، مراقب باش گرفتار دام نشوی. ایران قرار نیست که سوئیس شود، که اگر شود، خودش را باخته است و خودت را باخته ای. تو خودت باش. اما مردانه باش. ایران، ایران باقی خواهد ماند، اما آن چنان که شایسته ایران است. خودت برای حرف هایت، مقایسه هایت، گله ها و شکایت هایت، شنونده خوبی باش. تو فقط یک ایرانی نیستی، که خودِ ایرانی. از دیگران انتظار معجزه نداشته باش، که خودت معجزه باش. تو همان دیگرانی هستی که از آن ها انتظار داری. @HOWZAVIAN
📌 اگر جدا بود دین از سیاست ... ✍️ حسن مددخانی با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان حوزوی پیوست: صحبت از گرانی ها و اوضاع نابسامان اقتصادی شد. گفت اقتصاد مملکت درست شدنی نیست، مگر این که دین از سیاست جدا شود. دین وظیفه ای دارد و سیاست هم وظیفه ای. در لابه لای صحبت هایش بر خلاف وظیفه سازی هایش برای نهادهای مختلف جامعه و ادّعای جدا بودن آن ها از یکدیگر، همه چیز را به سیاست ربط می داد. اقتصاد و فرهنگ و تربیت را به سیاست ربط می داد. خانواده و اخلاق و بهداشت را به سیاست ربط می داد. اما در این میان، فقط «دین» بود که آن را به هیچ چیز ربط نمی داد. گفتم به نظر شما با جدایی دین از سیاست، سیاست، اقتصادی می شود یا اقتصاد، سیاسی می شود؟ به نظر شما کدام یک بهتر است؟ این که سیاست و اقتصاد ما دینی شود، یا که اقتصاد ما سیاسی شود؟ بگذریم از این که در جامعه شاهد نمونه های فراوانی هستیم که همه چیز به دین گره خورده و گره گشای خیلی از گره ها شده و در عمل نشان داده که دین از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و بهداشت جامعه هرگز جدا نیست. مثلاً اگر با ترویج فرهنگ زکات توسط مبلغین دین و پرداخت آن توسط کشاورزان عزیز و زحمتکش، درمانگاه و مدرسه و خانه و کتابخانه ساخته می شود، به خاطر این است که دین از سیاست و فرهنگ و اقتصاد جدا نیست. اگر شاهد حضور طلاب و مبلغین دین به همراه قشرهای مختلف مردم در مناطق زلزله زده و سیل زده هستیم، به خاطر این است که دین از سیاست و مردم و جامعه جدا نیست. اگر شاهد کمک های مؤمنانه و مسجد محور، به اقشار نیازمند و آسیب پذیر هستیم، و همچنین اگر شاهد حضور جوانان متدین در اردوهای جهادی و ساخت خانه برای نیازمندان هستیم، به خاطر این است که دین از سیاست و مردم و نیازهای آن ها جدا نیست. اگر شاهد حضور طلاب و روحانیون در بیمارستان ها در ایام کرونا هستیم و کسی هم این اقدام مبلغین دین خدا را دخالت در کار کادر درمان تلقی نمی کند، به خاطر این است که دین از سیاست و بهداشت جدا نیست. اگر زندگی رهبر جامعه اسلامی همچون زندگی سایر مردم است، به خاطر این است که دین از سیاست و زندگی مردم جدا نیست. اگر زیست برخی از مسئولین فاصله زیادی با زیست سایر مردم دارد، چون در اندیشه آن ها متأسفانه دین از سیاست جداست. و اگر شاهد ساده زیستی برخی دیگر از مسئولین جامعه هستیم، چون در اندیشه آن ها دین از سیاست جدا نیست. و خدا را شکر که دین از سیاست جدا نیست! @HOWZAVIAN
. 📢کتاب داستان «مهمان عزیز» نوشته علی باباجانی به چاپ رسید 🔸علی باباجانی سردبیر مجله سنجاقک، در گفتگویی از چاپ آخرین کتاب داستان خود به نام «مهمان عزیز» با موضوع شهادت امام رضا علیه‌السلام خبر داد. 🔻علی باباجانی: «این کتاب درمورد شهادت امام رضا علیه‌السلام است که با یک نگاه کودکانه و جدیدی نوشته شده است. در این کتاب داستان شهادت امام رضا علیه‌السلام از زبان غلام دربار مامون، خلیفه عباسی، برای کودکان نقل می‌شود. این کتاب در 24 صفحه و به همت انشارات به‌نشر برای کودکان به چاپ رسیده و یکی از آثار مجموعه «سلام بر گل نجمه» است که در آن نویسندگان، قصه‌ها و احادیث زیبایی از زندگی امام رضا علیه‌السلام را به زبان کودکانه به رشته تحریر در آورده‌اند.» 🌐مشروح خبر در سایت اشراق 💢 معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @HOWZAVIAN
نویسندگان حوزوی
#همه_طلبه_ها_توان_نوشتن_دارند #همه...
⚠️ روزمرگی ✍️ معصومه پازکی با ارسال نوشتاری به جمع نویسندگان حوزوی پیوست: به یاد خاطرات، آلبوم عکس را به دست گرفتم و در حال دیدن عکس های دوران کودکی ام بودم وقتی سرم را بالا بردم چهره ام را در شیشه اتاق که درست روبه رویم بود دیدم، ماتم برد انگار غریبه ای را در آن دیدم بیشتر دقت کردم خودم بودم چند دقیقه ای به خودم زل زدم، چقدر بزرگ شده ام و شاید تارهای سفید مویم خبر از میانسالی ام میدهد دوباره به عکس کودکی ام نگاه کردم و به خودم در شیشه روبه رو، چه عمری در غفلت از من گذشت و چه بود بهره من از زندگی؟ ۱- زندگی در تلاطم روزانه خود در حال گذشتن است و عمر هر انسانی نیز با آن در حال گذر، گذر از کودکی های شادمانه، نوجوانی های ناآگاهانه و جوانی های عالمانه..... وچه زود میگذرد این عمر گران. و ما چه می خواهیم از زندگی!!! ۲- روزها و شب ها با سرگرمی ها و کارهای روزانه در حال گذشتن است و تا به خود آمده برهه ای دیگر از عمرمان گذشته است. به راستی چه می خواهیم از این گذشتن، چه می خواهیم از این رد شدن، گذر عمر؟! ۳- عمر می گذرد حتی اگر توجه ای به آن نداشته باشی اما چطور می گذرد؟ در روزمرگی های زندگیمان. سهم ما از زندگی همین است و چه غم بار است این تعریف از زندگی، زندگی یعنی غرق در روزمرگی ها. وای بر عمری که به روزمرگی ها بگذرد. ما را چه شد، چه چیزی ما را سرگرم در روزمرگی هایمان کرد، کسب دنیا؟ ۴- آخر که ما از دنیا و لذتهایش بهره ای نداریم چقدر نعمت های دنیایی می تواند نفس سرکش مرا اقناع کند نفس طغیانگری که هر چه اطاعتش کنی، خواسته بیشتری دارد؛ هر بتی از آن را پرستش کنی، بت جدیدی می سازد. این هیولای سیری ناپذیر را چه دهم تا سیر شود؟ زیبایی،پول، تفریح، لذت، کامجویی ... چه چیزی اورا سیر می کند؟ ۵- هیچ چیز، هیچ چیزی جز عمر من. هیچ چیزی جز عمر من او را سیر نمی کند سیری او مساوی است با مرگ من، مساوی است با از بین رفتن لحظه لحظه روزهای عمر من و وقتی به خود می نگرم مغلوب این نفس سرکش شده ام. ۶- اما چه کنم تا غرق در روزمرگی ها نباشم؟ چه کنم تا خسران زده نباشم؟ ۷- ما خلق الجن و الانس الا لیعبدون خلق نشدیم مگر اینکه عبد باشیم، عبد یعنی بنده بودن و بندگی کردن ۸- بندگی؛ یعنی نمی اندیشم، نمی نویسم، قدم بر نمی دارم، حرف نمی زنم، گوش نمی دهم ... مگر به رضایت تو مگر به خواست تو مگر به قصد قرب به تو مگر به این خاطر که مرا دوست بداری و عزیزت باشم. ۹- باید بلند شد و خودی دیگر ساخت. باید اندیشید، بعد عمل کرد. باید هدف را تعیین، بعد اقدام کرد. باید مسیر را مشخص، بعد حرکت کرد. باید خدا را شناخت بعد بندگی کرد. مراقب عمرمان باشیم. @HOWZAVIAN
🍃🌹 تا روضه ی قاسم میان شهر برپا شد دنیا ز هم پاشید و دلها ارباًاربا شد تا شاعران از کربلایی بودنش گفتند انگشتری در قتلگاه یار پیدا شد جغرافیای قلب او از بس که وسعت داشت آخر پناه مردم مظلوم دنیا شد از بس خروش رودها را زد به هم پیوند تا باعث بیداری امواج دریا شد درگیر باران می کند تا سالها ما را ابری که صبح جمعه بغض کهنه اش وا شد دنیا به چشمش دید سرباز جمارانی با جان فشانی های خود سردار دلها شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌨دوشنبه‌ی بارانی ✍️طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین آخرین باری که دیدمت دوشنبه بود و باران می بارید.با خنده رفتی. با خانم جان برایت آش پشت پا درست کردیم و ریختیم توی کاسه های کشمیری و گلسرخی، بردیم در خانه ی همسایه‌ها. کاسه ی کشمیری! کاسه ی گلسرخی! یادت هست چقدر به این کاسه ها حساس بود که لب پر نشوند! سال به سال فقط از توی بوفه می‌آوردشان بیرون و غبارشان را با دستمال یزدی می گرفت و دوباره می گذاشت‌شان سر جایش. روزی که تو رفتی، آش پشت پایت را ریخت توی همان کاسه ها و داد به همسایه ها. بی سابقه بود! من از این شکلی دل کندنش ترسیدم! کاسه ی گلسرخی بی کعبش را، خاص تر تزیین کرد و خودش برد در خانه ی بهجت خانم اینها! می‌گفت وصله یِ تنِ ما توی خانه ی بهجت خانم است، لیلا ابرو کمانی‌ترین دختر بهجت خانم! وصله ی تن ما! خانم، باکمالات. در چادر سیاه مثل ماه شب چهارده می‌تابید! آخرین باری که دیدمت دوشنبه بود! داشت باران می بارید. عکس امام(ره) را زده بودی روی سینه‌ات. کوله پشتی‌ات را برداشتی و ما تا مسجد همراهت آمدیم، سوار اتوبوس که شدی، باران داشت بند می آمد، خانم جان حس دل کندن داشت، من هم! اما باران زودتر از همه از تو دل کند وقتی اتوبوس از انتهای خیابان داشت محو می شد. باران بند آمده بود. جزیره‌ی مجنون آخرین جایی بود که تو را دیده بودند. خبر نیامدنت که رسید، خانم جان نه گریه کرد و نه حرفی زد! فقط اُترج‌ها را از سر شاخه‌های درخت چید و مربا درست کرد. برای تو، تو که هیچ‌وقت باز نگشتی! بهجت خانم اینها از این محل رفتند و لیلا ازدواج کرد. خانم جان فراموشی گرفت، اما تو را هیچ‌وقت فراموش نکرد! زمستان امسال خانم جان نیست که برایت مربا درست کند. دوشنبه است! دارد باران می بارد. اترج ها سر شاخه ها سنگینی می کنند، همه را می‌چینم و می‌دهم واحد انفاق مسجد. یکی‌اش را می گذارم روی طاقچه کنار عکست! شب خواب می بینم خانم جان دارد مربای اترج درست می کند و می ریزد توی کاسه های گلسرخ و تو می بری برای همسایه هایتان توی بهشت. دو روز بعد یک شیشه مربا از مسجد برایم می آورند. رویش نوشته شادی روح مادر شهید حسینی و فرزند شهیدش صلوات. @AFKAREHOWZAVI