🍃🍃🍃🍃پرواز🍃🍃🍃🍃🍃
#پارت_سی_و_نهم
#گاندو
محمد:وقت خواب؟
زهرا:هیییی خب چیزه
محمد:بگذریم
سرت شلوغه؟
زهرا:راستش گیر کردم تا زمانی که چهره اصلی لیام شناسایی نشه پرونده گیر کرده
محمد: بیا اتاقم
...
تق تق تق
محمد: بله
زهرا:میتونم بیام داخل
محمد: بفرمایید
وارد اتاق شدم صورت کلافه و کسلی داشت
خیلی سریع رفتم سر اصل مطلب
من دارم مدرک پزشکیم رو دارم میگیرم دیگه ها😂دارم ی پا خانم دکتر میشم دیگه
لبخند تلخی زد و گفت:چه خوب که تو این شرایط هم حال شوخی کردن رو داری
بی اهمیت گفتم :داریم مثل چی کار میکنیم ولی قفل شده مثل سواری شدیم که هرچی رکاب میزنه چون چرخش زنجیر نداره جلو نمیره
محمد هم سرش رو بین دوتا دست هاش قرار داد و نفسش رو بیرون داد و گفت :تمام روز بچه ها تعقیب میکنش ولی هیچی به هیچی این بشر انگار خونه و زندگی نداره اصلا نمیره خونش
مگر برای خواب که اون هم اجازه دوربین گذاشتن تو اتاقش رو نداشتیم
سرم رو بین دو دستم گرفتم چشم هام رو بستم
بعد از پنج ثانیه دستم رو از روی صورتم برداشتم و نفس عمیقی کشیدم
آب دهانم رو قورت دادم و ظاهر جدیی به خو گرفتم و گفتم :میخوام بهش نزدیک شم شاید بتونم اینجوری ردش رو بزنم
محمد با صدای نسبتاً بلندی گفت:تو این کار رو نمیکنی فهمیدییییی ؟
نگاهم تا اون موقع روی میز بود نگاهم رو از میز گرفتم و چشم تو چش محمد گفتم :نمی تونم نسبت به امنیت این مملک و خون شبنم بی اهمیت بشم میفهمی
نا خود آگاه قطره ای از اشک از چشم هام جاری شد و با صدای بغض آلودی گفتن :شبنم برام هم همکار بود هم هم رفیق بود هم دوست بود هم خواهرم بود به همون اندازه که میترا رو دوست دارم شبنم رو هم دوست داشتم
محمد که با گریه های من دلش آتیش گرفته بود یک لیوان آب برام ریخت و داد دستم و گفت خطر داره امنیت جونت هم خی.....
نزاشتم حرفش رو ادامه بده بلا فاصله گفته نه به اندازه امنیت کشورم دلم نمی خواد روزی رو ببینم که مردم کشورم از گشنگی تلف بشن از مریضی بمیرن لباس هاشون رو وصله بزنن نمیخوام روزی رو ببینم که .....
نتونستم ادامه بدم از جام بلند شدم و به سمت در رفتم و گفتم :بزار کاری رو کنم که فکر میکنم درسته
محمد سرش رو به من کرد و گفت باید فکر کنم
لبخند تلخی زدم و گفتم :منتظرم
صورتم خیس اشک بود نمیخواستم کسی اون شکلی من رو ببینه هر کسی اون شکلی میدید منو فکر میکرد آقا محمد نامه اخراجیم رو دستم داده
به سمت سرویس بهداشتی رفتم و شیر رو شویی رو باز کردم و به صورتم آب زدم توی آینه چهره خودم رو دیدم
مژه هام به خاطر آب و گریه به هم چسبیده بود و دماغ و پای چشم هام سرخ شده بود
نمیدونم چرا اما به نظرم گریه آدم رو خوشگل تر میکنه
وضو گرفتم و به سمت میزم کارم رفتم وارد پرونده لیام شدم
تمام چهره هاش رو کنار هم قرار دادم تا نقاط مشترک بین چهره هاش رو بفهمم مثلا بینیش یا اندازه چشم هاش و گرد یا بیزی بودن چهرش و.....
به نتایج خوبی نرسیدن و کلافه
خودکاری که دستم بود رو پرت کردم روی میز و اه غلیظی گفتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | #ببینید
▪️گناه گولم زده!
▫️اما من هنوز میتونم خدایی بشم؛ خدا گفته بیا! برگرد...
📍مناسب برای #استوری
[ @pakbaz_ir ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس خوندن من و درس خوندن بقیه
#گاندو
20.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادیت سریال گروهان بلال با آهنگ تیتراژ سریال گاندو
#گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولا توکل بعدا ازش طلب کن
#گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم نیست چی دارن میسازن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو دهقان فداکار
.
و پای چپی که همیشه موردِ اصابتِ گلوله قرار میگیره 😂 امین در سریال کیمیا و داوود در سریال گاندو
@RRR138 ❤