eitaa logo
ھـور !'
970 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
568 ویدیو
109 فایل
ـــــــ ــ بِنام‌خدای‌نوروامید؛🤍 رسته‌هور، گوشـه‌ی‌دنجی برای‌برقراری‌حال‌خوب‌دلِ‌شما:).. عکاس‌هور Https://Instagram/Same.graph.Com گوش‌جان @Majnonemadar شروط‌‌وادمین‌تبادل @Hur_Tab @G0NAHKAR به پیام پین شدھ سربزنید* هور:نور،خورشید،روشنایی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
بِس۟ـمِ رَبِ ال۟حُسَی۟ـن🖤
ڪربلا روزیتوݧ😭
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " چون بن عقیل این را شنید، از افصاشدن جایگاهش بر جان خود ترسید،لذا از خانه بیرون آمد و تصمیم گرفت به خانه هانی بن عروه برود هانی به او پناه داد و رفت آمد شیعیان به مسلم زیاد ‌شد [از سوی دیگر] عبیدالله بن زیاد نیز جاسوسانی بر او گماشته بود. او هنگامی که فهمیدمسلم در خانه هانی است. محمد بن اشعث ، اسماء بن خارجه و عمر بن حجاج را فراخواند و گفت: "چه جیز مانع آمدن هانی به حضور ما شده است؟" گفتند: نمی دانیم می گویند مریض شده است . گفت: این راشنیده ام ،ولی می گویند بهبود یافته است و بر درخانه اش می نشیند . اگربدانم مریض است، به عیادتش می رویم . (ص۴۹ ) عبیدالله صبح فردا بردارش عثمان بن زیاد را به جای خود گمارد و به سوی شتافت. هنگامی که به نزد رسید، از اسب فرود آمد تا آن که شب شد و شب هنگام وارد کوفه شد. کوفیان گمان کردند او علیه السلام است ، از این رو به پیشواز او رفتند و نزدیکترین شدند ، ولی هنگامی که فهمیدند او ابن زیاد است، از اطرافش پراکنده شدند، او نیز وارد کاخ فرمانداری شد و آنجا شب را به صبح رساند. سپس بیرون آمده ، بر فراز منبر رفت و خطبه ای خواند و آنان ا نسبت به سرپیچی از حاکم تهدید کرد و در قبال فرمانداری وعده احسان داد. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
شبتون حسیني🏴
بِس۟ـمِ رَبِ ال۟حُسَی۟ـن🖤
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " به دیدارش بروید و دستور دهید مبادا حقی را که بر گردنش داریم زمین بگذارد ، که من دوست ندارم [هانی‌] نزد من بی ارزش ‌شود، زیرا از اشراف عرب است. آنان سراغ هانی را گرفتند ، تا اینکه او را ب هنگام بر در خانه اش یافتند ، گفتند: چه چیز تو را از دیدار فرماندار [=عبیدالله] باز داشته است؟ او ار تو یاد کرده و گفته است ، اگر بدانم هانی مریض است به عیادتش بروم . گفت : ناخوشی مرا بازداشته است. گفتند: اما به او خبر رسیده است هر شب بر در خانه ات می نشینی ، لذا تو را سهل انگار پنداشته است، امیر سهل انگاری و بی توجهی را از کسی مانند تو تحمل نمی کند، چرا که تو بزرگ قیبله ات هستی، تورا قسم می دهیم همراه ما سوار شوی تا به سویش برویم . هانی لباس بر تن کرده سوار اسب به راه افتاد ، هنگامی که نزدیک کاخ شد گویی احساس خطر کرد ، لذا به حسان بن اسماء بن خارجه گفت: برادر زاده! به خدا سوگند از این مرد بیمناکم تو چه نظر داری ؟ گفت: " عمو! به خداسوگند !برتو هیچ بیمی ندارم . چیزی به دلت راه مده" و حسان نمی دانست عبیدالله به چه سبب، در پی هانی فرستاده است . هانی و خانداش رفتند تا به عبیدالله وارد شدند عبیدالله هنگامی که هانی را دید ،گفت: "خیانتکار ، با پای خود آمد" ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
امامـ سجاد (ع) 🌱🖤 خواندن این نماز در شب قبل و روز شهادت امام زین العابدینـ (ع) فضیلتـ بسیار دارد🥀 🍃 نماز امام زین‌العابدینـ (ع) چهار رکعت و به گونه‌ای است که در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و ۱۰۰ مرتبه سوره توحید خوانده می‌شود سپس دعای زیر را می‌خوانند: 🍀یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ، وَ سَتَرَ الْقَبیحَ، یا مَنْ لَمْ یُؤاخِذْ بِالْجَریرَةِ، وَ لَمْ 🍂اى کسى که کار نیک را آشکار کنى و عمل زشت را بپوشانى اى آن که بجرم و گناه (بندگانت را) درنگیرى 🍀یَهْتِکِ السِّتْرَ، یا عَظیمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا 🍂و پرده (گنهکاران) ندرى اى که عفوت بزرگ و گذشتت نیکوست و اى که آمرزشت وسیع 🍀باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ، یا صاحِبَ کُلِّ نَجْوى، یا مُنْتَهى کُلِّ شَکْوى، یا 🍂و دو دستت به مهر و رحمت گشوده است اى آگاه هر راز نهان و اى آخرین مرجع هر شکایت اى 🍀کَریمَ الصَّفْحِ، یا عَظیمَ الرَّجآءِ، یا مُبْتَدِءاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها، یا رَبَّنا 🍂در چشم پوشى بزرگوار و اى بزرگ مایه امید اى آغاز کننده به نعمت پیش از شایستگى آن اى پروردگار ما 🍀وَ سَیِّدَنا وَ مَوْلانا، یا غایَةَ رَغْبَتِنا، اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ اَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّد 🍂و آقاى ما و مولاى ما اى آخرین مرحله آرمان ما خدایا مى خواهم از تو که درود فرستى بر محمّد وآلِ مُحَمَّد 🌹همچنین به روایت قطب راوندی نماز دیگری هم وجود دارد که درهر رکعت پس از حمد، ۱۰۰ مرتبه آیه الکرسی خوانده می‌شود.🌹
شب جمعه ست هوایت نکنم میمیرم شبتون
هدایت شده از ھـور !'
علامه مجلسـے فرمودند : مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم  بسم الله الرحمن الرحیم، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ  بعد یڪ هفتہ مجدد خواستم ، آنرا بخوانم، ڪہ در حالت مڪاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ، که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم... ✨  قصص العلماء، ص 8
هدایت شده از ھـور !'
🔰 فضیلت شب جمعه ❤ امام باقر علیه السلام: 💠 خداوند هرشب جمعه تا صبح از عرش ندا میدهد: 💎 آیا بنده مؤمنی نیست که قبل از طلوع فجر مرا برای دنیا و آخرتش بخواند ، تاجوابش دهم؟ 💎آیا بنده مؤمنی نیست که ازگناهانش توبه کند تا توبه او را بپذیرم؟ 💎 آیا بنده مؤمنی نیست که ازنظر روزی درتنگنا باشد و ازمن درخواست افزایش کند تا رزقش را زیاد کنم؟ 💎 آیا مؤمن بیماری نیست که شفای خود را بخواهد ، تا شفایش دهم؟ 📕وسائل الشیعه/ج۵/ص۷۳
هدایت شده از ھـور !'
🔰 (۱) ، شب استجابت دعا ❤ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 🔵 اى ابو الحسن! آيا مطالبى به تو نياموزم كه خداوند، بدانها تو را و هر كس را كه اين مطالب را به او بياموزى، سود مى‌بخشد و آنچه را آموخته‌اى، در سينه‌ات استوار مى‌گرداند؟... 💠 چون شب جمعه شد، اگر توانستى، در ثلث آخرِ شب برخيز؛ ⬅️ زيرا كه آن زمان، زمان حضور [فرشتگان رحمت] است و دعا در آن، پذيرفته مى‌شود. 🔹️برادرم يعقوب به فرزندانش گفت: «به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبيد»🔹️ ✅ و مقصودش فرا رسيدن شب جمعه بود.... 📘 التوحید/ص۱۷۶/ح۷ و یه چیز دیگه😊👇👇 🔰امام زمان علیه السلام و زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه 📖 در داستان تشرّف حاج علی بغدادی (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (علیه السلام) نقل شده است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم: 👈 «مولاي ما! روضه خوانان حسين (علیه السلام) حديثی را نقل مي کنند که مردی در عالم رؤيا هودجی را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند⁉️ 🔸️پاسخ داده شد: 👈 حضرت زهرا (سلام الله علیه) و خديجه کبري (علیه السلام) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (علیه السلام) در شب جمعه، مي روند 🔻و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است: 👈براي زيارت کننده حسين (علیه السلام) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است. 👈اکنون آيا اين حديث صحيح است⁉️ ❤ حضرت فرمود: ⬅️ «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود. ➡️ 📘 بحار الانوار/ج۵۳/ص۳۱۵ رفــقــا🌸🍃 😊 💛 ♡@bezibaeeyekrooya
بِس۟ـمِ رَبِ ال۟حُسَی۟ـن🖤
‍ ‍ صبح هاخورشید بیدارم میڪندتا با هم دنبال تو بگردیم! درڪدام مغرب آرمیده ای ڪه در هیچ مشرقی طلوع نمیڪنی..! @bezibaeeyekrooya 🖤
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " سپس رو به شریح قاضی کرد که نزدش نشسته بود کرد و با اشاره به هانی ، این شعر عمرو بن معدیکرب زبیدی را خواند. من زندگی او را می خواهم و او مرگ مرا ، دوستت درباره این خواسته اش چه عذری دارد ؟ هانی به او گفت: ماجرا چیست؟ عبیدالله پاسخ داد: ساکت شو هانی این فعالیت هایی که درباره امیر مومنین ‌( = یزید) و همه مسلمانان از خانه ات گزارش شده چیست؟ مسلم بن عقیل را آورده، به خانه ات برده ای و سلاح و افراد ، در خانه های اطراف جمع می کنی؟ گمان می کنی اینها از ما پنهان است؟ گفت: چنین نکرده ام . ابن زیاد گفت: غلامم، معقل را بیاورید . معقل که جاسوس جریان آنان بود و خبر های پنهانی بسیاری فهمیده بود، آمد و برابر او ایستاد . چون هانی او را دید دانست که جاسوسش بوده است، لذا گفت : " خدا[کار‌] امیر را اصلاح کند. به خدا سوگند! من در پی مسلم نفرستادم و او را دعوت نکرده ام ، بلکه او به من پناه آورده . من نیز از رد کردنش شرم کردم، به این سبب حقی بر گردنم آمد، ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
بِس۟ـمِ رَبِ ال۟حُسَی۟ـن🖤
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " لذا پناهش دادم اکنون که دانستی مرا آزاد کن، تا به سویش روم و او را فرمان دهم از خانه ام به هر جای زمین که میخواهد برود، تا به این وسیله از مسئولیت و حق پناه دادن به او آزاد شوم " ابم زیاد گفت: "به خدا سوگند ! هیچ گاه هرگز از من جدا نمی شوی تا این که او را نزد من بیاوری" گفت: به خداسوگند هیچ گاه او را نزد تو نمی آورم ، مهمانم را نزد تو بیاورم ، تا او را بکشی ؟ "به خدا! باید او را پیش من بیاوری " گفت: " به خدا او را نمی آورم " هانی گفت: به خدا سوگند این کار مایه ننگ و عار من است آیا با دستان سالم و یاران بسیار ، پناهنده و مهمانم و فرستاده فرزند رسول خدا "ص" را به دشمنم بسپارم؟ بخدا اگر تک و تنها و بی یاور شوم او را تسلیم نمی کنم ، ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " ابن زیاد در ادامه گفت : "او را نزدیک تر بیاورید " چون او را نزدیک آوردند ، صورتش رابا عصا مورد حمله قرار داد. آنقدر با عصا به بینی و پیشانی و چهره اش زد، تا آنکه بینی اش شکست و خون بر لباسش جاری شد و پاره ای گوشت پاسبانی دست برد ، ولی پاسبان او را گرفت . ابن زیاد فریاد کشید: " اورا دستگیر کنید هانی را کشان کشان به یکی از اتاق های کاخ انداختند و در بستند و به فرمان ابن زیاد نگهبانی بر او گماشتند" راوی گوید: خبر به مسلم بن عقیل رسید، همراه کسانی که با او بیعت کرده بودند به جنگ عبیدالله بیرون آمد ، عبیدالله با پناه بردن به کاخ فرمانداری خود را از گزند او حفظ کرد و یاران عبیدالله و یاران مسلم به جنگ سربازان عبیدالله که در کاخ بودند نظاره گر جنگ بوده ، روحیه یاران مسلم راتضعیف می کردند. در نتیجه همراه مسلم بیش از ده نفر باقی نماندند. مسلم برای نماز مغرب وارد مسجد شد در این فاصله ، همان ده نفر نیز پراکنده شدند چون چنین دید، تنها به سوی کوچه های کوفه بیرون رفت ، تا این که بر در خانه زنی به نام طوعه ایستاد. از او آب خواست و زن هم سیرابش کرد . سپس از او پناه خواستو زن به او پناه داد. فرزند زن ، از وجود مسلم آگاه شد و این خبر را به گونه ای ، به ابن زیاد رساند. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
با بخوابیم🍀
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " ابن زیاد نیز محمدبن اشعث را فراخواند و گروهی را همراهش کرده ، اورا مانور دستگیری مسلم نمود. هنگامی که آن گروه به خانه زن رسیدند و مسلم صدای سم اسبان را شنید زرهش را برتن کرد و بر اسب نشست و جنگ بایاران عبیدالله را آغاز کرد چون گروهی از آنان را کشت،محمدبن اشعث او را خطاب قرار داد و فریاد زد:ای مسلم در امان هستی مسلم به او گفت:برای اهل مکر و گناه چه امانی است؟ دوباره به جنگ با آنان پرداخت و با اشعار حمران بن مالک خثعمی که در یوم القرن سروده بود چنین رجز خواند: سوگند خورده ام که فقط آزاده کشته شوم که مرگ عار را ناپسند میدانم،دوست ندارم بامن نیرنگ کنند یا مرا فریب بدهند یا اینکه شیرینی مرگ را با تلخی نیرنگ بیامیزم هرکس بالاخره روزی با بدی برخورد میکند پس من نیز شمارا باشمشیر میزنم و از آسیب نمیترسم به او گفتند به تو دروغ نمیگویند و فریب نمیدهند؛ ولی مسلم به این صحبت توجه نکرد پس از آن به سبب زخم های بسیتر ناتوان شده بود،سربازان بر او یورش بردند،سربازی از پشت سرنیزه ای بر او زد و او بر زمین افتاد و اسیر شد. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
همیشه کسی که بیشتر کار می کند و مسئول پرورش نسل بعدی می شود مدیریت نسل بعد بر عهده وی خواهد بود. نه کسی که از روز اول خود را مدیر نشان می دهد!
بسم رب الحسین ♥🏴
هدایت شده از 
" ڪیفیت مسلم و هانے " چون مسلم را نزد عبیدالله بردند به او سلام نکرد نگهبان به مسلم گفت:به امیر سلام کن پاسخ داد:ساکت شو،وای برتو!او امیرمن نیست ابن زیاد گفت:چیزی نیست سلام کنی یا نکنی کشته خواهی شد. مسلم گفت:اگر مرا بکشی عجیب نیست زیرا بدتر از تو بهتر از مرا کشته است علاوه بر آن تو گز زجر کشو و بریدن گوش و بینی و اعضای بدن و بد سیرتی و پستی را ترک نمیکنی و در این امور کسی از تو سزاوار تر نیست. ابن زیاد به او گفت:ای سرکش مخالف بر ضد پیشوایت قیام کردی یکپارچگی مسلمانان را آشفتی و بین آنان فتنه انگیزی کردی مسلم پاسخ داد:ای ابن زیاد دروغ گفتی، یکپارچگی مسلمانان را معاویه و پسرش یزید آشفتند و فتنه را نیز تو و پدرت زیاد ابن ابیه که غلام بنی علاج ثقیفی بود برانگیختید. من نیز امیدوارم خداوند شهادت به دست بدترین خلقش را روزیم کند ابن زیاد گفت:خواستار چیزی شدی که خداوند مانع شد و آن را به اهلش سپرد مسلم گفت:ای پسرمرجانه چه کسی اهل خلافت است؟ گفت:اهل آن،یزیدبن معاویه است مسلم گفت:سپاس خدای را به قضا او بین ما و شما راضی هستیم ابن زیاد گفت:گمان میکنی از این امر بهره ای داری؟ مسلم گفت:به خدا قسم!گمان نیست بلکه یقین است. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .