#طنز_اندیشه
😊 کسینجر، پالانی برای همه فصول
✍️سمیه رستمی، طنزنویس حوزوی نوشت:
وقتی عزرائیل آخرین ذره از جانِ هنری فورد کسینجر (نظریهپرداز و سیاستمدار مطرح) را در صدسالگیاش بیرون کشید با خوشحالی جیغ زد: Finally, I just did it
هنگامی که دید از فرکانس صدایش پرهای ملائک ریخته، خودش را جمعوجور کرد و با صدایی ملکوتی گفت: به حول و قوه الهی بالأخره جانش درآمد. کسینجر استراتژیست قهار و دیپلمات نابغهای بود که بارها مأموران قبض روح را با پرسشی آچمز کرده بود؛ مثلاً میگفت: میدانید تحمیل عدالت به گروهی، بیعدالتی است؟
اگر جناب عزرائیل میدانست قرار است برای قبض روح وی چه مرارتهایی تحمل کند، زمانی که در خانوادهی یهودی آلمانی به دنیا آمد، زبان باز نکرده، مرجوعش میکرد.
کسینجر پانزدهساله بود که خانوادهاش جلوپلاس خود را جمع کردند و رفتند آمریکا. آنها میدانستند شاید بشود با ملکالموت بر سر زمان مرگ مصالحه کنند؛ اما حرف توی کَت هیتلر نمیرفت. هنری کسینجر همزمان با تحصیل در مدرسه شبانه در کارخانهی فرچهی اصلاح صورت دستبهکار شد. معلوم نیست کدام شیر پالم خوردهای به او گفته بود کارش خدمت بزرگی در جهت اصلاح بشریت است. این جمله آینده کسینجر را به سر زلف فرچهی اصلاح گره کور زد.
کسینجر پس از نوشتن انشای علم بهتر است یا ثروت، برایش واضح و مبرهن شده بود، فقط پدرزن کارخانهدار جواب است؛ پس تصمیم گرفت حسابداری بخواند تا حسابدار کارخانهای بشود و باقی قضایا؛ اما دست تقدیر زد پس کلهاش و گفت: چه غلطا! و برای خدمت سربازی فرستادش آلمان. آنجا مأمور خفتکردن افسران گشتاپو شد. وظیفهاش را جوری خوب انجام داد که ادارهی شهر کوچکی را به او سپردند. بازهم گویا یک شیر پالم خوردهای به او گفته بود: ببینم! چندمَرده حلاجی؟ برایش، حلاجی را هم «زدن پشم» ترجمه کرده بودند. تجربهی کارخانهی فرچهسازی و سربازی موجب شد بعد از جنگ در رشتهی علوم سیاسی دانشگاه هاروارد تا مقطع دکترا تحصیل کند.
با حمایت از نیکسون، کمکم به دنیای زدودن پشم، جهت اصلاح جهان پا گذاشت. صابونِ اصلاح کسینجر در زمان تصدی وزارت امورخارجهی نیکسون و جرالد فورد، به تن مردم ویتنام، لائوس و کامبوج خورد و الحق حسابی کف کرد. وی صابون و تیغ اصلاحش را به پاکستان در نسلکشی مردم بنگلادش امانت داد. از سر خیرخواهی یک هُل ریز هم به پینوشه داد تا سر مردم شیلی را از بیخ حلقشان تروتمیز بتراشد. وسط مسطهای اصلاحاتش بود که نصف جایزهی صلح نوبل را دادند دستش. نصف دیگر جایزه را به «له دوک تو» دادند که نپذیرفت. شاید نیت کمیتهی جایزهی صلح نوبل این بود که کسینجر از روی جایزه خجالت بکشد و دیگر دنبال جنگ نرود؛ اما انگار «جنگ اول به از صلح آخر» برایش بد معنا شده بود. اول جنگ راه میانداخت تا بعد ماچوموچ آشتیکنان راه بیندازد.
🔗متن کامل در رسانهی فکرت
#اندیشه
#جریان_روشنفکری
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#اخلاق_نمایی_در_اصلاحات
🔴 ملکیان؛ اسباب تأسف برای جامعه علمی
🔸مصطفی ملکیان استادنمای بیاخلاق، جز معدود اساتیدی است که نقد علمی بسیاری بر گفته هایش وارد است هم از ناحیه همراهانش در سپهر سیاسی و علمی و هم از ناحیه منتقدین به او.
که در ادامه به برخی از انتقادات اشاره میشود.
1️⃣استاد دینانی؛ فیلسوف و اندیشمند، اظهار دارد من هیچ یک از کتاب های ملکیان را نخوانده ام و بهتر شد که نخواندم و فقط در شنیدن بخشی از بیان ملکیان به گزارش یک دانشجو در باب تعبد و عقلانیت، جملات او را متناقض و او را "خر" می نامد.
https://youtu.be/dmaaUyRcmMs
2️⃣رحمت الله بیگدلی، فعال سیاسی اصلاح طلب در نقد نظریه ازدواج موقت ملکیان، نظریهی او دارای تبعات ویرانگر دانست و موارد آن را ذکر کرد.
https://t.me/naghedChannel/576
3️⃣پایگاه خبری تحلیلی دیدار نیوز؛ در پاسخ به "نقد ملکیان به رئیسی" او را در عرصه اندیشه بی صلاحیت نامید و او را تنها حمل کننده کتاب هایی دانست که بر پشت خود حمل می کند.
https://t.me/naghedChannel/545
4️⃣اسدالله رحمان زاده استاد کالج کانتر اکاستا در آمریکا؛ در نقد گفته های ملکیان در باب "شور زندگی" جملات او را از تهی ترین حرف هایی دانست که می توان در مورد انسان گفت.
" جملات ملکیان مظهر نیهیلیسم معاصر است."
https://t.me/naghedChannel/442
✅با این توصیف حضور ملکیان به عنوان اندیشمند، اسباب تاسف برای جامعه علمی است و کرسی تدریس او مضحکه کردن نخبگان و فرهیختگان.
#غربزده #واگرا
#جریان_روشنفکری
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN