eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
614 ویدیو
205 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📌نقش شعراخلاقی در تحول اجتماعی 🔻شعر و تمدن ✔️حکیم الهی انقلاب اسلامی آیت الله خامنه‌ای: شاعر مسئولیت دارد؛ آن کسانی که میتوانند زمینه‌های گرایش شاعر به عرصه‌های مورد نیاز کشور را فراهم بکنند، آن‌ها هم مسئولیت دارند. ما امروز مردممان به چیزهایی نیاز دارند که این نیازها با زبان هنر که از جمله زبان شعر هست، قابل برطرف شدن، قابل تأمین شدن است. 🔸امروز اخلاقیات زیادی در کشورمان مورد نیاز است که به صورت اخلاق ملی در بیاید. ما فراموش نکردیم که چند قرن در زیر چکمه‌ی استبداد زندگی کردیم. بهترین پادشاهان ما در طول تاریخ که ممکن است به نام این‌ها افتخار هم بکنیم، جزو ظالم‌ترین و قسیالقلب‌ترین مردم زمان خودشان و حکام دوران خودشان بودند. نادرشاه از لحاظ قهرمانی و به عنوان یک قهرمان ملی یک اسطوره است؛ اما برای مردم خودش، در آن زمانی که زندگی میکرده، یک دیو مهیبی است. شاه عباس هم همین‌جور است. ما به این‌ها افتخار میکنیم، به خاطر اینکه این‌ها کارهای بزرگی کردند. اما شما ببینید با مردم کشور، این‌ها چه جوری رفتار کردند. خوب‌هایشان – آن‌هایی که به اصطلاح خوب بودند و اهل تقوای نسبی بودند - چه جور عمل کردند، آن‌هایی هم که اهل تقوا نبودند، چه جور عمل کردند. 🔹 ما قرن‌ها اینجور زندگی کردیم و خلقیاتی در ما به وجود آمده؛ این خلقیات بایستی اصلاح و اسلامی بشود. 🔸ما احتیاج داریم به صفا، احتیاج داریم به یکرنگی، احتیاج داریم به روح اخوت و برادری، احتیاج داریم به اینکه هر انسانی در جامعه‌مان نسبت به همسایگان خودش در خانه، در محل کسب، در خیابان احساس امنیت کند و خود را در امان بداند؛ احساس ناامنی نکند. این‌ها الان فراهم نیست. ما قدرت ابتکار، شجاعتِ نوآوری را به عنوان یک خصلت ملی لازم داریم. خطرپذیری را برای کارهای بزرگ به عنوان یک خصلت ملی نیاز داریم. 🔹این‌ها جزو خصال ملی ما الان نیست. ممکن است کسانی در این خصلت‌ها درجه‌ی بالایی هم داشته باشند که ما حاضریم دست این‌ها را هم ببوسیم، اما این کافی نیست. این‌ها باید به صورت خصال ملی دربیاید. ترحم کردن به یکدیگر، امید به آینده، تزریق امید به دیگران؛ این‌ها خصوصیاتی است که اگر در یک ملت باشد، آن ملت راه تکامل را خوب میپیماید. ما به این‌ها نیاز داریم. 🔸این‌ها به چه وسیله تأمین میشود؟ این‌ها دستوری که نیست؛ نصیحتی هم نیست. این‌ها با زبان هنر میتواند القاء شود؛ آنچنان که فضا را پر کند. بنابراین یکی از نیازهای امروز ما، شعر اخلاقی است. 🔹 شعر اخلاقی ممکن است در عالیترین حد خوبی هم باشد. شما به تاریخ ادبیات ما نگاه کنید. از جهت شعر اخلاقی و شعر نصیحت و پند در قله است. همین جور است، همین جور است، همین جور است، همین جور است؛ خیلی از شعرای بزرگ ما همین جورند. بعد همین جور است. و در این اواخر، در دوره ی سبک هندی، قزوینی همین جور است. واعظ قزوینی یک واعظ بوده؛ منبر میرفته و وعظ میکرده و شعرش از لحاظ هنری در قله‌ی شعر است؛ در سبک هندی و بسیار خوب، پرمضمون و قوی. و خود صائب. شما تو این چندین ده هزار شعر صائب که نگاه کنید، اگر فقط غزلیات نصیحت‌آمیز و اخلاقی او را جمع کنید، یک دیوان قطوری خواهد شد. 1387/06/25 بیانات در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان 1429 امتداد_حکمت_و_فلسفه @HOWZAVIAN
. 💠 زنان پاکدامن و عفیف شاهنامه ✍️احمدحسین شریفی در اغلب زنانی که نام آورده می‌شوند، اهل عفت و پاکدامنی بوده‌اند و به عفت و پاکدامنی خود نیز افتخار می‌کرده‌اند. به عنوان مثال، تهمینه همسر رستم و منیژه دختر افراسیاب را می‌توان ذکر کرد: تهمینه، همسر رستم و مادر سهراب، ضمن بیان اینکه زیباتر از من در گیتی کسی نیست متکبرانه و مغرورانه (دو ویژگی ارزشمند زنان عفیف و پاکدامن) چنین می‌گوید: به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست چو من زیر چرخ کبود اندکیست کس از پرده بیرون ندیدی مرا نه هرگز کس آوا شنیدی مرا حکیم ابوالقاسم در داستان بیژن و منیژه از زبان منیژه، دختر افراسیاب، چنین می‌گوید: منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیدی رخم آفتاب @HOWZAVIAN
. 💎روز پاسداشت زبان فارسی ✍️ محمدامین رضایی 📚امروز روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت است. آشنایی با قله ها در عرصه ادبیات فارسی افق نگاه انسان را بلند و نگاه انسان را به پدیده ها عمیق می‌کند. آشنایی با چهار استوانه ادبیات فارسی مولوی، حافظ، سعدی و فردوسی می‌تواند این امر را تامین کند و در زندگی علمی و شخصی ما بسیار مؤثر باشد. بخشی از سطحی زدگی امروز نسل جوان و جامعه ما بخاطر عدم ارتباط گیری و انس با این قله هاست. 🔻در این چهار شاعر احتمالا ارتباط گیری با فردوسی سخت تر است. لااقل خودم دچار این هستم؛ اخیرا با پادکست فردوسی را در پادکست رخ گوش دادم، در جهت آشنایی با فردوسی و محتوای شاهنامه خیلی قابل استفاده است. @HOWZAVIAN
فردوسی ✍️ سعید احمدی حکیم ابوالقاسم فردوسی مانند سلمان فارسی از دهقان‌زادگان بود. آنان زبان، فرهنگ و تمدن ایرانی را به نیکویی می‌شناختند. سلمان تنها مسلمان خشک و خالی نشد؛ او محمدی شد و «منا اهل‌البیت». آن دین گرامی به ما نیز رسید. ایرانیان، به‌رغم جبر زمانه و سوختن از جور خلفا، از آل علی تربیت آموختند. همین شد که دهقان‌زاده‌ی بعدی، یعنی منصور بن حسن طوسی، در میان جنگ هفتاد و دو ملت زمانه‌اش، خود را خاک پی حیدر می‌دانست. آن مسلمان ایرانی، شاعری نبود که از سر تفریح و تفنن قافیه و ردیف بچیند و با آن‌ها بازی یا کاسبی کند. او معمار بنا و بنیانی بود که اگر بالا نمی‌رفت، ایوان افراشته و فرازمند ایران هزار سال پیش فرو می‌ریخت. شعر برای او نه سرگرمی و بازیچه بود، نه نان شب؛ بلکه رسالت فر و فرهنگ او بود. می‌دانست اگر از نظم، کاخی بلند پی نیفکند، ساحت این سرزمین از معنا خالی و تهی می‌شود و رگه‌های زبان و فرهنگ کور و بسته خواهد شد؛ اگر روایت‌ها را از دل خاک برنکشد، این ملت به حرامزادگی تاریخی دچار می‌شود. او و پس از او، که یکی‌اش ما و دیگری نسل‌های آینده‌، تکه‌پاره‌ای سرگردان میان تخت و تاج غاصبان و بیگانگان می‌شدیم. شاهنامه سندی است بر حلال‌زادگی و اصالت تاریخی ما؛ شناسنامه‌ی آن مردمی که پیش و بیش از هر جای دیگر، سرد و گرم، تلخ و شیرین، خوب و بد و زشت و زیبای جهان را چشیده‌اند. شاهنامه تنها قصه‌ی شاهانه نیست؛ پژواک دم و بازدم‌های مردمی است که قلبی به پهنای ایران داشته‌اند. آن‌که این نامه را به قصه‌ی تاجداران فرو می‌کاهد، یا نفهمیده یا نخواسته راز دل سراینده‌اش را بفهمد. شاهنامه شرح روح جمعی ماست؛ روایت قبیله‌ی بر خاک‌افتادگانِ همیشه راست‌قامت. کیست که لابه‌لای نبردهای رستم و سهراب و فغان‌های رودابه و زال، صدای تربیت و نوای لالایی مادربزرگ‌های ما را نشنود؟ شاهنامه حافظه‌ی ملی ماست؛ گنجینه‌ای که اگر نبود، ما نیز همچون ده‌ها ملت بی‌نام و نشان، در هیاهوی تاریخ محو می‌شدیم. کافی است اندکی ایرانی باشیم تا دریابیم فردوسی چگونه خود را خرج ما کرد. او زبان را نگاه داشت؛ زیرا فرهنگ بی‌زبان نمی‌ماند. او به عیش شاعری نزیست؛ بلکه به رنج پاسبانی فرهنگ و باغبانی زبان، عمر گذراند. هزاران شب بیدار ماند تا ما هزار سال بعد بتوانیم بگوییم: «هنوز ایرانی‌ایم». ایرانی بودن، نه در تحدید جغرافیا، که این را هر بوته یا علف هرزی هم می‌تواند داشته باشد؛ بلکه در بازشناخت عناصر متمایز و پابرجای هویتی‌مان. همین است که باد و باران گزندی به این کتاب نرسانده و عجب آنکه زنده و بالنده نیز پیش می‌رود. شاهنامه چون رود است؛ جاری و رونده، روزی از کوه‌های خراسان جوشید و اکنون در رگ‌های نوزادان این سرزمین می‌تپد. چه امتداد شگفتی است میان ریشه‌های کهن و میوه‌های امروزی. آن، احیاگر زلال‌ترین زبان جهان، تاریخ را با افسانه درآمیخت و افسانه را به حقیقت پیوند زد. این بود که نامه‌ی ضحاک‌ها و فریدون‌ها از اثری ادبی ـ تاریخی، به سندی هستی‌شناختی تأویل و تفسیر می‌شود. اگر سرایشگر بیدارضمیر شاهنامه نبود، امروزه زبان فارسی را مانند سغدی و پهلوی و قبطی، تنها در موزه‌ها باید می‌جستیم؛ بی‌آنکه چیزی از آن بفهمیم؛ این یعنی نامت بماند و جانت بپوسد، یا جامه‌ات باشد و تنت نه. عربی‌مآبی روزگار فردوسی کم از غربی‌مآبی روزگار ما نداشت. او خود رستمِ یکی از پرخطرترین ادوار جنگ نرم بود. فردوسی تنها شاعر نیست؛ او یک دستگاه است، یک نهاد فرهنگی؛ بلکه می‌توان گفت نخستین سازمان ثبت احوال و اسناد ایران. شناسنامه‌ی مشترک ایرانیان، از مدائن تا بدخشان، از بحرین تا قفقاز و از کجا تا کجا. هر که سوی این کوه سترگ و بزرگ ندایی ببرد، پژواکش را خواهد شنید. پاسش داشتی، پاست می‌دارد؛ خوارش خواندی، رسوایت می‌کند. 💎@howzavian | نویسندگان حوزوی